زمينه‌ها، علل و چگونگی ورود منافقين به فاز مسلحانه

30khordad60

پس از پيروزي انقلاب اسلامي گروهک منافقين كه با رهبري مسعود رجوي خيال تسلط بر حاكميت سياسي را در سر مي‌پروراند، با حقيقتي به‌نام حركت منسجم مردمي در جهت تثبيت و تأييد نظام جمهوري اسلامي روبرو شد و در عمل براي رهبري گروهك و تمامی فعالان سياسي اثبات گرديد كه روند انقلاب به‌گونه‌اي سامان يافته است كه مجالي براي قدرت‌طلبي گروه‌هاي مختلف خواهان قدرت از منافقين گرفته تا گروه‌هاي چپ، باقي نخواهد گذاشت.

از اين رو پس از شكست گروهك منافقين در فرآيند مردمي تعيين حاكميت (همه‌پرسي جمهوري اسلامي، انتخابات نخستين دوره‌ي رياست جمهوري، انتخابات نخستين دوره‌ي مجلس شوراي اسلامي، انتخابات خبرگان قانون اساسي و همه‌پرسي قانون اساسي جمهوري اسلامي) به‌تدريج زمينه‌هاي ورود آن‌ها به فاز مسلحانه پديدار شد. به بيان ديگر از همان مقطعي كه گروهك منافقين احساس كرد فاقد پشتوانه مردمي و به‌تبع آن قانوني (انتخابات)، براي كسب قدرت است، به ايجاد زمينه ای براي تصاحب مسلحانه قدرت پرداخت.

ابراهيم يزدي كه در آن مقطع نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي را بر عهده داشت، دراين‌باره مي‌گويد:

«قبل از حوادث خرداد ماه 1360 بچه‌هاي سازمان (منافقين) پيش من آمدند و گفتند كه تجربه‌ي انقلاب را تكرار خواهند كرد. من با صراحت به آن‌ها گفتم كه تحليل‌هاي آن‌ها اشتباه است و آن‌ها جواب دادند كه در دوران انقلاب خيابان‌ها در كنترل ما بود، حالا هم همان كار را مي‌كنيم و من در جواب آن‌ها گفتم: در زمان انقلاب بدنه جامعه هر حركتي را عليه نظام شاهنشاهي تأييد مي‌كرد، اما امروز بدنه جامعه با شما نيست، شما يك گروه كوچك و اقليتي هستيد و اگر بخواهيد دست به كار مسلحانه بزنيد، با شما برخورد مي‌كنند و شما تاب مقاومت را نداريد و بنابراين به شدت آسيب خواهيد ديد و متلاشي خواهيد شد. در آن ملاقات كم‌وبيش مطرح كردند كه قاطعانه خواهند ايستاد؛ آن‌ها به ميليشيايي كه درست كرده بودند خيلي بها مي‌دادند و فكر مي‌كردند مي‌توانند مقاومت كنند.»

براساس چنين تحليلي بود كه گروهك منافقين به ‌طمع تصاحب قدرت، گام در مسيري گذاشت كه نهايت آن درگيري و تقابل مسلحانه با نظام جمهوري اسلامي بود. در اين ميان آنچه بيش از هر امر ديگر به‌ چشم مي‌آيد، نحوه ورود منافقين به اين مرحله و زمينه‌سازي براي همراهي افكار عمومي درون گروهك و توجيه افكار عمومي مردم در خصوص چرايي ورودشان به فاز مسلحانه بود.

آن‌ها طي يك سال جنگ رواني طراحي شده، چنين وانمود كردند كه اين نظام است كه منافقين را وادار به نبرد مسلحانه كرده و در حقيقت منافقين به منظور دفاع از خود مجبور به نبرد مسلحانه با نظام جمهوري اسلامي شده است.

عزت‌الله سحابي از جمله فعالان نزديك به نهضت آزادي و از جمله چهره‌هاي سياسي مرتبط با گروهك منافقين كه در آن مقطع نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي را بر عهده داشت، درباره‌ي زمينه‌سازي گام‌به‌گام منافقين براي رسيدن به مرحله قيام مسلحانه عليه نظام جمهوري اسلامي مي‌گويد:

«بچه‌هاي سازمان (منافقين) متأسفانه گوششان بدهكار نبود. من بعدها متوجه شدم كه اين‌ها روي هوادارانشان هم تدريجي كار مي‌كردند؛ همان‌گونه كه به تدريج مي‌خواستند من را قانع كنند كه حرف‌هايشان را بپذيرم. رهبري سازمان (منافقين) هيچ‌وقت ناگهاني مطرح نمي‌كرد كه بايد با حاكميت درگير بشويم، مثلاً مدتي بيان مي‌كرد كه در شهرستان‌ها اعضا و هواداران سازمان(منافقين) را مي‌گيرند و شكنجه مي‌دهند. يك‌بار يكي از همين بچه‌هاي سازمان(منافقين) از شهرستان به ملاقات من آمد و ديدم كه سينه‌اش را با آتش سيگار سوزانده‌اند. هر چند بعدها فهميديم كه اين ساختگي بوده و خودشان اين كار را كرده بودند تا شكنجه را به پاي نظام بگذارند. آن‌ها مي‌خواستند با اين كار به تدريج افكار عمومي را قانع كنند كه چون از طرف نظام و نيروهاي حزب‌اللهي به سازمان(منافقين) و اعضاي آن حمله مي‌شود، اعضا و كادرها و هواداران، همه به رهبري سازمان(منافقین) فشار مي‌آورند كه بايد يك كار جدي كرد؛ يك حركت مسلحانه!

مسعود رجوي خودش مي‌گفت كه ما چه كار كنيم؟ داريم در مقابل بچه‌هاي سازمان (منافقين) درمي‌مانيم و تا حالا در مقابل آن‌ها مقاومت كرديم. در واقع حركت منافقين به سوي درگيري‌هاي تند و قهرآميز را به گردن بدنه سازمان مي‌انداخت.»

سحابي در ادامه در خصوص چگونگي زمينه‌سازي تدريجي سازمان براي ورود به فاز مسلحانه به نمونه‌اي اشاره كرده، مي‌گويد:

«مسعود به من گفت: ما ديگر درمانده‌ايم؛ بچه‌هاي سازمان از پايين خيلي به ما فشار مي‌آوردند. اين در حالي بود كه مهدي بخارايي و حبيب مكرم دوست (از بچه‌هاي سطح بالاي گروهك منافقين) و دو نفر ديگر در يك مصاحبه تلويزيوني گفتند که خود سازمان(منافقين) طي يك برنامه حساب شده پله‌پله ما را به‌طرف اين درگيري‌ها مي‌كشاند؛ به‌گونه‌اي كه ما خودمان به اين نتيجه برسيم كه بايد كار مسلحانه بكنيم.

البته نيروهاي قوي‌تر و سطح بالاتر از بخارايي و مكرم دوست هم به اين نكته تأكيد مي‌كردند كه سازمان با يك برنامه حساب شده، بدون اين كه به صراحت به ما بگويد كه خودتان را آماده كنيد، ما را به‌طرف كارهاي قهرآميز مي‌راند. اما مسعود پيش ما مي‌گفت بدنه سازمان به ما فشار مي‌آورد؛ در حالي كه به‌واقع خود رهبري سازمان بدنه را به‌سمت مبارزه مسلحانه هدايت مي‌كردند.»

30khordadqanbari

رجوي در ادامه طراحي خود براي سرنگوني جمهوري اسلامي به روش مسلحانه، به چند مرحله اشاره مي‌كند:

«مرحله اول فاز نظامي از 30خرداد1360 شروع شد و تا تابستان 1361 طول كشيد. اين مرحله نوبت سران سياسي بود. قبل از هر چيز شاه‌مهره‌ها هدف بودند. در اين مرحله قرار بود كه رژيم بي‌آينده شود و ثباتش را از دست بدهد و در عوض سازمان تثبيت شده و به‌عنوان جانشين رژيم اسلامي معرفي شود.

مرحله دوم از تابستان 1361 تا پايان سال 1362 ادامه يافت. در اين مرحله نوبت به بدنه نظام رسيد، يعني زدن سر انگشتان رژيم (مقصود رجوي از سرانگشتان رژيم نيروهاي سپاه، بسيج، حزب‌اللهي و كليه افرادي كه به‌نحوي با جمهوري اسلامي ارتباطي داشتند بوده است) و اين‌جاست كه قطع دست و پاي اجرايي جمهوري اسلامي اهميت پيدا مي‌كند.»

البته تمامي افراد منافقين مانند رجوي با ورود به فاز نظامي موافق نبودند و آن را «چپ‌روي زودرس» مي‌دانستند و همين امر تنش‌هايي را در مركزيت و بدنه سازمان ايجاد كرد. از جمله مخالفان ورود منافقين به فاز مسلحانه‌، محمدرضا سعادتي از اعضاي مركزيت منافقين بود كه به هنگام شروع فاز مسلحانه، به‌جرم جاسوسي براي شوروي سابق در زندان بود.

وي از زندان نامه‌اي به مادر رضايي‌ها نوشت و طي آن حركت منافقين به‌سوي مبارزه مسلحانه با جمهوري اسلامي را يك اشتباه محض خواند؛ اما اين مخالفت‌هاي پراكنده نتوانست منافقين و مركزيت آن را از تصميمي كه به هدف كسب قدرت اتخاذ كرده بود، باز دارد.

نشريه مجاهد در شماره 178 خود طي گزارشي از روند و فرآيند ورود منافقين به فاز مسلحانه مي‌نويسد:

«در تابستان 1360 با صدور فرمان مقاومت انقلابي مسلحانه، ميليشياي مجاهد خلق خود را براي نبردهاي تمام عيار با دشمن خدا و خلق (رژيم جمهوري اسلامي) آماده مي‌كند. از اين پس بايد گلوله را با گلوله پاسخ گفت و ديگر دوران دست خالي در برابر چماق مزدوران ارتجاع پايان يافته است... »

نشريه مجاهد در خصوص نحوه تداوم مبارزه مسلحانه منافقين با نظام جمهوري اسلامي چنين نوشته است:

«يكشنبه 5مهرماه1360 واحدهاي مسلح ميليشيا در خيابان‌هاي مركزي تهران مستقر شدند و ضعف و زبوني ارتجاع را به نمايش گذاشتند. در زمستان سال 1360 و پس از يك وقفه كوتاه در عمليات به‌منظور سازماندهي و برقراري ارتباطات نوين، سازمان مجدداً عمليات‌هاي خود را عليه مراكز و مهره‌هاي رژيم آغاز كرد. عمليات اين مقطع با تكيه بر تجارب نظامي سازمان در مرحله قبل از تأثيرات بيشتري برخوردار بود.

از ابتداي تابستان 1361 واحدهاي رزمنده ميليشيا بر اساس رهنمودهاي فرماندهي عالي نظامي‌سياسي سازمان؛ برادر مجاهد مسعود رجوي و در اولين مرحله از مقاومت مسلحانه انقلابي خود، نابودي سرانگشتان اختناق را دستور كار خود قرار دادند؛ تا آن‌جا كه با اوج‌گيري و گستردگی عمليات واحدهاي عملياتي سازمان و قدرت آتش رزمندگان سازمان، تنها در شهريور ماه 1361 حدود ششصدنفر از مزدوران رژيم فقط در تهران كشته شدند.»

گروهک منافقين در ادامه گزارش‌هاي خود از عمليات‌هاي تروريستي نيروهايش در داخل ايران از زبان علي زركش كه در آن مقطع فرماندهي سياسي‌نظامي منافقين در ايران را برعهده داشت، به ترور بيش از هزار نفر از شهروندان ايراني اعتراف مي‌كند:

«از آغاز مرحله دوم مقاومت تاكنون (1361/10/16) بيش از هزار تن از ايادي رژيم به دست واحدهاي عملياتي سازمان در استان‌هاي تهران، گيلان، مازندران، فارس، همدان، اراك، خراسان، اصفهان، كردستان و... نابود شده‌اند كه 28 نفر از آنان از نيروهاي سپاه پاسداران بوده‌اند.»

30khordadrezapoor

زركش در گزارش ديگري كه در مورخه 62/4/20 منتشر شد، اعلام كرد:

«از30خرداد1361 تا 30خرداد1362، حداقل 2800 تن از مزدوران رژيم بر اثر آتش رزمندگان مجاهد به هلاكت رسيده‌اند كه 40 تن از آنان از نيروهاي پاسدار بوده‌اند.»

آنچه در اين گزارش‌ها بيش از هر نكته ديگري به چشم مي‌آيد، اعترافات منافقين در كشتار مردم عادي و غير نظامي است. چراكه بنا به تصريح منافقين از ميان 2800 نفر تنها 40 تن عضو سپاه پاسداران بودند و نيروي نظامي محسوب مي‌شدند و مابقي را شهروندان غير نظامي تشكيل مي‌داده‌اند.

زيرا باتوجه ‌به علني‌بودن هويت قربانيان ترورهای خود، امكان انتساب شهروندان عادي به عضويت در نيروهاي نظامي و يا سمت‌هاي مهم قضايي‌امنيتي فراهم نبود و از همين رو از ميان 2800 تن تنها 40 نفر را از اعضاي سپاه معرفي مي‌كنند و درباره هويت ساير قربانيان خود سكوت مي‌نمايند. هرچند بنابر ادبيات رايج در گروهک منافقين تمامي قربانيان ترورهايشان بدون توجه به شغل، اعتقادات و... مزدوران رژيم و سرانگشتان اختناق محسوب مي‌شدند و به دلايلي از قبيل حضور يا عبور از مقابل مساجد، همسايگي با نيروهاي وفادار به جمهوري اسلامي، نصب تصاوير مسئولان و شخصيت‌هاي مذهبي‌سياسي جمهوري اسلامي در محل كسب و يا منزل و يا تنها به‌علت داشتن قيافه‌اي حزب‌اللهي! هدف آتش نيروهاي منافقين قرار گرفته‌اند!.

در نهايت مسعود رجوي طي مصاحبه‌اي با نشريه عرب‌زبان المصور، تعداد كل شهروندان ايراني را كه از ابتداي ورود سازمان به فاز مسلحانه تا انتهاي سال 1362 به دست نيروهاي منافقین به شهادت رسيدند، بيش از 6 هزار نفر اعلام مي‌كند و در عمل، مسئوليت خون بيش از 6 هزار نفر از قربانيان را به‌عهده مي‌گيرد!

قابل توجه آن‌كه در اين مصاحبه رجوي اقرار مي‌كند كه از اين تعداد تنها پنج‌نفر از مسئولان عالي‌رتبه جمهوري اسلامي بوده و در خصوص هويت و يا مسئوليت ساير قربانيان مطلبي ارائه نمي‌كند. اين پنج‌نفر عبارتند از: شهيدان اسدالله مدني، عبدالحسين دستغيب، محمد صدوقي، عطاء‌الله اشرفي اصفهاني و عبدالكريم هاشمي‌نژاد.

در طول مدتي كه مرحله مسلحانه در داخل كشور جريان داشت، منافقين به شيوه‌هاي مختلف نيروهاي تحت امر خود را به ارتكاب اعمال تروريستي تشويق مي‌نمودند، چه از طريق برنامه‌هاي راديويي (كه با حمايت و پشتيباني همه‌جانبه رژيم بعث عراق صورت مي‌گرفت) و چه به واسطه نشریه رسمي منافقین كه در خارج از كشور منتشر و در داخل كشور نیز به صورتي محدود و مخفي توزيع مي‌گرديد. در اين مجال به گوشه‌هايي از موارد تشويق به تروريسم اشاره مي‌شود.

الف) نشريه مجاهد در صفحه 11 از شماره 133 خود در مطلبي با عنوان «عمليات بزرگ با امكانات محدود» مي‌نويسد:

«رژيم علي‌رغم توسل به هرگونه اقدامات حفاظتي و به‌كار گرفتن انواع و اقسام امكانات و سلاح و اتومبيل‌هاي ضدگلوله، هرگز قادر نبوده و نخواهند بود، تمام كانال‌هاي ضربه خوردنش را بسته و همه مزدورانش را از آتش انتقام سلاح مجاهدين خلق در امان نگه دارد.»

«حال اگر به پارامتر فوق اين نكته را اضافه كنيم كه برخي مهره‌هاي رژيم گاهي به‌خاطر پرداختن به ارتباطات غير علني و غير رسمي از تور حفاظت خارج شده و به صورت عادي به تردد مي‌پردازند، مشخص خواهد شد كه چه‌بسا فرصت‌هاي حساس و مهمي به‌دست بيايد كه مزدوران رژيم بدون حفاظت در دسترس رزمندگان مجاهد قرار بگيرند؛ به‌گونه‌اي كه بتوان با امكانات ساده و كم، منتهي با سرعت عمل، عمليات بزرگي انجام داد و به مهره‌هاي رژيم ضربات كاري وارد ساخت.»

در ادامه اين مطلب كه در صفحه 35 شماره ياد شده نشريه به چاپ رسيده، چنين آمده است:

«گزارش‌هاي متعددي در مورد تردد مهره‌هاي رژيم به صورت ناشناس به دست ما رسيده است. در يكي از اين گزارش‌ها يكي از رزمندگان[منافقين] اظهار داشته طي مسافرت به تهران با اتومبيل كرايه متوجه شدم كه مسافر كنار دست من از نمايندگان مجلس است كه به‌صورت ناشناس به تهران سفر مي‌كند.»

«و يا در مورد ديگر، يكي از هواداران سازمان[منافقين] بيان داشته، خانه يكي از مهره‌هاي حكومت يك كوچه دورتر از منزل ماست و او گاهي اوقات شب‌ها با يك وانت از خانه خود خارج شده و در سطح شهر تردد مي‌كند. اين دو گزارش به خوبي ضرورت آمادگي براي برخورد با مواردي را كه حفاظت مهره‌هاي حكومت آسيب‌پذير است، نشان مي‌دهد.»

«هرچند كه در فاز نوين مقاومت، تمامي رزمندگان مجاهد بايد كليه توان نظامي خود را براي پاره كردن تور اختناق و نابودي پاسداران ظلمت متمركز نمايند؛ اما در این شرایط كه دسترسي به مهره‌هاي حساس رژيم بدون صرف انرژي و نياز به شيوه‌هاي پيچيده امكان‌پذير است، به‌هيچ‌وجه نبايد فرصت را از دست داد، بلكه بايد با آمادگي و قاطعيت آن‌ها را به سزاي اعمالشان رساند.»

در صفحه شش همين نشريه نيز مطلبي با عنوان «انهدام و به آتش كشيدن خودروهاي دشمن» درج شده و طي آن دستورالعمل ساخت مواد آتش‌زا مانند ناپالم، كوكتل مولوتف، مخلوط بنزين و صابون، هم‌چنين روش‌هاي شعله‌ور‌كردن مواد و سلاح‌هاي دست‌ساز آتش‌زا مانند روش ساخت تايمرهاي تأخيري اشتعالي و... آموزش داده شده و در پايان مطلب خطاب به نيروهاي منافقين چنين آمده است:

«بعد از رعايت دستورالعمل‌هاي فوق بايد قاطعانه و بدون شك و شبهه وارد عمل شد و از اشتباهات و اشكالات نهراسيد، زيرا فقط كساني اشتباه نمي‌كنند كه هيچ‌گاه دست به عمل نمي‌زنند.»

مطالب ياد شده نيازي به كم‌ترين تحليل يا توضيح ندارند، چراكه خواننده با صورت مطالعه اين متون مي‌تواند عواملي چون: ايجاد انگيزه و تشويق نسبت به ترور و تروريسم، آموزش شيوه‌هاي خشن تروريستي و از همه مهم‌تر توجيه اشتباهات صورت گرفته طي عمليات‌هاي تروريستي را درك كند؛ مانند به آتش كشيدن محل زندگي يك زوج جهادگر در شهرستان ماهشهر كه در هنگام اين عمليات تنها كودك خردسال 3 ساله خانواده به نام فاطمه در محل حاضر بوده و عاملان جنايت، عمليات خود را به انجام رسانده و متواري شدند.

ب) در صفحه هشت از شماره‌ي 135 نشريه مجاهد، ذيل عنوان «از سري تجربيات مجاهد خلق» و با تيتر «عمليات واحدهاي موتوري» به تشريح و توضيح عمليات تروريستي با استفاده از موتورسيكلت پرداخته شده و مباحثي مانند: پرتاب نارنجك و بمب‌هاي آتش‌زا به مراكز دشمن، اعدام انقلابي مزدوران دشمن در مراكز حفاظت شده‌ي جاسوسي و كسب اطلاعات، اعدام انقلابي مزدوران منفرد دشمن در مسير تردد، آموزش داده شده است.

30khordadadtashakori

در بخشي از اين مطلب چنين آمده است: «يكي از طرح‌هايي كه واحد موتوري بعد از فراگيري و كسب آموزش‌هاي نظامي مكفي مي‌تواند انجام دهد، به هلاكت رساندن تك‌مزدور دشمن در كوچه و خيابان است...»

و البته مشخص است كه مقصود از مزدور تك و منفرد آن هم در كوچه و خيابان چيست!

در قسمت ديگري از همين مطلب به صراحت از حمله به مراكز كسب و كار مردم عادي سخن به ميان آمده، آن هم با توجيه خاص تشکیلاتی منافقين:

«براي اعدام مزدوران خودفروخته‌اي كه تحت پوشش‌هاي مختلف شغلي در مناطق مختلف، خود را با محيط هم‌رنگ ساخته و مراكز جاسوسي و كسب اطلاعات داير كرده‌اند، واحدهاي موتوري براساس يك طرح مناسب عملياتي مي‌تواند اقدام كند.»

براين اساس هنگامي كه در نشريه منافقین سخن از مراكز دشمن به ميان مي‌آيد، بلافاصله مصاديقي مانند: مساجد و كانون‌هاي فرهنگي وابسته به آن، كليه مراكز و ساختمان‌هاي اداري نهادهاي انقلابي، اعم از سپاه، كميته امداد امام خميني(ره)، بنياد مسكن انقلاب اسلامي، جهاد سازندگي و... ذكر مي‌شود تا منافقين بدانند بمب‌هاي آتش‌زا و نارنجك‌هاي خود را به سوي كدام اهداف پرتاب كنند و از آزمون تشکیلات منافقين سربلند خارج شوند!

ج) نشريه مجاهد در شماره‌ي 137 خود مطلبي آموزشي! در خصوص «عمليات كمين در جنگل» منتشر كرد و طي آن با تبيين اهميت استراتژيك مناطق جنگلي شمال كشور، روش‌هاي ترور در جنگل را به مخاطبان خود و نیروهای تشکیلاتش تعليم داده است!

در اين مطلب ضمن اشاره به ترور فرمانده ژاندامري استان مازندران در مهرماه سال 1361 در جاده كياسر به ساري و هم‌چنين ترور تعدادي از شهروندان مشكوك به خيانت! در اوايل آذرماه 1361 در جاده‌ي اتو‌-لاجيم (در جنگل‌هاي قائم‌شهر) از نيروهاي تحت امر تشکیلات منافقين خواسته شده تا با شناسايي و تعيين نقاط مناسب براي كمين و يافتن زاويه آتش متناسب و مشخص كردن نقاط آسيب‌پذير دشمن، به اجراي عمليات عليه مزدوران رژيم بپردازند.

با دقت در مطلب مذكور مشخص مي‌شود مقصود از مزدوران رژيم، مأموران جنگل‌باني، مأموران محيط‌باني و شكارباني، كارگران چوب‌بري، چوپانان محلي و تمامي كساني است كه به واسطه مشاغل خود، ناگزير از حضور در جنگل بوده و به دام نيروهاي منافقین مي‌افتادند.

د) از ديگر نمونه‌هاي تأييد و ترغيب تروريسم در نشریه سازمان منافقین، سلسله مطالبي با عنوان «حماسه‌هاي مجاهد خلق، لحظه‌هاي انقلاب» است كه طي آن شرح عمليات‌هاي تروريستي سازمان با قالبي نيمه داستاني به رشته تحرير درآمده و نويسنده يا نويسندگان آن با بهره‌گيري از ادبيات خاص حماسي‌فاشيستي منافقين، تلاش كرده‌اند تا ضمن دعوت مخاطبان خود به استمرار خط تشکیلات، در تروريسم گسترده و خونين، اولاً به ايجاد و تقويت انگيزه در مجريان اين دسته عمليات‌ها به‌وسيله ايجاد نفرت از قربانيان ترور و ثانیاً توجيه ابهامات و اشكالات احتمالي موجود در اذهان هواداران و اعضاي خود درباره خط ترور و خشونت بپردازند.

در شماره 156 از نشريه مجاهد در همين قالب سعي شده تا افراد و شهروندان عادي را كه هدف ترورهاي كور سازمان واقع شده و مي‌شوند، جاسوسان نظام جمهوري اسلامي معرفي كند! جاسوساني كه به‌واسطه خيانت به خلق! (از طريق خيانت به تشکیلات و همكاري با نيروهاي امنيتي!) مستحق اشد مجازات، يعني قتل و يا به آتش كشيده شدن محل كسب و كار و يا زندگي شده‌اند.

قسمت‌هايي از اين مطلب كه با تيتر «عامل خميني» در صفحه 18 اين نشريه درج شده به اين شرح است:

«حاجي احمدي از مغازه‌اش تمام محله را زير نظر داشت و همين‌كه مورد مشكوكي نظرش را جلب مي‌كرد با تلفن به كميته محل اطلاع مي‌داد و در طول فعاليتش تعدادي از هواداران و نيروهاي سازمان را شناسايي كرده و باعث دستگيري و شكنجه و اعدام آن‌ها شده بود. حاجي در مغازه كه بود اطرافش را مي‌پاييد، حركات مردم و مشتريان را زير نظر مي‌گرفت و اخبار و اطلاعات به‌دست آمده را به كميته رد مي‌كرد. سيزدهم تير ماه سال 1361 حوالي ساعت 2 بعدازظهر، مغازه را تازه باز كرده بود كه يك مشتري سر رسيد و چند متري شيلنگ خريداري كرد و همين كه در حال خروج از مغازه بود، متوجه مردي 25 ساله شد كه پس از ورود به مغازه اسلحه‌اش را به سمت حاجي نشانه رفت، حاجي دچار رعشه شده بود و قبل از اينكه بتواند عكس‌العملي نشان بدهد، سوزشي در قلبش احساس كرد، مرد جوان چهار گلوله به سمت حاجي شليك كرد و با شعار «درود بر رجوي و درود بر مجاهدين» از مغازه خارج شد و سر خيابان جلوي تويوتايي كه از آنجا مي‌گذشت را گرفت و به‌وسيله آن از محل حادثه دور شد. در اطراف مغازه حاج احمدي اعلاميه‌هايي ديده مي‌شد كه روي آن‌ها نوشته شده بود: خائنان به خدا و خلق را از مجازات و سلاح مجاهدين گريزي نيست! واحد عملياتي مجاهد شهيد علي حاجيان، نام عمليات: مجاهد شهيد صادق افشار»

 برگرفته از كتاب «تبار ترور» به قلم دكتر محمد صادق كوشكي، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31