زندگی و مبارزات آیت الله مدنی (18)

 

Madani08

1-آیت الله مدنی واولین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری ومجلس شورای اسلامی

 

اولین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری در بهمن 1358، برگزار شد و یکی دیگر از نهادهای انقلاب اسلامی با این انتخابات مستقر شد. این انتخابات که ده نفر از افراد نامزد این سمت بودند، با حضور گسترده ی مردم شکل گرفت ودر نهایت ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری برگزیده شد. ولی آیت الله مدنی که به موازات جامعه ی مدرسین حوزه ی قم حرکت می کرد، از دکتر حسن حبیبی – نامزد حزب جمهوری اسلامی ایران- حمایت کردند.

 

در نامه ای که عده ای از جوانان تبریز به محضر آیت الله مدنی وبرخی دیگر از روحانیون تبریز ارسال کرده، این گونه کسب رأی ونظر کرده بودند:

« پس از عرض مراسم دعاگویی، روزهای سرنوشت ساز انتخابات نزدیک است. با آگاهی از اینکه شخص ریاست جمهوری اسلامی ایران باید شخصیت مسلمان ، آگاه، متعهد ومبارز باشد تا بتواند اسلام ومسلمین را یاری کرده وحافظ اهداف مقدس هزاران شهید راستین ایران ومجری احکام مقدس قرآن باشد، از محضر آیات تقاضا داریم که ما را راهنمایی فرموده وشخصیت مورد نظر خود را اعلام فرمایند.»

« آیت الله مدنی وجمعی از روحانیون این گونه پاسخ فرمودند: جناب آقای دکتر حسن حبیبی در میان افراد کاندیدای ریاست جمهوری اسلامی صلاحیت بیشتری داشته ومورد اعتماد است. لذا بر علاقه مندان به جمهوری اسلامی است که ایشان را انتخاب نمایند.»این نامه مهمور به مهر وامضای آیات:محمد حسین انزابی چهرگانی، عبدالحسین غروی، سید محمد علی انگجی، سید حسن انگجی، علی اکبر محمد محدث، علی قزلجه، عبدالحمید بنایی،وآیت الله سید اسدالله مدنی بود.

انتخابات اولین مجلس شورای اسلامی هم که در اسفند 1358 برگزار شد یکی دیگر از مقاطع سرنوشت ساز انقلاب اسلامی ایران بود. در آن انتخابات مردم به تثبیت قوه مقننه رأی می دادند ونمایندگان خود را در مجلس شورای اسلامی انتخاب می کردند. در آذربایجان شرقی وبه خصوص تبریز اوضاع متشنج بود. حزب جمهوری خلق مسلمان ایران که اسماً منحل شده بود، به شدت فعال بود. سازمان مجاهدین خلق که موسی خیابانی – یکی از رهبران اصلی آن – از تبریز نامزد شده بود، از دیگر گروه های فعال در تبریز بودند. دیگر گروه ها هم از چپ گرایان تا حزب توده در تبریز فعال بودند. حزب جمهوری اسلامی ایران نیز نامزد هایی را معرفی کرده بود. ولی بیشتر از همه، مجاهدین خلق وموسی خیابانی فعال بودند وسعی می کردند به هر نحوکه شده به مجلس شورای اسلامی راه یابند. وقتی انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شد در دوره ی اول، حجت الاسلام موسوی تبریزی به مجلس راه یافت وگزینش بقیه افراد به دور دوم موکول شد. در این دوره که سازمان مجاهدین خلق نتوانسته بود رأی لازم را کسب کند سعی کرد با هوچی گری نتایج انتخابات را زیر سؤال ببرد. آنان در این زمینه به فرمانداری تبریز حمله وسعی کردند تا انتخابات تبریز را مخدوش سازند. آنان با مقالاتی که در هفته نامه ی " مجاهد" انتشار دادند در این زمینه شروع به تبلیغات کردند که حزب جمهوری اسلامی با تهدید اسلحه ومصدوم کردن افراد آنان را به رأی دادن به نامزد های حزب جمهوری اسلامی وادار کرد؛ ولی اینها اتهاماتی بیش نبود. آیت الله مدنی در مصاحبه ای مطبوعاتی به این اتهامات پاسخ داد. وی در جریان جو انتخابات تبریز گفت:

« در این انتخابات اشخاص می خواستند سودجویی بکنند...آنان می خواستند که اگر بتوانند اشخاصی که مورد نظر خودشان بود وهیچ وقت مورد اعتماد مسلمانان نبود انتخاب شوند. حتی حاضر بودند هرج ومرج راه بیندازند بلکه انتخابات به هم بخورد. ولی به مسلمانان سفارش کردیم که در انتخابات حاضر شوند. آنها مکرر می آمدند ومی گفتند فحش می دهند، بد می گویند ومی زنند. ما گفتیم: هدف آنها این است که هرج ومرج ایجاد شود وانتخابات به هم بخورد. شما صبر انقلابی داشته باشید. اعتنایی نکنید ومتانت تان را از دست ندهید.»

 

وسپس به تشریح حمله به فرمانداری تبریز پرداخت وشرح حادثه را این گونه بیان کرد:

« اما قصد آن آقای مهدوی که به عنوان بازرس از وزارت کشور آمده بود، یک وقت دیدیم کارت هایی تهیه شده برای افرادی از گروه های چپ ، علی رغم تذکراتی که دادیم بها داده نشد وافرادی به عنوان اعضای هیئت نظارت انتخاب شدند که غالباً از آن گروه ها بودند. آنها به فرمانداری حمله کردند واغلب کارت ها را برداشتند واین نقشه ای حساب شده بود. چون پاسداری هم در فرمانداری نبود وبرای اینکه قضیه حالت حمله به خود بگیرد چند تیر هوایی هم شلیک کردند. در حالی که حمله کننده ، شلیک کننده هر دو خودشان بودند ومی خواستند این گونه وانمود بکنند که اعضای حزب جمهوری اسلامی یا افرادی منتسب بر آن حزب کارت ها را برداشته وتقلب کرده اند.»

آیت الله مدنی در جواب هفته نامه مجاهد که حزب جمهوری اسلامی افرادی را که به کاندیداهای اصلی آن حزب رأی نداده اند مجروح کرده است، گفتند:« بهتر است که یکی از آن مجروح ها را نشان بدهد، ببینیم آنها را به کدام بیمارستان برده اند .همه ی اینها خلاف قانون است وما کاری با حزب جمهوری نداریم...» بالاخره علی رغم هوچی گری های سازمان مجاهدین خلق وشخص موسی خیابانی انتخابات تبریز در کمال آرامش برگزار شد. وافرادی چون آقایان محمد علی سبحان اللهی، محمد علی نژاد ساریخانی، محمد حسین چهرگانی انزابی، عباس دوزدوزانی، سید محمد حسین میلانی در مرحله ی دوم انتخابات به مجلس شورای اسلامی راه یافتند.

 

 

1- شهید مدنی وجنگ تحمیلی عراق علیه ایران

بدون تردید یکی از حساس ترین وخطرناک ترین توطئه هایی که علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی توسط دشمنان آن طراحی واجرا شد حمله ی نظامی صدام حسین به ایران بود. صدام که در ظاهر به بهانه ی اختلافات ارضی به ایران حمله کرد ، در واقع با هدایت غرب به ایران حمله ور شد تا به زعم خود بتواند نظام اسلامی را سرنگون سازد. سی ویک شهریور 1359، در حالی که مردم ایران می رفتند تا روزهای آرامی را سپری کنند وشاهد فعالیت نهادهای انقلابی ومدنی تازه تأسیس خود چون مجلس شورای اسلامی نخست وزیری باشند، ناگهان با حمله ی هواپیماها وجنگنده های رژیم عراق مواجه شدند که شهرهای کشور را به خاک وخون کشید. تمام ملت ایران مثل تمام مقاطع حساس تاریخی دیگر دست در دست هم دادند وعلی رغم ناآمادگی اولیه ای که داشتند در مقابل تهاجم بیگانه ایستادند. در این مقاومت وجهاد مقدس علیه متجاوز روحانیت مبارز وظیفه ای بس سترگ داشت وآنان با سازماندهی نیرو های مردمی و گسیل کردن آنها به جبهه های حق علیه باطل، صدام را مستأصل کردند. آیت الله مدنی از جمله افرادی بود که با حضور پررنگ در جبهه های حق علیه باطل وحضور مکرر در پشت جبهه به رزمندگان اسلام قوت قلب می داد وآنان را به مقاومت علیه رژیم مهاجم تهییج می کرد. مقام معظم رهبری یکی از حضور های آیت الله مدنی در مناطق جنگی را این گونه روایت می کند:

« درایامی که سوسنگرد دریکی ازدفعاتی که آزاد شده بود- وبعد البته اشغال شد- بنده اهواز بودم ومی خواستم به سوسنگرد بروم. لباس نظامی به تنم بود. در این بین دیدم که آقای مدنی از تهران به دنبال ما به اهواز آمده بودند.گفتند: کجا می روید؟ گفتم : سوسنگرد میرویم. گفتند: من هم می آیم. ایشان را هم همراه خود برداشتیم ورفتیم سوسنگرد. نماز ظهر را آنجا خواندیم ومن قدری صحبت کردم. خوب طبعاً من فارسی حرف می زدم ونمی توانستم نطق عربی را از حفظ کنم. به خصوص، آن هم با لهجه ی عموم مردم آن منطقه. ایشان گفتند من با مردم حرف می زنم. ومنتظر نشد. چون بعد از اینکه من صحبت کردم جمعیت متفرق شد. ایشان رفت بین مردم ویک وقت دیدم جماعت عظیمی از زن ومرد را دور خودشان جمع کرده با لهجه ی عربی حرف می زنند. یک سخنرانی گرم حسابی آنجا کرد که مردم را به هیجان آورد.»

علاوه بر آن همواره به دیگر مناطق خوزستان هم سر میزد واز نزدیک با رزمندگان اسلام دیدار می کرد. او با توجه به موقعیت ومحبوبیتی که درشهرهای همدان وخرم آباد، به علت اقامت طولانی مدت خود داشت،به آن شهرها نیز سفر می کرد وضمن دیدار با مردم آن شهرها آنان را به مقاومت در مقابل رژیم بعث فرا می خواند. او همواره با لباس پاسداری در جبهه های حق علیه باطل حضور پیدا می کرد وتأکید می نمود که من به این لباس پاسداری افتخار می کنم. او در سخنرانی ای که د ر27/5/59 ایراد کرد نابودی رژیم صدام را پیش بینی کرد وفرمود:

« نابودی کفر وصدام یزید نزدیک شده است . صبر داشته باشید. پیروزی از آن مسلمین است. وملتی که در مکتب الله وقرآن است خواهد بود؛ زیرا همیشه حق بر باطل پیروز است.»

سپس حمله ی صدام به ایران را « خلاف اسلامیت وانسانیت » دانست وتأکیدکرد که کار او شبیه آن حیوان است که اگر به حالت جنون درآید حمله می کند وصدام یزید نیز به حالت جنون درآمده است وبه مردم بی دفاع وبی گناه حمله می کند. شهید مدنی در نامه ای به آیت الله صالح طاهری- امام جمعه ی اهواز- به دلیل حمله ی عوامل بعث به مردم وشهادت بسیاری از فرزندان اسلام آن حادثه را تسلیت گفتند.

جامعه ی روحانیت مبارز اهواز تلگرافی به آیت الله مدنی ارسال کردند ودرآن قید کردند:

« محضر مقدس آیت الله حاج سید اسدالله مدنی-مدظله العالی-امام جمعه ونماینده امام در تبریز

پیام تسلی بخش وابراز همدردی آن حضرت درحادثه ی دلخراش جنایت اخیر دشمن که منجر به شهادت بیش از 59 تن از عزیزان وباقیماندن بیش از 200 نفر مجروح ومصدوم درشهر اهواز شد، موجب امتنان این مخلص واهالی غیور خوزستان گردید. مردم همیشه بیدار آذربایجان که دراین نبرد مقدس همواره درخط مقدم جبهه وپشت جبهه به نحو شایسته ای فداکاری واخلاص خود را نسبت به خط امام ورهبری نشان داده اند با ادامه حمایت مادی ومعنوی خود تا پیروزی نهایی جبهه ی اسلام را یاری خواهند داد.»

او همواره در شوق عزیمت به جبهه های حق علیه باطل بود وبه این مسئله نیز اشاره می کند یکی از یارانش در این باره می گوید:

« عده ای می خواستند به جبهه بروند پس از اعزام آنها آیت الله مدنی با ناراحتی درحالی که اشک درچشمانش حلقه زده بود، به خانه می آید. یکی از نزدیکانش گفتند: حاج آقا چرا ناراحتید؟ ایشان می فرمایند: تلفن بزنید به دفتر امام واجازه بگیرید که من هم با اجازه ی ایشان همراه بچه ها به جبهه بروم. پرسیدم: چرا حاج آقا؟ گفتند: آخر من نمی توانم ببینم این بچه ها به جبهه می روند، آنان می جنگند ومن نروم بجنگم. خوب من پیر شده ام، اگر من گذشت این بچه ها وایثار آنها را نداشته باشم وای بر حال من.»

ایشان در پشت جبهه نیز با اقداماتش به رزمندگان اسلام قوت قلب می داد. احترام به رزمندگان اسلام تا آنجا بود که دست آنان را- به عنوان نماینده امام- می بوسید. یکی از یاران او نقل می کند که آیت الله مدنی در دیدار با یکی از رزمندگان اسلام که با توپ ضد هوایی یکی از هواپیماهای رژیم بعث را در فضای تبریز سرنگون کرده بود به عنوان نماینده امام بوسه بر دستانش زد وکمال تواضع خود را نشان داد وفرمود:

« شما با این دستتان از اسلام ومیهن دفاع کرده وهواپیمای کفررا سرنگون ساخته اید ومن به عنوان نماینده امام این دست تان را می بوسم.»

یکی از خاطرات یارانش از او مربوط به محاصره ی سوسنگرد بود. درمحاصره ی سوسنگرد که او با فرماندهان اسلام چون شهید علی تجلایی ارتباط داشت ودرخواست رزمندگان اسلام را به امام منعکس می کرد، جمعی از رزمندگان اسلام که مظلومانه ومردانه از سوسنگرد دفاع می کردند می بینند که حلقه ی محاصره شهر تنگ تر می شود. اما نیروهای تحت فرماندهی بنی صدر کاری انجام نمی دهند.

آنان بلافاصله موضوع را با آیت الله مدنی د رمیان می گذارند. آیت الله مدنی بی درنگ نزد امام شتافته وچاره ای طلبید که امام بلافاصله با قاطعیت دستور شکسته شدن محاصره سوسنگرد را صادر کردند. پس از پیروزی رزمندگان اسلام آیت الله مدنی به ان منطقه رفتند واین کار به مذاق بنی صدر خوش نیامد وزبان به تمسخر آیت اله مدنی گشود. ولی آیت الله مدنی نه تنها چیزی نگفتند بلکه سکوت کردند ولی در جمع یارانش خصوصی گفتند:« این مرد به جهت مخالفت با امام زمانش سرنگون می شود.»

 

2- آیت الله مدنی وعزل بنی صدر

چنانکه پیشتر ذکر شد، شهید مدنی در پاسخی که به نامه ی جمعی از متدینان تبریز داده بود، حسن حبیبی رادر انتخابات اولین دوره ی ریاست جمهوری به عنوان نامزد شایسته معرفی کرده بود؛علاوه بر این در نامه ای به بیت معظم شان نوشته بود،تأکید کرده بودند که به حبیبی رأی می دهند ودر ادامه هم فرموده بودند که آینده نشان خواهد داد، انتخاب چه کسی صحیح است علاوه بر آن ایشان این موضوع را به صراحت در نماز جمعه ی تبریز اعلام وبه صراحت تأکید کردند که به آقای حبیبی رأی می دهند.چنانکه پیش تر گفته شد،آیت الله مدنی همواره به خاطر حضور در جبهه ها مورد انتقاد بنی صدر بود وحتی او جسارت را به حدی رسانده بود که ایشان را مورد تمسخر داده بود وآیت الله مدنی در جوابش فقط سکوت کرده بود. آیت الله مدنی اعتقادی به توانمندی های بنی صدر نداشت وبه خصوص نخوت وغرور او را تأیید نمی کرد. در غائله ی 14 اسفند 59، که در اثر سخنرانی بنی صدر در دانشگاه تهران در سالروز درگذشت محمد مصدق، میان طرفداران او ومنتقدانش درگیری ایجاد شد وبه تبع آن، باعث هجمه ی بیشتر عوامل بنی صدر به حزب جمهوری اسلامی ومقامات نظام گردید، آیت الله مدنی در مصاحبه ای که با روزنامه ی جمهوری اسلامی انجام داد درباره ی غائله ی 14 اسفند فرمودند:

«جریان روز پنج شنبه بسیار زننده بود ومردم از تلویزیون دیدند که چه کسی وکسانی این غائله را راه انداختند. ولی من قضاوت را به ملت ایران وامی گذارم تا خود چماقدار را بشناسند. ولی درباره ی چماقدار باید دانست که چماقدار کسی است که برخلاف یک مجتمع اسلامی گام برمی دارد.چماقدار کسی است که مسیری غیر از مسیر مجتمع ویک جامعه چی انقلابی واسلامی دارد.»

ایشان سپس درباره ی تصمیم برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی درباره ی ترک مجلس در حمایت از بنی صدر فرودند:

« نمایندگان مجلس شورای اسلامی بایدبدانند که شخصیت وشأن وعزت نمایندگان باید بیشتر از این باشد که مجلس را ترک کنند. واگر بخواهند مجلس را از اکثریت بیندازند این هم مخالفت با اسلام است وهم مخالفت با انقلاب. اگر در مجلس طرح یا لایحه ای پیشنهاد می شود باید نمایندگان ملت بایستند ونظر مخالف یا موافق خود را بدهند والا ترک مجلس کردن مخالفت با اسلام ومخالفت با خواست موکلین آن نمایندگان می باشد.»

پس از آن حادثه مخالفت بنی صدر با نهادهای انقلابی شدت گرفت وامام برای اینکه برای این اختلافات راه حلی پیدا شود، هیأتی را مرکب از آقایان مهدوی کنی( نماینده امام) محمد یزدی(نماینده نخست وزیر، رئیس دیوان عالی کشور)و شهاب الدین اشراقی( نماینده بنی صدر) تشکیل داد. هیئت مزبور پس از بحث وبررسی بسیار ومقصر دانستن بنی صدر با

استعفای شهاب الدین اشراقی منحل شد.

پس از آن بود که بنی صدراین بار نوک حملات تیز خود را متوجه شخص امام کرد. این اختلافات باعث شده بود تا در کار جنگ وجبهه ی تحمیلی عراق علیه ایران نوعی تشتت ودرگیری ونابسامانی بین نیروهای انقلاب ایجاد شود. این بود که امام طی حکمی، بنی صدر را از سمت فرماندهی کل قوا عزل کرد.

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31