رهايي از تو هم – 24

به قلم عضو سابق سازمان مجاهدين خلق

Opssion

روزهاي زندان و آشنايي با حقايق

در اتاق بازجويي بودم كه متهم ديگري در آنجا معترض به برخورد خشن نگهبان و سيلي زدن به او بود. همان جا شاهد بودم كه او را همراه نگهبان به دادگاه اعزام كردند و بعداً از قول دوستي ديگر كه همان روز در راهروي دادسرا بود، شنيدم كه قاضي، نگهبان مزبور را محكوم به قصاص نموده بود كه زنداني مورد بحث در مقابل متهمين حاضر در دادسرا به همان شكل سيلي به گوش او بزند و او هم چنين كاري را انجام داده بود.

در مورد شايعه تجاوز به دختران به ويژه قبل از اعدام آنها هم كه شايعات بسياري در بيرون از زندان رواج داشت، يك مورد، حتي از زبان سرموضع ترين زندانيان كه همه نوع عملي را به زندانبانانشان نسبت مي دادند، هم نشنيدم. در حالي كه همواره شاهد بودم كه بازجويان و نگهبانان، از برخورد مستقيم با زنان و دختران به شدت خودداري مي كردند.

به خاطر دارم چند روز پس از دستگيري، شب هنگام، موقع بازگشت از دادسرا به آسايشگاه، برق قطع شد و با استفاده از تاريكي در راهروي دادسرا، ناگهان يك متهم دختر لخت شد و به داخل يكي از اتاق هاي خالي رفت. حدود نيم ساعت همه دادسرا به هم ريخته بود و هيچ يك از نگهبانان مرد به خود اجازه نمي دادند داخل آن اتاق شوند. تا اينكه بالاخره از بخش ديگري نگهبان زن آوردند و در همان اتاق به آن دختر لباس پوشاندند و او را بيرون آوردند. هنوز به خاطر دارم كه وقتي آن دختر از اتاق بيرون آمد مرتباً فرياد مي زد كه:

«دروغ گوها، بي شرف ها، شما كه مي گفتيد در زندان اوين دخترها تجاوز مي كنند، آنها را آزار جنسي مي دهند، پس كجا هستيد كه بياييد ببينيد در قلب اوين يك مرد جرات نزديك شدن به يك دختر زنداني را ندارد. شما خودتان منشا فساد هستيد و در خانه هاي تيمي تان از زنان شوهردار هم نمي گذريد و. . . »

حرف هاي او ادامه داشت و نگهبانان هم سعي داشتند از سروصدايش جلوگيري كنند و او را آرام سازند.

همه اين ها بر گيجي و سردرگمي بيشتر من و ترديد نسبت به سازمان افزوده بود و. . .

در اولين روزهاي سلول انفرادي شروع به روزه گرفتن كردم. دقيقاً به خاطر ندارم انگيزه اصلي ام براي روزه چه بود. ولي تا آنجا كه خاطر دارم گويا اداي نذري بود بابت خلاصي از آن موقعيت و ختم به خير شدن ماجرا. ابتدا غذاي ظهر را براي شب نگه مي داشتم و جيره غذايي شب را سحر مي خوردم. ولي وقتي ديدم غذاها مي ماند و بايد دور ريخته شود، ديگر غذاي ظهر را نمي گرفتم و با همان جيره غذايي شب و صبحانه سر مي كردم؛ چون ساعت نداشتم، هروقت شب از خواب مي پريدم، سحري مي خوردم. چند روزي به اين طريق روزه گرفتم و در اين مدت هم ديگر از سوي شعبه بازجويي فراخوانده نشدم. روزها كتاب مي خواندم، به گذشته ام فكر مي كردم. خيال بافي مي كردم كه مثلاً چگونه فرار كنم يا اگر سازمان پيروز شود، من چه موقعيتي پيدا مي كنم! از طرف ديگر، بعضي مواقع به ياد خانواده ام مي افتادم و لحظات خداحافظي. . .

با خودم ترانه و سرود زمزمه مي كردم و در توهمات و تصورات دور و دراز خود غرق بودم. در عالم خيال لحظه اي را در ذهنم مجسم مي كردم كه اعدام شده ام و پس از پيروزي بر رژيم، مجاهدين خلق، برايم مراسم گرفته اند!!

بعد از حدود يك ماه و اندي دوباره به شعبه احضار شدم. حاج داوود سريع فهميد كه روزه گرفته ام، ولي به رويم نياورد و پرسيد كه چرا اينقدر لاغر شده اي؟ مگر غذاها خوب نيست و حتي به شوخي گفت كه مگر شنبه ها مرغ نمي دهند؟!! البته راست مي گفت. در برنامه هفتگي غذايي، شنبه ها برنج و مرغ مي دادند كه انصافا هم خوشمزه بود. روزهاي خاص هم غذاي ويژه مي دادند. مثل 22 بهمن و شب عيد كه ناهار سبزي پلو و ماهي بود.

مثل دفعه هاي قبل، اين احضار به شعبه هم براي بازجويي نبود. به نظرم اواخر اسفند بود. آن روز را هرگز فراموش نمي كنم؛ چرا كه با واقعياتي مواجه شدم كه در روزگار فعاليتم براي سازمان، حتي به مخيله ام هم خطور نمي كرد. بازجويم مرا به شنيدن اعترافات برخي از اعضاي تيم هاي تروريستي ويژه مجاهدين خلق دعوت كرده بود و قبل از داخل شدن به اتاق، به من گفت: فقط در گوشه اي بنشين و به حرف هاي آنها گوش بده. (1) جالب بود كه در آن اتاق هيچ گونه وسيله فشار و حتي تعزير نبود و آن افراد گويي مي خواستند خود را خالي كنند. آنها اعتراف مي كردند و آنچه مي گفتند مانند يك فيلم سينمايي از برابر چشمانم مي گذشت. گويي از گفته هايشان براي خودم فيلم مي ساختم و همان موقع تماشا مي كردم. فقط بايد اعتراف نمايم كه تا امروز، وحشتناك تر از آن فيلم نديده ام.

يكي از آنها مرتضي ناصح پور از فرماندهان تيم هاي ويژه مجاهدين خلق بود كه مي گفت 54 عمليات انجام داده و در اين عمليات 9 نفر را به قتل رسانده است كه اغلب آنها كاسب و كارمند و كارگر يا دبير و راننده و حتي خانه دار بوده اند! او مي گفت: خط سازمان براي ترور اين بود كه هركسي عكسي از امام يا ديگر مقامات در محل كار و يا مغازه اش دارد، بايد ترور شود و مغازه و محل كارش به آتش كشيده شود. احمد ربيعي تروريست ديگري بود كه تشريح مي كرد چگونه تيم هاي ترور سازمان بر مبناي خط ترسيم شده شوراي مركزي سازمان كه گفته بود سرانگشتان رژيم را قطع كنيد، در گشت زني هاي خياباني و بدون هرگونه شناسايي قبلي، هر فردي كه مثل پاسدارها ريش داشت و يا با پوششي معروف به حزب اللهي و با كفش كتاني ديده مي شد را ترور مي كردند.

براي تهيه وسايل نقليه به منظور اجراي عمليات، از موتور و يا اتومبيل هاي رهگذر استفاده مي كردند و طبق توهمي كه سازمان براي اعضايش ساخته بود و اين گونه القا نموده بود كه اكثريت مردم هوادار مجاهدين خلق هستند وحاضرند هرگونه فداكاري براي سازمان انجام دهند، اگر كسي در مقابل درخواست تحويل موتور يا اتومبيلش به اعضاي تيم هاي تروريستي مقاومت مي كرد، بلافاصله از مزدوران رژيم قلمداد شده و ترور مي شد. از همين رو تعداد زيادي از كارگران و دستفروشان جزء كه موتور تنها وسيله درآمد و تأمين معاش آنها بود، به دليل مقاومت در برابر تروريست ها، مظلومانه كشته شدند.

ناصح پور مي گفت: براي ترور افراد حزب اللهي به درون خانه آنها هجوم مي بردند و با ارعاب و وحشت، خانواده بي گناه شان را تهديد مي كردند و در مواردي كه مقاومت مي كردند به قتل مي رساندند و از سوي سازمان وظيفه داشتند كه براي نشان دادن به اصطلاح قهر انقلابي، آن خانه را به آتش بكشند كه در اين ميان بسياري از زنان خانه دار كشته و كودكان بي گناه بسياري مجروح و معلول شدند.

پی نوشت:

1 -البته آنها قرار نبود كه براي من كنفرانس دهند، بلكه يك بحث و بررسي دسته جمعي بود كه دادسرا براي تبادل نظر و جمع بندي عمليات مسلحانه، بين اعضاي مؤثر تيم ها و واحدهاي تروريستي برگزار و حاج داوود هم از فرصت استفاده كرده بود و چند تن از اعضا و هواداران سازمان مثل من (كه در متن جنايات سازمان قرار نداشتيم) را هم براي شنيدن واقعيات مبارزه مسلحانه مجاهدين خلق!! دعوت كرده بود.


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان