روایت جانبازی که شاهد جنایت گروهک تروریستی تندر بود

769

گروهک تروریستی تندر در سال 1383 توسط فردی بنام «فتح‌الله منوچهری» ملقب به فرود فولادوند تشکیل گردید. این فرد هدف خود را از تشکیل این گروهک براندازی نظام جمهوری اسلامی ظرف مدت یکسال اعلام کرد. شبکه تلویزیونی «Your TV»  که متعلق به فرود فولادوند است مسئول تبلیغات و انتشار مواضع این گروهک می باشد.

سرکرده این گروهک تروریستی در سال 1385 ناپدید شد و کسی از سرنوشت وی اطلاع دقیقی ندارد. پس از ناپدید شدن فرود فولادوند فرد دیگری بنام جمشید شارمهد به عنوان مسئول این گروهک معرفی گردید. این گروهک تروریستی بطور مستقیم مسئولیت چندین عملیات تروریستی در ایران را برعهده گرفته است. نخستین عملیات تروریستی این گروهک در ایران در 24 فروردین 1387 در شیراز صورت گرفت که طی آن عوامل تروریست این گروهک با کار گذاشتن یک بمب 8 پوندی در میان عزاداران حسینه شهدا متعلق به کانون رهپویان وصال شیراز باعث به شهادت رسیدن 14 تن و مجروح شدن 200 تن دیگر شدند.

در مدت زمان کوتاهی پس از این انفجار عوامل تروریست این حادثه توسط نیروهای امنیتی کشور دستگیر شدند. تروریست‌ها که در یکی از هتل های تهران مشغول ساخت بمب بودند بر اثر انفجار و آتش سوزی موقعیتشان لو رفته و توسط نیروهای امنیتی دستگیر می شوند و یکی از ترویست ها بنام مجید به محض دستگیری با خوردن قرص سیانور به زندگی خود پایان می دهد.

دومین عملیات تروریستی این گروهک در روز ۳۰خرداد۱۳۸۸در حرم حضرت امام‌خمینی(ره) صورت گرفت  که البته فرد بمب گذار موفق به وارد کردن محموله انفجاری به حرم حضرت امام(ره) نشد و بمب را در مقابل کفش‌داری حرم منفجر کرد که بر اثر انفجار آن 8 تن از هموطنان مجروح شدند.

انفجار در مقابل منزل امام جمعه نهاوند در ۲۴دی۱۳۸۸ از دیگر اقدامات تروریستی انجمن پادشاهی است.این گروهک در ترور شهید مسعود علیمحمدی از دانشمندان صنعت هسته‌ای کشور نیز نقش داشت .

گروهک تروریستی تندر طی برنامه ریزی های صورت گرفته توسط سرویس های اطلاعاتی غربی به‌دنبال عملیات تروریستی شیمیایی و میکروبی در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران و عملیات تروریستی در کنسولگری روسیه در رشت نیز بود اما با هوشیاری نیروهای امنیتی موفقیتی به‌دست نیاورد. از دیگر طرح های تروریستی ناموفق این گروهک می توان به طرح انفجار مخازن و خطوط انتقال نفت در بندر گناوه ، بمب‌گذاری در حرم حضرت معصومه(س) و مجلس شورای اسلامی اشاره کرد که این طرح ها نیز عقیم ماند و اجرایی نگردید.

جانباز محمدرضا طالبان‌پور در تاریخ 18شهریور1370 در شیراز متولد شد. پدرش مدیرکل گمرک‌های استان فارس و کهگیلویه و بویراحمد و مادرش خانه‌دار است. او در خانواده‌ای مذهبی و انقلابی پرورش یافت و دارای دو برادر است.

محمدرضا طالبان‌پور در تاریخ 24فروردین1387 در حادثه تروریستی بمب‌گذاری مسجد سیدالشهدا شیراز، در حالی که تنها 17سال داشت، به درجه رفیع جانبازی نائل آمد .

آنچه در ادامه می‌خوانید شرحی است بر مصاحبه با جانباز طالبان پور:

«به دلیل اینکه در 28ام ماه صفر متولد شدم و تولدم با شهادت امام‌رضا(ع) و حضرت رسول(ص) مصادف شده بود، نامم را محمدرضا گذاشتند.

زمانی که در حال تحصیل در مقطع دبستان بودم، پدرم به دلیل اینکه شغلش نظامی و امنیتی بود، بیشتر اوقات را در ماموریت‌ها بود.

دوران دبستان و راهنمایی‌ام در مدارس نمونه‌دولتی و شاهد سپری شد. اکثر اوقات در مدرسه در انجمن‌های مذهبی و بسیج دانش‌آموزی بودم. از همان دوره وارد حسینیه و هیئت محلات شدم و با دوستانم هیئت فاطمیون را راه‌اندازی کردیم. در مقطع راهنمایی وارد هنرستان شدم و در رشته طراحی وب‌سایت به ادامه تحصیل پرداختم. سال دوم دبیرستان که تقریبا سال اخر بود، در تاریخ 24فروردین1387 حادثه بمب‌گذاری حسینیه سیدالشهدا(وابسته به کانون رهپویان) توسط انجمن سلطنت‌طلب تندر پیش آمد که من از ناحیه دو چشم، دست، پا و سوختگی کل بدن مجروح شدم. آن حادثه منجر به تخلیه کامل چشم چپم شد و چشم راستم نیز به مدت یک سال کاملا نابینا بود. بعد از مراجعه و عمل‌های مختلف فقط 10 درصد دیدم برگشت.

از زمانی که کانون رهپویان وصال فعالیتش را شروع کرد، من نیز آنجا حضور داشتم. بعد از مدتی اینچنین مطرح شد که کانون رهپویان وصال شنبه شب‌ها مراسم‌های مختلفی می‌گیرد و طرفداران زیادی دارد. خود من نیز آنچنان جذب مراسم‌های مذهبی این مسجد شده بودم که هر جایی هم اگر دعوت بودم، نمی‌توانستم مسجد را رها کنم. بعد از رشد کانون رهپویان و کمک خیرین، مراسم‌های کانون شلوغتر شد و در نهایت به بمب گذاری توسط تروریست‌ها ختم شد.

بمب‌گذاری در حسینیه سیدالشهدا برای تروریست‌های گروهک تندر، آزمایشی بود که ببینند آیا می‌شود اینچنین امنیت را از بین برد؟ که در مدت زمان کوتاهی دستگیرشان کردند.

پدرم در سال 1389 از دنیا رفت. مسئولیت تربیت ما بیشتر بر عهده مادرم بود. پدر و مادر من از لحاظ مذهبی میانه‌رو هستند و من بیشتر عقایدم حاصل تحقیقات خودم است.

من در حین درس‌خواندن و فعالیت‌های مذهبی، در یک شرکت مشغول به کار شدم و معمولا بعد از کلاس‌هایم به شرکت می‌رفتم. شب حادثه در شرکت بودم. با یکی از دوستان تماس گرفتم تا با یکدیگر به کانون برویم. با یکدیگر به سمت کانون رفتیم. وسیله نقلیه را پارک کردیم. وضو گرفتیم و وارد مجموعه شدیم. آن شب خیلی شلوغ بود. کانون نمایشگاهی از وسایل‌های جنگ درست درست کرده بود. چون خیلی شلوغ بود، ما همان دم در ایستاده بودیم. در حال روضه‌خوانی بودند که بعد از چند دقیقه همه برای سینه‌زنی بلند شدند و به سمت جلو رفتند. همگی در حال و هوای خودمان بودیم که ناگهان صدای مهیبی آمد. تمام حواسم از کار افتاد. برای چند ثانیه کاملا روی هوا معلق بودم. موج انفجار خیلی شدید بود و بمب فقط 4 متر با من فاصله داشت. به شدت با زانو به زمین اصابت کردم.

اصلا نمی دانستم چه اتفاقی افتاده است؛ اما با سوزشی که بعدش احساس کردم، متوجه شدم که بمب منفجر شده است.

خیلی سعی کردم ببینم اطرافم چه خبر است. انگشت وسطم فقط به یک رگ وصل بود. دستم را روی صورتم کشیدم، احساس کردم پر از خاک است و اصلا صورتم شبیه قبل نیست. دستم را سمت چشم‌هایم که بردم، احساس کردم چشمم خالی شده است. سرم را که پایین آوردم، متوجه شدم چشم چپم در کف دستم تخلیه شده بود و چشم راستم به خاطر اینکه پلکم چرخیده بود، خالی نشده بود. بعد از اندکی متوجه شدم که انگشتم هم قطع شده است. ترکش زیادی در بدنم بود. چهل ترکش از کمر به بالا و سی وشش عدد از کمر به پایین به بدنم اصابت کرده بود. سمت چپ بدنم سمت بمب بود و اسیب بیشتری دیده بود. صورتم کاملا سوخته بود. مجموعه سه در داشت که یکی از آن‌ها محل تردد مداح‌ها بود. از در میانی خارج شدم و یک نفر که بیرون بود دستم را گرفت و به اتاق امداد هدایتم کرد. صداهای زیادی آنجا بود. عده‌ای از درد ناله می‌کردند و عده‌ای که موج انفجار آن‌ها را گرفته بود، فقط داد می‌کشیدند. کنار بمبی که در کانون گذاشته بودند، کپسول سیانوری نیز گذاشته بودند که خدا را شکر کپسول باز نشده بود که در آن صورت همگی مرده بودند.

زندگی کردن با این شرایط واقعا سخت است. مخصوصا که در دوران جوانی این اتفاقات افتاده باشد، آن هم برای شخصی که باید کمبود‌های خانواده‌ای بی پدر را جبران کند.

در این حادثه دوستان صمیمی من هم جانباز شدند و عده‌ای هم مانند شهید مهدوی به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.»

 

 


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان