زندگی ومبارزات آیت الله مدنی (1)

Madani05

انقلاب اسلامی ایران ، به عنوان آخرین انقلاب قرن بیستم در تاریخ سیاسی جهان معرفی شده است. مهم ترین خصیصه ی این انقلاب که آن را از سایر انقلاب ها متمایز می کند بی شک وجه ی ایدئولوژیک آن است. چرا که برخلاف انقلاب های بزرگی چون انقلاب کبیر فرانسه وانقلاب اکتبر روسیه که بر ایدئو لوژی های کاملاً اومانیستی لیبرال – دموکراسی ومارکسیسم مبتنی بودند انقلاب ایران از مشرب ایدئولوژیک فرابشری (الهی) برخوردار بوده است.

در شکل گیری، تکوین وپیروزی انقلاب اسلامی قشرها وطبقات بسیاری از جامعه ی ایران حضور داشتند؛ لذا وجه متکثر (پلورالیتیک) انقلاب ایران نیز از دیگر تفاوت هاست. در انقلاب اسلامی ایران همه ی قشرها وطبقات اجتماعی حضور چشمگیر داشته اند، لذا تئوریسین های انقلاب نتوانسته اند عناوینی مثل بورژوازی کارگری یا دهقانی را برای این انقلاب به کار برند.

واضح است که همه ی انقلاب ها بر اساس دوره ای دراز مدت وبر اثر عوال وزمینه های ظهریافته ودر ادامه عواملی تسریع کننده این واکنش اجتماعی را تشدید می کند وسرانجام با اسقاط رژیم های دیکتاتوری وبر هم زدن وضع موجود، دوره ی جدیدی را بنیان می نهند. در اینجا ما قصد ریشه یابی انقلاب اسلامی را نداریم؛ زیرا در این خصوص پژوهش های مختلفی تاکنون انجام داده شده وبه دلیل اهمیت موضوع ، باب تحقیق در این باره همچنان باز است؛ مع الوصف، باید اذعان کرد پژوهش در خصوص شخصیت شناسی انقلابی ، ناخودآگاه پژوهشگر را به بررسی موازی انقلاب وتأثیر آن بر سوژه ی مورد تحقیق سوق می دهد.

جامعه ی ایران در بستر تاریخی خویش ودر قبل از انقلاب اسلامی ، سوابق مبارزاتی دیگری چون نهضت مشروطه خواهی وجنبش ملی شدن نفت را تجربه کرده است؛ لکن ضمن ارج نهادن به همه ی مردان وزنانی که برای آرمان های بلندی چون آزادی واستقلال این سرزمین رنج هایی عمیق را بر خود هموار کردند تا چراغی فرا روی آینده باشند ، باید گفت متأسفانه به دلایلی چند، از جمله فقدان یک رهبری واحد وقاطع، از نیل به همه ی آرمان های جامعه ی ایرانی ناکام بودند، اما انقلاب اسلامی متفاوت با گذشته با کوله باری از تجربات حرکت های پیشین، تحت رهبری بزرگمردی چون حضرت امام خمینی(ره) به پیش رفت وبه پیروزی رسید.

امام خمینی (ره) از بطن جامعه ی ایران واز میانه ی طبقه ی ذی نفوذ روحانی قامت بر افراشت، رهبری انقلاب را به دست گرفت وبا خرد ورزی ودرایت وافر، کشتی انقلاب را در مبارزه ای طولانی وپر تلاطم به ساحل پیروزی رساند. بدیهی است که امام خمینی (ره) در نیل به این مهم از همکاری وهمراهی یاران مقاومی چون خود بهره مند بود که می توان به شخصیت هایی چون آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله مطهری، آیت الله مدنی، آیت الله صدوقی، آیت الله اشرفی اصفهانی، آیت الله دستغیب، آیت الله قاضی طباطبایی و ... اشاره نمود. کتاب حاضر زندگی ومبارزه یکی از شاگردان امام خمینی (ره) ورهروان خط سرخ علوی را وجه همت خود قرار داده که وی را به درستی می توان از جمله ی تابنده ترین آذرهای انقلاب اسلامی ایران لقب داد. او از خطه ی آذربایجان بر خاست ودر طول حیات سیاسی- مذهبی خویش لحظه ای از مبارزه بر کنار نماند. چه آن زمان که به عنوان خطیبی توانا، برای ادامه ی حرکت انقلابی هیجانات لازم را به وجود می آورد وچه آن زمانی که لباس رزم بر تن کرد تا در جبهه ی نبرد با دشمن متجاوز، الگویی برای رزمندگان جوان باشد و سرانجام در محراب خونین نماز جمعه ی تبریز، پاداش مجاهدت هایش را گرفت. شهید آیت الله مدنی از خیل شاگردان وفادار

حضرت آیت الله امام خمینی (ره) بود که نویسندگان کتاب ایشان را به درستی «سید العلما» نامیده اند.

در پایان ضمن تقدیر از مؤلفان محترم کتاب ودکتر طبیعی معاونت پژوهشی مرکز ، از تلاش های بی دریغ همکاران معاونت محترم انتشارات قدردانی می شود.

مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

فصل اول:

خانواده وتحصیلات

 

1-حیات فردی

نام کامل ایشان بر اساس اسناد ومدارک موجود به خصوص از شهربانی کل کشور وسازمان اطلاعات وامنیت کشور ( ساواک ) سید اسدالله مدنی دهخوارقانی می باشد. در اسناد گاهی از ایشان با عنوان میر هم نام برده اند واسم کامل ایشان را میر سید اسدالله مدنی دهخوارقانی قید وحتی گاهی لقب میرزا را هم به وی داده اند. ولی نامی که ایشان بیشتر به آن شهره بوده اند سیداسدالله می باشد. نام خانوادگی ایشان هم بیشتر مدنی دهخوارقانی می باشد، ولی در بعضی از گزارش ها واظهارات از ایشان با عنوان مدنی تبریزی هم یاد کرده اند.

درباره ی دلیل نام گذاری ایشان به این نام ( اسدالله ) می گویند که ارادت فوق العاده ی پدر بزرگوارشان به امام علی(ع) بود که باعث شد وی اسدالله نام گیرد. آقا میر علی – پدر ایشان- که از سادات خوشنام دهخوارقان بود علاقه ی زاید الوصفی به مولای متقیان علی (ع) داشت؛ لذا اسدالله-لقب آن امام همام- را به عنوان اسم فرزند ارشدش برگزید.

شهید سید اسدالله مدنی دهخوارقانی بر اساس اسناد ومدارک شهربانی وساواک ونیز اطرافیانش در سال 1293 ه.ش در دهخوارقان به دنیا آمد وشناسنامه شان با شماره ی 295 در زادگاه خود ثبت شد.شماره ی شناسنامه ی ایشان در بعضی اسناد 395 قید شده است که به نظر می رسد 295 با توجه به تکرار بیشتر درست تر باشد؛ البته باید این نکته را هم گفت که گرفتن شناسنامه در دوره ی رضاشاه معمول شد ووقتی شناسنامه معمول شد، بیشتر تاریخ های تولد اشخاص جابه جا یا به صورت اشتباهی درج می شد، ولی درباره ی شهید مدنی با توجه به اقرار خودشان ودیگر اطرافیان همان سال 1293 ه. خورشیدی تاریخ تولد واقعی ایشان می باشد.

 

2- زادگاه

آیت الله مدنی در شهرستان دهخوارقان یا توفارقان که امروز « آذرشهر» نامیده می شود به دنیا آمد. این شهر در طول تاریخ با نام های متعدد ذکر شده ، از جمله این نامها می توان به: ده فرقان، دیرخرقان، دهبیر جان، نخیرجان، اخیرجان و اخیرجهان اشاره کرد.این شهردر طول جغرافیایی 37 درجه و45 دقیقه و30 ثانیه، پهنای شمالی و45 درجه و58 دقیقه و30 ثانیه در ازای خاوری نسبت به نیمروز گرینویچ قرار دارد. فاصله ی این شهر تا سطح دریا 1340 متر می باشد واز شمال به اسکو، از جنوب به دهستان سراجوشیر، از غرب به اسکو واز جنوب غرب به تبریز واز شرق به دریاچه ی ارومیه محدود است وبا توجه به قرارگرفتن در سه راه ترانزیتی تبریز- مراغه- کردستان، دارای موقعیت ویژه ای است. هوای این شهر به واسطه ی ساحلی بودن معتدل، ولی در تابستان ها به نسبت گرم ومالاریایی می باشد.

طبق سرشماری سال 1330 جمعیت این شهر بالغ بر 13708 نفر وبا احتساب جمعیت روستاهای پیرامونش جمعاً 39864 نفربوده است. براساس آمار سال 1365 جمعیت این شهر 25000 نفر که با روستاهای اطرافش جمعاً 84000 نفر میشد.

نام این شهر در سال 1316 ش بنا به پیشنهاد فرهنگستان علوم ، به آذرشهر تغییر نام یافت وامروزه به این نام نامیده می شود. ولی در محاورات محلی ، اغلب همان نام قبلی توفارقان استعمال می گردد. بر اساس آمار سال 1365، جمعیت آذرشهر بالغ بر 25 هزار نفر وجمعیت شهر با شهرک ها وروستاهایش 84000 نفر بوده است.

درباره ی وجه تسمیه ی این شهر به دهخوارقان یا توفان دو روایت موجود می باشد: روایت اول را « لسترنج گای» به نقل از یاقوت حموی، مطرح می کند. یاقوت حموی جهانگرد قرون اولیه ی اسلامی که در قرن 4 به آذربایجان سفر کرده بود، از این شهر با عنوان " نخیر جان" نام می برد ومی گوید که این نام اقتباس از نام نخیر جان خزانه دار، کسری انوشیروان است. در دوره ی قباد- پدر انوشیروان- فردی به نام نخویر گشب داد می زیسته که سمت حکمران کنارنگ ( توس) را داشت. وی از مخالفان قباد اول بودواینکه وی بعد از به قدرت رسیدن دوباره ی قباد چه سرنوشتی پیدا کرد معلوم نیست.در دوره ی ساسانی دیگر فردی با این نام ذکر نشده است، ولی بعید است که نام دهخوارقان مقتبس از نام سردار ساسانی فوق الذکر باشد.

 

وجه تسمیه ی دیگری که برای این شهر ذکر کرده اند درواقع ترجمه ی عبارت توفارقان می باشد. معصومه معینی خمینی در مقاله ای در مجله ی تلاش با عنوان« آذرشهر، شهر آتشکده های خاموش» می گوید:« در گذشته ی دور میان مردم این شهر ودشمنانش نبردی سخت روی داد ودر اثر این نبرد وخونریزی ها دیوارهای شهر خونین شد. از آن به بعد نام این شهر را توفارت دیوار وقان= خون نامیده اند.» این وجه تسمیه هم چندان نمی تواند درست باشد؛ چه از این گونه نامگذاری ها و وجه تسمیه ها به دیگر شهرها نیز داده اند، از جمله به شهر سلماس که در بعضی از کتاب ها آن را ترکیب کلمات« سلیم» = پادشاه عثمانی و«آس» = به دار بیاویز می نویسند؛ در حالی که این شهر دارای پیشینه ی دیرین می باشد ومقتبس از نام عبری « شلماش» می باشد. در هر صورت نمی توان به دو وجه تسمیه ی بالا استناد کرد.

دهخوارقان یا آذر شهر یکی از مناطق باستانی وقدیمی آذربایجان می باشد که به زرتشتی بودن مشهور است ودر یکی از منابع از این شهر با نام اغراق آمیز« کعبه ی زرتشتیان» نام برده اند.

وجود دو منطقه ی « گوور قبری»(قبر گبر= زردشتی) و« گوور اجاقی» (اجاق= آتشگاه گبر) نشانه ی این دیرینگی می باشد. با ظهور اسلام مردم این منطقه همچون دیگر مردمان آذربایجان به دین اسلام گرویدند. یکی از فرزندان امام علی(ع) به نام « عون بن علی»(ع) در نبردی که در آتشکده ای قدیمی در قلعه ی خرم آباد این شهر با کفار در گرفت به شهادت رسید ودر سرخاب تبریز مدفون شد که امروزه به صورت زیارتگاهی با شکوه در تبریز موجود می باشد از آن زمان به بعد ، جهانگردان وسیاحان از دهخوارقان با عنوان شهری اسلامی یاد کرده اند.

سرسبزی وآبادانی این شهر مورد تحسین تمام جهانگردان قرار گرفته است.ابن حوقل بغدادی که به آذربایجان سفر کرده بود، ضمن تعریف از آبادانی این شهر می گوید ، که محمد بن رواد، این شهر را به آبادانیش تصرف کرد. وی سلسله ی« ردینی» را در این منطقه تأسیس کرد که شامل تبریز واشنق (اسکو) هم می شد. ابواسحاق ابراهیم اشجری هم این شهر را جزو قلمرو ی ردینی ها قید کرده از آبادانی آن تمجید می کند.حمدالله مستوفی- جهانگرد سده ی نهم هجری- ضمن توصیف این شهر می گوید که مردم دهخوارقان سنی شافعی بوده اند.

با ظهور صفویان در آذربایجان مردم این شهر هم تشیع را پذیرا واز آن زمان به بعد ایجاد قدمگاه ها وخانقاه ها در این شهر گسترش یافت و « خانقاه بادامیار» بازمانده ی این خانقاه هاست. با گروش مردم به تشیع عالمان شیعی همواره به عنوان محور ومرجع مردم در آمدند واین قضیه به خصوص در دوره ی جنگ های ایران – عثمانی وبعدها خود را نشان داد.وقتی عثمانی ها دهخوارقان را متصرف شدند وخواستار امضای قرار دادی با مردم این شهر بودند، با مقاومت مردم به رهبری ملایوسف پیشنماز مواجه شدند، لذا وی را به شهادت رساندند.

مردم این شهر در تحولات تاریخی دیگر از جمله دوره ی مشروطه فعال بودند. به خصوص در قضیه ی شکست دادن « صمدخان شجاع الدوله» که راه تبریز- مراغه را بسته بود، از خود رشادت نشان دادند.از دیگر تحولات واتفاقات تاریخی در آذرشهر ملاقات« عباس میرزا» با ژنرال« پاسکویچ» روسی در منطقه ایدر دهخوارقان بود. که امروزه به میدان پازیکی معروف است.

3- خانواده

درباره ی خاندان آیت الله مدنی اطلاعات اندکی در دست است؛ ولی در اینکه آنان از سادات خوشنام منطقه بودندهیچ شکی نیست.دراین خصوص که پدربزرگ ، عموها ودیگر بستگان آیت الله مدنی به چه کاری اشتغال داشتند مطلب خاصی در منابع قید نشده، گویا آنان زندگی عادی مثل دیگر مردمان داشته اند. پدر شهید مدنی ، آقا میر علی نام داشت که نقش ویژه ای در جهت دهی افکار فرزندش ایفا کرد. این حضور واین نقش چنان بود که شهید بزرگوار علی رغم از دست دادن مادرش جای خالی وی را احساس نکرد چه پدرشان ، مهر خویش راچونان چتری بر سر پسرش گسترده بود واجازه نمی داد ملال واندوه بر رخسار فرزند نشیند.از اینکه آیا وی تحصیلات حوزوی یا علمی دیگر داشته اطلاعی در دست نیست. ولی در اینکه دوستار علم وبه خصوص تحصیلات حوزوی بود تردیدی وجود ندارد. چه فرزند ارشد خویش (شهید مدنی) را علی رغم نیازش به همیاری وی به مدرسه ی طالبیه ی تبریز فرستاد تا علوم دینی را فرا گیرد. آقا میر علی در بازارچه ی دهخوارقان مغازه ی بزازی داشت واز این راه ارتزاق می نمود. شانزدهمین بهار مدنی سالی اندوهناک برای جوانی بود که تشنه ی معارف دینی وفراگیری علوم اسلامی بود. در این سال آقا میر علی در حالی که سه فرزند از زن دومش داشت درگذشت واین فقدان ضربه ی سختی بر خانواده بود.درباره ی مادر شهید مدنی تقریباً هیچ اطلاعی در دست نیست، وی در حالی که شهید مدنی چهار سال بیشتر نداشت درگذشت.

از خواهران وبرادران شهید مدنی که جمعاً سه نفر بودند تنها میر غفور شناخته شده است وآن در گزارش شهربانی آذرشهر به مرکز می باشد. وقتی شهید مدنی از نجف به آذر شهر بازگشت در خانه ی وی استقرار یافت، رئیس شهربانی آذرشهر در گزارش خود می نویسد میر غفور فردی به نام حسنعلی قاسمی را کشته است وبه خاطر آن دوسال ونیم در حبس بود.اینکه حسنعلی قاسمی چه کسی بوده اطلاعی در دست نیست؛ولی از مفاد گزارش برمی آید که وی از مقامات حکومتی بوده است. در زمان ارسال گزارش میر غفور شغل کارگری( عملگی) داشت.از دیگر برادران یا خواهران وی هیچ مطلبی درمنابع گزارش نشده است.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31