به مناسبت سالروز شهادت شهید دکتر سیدمحمدابراهیم فقیهی
شهید سیدمحمدابراهیم فقیهی در 3دی1326 در شهرستان نیریز استان فارس دیده به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا پایان مقطع دبیرستان در رشته علوم تجربی ادامه داد. سپس برای گذراندن دوره نظام وظیفه به شهرستان ساوه اعزام شد. شهید در ساوه فعاليتهاي سياسي و مذهبي خود را شروع کرد. او بارها مورد تعقیب و شکنجه رژیم ستمشاهی قرار گرفت. شهید فقیهی پس از اتمام خدمت سربازی، در آزمون سراسری شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز پذیرفته شد. پس از پيروزی انقلاب و آغاز جنگ تحميلي شهيد بزرگوار تلاش بیوقفه و شبانهروزی برای مداوای مجروحين داشت. او نخستین گروه امداد پزشکی را در خوزستان تشکیل داد. دکتر سیدمحمدابراهیم فقیهی سرانجام در 17مهر1360 جلو در منزلش توسط منافقین مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید. وی در زمان شهادت به عنوان دستیار تخصصی رشته جراحی استخوان و مفاصل در حال تحصیل و خدمت بود. از شهید فقیهی سه فرزند به یادگار مانده است.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است از سخنان فرزند شهید فقیهی درباره ترور پدرش
یکی از دلایلی که منافقین پدرم را ترور کردند توجه و تاکید ایشان به درمان مجروحان جنگی بود که در یک بازه زمانی منافقین مانع آن میشدند؛ اما پدرم با تلاش فراوان رعب و وحشتی که منافقین میان جامعه پزشکی ایجاد کرده بودند شکست و متخصصان را به درمان مجروحین تشویق کرد. دلیل دیگر ترور ایشان ایجاد وحدت بین دانشجویان و طلاب بود. شهید دکتر فقیهی در زمان خدمت در دانشگاه شیراز، نقطه اتصال بين قشر روحاني و دانشجو بود.
پدرم از زماني كه بنیصدر هنوز به رياست جمهوری نرسيده بود، در مقابل افكار او ايستاد و به همه اعلام میکرد كه بنیصدر پيرو خط امام خمينی(ره) نيست. اين اعتراضات بهانه اخراج پدرم از دانشگاه شد و پس از مدتی ايشان با حمايت شهيد آيتالله دستغيب به دانشگاه بازگشت؛ ولي دست از اعتراض و روشنگری برنداشت، تا اينكه توسط منافقین به شهادت رسيد.
به واسطه شهادت پدرم، مقام خانواده شهید به ما اعطا شد. این از بزرگترین هدایایی است که خداوند توفیق آن را نصیب ما کرد.
زمانی که قاتل پدرم را دستگیر کردند و روزی که قرار بود حکم اعدام اجرا شود، من و خانواده به عنوان اولیای دم نیز حضور پیدا کردیم. از قاتل پدرم پرسیدم: «چرا دکتر فقیهی را شهید کردی؟» گفت: «این عقیدهام بود. باید میزدم و از این بابت پشیمان نیستم!» سران منافقین به این شکل افراد را شستوشوی مغزی داده بودند. به او گفته بودند: «تو قرار است یک آدم امپریالیست و سرمایهدار را از بین ببری. اگر این فرد را بکشی کشور آباد میشود و به بهشت میروی!» اما در حال حاضر ما ادامه و فرجام مسیری که این افراد انتخاب کردهاند را میبینیم و میدانیم که در دامان چه جنایتکارانی افتادهاند و با آنان هم پیمان شدهاند. مسیری که آنان اکنون در آن قدم گذاشتهاند به تباهی ختم میشود.