زندگی و مبارزات شهید ابوالفضل پیرزاده (2)

Zendegimobarezate Pirzade

شروع تحصيلات :

ابوالفضل تا سال سوم ابتدايي را در دبستان شاه اسماعيل پشت سر گذاشت كه در اين دوران معلم وي آقاي هوشمندي بود . معلم سال هاي چهارم تا شش هم آقاي حميدنژاد بود . او در سال 1348 دوره دبيرستان را در رشته ادبي در دبيرستان ابومسلم و بعد آذرآبادگان آغاز كرد .

دوستانش مي گويند در دوره دبيرستان ابوالفضل هميشه كت مي پوشد و حتي دكمه هاي كت را هم مي بست ، با اين كه در اين دوران سني ، ريش و محاسن آنچناني در صورت نوجوان ديده نمي شود ، ولي ايشان هميشه ريش كمي را هم كه در صورتش ديده نمي شد اصلاح نمي كرد . از جمله دوستان دبيرستان ابوالفضل كه هم محله اي ايشان هم بودند ، آقاي حسن نوعي اقدم (1) است .

او كه از كودكي با فقر و نداري انس و الفت گرفته بود به محض اين كه فراغتي را احساس مي كرد به دنبال كار مي رفت تا بتواند كمك خرجي براي والدينش باشد و سه ماه تعطيلات تابستان بهترين زمان براي او بود .

بعد از اتمام سال تحصيلي ابوالفضل سريع به دنبال كار مي گشت و با توجه به سن كم او نمي توانست كارهايي را كه درآمدش زياد بود پيدا كند . به همين علت شهرداري تنها جايي بود كه براي او كار پيدا مي شد .

ميدان هاي عمومي و پارك هاي شهر جايي بود كه هر روز مي توانستي ابوالفضل را شلنگ به دست ببيني كه از صبح تا شب چمن و سبزه ها را آبياري مي كند و اگر اوقات نماز ظهر هم او را مي يافتي در همان وضع و با لباس هايي كه اكثراً خيس بود و با بویي كه به جاي عطر خوشبو ، بوي چمن و سبزه مي داد سر بر آستان حق خم مي كرد ؛ و در حالي كه در هر ركوع و سجود جسم و زانوهاي نحيف و به بلوغ رسیده اش خستگي زيادي را احساس مي كرد ، ولي با همان حال او نماز را در اولين و زيباترين لحظات به پا مي داشت و خداوند را شكر مي كرد به آنچه به او داده بود يا اين كه با صلاحديدش نداده بود .

آقاي نادر سليمان زاده (2) كه يكي از دوستان صميمي و نزديك او بوده درباره وضعيت زندگي ابوالفضل چنين مي گويد : " فقر بخشي از زندگي او و خانواده اش بود . او مجبور بود بخشي از بار اقتصادي خانواده را به دوش بكشد . در كنار درس ، قاليبافي مي كرد . نيك به خاطر دارم روزي به خانه شان رفته بودم ، در دهليز خانه فرشي نيمه تمام بر دار قالي آويزان بود ، پشت دستگاه نشسته بود و به سرعتي غير قابل تصور بر تار قالي گره مي انداخت و من ناظر اين هنرنمايي شدم .

ناگاه دستانش از كار كردن باز ايستاد و با لحني تأثر آلود گفت : " مي داني نتيجه اين همه تلاش چه خواهد شد ؟ "

من كه انتظار شنيدن چنين پرسشي را نداشتم ، گفتم : " نمي دانم ! "

لبخند تلخي زد و گفت : " زير پاي ثروتمندان بي درد خواهد افتاد و آنگاه نصيب ما ... ؟ "

لحظه اي مكث كرد و ادامه داد : " اين آخرين فرشي است كه مي بافم . "

پس از مدتي ابوالفضل براي جبران نياز مادي خانواده و در روزهاي تعطيل به كارگري ساختمان مشغول شد . او كارگري ساختمان را به بافتن قالي براي ثروتمندان ترجيح داده بود .

آشنايي با آيت الله مروج :

ابوالفضل با شروع دوران تحصيل در دبيرستان و رسيدن به سن بلوغ هر روز ارتباطش با مسجد محله زندگي اش (مسجد نواب صفوي) بيشتر و بيشتر شد . او با اين كه از قبل هم مرحوم آيت الله مروج (ره) را مي شناخت ، ولي بعد از اين كه رفت و آمدش به مسجد منظم گرديد و هر روز در نماز جماعت كه امامت آن را آيت الله مروج بر عهده داشت ، شركت كرد ؛ ارتباطش با ايشان نزديك تر شد .

يكي از فعاليت هاي مهم زندگي ابوالفضل در اين دوران شركت در جلسات تفسير قرآن آيت الله مروج (ره) بود . اين جلسات شب هاي جمعه اكثراً به صورت دوره اي و در خانه يكي از اعضاي هيئت برگزار مي شد و ابوالفضل با توجه به زيبايي و جذابيت خاصي كه در تفسير آيت الله مروج (ره) وجود داشت ، آنچنان جذب اين جلسات شد كه هميشه در آن حضور داشت و به ندرت در جلسه تفسير غايب مي شد .

در اين جلسات كه مربوط به سال هاي 1348 و از آن به بعد است ، آيت الله مروج در حين تفسير گاهي هم درباره مسائل سياسي صحبت مي كرد . يكي از نقاط جالب اين جلسات تفسير آيت الله مروج اين بود كه ايشان براي جذب نوجوانان به اين جلسات جايزه هم مي دادند .

مثلاً براي هر نوجواني كه فعاليت زيادي در جلسات داشت ، اكثراً يك دفتر هديه مي دادند و اين كار در جذب نوجوانان و حتي كودكان به جلسات قرآن تأثير زيادي داشت . (3)

ايشان هم زمان با عمل به تكاليف ديني ، مبارزه با رژيم پهلوي را هم شروع كرده و در كنار مرحوم آيت الله مسائلي ، رهبري جريانات انقلاب اردبيل را هدايت مي كردند . بعد از پيروزي انقلاب ايشان از سوي حضرت امام خميني (ره) به عنوان نماينده ولي فقيه انتخاب شدند و بعد از قريب 23 سال نمايندگي امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري در سال 1380 چشم از جهان فرو بست .

 

فصل دوم : « بچه هاي كانون قرآن »

تشكيل كانون قرآن :

مسجد اعظم در شهر اردبيل از زماني كه مرحوم شيخ احمد محسني متولي آن شد يكي از محدود مساجد اردبيل بود كه علاوه بر داشتن امكانات بسيار مناسب از قبيل كتابخانه ، فضاي وسيعي نيز داشت . علاوه بر اين در ايام خاص سال هميشه برنامه برگزار مي شد .

مرحوم شيخ احمد محسني انسان بسيار فعال و زحمت كشي بود كه دائماً به قم رفت و آمد مي كرد و در اين رفت و آمدها با بزرگان حوزه ارتباطات نزديكي داشت . ايشان با توجه به امكانات مناسب و مجهزي كه در مسجد اعظم به وجود آورده بود ، باعث جذب جوانان از هر گوشه شهر به اين مسجد شده بود .

و با توجه به اين كه بزرگاني چون مرحوم آيت الله ميرزا علي مشكيني ، آيت الله سبحاني ، آقاي قرائتي ، مرحوم گل سرخي ، مرحوم حقي و ساير شخصيت هاي بزرگ حوزه در طول سال در اين مسجد برنامه سخنراني داشتند ، اين منبرها و سخنراني ها باعث شده بود تا جوانان زيادي به اين مسجد جذب شوند .

ابوالفضل يكي از همين جواناني بود كه به خاطر همان صبغه اعتقادي و مذهبي خويش از حدود 14 سالگي پايش به اين مسجد باز شد و همراه چند تن از دوستان بسيار صميمي خود مثل جواد صبور ، سيد علي اكبر اجاق نژاد ، ميكائيل عصايي و نادر سليمان زاده به اين مسجد رفت و آمد مي كرد .

ابوالفضل و دوستانش در كنار بزرگاني كه از قم مي آمدند ، فضاي مسجد اعظم را براي فعاليت هاي مذهبي مهيا كرده و همراه تني چند از ديگر جوانان مسجد اعظم " كانون قرآن " را تشكيل داده بودند .

حجت الاسلام علي اكبر اجاق نژاد درباره فعاليت اين كانون مي گويد :

" ما بعد از تشكيل اين كانون براي اين كه راحت بتوانيم درباره مسائل سياسي هم صحبت كنيم ، تصميم گرفتيم در مسجد به زبان فارسي صحبت كنيم . چون آقاي شيخ احمد محسني فارسي خوب متوجه نمي شد . ايشان به خاطر اين كه نمي خواست پاي دولتي ها به مسجد كشيده شود ، به همين علت اجازه نمي داد بحث هاي سياسي در مسجد صورت گيرد .

بعد از سپري شدن مدتي از فعاليت كانون قرآن و زياد شدن تعداد اعضاي آن ، ما به بچه هاي كانون مشهور شديم . مرحوم شيخ احمد به خاطر اين كه نمي توانست كلمه كانون را تلفظ كند به جاي آن " قانون " مي گفت و بچه هاي كانون را "قانون اوشاغلاري" (بچه هاي قانون) خطاب مي كرد . "

وجود اين كانون كه در آن زمان آموزش قرآن ، تواشيح و ساير فعاليت هاي مذهبي توسط جوانان انجام مي شد ، باعث گرديد تا روز به روز بر تعداد جواناني كه عضو آن مي شدند افزوده شده و به اين ترتيب رفاقت هاي زيادي هم در همين كانون شروع شود .

آقاي نادر سليمان زاده از روحيات و ميزان پايبندي ابوالفضل به احكام و تعاليم اسلامي در اين دوران سني كه شروع دوران بلوغ جواني بوده مطلبي را نقل كردند كه بسيار جالب و درس آموز است . ايشان مي گويند :

" زمستان سردي بود ، آن قدر سرد كه رودخانه بالقلو يخ بسته بود و گاري هاب باركش با بار خود به راحتي از روح يخ رودخانه عبور مي كردند . غروب او را در مسجد اعظم ديدم ، پرسيد : كجا بودي ؟ خيلي دنبالت گشتم .

پرسيدم : چه كاري داشتي ؟

گفت : پول نداشتم تا براي تغسيل (غسل كردن) به حمام بروم . مجبور شدم بروم رودخانه و قسمتي از يخ رودخانه را بشكنم و در آن آب غسل به جاي آورم ."

خداوند در بعضي از اوقات كاري مي كند كه طبيعت چيزي را كه براي انسان بسيار مضر است ، مفيد مي كند . اين كار ابوالفضل پيرزاده هر چند براي ما بسيار متحير كننده بود ، ولي براي مردان خدا كه مي كوشند هميشه در محضر او باشند ، كار شگفتي نيست . او كه دل به خدا مي بندد و هميشه مي خواهد با خدا و در محضر او باشد ، برايش هيچ كار غير ممكني وجود ندارد .

درباره اين كار ابوالفضل من از مردان خدايي بسيار شنيده ام كه چگونه در ايام سرد سال جهت نبود وجود امكانات مجبور بودند در آب سرد غسل به جاي آورند ، ولي از اين رو عمل ابوالفضل خيلي جالب بود و شنونده را به تفكر مي اندازد كه او اين عمل را در سن بسيار جواني و يا بهتر بگوييم نوجواني انجام مي دهد و نشان از اين دارد كه او از آن انسان هايي كه ره صد ساله را يك شبه مي رفته است .

مرحوم شيخ احمد محسني انسان بسيار مؤمن و فعالي بود و به خاطر همين فعاليت هاي زيادي متولي بزرگترين مسجد در اردبيل بود . مسجدي كه جز مساجد فاخر اردبيل است و چه از لحاظ بزرگي و امكانات و چه از لحاظ برنامه هايي كه سالانه در آن اجرا مي شد جزء مساجد تأثير گذار در اردبيل بود .

مرحوم شيخ احمد از آنجايي كه شخصي سياسي نبود و بيشتر به فعاليت هاي مذهبي مي پرداخت ، به همين علت هميشه سعي مي كرد فضاي اين مسجد را به دور از مسائل سياسي نگه دارد .

 

پی نوشت ها:

1. نماينده فعلي مردم اردبيل در مجلس شوراي اسلامي

2. نادر سليمان زاده متولد 1337 در محله پير شمس الدين اردبيل داراي ليسانس ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران و در حال حاضر معاونت فرهنگي و هنري حوزه هنري استان اردبيل مي باشد .

3. آيت الله بيوك خليل زاده معروف به مروج در سال 1309 قمري در اردبيل متولد شد ، ايشان يكي از روحانيون سرشناس منطقه آذربايجان و اردبيل بود . آيت الله مروج دروس حوزوي را در حوزه علميه اردبيل شروع كرد و سپس به مشهد عزيمت نمود و در حوزه علميه مشهد در محضر آيت الله العظمي سيد يونس اردبيلي كسب فيض كرد .

بعد از سال ها تحصيل در حوزه علميه مشهد راهي قم شدند و دروس خارج را در محضر اساتيدي چون آيت الله العظمي بروجردي ، علامه طباطبايي و حضرت امام خميني به پايان رساندند و سپس به زادگاه خود اردبيل بازگشته و سال ها به امر تبليغ و ترويج احكام اسلام در بين مردم پرداختند . ( ر . ك ، رحيم نيكبخت ، پيك محبت ، مروري بر زندگينامه آيت الله مروج ، نيك آموز ، اردبيل ، 1383)

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31