سالگرد عملیات کرد کشی منافقین

به همت کانون هابیلیان نشست بررسی نقش مخرب منافقین در عراق با شرکت چند تن از بریدگان از گروهک رجوی برگزار شد . در این نشست که همراه با حضور اصحاب مطبوعات و جراید عراق و در آستانه سالگرد عملیات منافقین در کشتار اکراد شمال عراق برگزار شد ، بریدگان گروهک رجوی با تشریح فعالیت ها و اهداف سازمان ،در گفتگو با روزنامه نگاران عراقی به تشریح آخرین وضعیت رجوی و دار و دسته اش در بین مردم عراق ، جامعه بین الملل و نیروهای خود سازمان پرداختند ، شرح کامل این نشست پیش روی شماست .

 

 

Jornal9

 

* غلام رضا بهروزی : من از سال 1369 وارد عراق شدم و تا تاریخ تیرماه 1384 به مدت 15 سال در عراق بودم ، هنگام ورود به عراق در پایگاه بغداد بودیم و بلافاصله به پایگاه اشرف منتقل شدیم .

آن ایام هم زمان بود با جنگ عراق و آمریکا ، ما در پایگاه های کوت ، الاماره ، جلولا ، اشرف و بغداد مستقر بودیم ، اما این اواخر بیشتر در اردوگاه اشرف بودیم و در سال قبل نیز با کمک صلیب سرخ جدا شدم و بعد از چند ماه به ایران آمدم .

_ ابومحمد المطرفی ( از اعضاء انجمن حمایت از حقوق روزنامه نگاران عراق ) : در زمان صدام پایگاه اشرف در دست چه کسی بود و بعد از آن چه ؟

* غلام رضا بهروزی : در زمان صدام استخبارات عراق در پایگاه اشرف حاضر بود ، هنگامی که سال 1369 وارد اردوگاه اشرف شدم تصویر بزرگ صدام در ورودی اردوگاه نصب شده بود ، بعد از سرنگونی صدام هم کنترل اردوگاه در دست آمریکایی ها بود .

_ ابومحمد المطرفی : آیا شما در سرکوب انتفاضه جنوب عراق شخصاً شرکت کرده اید ؟ افراد سازمان چطور ؟

* غلام رضا بهروزی : من شخصاً شرکت نداشتم ، ولی نیروهای سازمان شرکت داشتند ، سه نفر از نفرات سازمان به نام های نادر افشار ، رحمت الله خسروی و اکبر حامدی در جریان انتفاضه جنوب عراق توسط مردم کشته شدند و این خود نشان دهنده این است که سازمان برای دفع این قیام در جنوب عراق حاضر بوده است .اما در همان زمان من شخصاً در پایگاه جلولا بودم .

* غلام رضا قنبری : من سرباز بودم که در جریان جنگ اسیر شدم و نیروهای عراقی من را تحویل سازمان دادند ، تا همین اواخر که جدا شدم یعنی زمانی که آمریکایی ها به عراق آمدند و ما هم اعلام کردیم که نمی خواهیم در سازمان باشیم و پس از طی مراحلی توسط صلیب سرخ به ایران منتقل شدیم .

در آن زمان ما ( من و عده ای دیگر ) جزو نیروهای سطح پایین سازمان بودیم و تازه وارد سازمان شده بودیم ، برای همین ما را به جنوب عراق نمی بردند و برای این کار از افراد با تجربه استفاده می کردند .

به عنوان مثال می توانم از شخصی به نام امید برومند نام ببرم که فرمانده ما و اهل نیشابور بود ، ضمن این که 20 سال نیز سابقه حضور در سازمان را داشت.

_ ابومحمد المطرفی : شما در همان انتفاضه آیا از سطح و میزان شرکت سازمان در سرکوب انتفاضه خبری داشتید ؟

* غلام رضا بهروزی : ما خودمان در همان زمان درگیر جنگ خانقین و جلولا بودیم و سازمان هم ما را محدود کرده بود و خبری به ما نمی داد و ما هم به منبع خبری دیگری دسترسی نداشتیم .

همان زمان که خبردار شدیم سه نفر از نیروهای سازمان در کربلا کشته شدند به ما گفتند که این افراد برای مأموریت رفته بودند ، ولی بعداً از طرق مختلف خبردار شدیم که نیروهای سازمان در سرکوب قیام دست داشتند .

اما این مسائل همواره توسط سازمان تکذیب می شد ، حقیقت این است در شمال نیروهای سازمان با اکراد درگیر شدند ، اما در جنوب انتفاضه را خود مردم با ورود به خیابان های جهت دادند و انتفاضه به معنای واقعی آن در جنوب بود .

* مهران کریم دادی : باید این مطلب را یادآور شوم که حضور من و عده ای دیگر در جنوب و بصره و الاماره بعد از جریانات انتفاضه، یعنی در سال های 72 تا 74 بود .

در آنجا هم اصلاً اجازه برخورد با مردم عادی را نداشتیم و فقط با مسئول و مافوق خود حق برقراری تماس داشتیم و خود وی نیز ارتباطش با بیرون در حد ارتباط مخابراتی بود و بس .

_ ابومحمد المطرفی : آیا آزاد بودید در شهر بگردید ؟

* مهران کریم دادی : خیر ، ولی افراد مشخصی را برای خرید یا انجام مأموریت ها مشخص می کردند و فقط در همین حد بود ، ولی نزدیک مرز ایران زیاد رفت و آمد داشتیم ، اما زمانی که عملیات نامنظم بر علیه خاک ایران انجام می شد و یا قرار بود برای خرابکاری وارد ایران شویم ، مأموران استخبارات تا نزدیک مرز با ما بودند و تمام این عملیات از جنوب عراق انجام می شد.

 

 

Jornal10

 

_ ابومحمد المطرفی : از سال 1370 تا سرنگونی صدام آیا عراقی ها هم در زندان پایگاه اشرف بودند ؟

* غلام حسین صادقی : خیر ، هیچ زندانی عراقی در اشرف وجود نداشت ،اما نیروهای سازمان چنانچه فردی عراقی را به عنوان جاسوس یا همکار گروههای معارض شناسایی می کردند ، آنها را به استخبارات معرفی می کردند و استخبارات نیز در مورد آنها تصمیم می گرفت .

_ علی العبودی : آیا بعد از سرنگونی صدام افراد سازمان در سرکوب مردم عراق هم شرکت می کردند ؟

* مهران کریم دادی : خیر ، زیرا با حفاظت نیروهای آمریکا به اطراف می رفتند و به تنهایی نمی توانستند کاری انجام دهند .

* غلام رضا بهروزی : سازمان با کمک آمریکایی در این کار سهیم بوده است ، سازمان مجاهدین مثل زمان اوایل سقوط صدام در حال حاضر نیز آمریکا را تغذیه اطلاعاتی می کنند و تمام اطلاعات مورد نیاز آمریکا در بدو ورود را سازمان جمع آوری کرده بود ، دستگیری برخی از عراقی ها هم با هماهنگی آمریکایی ها توسط نیروهای سازمان انجام شده و می شود .

_ علی العبودی : یعنی اینها تغییری 360 درجه ای داشته اند و با آمریکایی ها بر علیه صدامیان همکاری می کنند ؟

* غلام رضا بهروزی : قبل از ورود آمریکا ضد آمریکایی بودند و در حال حاضر بنا به سیاست خود با آمریکا همکاری می کنند و فردا که کشور دیگری بیاید با همان کشور هماهنگ می شوند .

_ ابومحمد المطرفی : بعثی ها در حال حاضر 90% تروریست های عراق را تشکیل می دهند ، اهداف سازمان مجاهدین نیز تروریستی است ، آیا می توانید در باره رابطه آنها با هم توضیح بدهید؟

* غلام رضا بهروزی : در این که خود صدام مهره آمریکا بوده است شک نیست ، بنابراین بعثی ها نیز تا زمان صدام سیاست های آمریکا را پیاده می کردند ، در حال حاضر سازمان مجاهدین نیز طبق سیاست های آمریکا پیش می رود و به دستگیری ها کمک می کند .

به طور کلی رجوی بعد از سقوط صدام سیاست همنوایی با آمریکا را در پیش گرفت و همواره آمریکا را به جنگ علیه ایران تشویق می کند ، گرچه اهداف سازمان و بعثی ها در گذشته یکی بوده ولی از لحاظ ماهیتی در حال حاضر سازمان مجاهدین چرخش بیشتری داشته است و باید گفت عوامل بی ثباتی در عراق بعثی ها ، نیروهای سازمان و نیروهای آمریکایی هستند .

* تیمور اسماعیلی : حزب بعث و سازمان مجاهدین در گذشته همکاری تنگاتنگی داشتند تا حدی که برای سرکوب اکراد خود صدام شخصاً از سازمان تشکر کرد و این تشکر تا حدی بود که مسعود رجوی را منجی عراق دانست ، این رابطه البته بعد از سرکوب انتفاضه صمیمانه تر هم شد زیرا مسئولین بیشتری از سازمان در جریان سرکوب انتفاضه جنوب شرکت کردند .

_ علی العبودی : سازمان مجاهدین دارای چه مرام و مسلکی است و چه اهدافی را برای آینده دنبال می کند ؟

* غلام رضا بهروزی : بهتر است خلاصه ای از تاریخچه سازمان را بگویم تا دوستان مطلع شوند ، سازمان در بدو تأسیس در سال 1344 مبارزه با شاه و ایجاد آزادی عقاید و ایدئولوژی اسلامی و شیعی را مد نظر خود قرار داد .

بعد از انقلاب سازمان وارد صحنه سیاسی ایران شد تا این که با توجه به حس قدرت طلبی و سهم خواهی به آنچه می خواست نرسید و از سال 1360 وارد فاز جنگ مسلحانه شد .

این جریان به جایی رسید که چون سازمان در ایران پایگاهی نداشت پس از فراز و نشیب های بسیار در بغداد مستقر شد ، برای همکاری با صدام و استخبارات عراق توجیه صدام وجود دشمن مشترکی به نام امام خمینی بود و این که چون هر دو گروه می توانند با این دشمن بجنگد پس اتحاد امری درست است .

در بحث مذهب باید بگویم دین و مذهب در سازمان بسیار کمرنگ است و عمق ندارد و بیشتر برای سوء استفاده و حفظ ظاهر است ، ما در آنجا تا سال 1372 مراسم عزاداری عاشورا را نداشتیم ، اما خود رجوی می گفت باید این مسائل را به صورت ظاهری اجرا کنیم ، چون جامعه ایران اسلامی است و باید سنگ شیعه را زیاد به سینه بزنیم .

ما تا قبل از سقوط صدام چیزی به نام مسجد در اردوگاه اشرف نداشتیم ، ولی وقتی که مردم عراق وارد اشرف شدند و سؤال کردند مسجد و روحانی شما کجاست ؟ آن موقع بود که ظرف یک ماه و به صورت ضربتی چیزی به نام مسجد ساخته شد .

 

 

Jornal11

 

_ علی العبودی : سازمان بعد از سقوط صدام دعوتنامه های زیادی برای عشایر و سران آنها فرستاد تا توانست از آنها امضاء جمع کند تا بدین وسیله به دولت مرکزی آینده عراق فشار وارد کند که اجازه اقامت دائم آنها را در عراق بدهد ، در این مورد توضیح بدهید .

* مهران کریم دادی : طبیعی است که بعد از سقوط صدام ، سازمان چون پایگاهی در بین مردم عراق نداشت باید دست به این اقدام می زد ، سازمان از خرج خود و نیروهایش زد و خرج رضایت عشایر کرد .

اعضای سازمان مخالفت می کردند که چرا از عشایر و رؤسای آنها دعوت می کنید ؟ ولی توجیه سازمان این بود که می توانیم با جمع آوری امضا از آنها به دولت آینده عراق فشار بیاوریم .

_ علی العبودی : این دعوتنامه ها که سازمان می فرستاد به امضاء چه کسی بود ؟ و آیا کسانی هم بودند که مثل شما بخواهند به ایران بیایند ؟

* غلام رضا بهروزی : خطوط کلی دعوتنامه ها را خود مسعود رجوی همان ابتدا که هنوز بود ،مشخص می کرد و از فردای سقوط صدام می گفت می خواهیم بمانیم پس باید چنین کنیم و با سران عشایر در اردوگاه اشرف جلسه ای برای این موضوع می گذاشت .

باید عرض کنم افراد زیادی بودند که نمی خواستند در اشرف و عراق بمانند و بعد از سقوط صدام نیز این افراد بیشتر شده بودند .

* مهران کریم دادی : پدر و مادر و دو خواهر من آنجا هستند ، ولی از روی اجبار آنها را آنجا نگه داشته اند، در رابطه با افراد ساکن آنجا جوی وجود دارد که نمی توانند چیزی بگویند ، در بیان مخالفت ها فضای سازمان مانند حزب بعث بود و کوچکترین مخالفتی در نطفه خفه می شد .

مادر من در آنجا به علت فشارهای روانی بسیار دو بار سکته کرده و در حال حاضر به خاطر خواهرانم یا ترسی که دارد مجبور است آنجا باشد و نمی تواند کاری انجام دهد و پدرم نیز وضعیتی مشابه دارد .

مادر پیر من 55 سال و پدرم نیز بیش از 60 سال سن دارند ، ولی واقعاً نمی توانند کار کنند ، اگر می خواهید نظرات واقعی را بدانید یک نفر را به عنوان مثال از اردوگاه بیرون بیاورید و از او بخواهید آزادانه صحبت کند .

* تیمور اسماعیلی : زمان حکومت صدام اگر کسی می خواست از سازمان جدا شود 2 سال باید در اردوگاه اشرف زندانی می شد و اگر زنده می ماند تحویل استخبارات می شد .

افرادی هم بودند که 10 تا 15 سال در زندان ابوغریب زندانی بودند ، بعد از سقوط عراق 500 نفر از اعضا سازمان با عفو حکومت ایران وارد کشور شدند و در حال حاضر زنده هستند .

تقاضای من از شما این است که پای سازمان های بین المللی را به اردوگاه اشرف باز کنید تا افرادی که خواهان برگشت به ایران هستند بتوانند آزادانه اقدام به خروج کنند .

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31