راست قامت هميشه تاريخ

Rooholah06

بي‌گمان تابستان 1360 داغ‌ترين و بحراني‌ترين تابستان تاريخ جمهوري اسلامي به شمار مي‌آيد؛ ‌تابستاني که مي‌توان حتي به عنوان يکي از داغ‌ترين تابستان‌هاي تاريخ ايران به شمار آورد. نظام نوپايي که استکبار جهاني را به چالشي سخت گرفتار کرده بود، اکنون در چالش‌ تحميلي و ناجوانمردانه استکبار جهاني در صدد برون‌رفت از آن بود. انتقام نظام سلطه و سرمايه از انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي در قالب ترورهاي کور در داخل ايران و ايجاد جنگي خونين در مرزهاي غربي کشور عملي شده بود. ‌انتقام کوري که بيشتر به يک حرکت مذبوحانه و بي‌اثر شباهت داشت؛ چرا که اين اعمال ناجوانمردانه آن‌ها، به اتحاد و يکدلي ملت ايران منتج گشت و پيوند ملت با انقلاب را بيش از پيش تقويت نمود. اما اين همه ماجرا نبود. درست است که ترورهاي کور و سازمان‌يافته دشمنان انقلاب و ايجاد بحران‌هاي گوناگون براي نظام جمهوري اسلامي، موجب همدلي بيشتر ملت ايران گرديد و اين همدلي بسان سدّي مستحکم عليه دشمنان شده بود، اما بي‌گمان اين همدلي و اتحاد، غير از عنايت الهي ممکن نبود، مگر با رهبري و مديريت بي‌نظير رهبر فرزانه‌اي که در تدبير امور و مهار بحران، نقشي بي‌بديل و شخصيت جاودانه‌اي داشت. امام روح‌الله خميني (ره) نقش درجه اول در دفع بحران تابستان داغ 1360 داشت و اگر تدابير و مديريت اين رهبر مدبّر نبود، چه بسا تابستان داغ 60 به آتشي داغ‌تر تبديل شده و بر نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران لطمات جبران ناپذيري را وارد مي‌نمود.

 

مؤلفه‌هاي مديريتي امام در بحران تابستان 1360

 

آنچه را مي‌توان در چگونگي مديريت بحران تابستان 1360 توسط امام خميني مورد کنکاش قرار داد، رعايت و اعمال مؤلفه‌هاي مديريتي ايشان بود که در مهار اين بحران نقش معتنابهي داشته است. اين مؤلفه‌ها را اين‌گونه مي‌توان برشمرد:

 

1. مراقبه: مراقبه يکي از اصول مهم مديريتي است که امام همواره آن را مد نظر قرار مي‌داد. اين اصل همواره در تمام دوران زندگي امام و به ويژه در مديريت نهضت اسلامي و پس از آن استقرار نظام جمهوري اسلامي، مورد نظر قرار گرفته مي‌شد. اين اصل، براساس تحليل رفتاري امام در ارتباط با دو زير شاخص «تأمل قبل از اقدام» و‌ «تأمل بعد از اقدام» به شرح زير است:

 

1-1- ايشان قبل از تصميم‌گيري، موضع‌گيري، بيان سخن و اقدام عملي، تأمل کرده و بدون شتابزدگي – که لازمة خردورزي و دورانديشي مي‌باشد – عمل مي‌کردند. به عنوان مثال، قبل از انتصاب افراد، تأييد گروه‌هاي سياسي، نحوه مقابله با گروه‌هاي محارب، صدور فرمان شکستن حکومت نظامي و ... تأمل مي‌نمودند و در موارد متعددي به طور صريح مي‌فرمودند: «من بايد قبل از تصميم‌گيري فکر کنم».

 

2-1- امام، ‌هنگام انجام عمل، با دقت نظر و توجه، رفتار خود را با استانداردهاي شخصي از پيش تعيين شده منطبق مي‌کردند. ايشان در همه رفتارهاي خود – ديدن، شنيدن، گفتن، حرکت، نوشتن، مصرف، عبادت و محاسبه امور مالي و ... – مانند نحوة‌ رفتار ديگران، برنامه‌هاي تلويزيون، متن مورد مطالعه، طبيعت و محيط اطراف خود، دقت نظر و توجه داشتند، به سخنان ديگران با توجه کامل گوش مي‌دادند و به نکات و اشکالات ظريف سخنان آنان پي مي‌بردند. وظيفة الهي در مرحلة اول و عقل و خرد در مرحلة دوم، دو استاندارد و معيار عملکرد اساسي مي‌باشد که تعيين‌کنندة جهت رفتارهاي ايشان بود.1

 

اصل «مراقبه» در شاکلة مديريت بحران تابستان 1360 توسط امام، نقش بسيار معتنابهي داشت. امام در برابر بحران‌هايي نظير بني‌صدر و ترورهاي کور آن زمان، بدون شتابزدگي و با دورانديشي و تأمل برخورد نمودند و دقت نظر و توجه خاصي در چگونگي واکنش به اين جريان‌ها داشتند که هر کدام از آن‌ها را در ادامه مورد بررسي و در قالب ساير مؤلفه‌ها بيان خواهيم نمود.

 

2. درک فوق حسّي: درک فوق حسّي از اوضاع و شرايط زمان و تجزيه و تحليل وضعيت حاضر، از اصول بسيار مهمي است که در مديريت يک بحران بسيار کارساز و مؤثر است. اين مؤلفه در مديريت امام کاملاً مشهود بوده و نقشي بسيار مؤثر در کنترل اوضاع بحراني تابستان 1360 داشته است. امام داراي شَمّ مديريتي و فردي قوي در ارتباط با دو زير شاخص «پيش‌بيني آينده» و «شناخت صحيح افراد» به شرح زير مي‌باشد:

 

1-2- امام در ارتباط با پيش‌بيني اقدامات نظامي و فرهنگي دشمن و نيز پيش‌بيني حوادث آينده، نمونه رفتارهاي متعددي داشته‌اند. پيش‌بيني کودتاي رژيم شاه در 21 بهمن 1357، بروز جنگ در خليج فارس، جنگ عراق عليه ايران، جنگ اعراب و اسرائيل، جنگ شش روزه، کودتاي نوژه؛ از جمله نمونه رفتارهاي ايشان در زمينه پيش‌اقدامات دشمنان بوده است.

 

2-2- پيش‌بيني پيروزي قطعي انقلاب از اولين سال شروع نهضت و در شرايط سخت مبارزه و صدور دستور نگارش پيش‌نويس قانون اساسي قبل از پيروزي انقلاب، شهادت ياران و همراهان انقلاب توسط دشمنان، تخلّف و نقض عهد بني‌صدر، پيروزي رزمندگان در عمليات‌ها؛ از جمله نمونه‌ رفتارهاي حضرت امام (ره) در ارتباط با پيش‌بيني حوادث آينده است.

 

3-2- شناخت صحيح ياسر عرفات و ترک اولين جلسة خود با او به صورت ناتمام، شناخت صحيح صادق قطب‌زاده، شناخت سيدمهدي هاشمي – معدوم – در اولين جلسه با وي و هشدار به مسئولان در مورد مراقبت از او، شناخت صحيح بني‌صدر و عدم رأي به او، اتمام حجت به بني‌صدر و هشدار به وي هنگام تنفيذ حکم رياست جمهوري وي، شناخت مصدّق و ملي‌گرايان و سخنراني عليه آنان، شناخت صحيح اعضاي نهضت آزادي و هشدار به مسئولان در مورد آنان، شناخت صحيح برخي علما و جلوگيري از کمک به آن‌ها، عدم تأييد حزب خلق مسلمان، انجمن حجتيه و سازمان مجاهدين خلق و گروهک‌هاي کمونيستي و همچنين آگاهي از نيات و خطورات قلبي آن‌ها؛ از جمله نمونه‌هاي رفتاري امام در زمينه شناخت صحيح افراد است.

 

بنابراين با توجه به تحليل مجموعه رفتارهاي امام خميني (ره) در ارتباط با شاخص درک فوق حسّي، چنين نتيجه‌گيري مي‌شود که ايشان در اين زمينه که شامل پيش‌بيني اقدامات نظامي و فرهنگي دشمن، پيش‌بيني حوادث آينده و همچنين شناخت صحيح افراد مي‌باشد، از توانمندي بالايي برخوردار بودند، به گونه‌اي که اقدامات نظامي دشمن را در زمينه‌هاي مختلف و مقاطع زماني متعدد در سطح ملّي و بين‌المللي پيش‌بيني کرده و پتانسيل لازم را در پيروان خود جهت مقابله با توطئه‌هاي دشمن فراهم مي‌نمودند.2 مي‌توان نتيجه گرفت که شاخص درک فوق حسّي امام، در مديريت مقتدرانه ايشان سهم بسزايي داشته و موجب مهار بحران‌هاي جدي و کاري شده است.

 

3. آرامش خاطر: آرامش خاطر، عدم ترس و استرس و تسلط بر خود؛ از جمله مسائل بسيار مهم است که يک مدير موفق، جهت مديريت بحران بايد مدّ نظر قرار دهد. اگر مدير، خود داراي استرس و تشويش باشد، چگونه مي‌تواند بحران را کنترل کند؟! اين مؤلفه در شخصيت امام مشاهده گرديد و با همين ويژگي توانست نظام جمهوري اسلامي را از گردنه پرخطر تابستان 1360 به سلامت عبور دهد. اين شاخصة مديريتي امام را مي‌توان در زيرشاخص‌هاي ذيل مورد تأکيد قرار داد:

 

1-3- ايشان در موقعيت‌هاي خطرآفريني که جانشان در معرض خطر جدّي قرار داشت، آرامش کامل خود را حفظ کرده و هيچ‌گونه علائم و آثار ترس و نگراني در ايشان مشاهده نمي‌شد. به عنوان مثال بايد به جريان کودتاي نوژه اشاره کرد. شبي که قرار بود اين کودتا اجرا شود، نزديکان امام، توطئه آمريکا را به استحضار ايشان رساندند. امام خيلي آرام و توأم با خونسردي تبسّم کرده و فرمودند:‌ «توي اين مردم نمي‌شود کودتا کرد.» وقتي از امام خواسته شد که به منظور احتياط، اقامتگاه خود را ترک کنند، امام در پاسخ فرمودند: «من از اين‌جا تکان نمي‌خورم و همين جا هستم، هر کدام از افراد مي‌خواهند بروند.»3

 

2-3- امام در مواجهه با حوادث ناگوار پيش‌بيني نشده، به طور کامل آرامش خود را حفظ مي‌کردند، به گونه‌‌اي که هيچ‌گونه اثري از ترس و وحشت در چهره ايشان ايجاد نمي‌شد و ثانياً، در شرايط بحران، مانند تسخير خرمشهر توسط دشمن، فاجعة هفتم تير و شهادت 72 تن از ياران خود، تهديد کشور توسط آمريکا و حمله عراق به کشور، در مسئولان کشور نيز آرامش و اطمينان خاطر ايجاد مي‌کردند، به گونه‌اي که مسئولان پس از ديدار با ايشان،‌ آرامش يافته و از روحيه‌اي بالا و مطمئن برخوردار مي‌شدند. ذکر چند خاطره از آرامش و عدم تشويش امام در برابر بحران‌هاي تابستان 60 خالي از لطف نيست:

 

1-2-3- يکي از پزشکان معالج امام در مورد حادثه ترور حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مي‌گويد: «وقتي در سال 60، قضيه ترور آيت‌الله خامنه‌اي پيش آمد، من در تهران بودم. همه درمانده بودند که اين خبر را چگونه به امام گزارش بدهند. آقاي (حسن) صانعي از من به عنوان طبيب سؤال کرد اگر من بخواهم اين خبر را به امام بدهم، شما چه تدبيري را پيشنهاد مي‌کنيد؟ فکر کردم و گفتم: اگر يک قرص آرام‌بخش در داخل چاي ايشان حل کنيم و بعد از نيم ساعت قضيه را مطرح کنيم، خوب است. آقاي صانعي در مورد اين کار استخاره کرد و گفت: بد است. بعد خودشان اين قضيه را مضطربانه خدمت امام نقل کرد. بعد به من گفت:‌فلاني! قبل از اين‌که مطلب را به امام بگويم، امام به من فرمودند: در مورد آقاي خامنه‌اي مسئله‌اي پيش آمده است؟! بعد که تصديق کردم، فرمودند: به دکتر معالج ايشان بگوييد هر نيم ساعت تمام علايم حياتي ايشان اعم از حال عمومي، فشار خون، تعداد نبض، تنفس و ... را به من گزارش کند. امام آرامش خاصّ خودشان را داشتند.»4

 

2-2-3- يکي از مسئولان سابق در مورد فاجعة هفتم تير و چگونگي برخورد امام با اين واقعه، مي‌گويد: يک روز پس از فاجعه هفتم تير، به اتفاق شهيد رجايي و آقاي موسوي اردبيلي و آقاي هاشمي رفسنجاني، خدمت امام مي‌رفتيم. در راه صحبت بر سر اين بود که چگونه اين واقعه را توضيح بدهيم که براي امام با ناراحتي قلبي‌اي که داشتند، شرح اين قضيه مشکلي پيش نياورد. قرار شد آقاي هاشمي از طرف جمع با امام صحبت کنند. وقتي به محضر امام وارد شديم، قدري نشستيم و افراد جلسه سکوت معناداري کردند. امام هم متوجه بودند، اما به جاي اين‌که آقاي هاشمي صحبت کند، امام صحبت فرمودند. بعد واقعه‌اي را براي ما بيان فرمودند که مدت‌ها قبل در يک منطقه‌اي، بيماري وبا شايع شد و مردم زيادي از اين بيماري جان دادند، ‌به نحوي که جنازه‌هاي زيادي پهلوي هم چيده شده بود که مردم از ديدن آن جنازه‌ها خيلي وحشت مي‌کردند تا جايي که مردم از ترس شيوع وبا، داشتند جان مي‌دادند. تا اين‌که يک روحاني قدرتمند، مردم را خطاب کرد و گفت: مردم! چه شده؟ چرا مضطرب هستيد؟ تقريب آجال شده است و افراد نزديک وبا هم جان مي‌دهند. نترسيد و اِلّا از ترس اين وبا، همه مي‌ميرند!

 

امام پس از توضيح اين حکايت، فرمودند:‌ بله! در قضيه ديشب هم تقريب آجال شده و مر‌گ‌هاي اين شهدا با هم اتفاق افتاده است و نگراني و وحشتي ندارد. امام آنچنان صلابت روحي داشتند و قدرتمندانه با اين قضيه برخورد کردند که همة افرادي که خدمت ايشان بودند، با شجاعت بي‌مانندي با قضيه برخورد کردند. بعد فرمودند: آقاي اردبيلي به جاي مرحوم شهيد بهشتي کارها را تدارک کنند و من هم حکم مي‌دهم و به آقاي هاشمي فرمودند، به هر شکلي هست، بايد مجلس را باز نگه داريد که روز بعد، نمايندگان مجروح را با سرم و تخت بيمارستان به مجلس آوردند تا مجلس به نصاب رسمي خودش برسد.5

 

3-3- امام، علاوه بر اين‌که در مواجهه با عوامل ترس و نگراني، مرگ، دشمن و حوادث ناگوار؛ آرامش و تعادل روحي و رواني خود را حفظ مي‌نمودند، ‌در برابر عوامل اعجاب و هيجان – مانند موفقيت و پيروزي بر دشمن و شکست و ناکامي دشمن – نيز آرامش خود را حفظ کرده و دچار هيجان نشده و از حالت عادي و معتدل روحي – رواني خود خارج نمي‌شدند. عيني‌ترين مثال را مي‌توان در جريان اشغال خرمشهر توسط بعثي‌ها مورد تأکيد قرار داد که بي‌گمان اگر نبود آرامش و عدم ترس امام، رزمندگان نيز روحيه خود را باخته و باقي سرزمين ايران را نيز تقديم صداميان مي‌کردند. داماد امام در مورد چگونگي مواجهه ايشان با جريان فوق مي‌گويد: ‌«شبي که خرمشهر مورد هجوم قواي بعثي واقع شده بود، براي حقير و ديگر عزيزان که در جريان لحظه به لحظه حملات بودند، فراموش شدني نيست. تلفن کمتر قطع مي‌شد و محلّه به محلّه که به تصرّف خون‌آشامان بعثي درمي‌آمد، با کلماتي مانند پتک بر سر ما فرود مي‌آمد. دوستان در دفتر به اندازه‌اي پريشان بودند که فقط به تلفن جواب مي‌دادند ... بالاخره زمان که با سنگيني مي‌گذشت، به جايي رسيد که خبر از دست رفتن خرمشهر را به مثابه آخرين پتک بر سر همه ما فرود آورد. دوستان، اين‌جانب را مأمور رساندن اين خبر شوم به امام کردند. بغض گلويم را مي‌فشرد و بيم آن را داشتم که با آن همه ناراحتي، نتوانم کلمات را درست ادا کنم. بالاخره به ناچار داخل اندرون رفتم. به محض رسيدن به اتاق، سرها با ناراحتي براي پرسش به طرفم برگشت: «چه خبر شده است؟» خدا مي‌داند کمتر زماني به آن حالت دچار شده بودم. با سختي پاسخ دادم: «هيچ!» امام بزرگوار که متوجّه وضع آشفته حقير شده بودند، ‌سؤال ديگري نفرمودند. در نزديکي ايشان نشستم و به تلويزيون نگاه مي‌کردم. پس از سه يا چهار دقيقه مرا مورد خطاب قرار داده، پرسيدند: «تازه چي؟» با نهايت ناراحتي همراه با بُغض جواب دادم «خرمشهر را گرفتند!» ايشان يک‌مرتبه با لحني عتاب‌آلود فرمودند: «جنگ است. يک وقت ما مي‌بريم، يک وقت آن‌ها.» نمي‌دانم اين چند جملة کوتاه چگونه در من اثر گذاشت. به حقيقت مانند ضرب‌المثل معروف «سطل آبي سرد بر سرم ريختند» چنان از ناراحتي بيرون آمدم، گويي اصلاً جنگي واقع نشده بود.»6

 

با توجه به تحليل مجموعه رفتارهاي امام در ارتباط با شاخص «آرامش»، چنين نتيجه‌گيري مي‌شود که ايشان در برابر تمام عوامل ايجاد ترس و نگراني از جمله مرگ، دشمنان قدرتمند و حوادث ناگوار پيش‌بيني نشده، آرامش خود را در سطحي کاملاً مطلوب حفظ مي‌کردند، به گونه‌اي که هيچ‌گونه نشانه‌اي از ترس و اضطراب در چهره و نحوة‌ بيان و نگاه ايشان ظاهر نمي‌شد. از سوي ديگر، حضرت امام در برابر عوامل اعجاب و هيجان‌ نيز آرامش کامل خود را در سطحي کاملاً مطلوب حفظ مي‌نمودند و از لحاظ روحي – رواني،‌ همواره آرام، مطمئن و به دور از اضطراب بودند.7

 

4. قاطعيت در عمل، اشراف بر امور

 

از جمله مؤلفه‌هاي مديريتي امام در مهار بحران تابستان 60، قاطعيت در عمل و اشراف بر امور بود. اين دو موضوع موجب مي‌شد تا ايشان با تسلط بر اوضاع، به نحو تحسين‌برانگيزي به مديريت کشور و نظام همت گمارد. در هنگام پيروزي انقلاب و قصد ايشان جهت سفر از پاريس به تهران، همگان خطر ‌انفجار يا سقوط هواپيما را به امام گوشزد کردند، اما ايشان با قاطعيت تمام، همة گمانه‌زني‌ها را مردود دانسته و با «پرواز انقلاب» به ايران بازگشتند. اين قاطعيت در عمل، بعدها در جريان رهبري نظام نيز ديده شد.

 

از اين گذشته، اشرافِ شگرف ايشان بر امور هم، موجب کنترل بحران تابستان 60 شده بود. اطلاع ايشان از نقشه فرار بني‌صدر از ايران بر شگفتي اطرافيان و مسئولان مي‌افزود. اين‌که امام از چه کانال اطلاعاتي ‌از اين خبر آگاه بود، بر اشراف کامل ايشان بر امور صحه مي‌گذاشت. يکي از اعضاي دفتر امام در اين مورد مي‌گويد: «بسياري از حوادث هنوز به مسئولان نرسيده، به امام مي‌رسيد. در جريان بني‌صدر و دانشگاه، لحظه به لحظه خبر درگيري شعارهاي مخالف و موافق، عين شعارهاي مخالف و موافق، عين شعارها روي تلکس مي‌آمد و به امام داده مي‌شد. بسياري مواقع خبرها از طرف دفتر به مسئولان داده مي‌شد. در جريان فرار بني‌صدر آقاي [تيمسار] فکوري آمدند خدمت امام. از ايشان سؤال شد هواپيمايي که ديشب رفت چه بود؟ و کجاست؟ گفت:‌ طبق اطلاع دقيق، الان هواپيما روي آب‌هاي مديترانه حرکت مي‌کند و معلوم نيست کجا فرود مي‌آيد. به ايشان گفتم يک ساعت قبل هواپيما در پاريس نشسته و بني‌صدر و رجوي هم در آن بوده‌اند. از اين نوع حوادث خيلي زياد است که آن‌ها مي‌خواسته‌اند خبري به امام بدهند، ولي امام کامل‌تر از آن را به آن‌ها اطلاع داده است.»8

 

در بحران تابستان سال 1360 نيز اگر قاطعيت در عمل، نظارت و هدايت امور و مديريت تحسين‌برانگيز امام نبود، چه بسا امروزه خبري از انقلاب و نظام جمهوري اسلامي هم نبود.

 

راست قامت هميشه تاريخ

 

تابستان داغ 1360، غير از وقايع تأسف‌برانگيز ترورهاي کور منافقين و از دست رفتن بهترين سرمايه‌هاي نظام و انقلاب که با مديريت امام از «بحران» به يک «فرصت» جهت انسجام بيشتر ملت و نظام جمهوري اسلامي تبديل شد، دو معضل بزرگ ديگر را نيز به همراه داشت. يکي بحران «بني‌صدر» و ديگري بحران «جنگ» که اين دو– همان‌گونه که پيشتر نيز در اين مورد سخن رانده شد – با سرانگشت تدبير امام، مديريت شد. رويه برخورد امام با موضوع بني‌صدر را مي‌توان در موارد زير جست‌وجو کرد. اين موارد خود گواهي روشن بر مديريت بي‌مانند امام در بحران به وجود آمده در سال 1360 است:

 

1. با وجود داشتن نظرات شخصي نسبت به بني‌صدر در اوايل روي کار آمدن، چون شاهد اقبال مردمي نسبت به وي بودند، سکوت کردند.

 

2. با وجود اختلاف سليقه با بني‌صدر و اعتمادي که به ياران نزديک خويش – همچون سران حزب جمهوري اسلامي – داشتند، همواره در اختلافات في‌مابين بني‌صدر و مخالفانش، سعي مي‌کردند تا ضمن رعايت عدالت، از جايگاه رهبري انقلاب و نظام به عنوان وزنه‌اي تعادل‌بخش براي حل مشکلات بهره گيرند.

 

3. با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران که کيان انقلاب و نظام را تهديد مي‌کرد، سفارش و توصية ايشان، پرهيز طرفين از گسترش تعارضات داخلي بود و حتي براي تقويت بني‌صدر در پرداختن به مسئله جنگ، فرماندهي کل قوا را که از اختيارات خود بود، به وي تفويض مي‌کنند.

 

4. حفظ حرمت و جايگاه نهادهاي سياسي براي امام يک اصل بود و لذا با وجود اين‌که بني‌صدر مي‌کوشيد تا از جايگاه رياست جمهوري در جهت مقاصد خويش سوء استفاده نمايد، مادامي که مصلحت نظام اقتضا مي‌کرد، امام با تضعيف نهاد رياست جمهوري از سوي هر کس و نهادي مخالفت مي‌ورزيدند.

 

5. احترام به قانون اساسي و قوانين عادّي و توصيه‌ ديگران به رعايت اين نکته، يکي ديگر از مشخصه‌هاي سيره سياسي امام در برخورد با بني‌صدر بود. چه آن‌گاه که بني‌صدر براي عوام‌فريبي، فرزند ايشان مرحوم سيداحمد را براي تصدي پست نخست‌وزيري پيشنهاد مي‌کند و چه زماني که طرفين تعارضات داخلي (بني‌صدر و نيروهاي خط امام) خواستار دخالت ايشان در حلّ اختلافات خويش مي‌شوند، ايشان با صراحت، همگان را به طاعت از قانون فراخوانده و خود نيز فراتر از قانون عمل نمي‌کنند، مگر آن‌جا که مصلحت نظام ايجاب مي‌نمود.

 

6. برخورد انساني امام با بني‌صدر حتّي آن زمان که براي وي و همگان مسجل شده بود که بني‌صدر به جبهة ضدّ انقلاب پيوسته است، نيز بسيار قابل توجه است. امام بعد از مخفي شدن بني‌صدر و قبل از فرارش به فرانسه، طي پيام راديو – تلويزيوني از وي مي‌خواهند که در کشور بماند و به عنوان يک شهروند به فعاليت‌هاي علمي بپردازد9 که متأسفانه اين نصيحت مشفقانه و پدرانه امام، از جانب بني‌صدر ناديده گرفته شد و وي کاملاً به دامان ضدّ انقلاب پيوست.10

 

نوع برخورد و مديريت امام با بحراني به نام «جنگ» که بر داغي تابستان 1360 نيز مي‌افزود، در نوع خود جالب توجه بود. ايشان در اولين واکنش‌هاي خود نسبت به تجاوز عراق به ايران، از يک طرف ملت ايران را به خونسردي دعوت کرده و از طرف ديگر صدام را به دزدي که سنگي را انداخته و فرار کرده تشبيه مي‌کنند: «ملت ايران نبايد خيال بکنند که جنگي شروع شده است و حالا فرض کنيد که دست و پاي خودمان را گم کنيم. نه اين حرف‌ها نيست. يک چيزي آوردند و يک بمبي اينجا انداختند و فرار کردند، رفتند. الان هم دولت ايران جواب آن‌ها را مشغولند که جواب آن‌ها را بدهند و مي‌دهند جواب آن‌ها را ... اين يک دزدي آمده است يک سنگي انداخته و فرار کرده، رفته است سر جايش. ديگر قدرت اين‌که تکرار بکند، ان شاء الله ندارد.» 11 ايشان مردم ايران را به آرامش دعوت کرده و از آن‌ها مي‌خواهند تا شايعاتي را که توسط دشمنان و عمال داخلي آن‌ها در مورد شروع جنگ و حمله به ايران پخش مي‌شود، باور نکنند؛ يعني اين‌گونه برمي‌آيد که امام خميني به عنوان رهبر جامعه، خود را مسئول مي‌ديدند تا با کوچک شمردن حادثه،‌ به مردم ايران قوّت قلب داده و آرامش و امنيت را در جامعه برقرار سازند. 12

 

در هر حال بايد گفت امام با اعمال مؤلفه‌هاي مهم مديريتي خود از قبيل: مراقبه، درک فوق حسّي،‌ آرامش خاطر و قاطعيت در عمل و اشراف بر امور به خوبي توانست بحران به وجود آمده در تابستان داغ 60 را مهار نمايد و نظام نوپاي جمهوري اسلامي را از گردنة اين خطر مهلک برهاند؛ از اين رو بايد ايشان را «راست قامت هميشه تاريخ» دانست.

 

پي‌نوشت‌ها:

 

1. رضايي‌زاده، محمود، بررسي تطبيقي خودمديريتي امام خميني (ره)، تهران، پژوهشکدة امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي، صص 175 – 174.

 

2. همان، صص 195-194.

 

3. رجايي، غلامعلي، برداشت‌هايي از سيرة امام خميني، جلد دوم، ص 268.

 

4. همان، صص 271-270.

 

5. همان، صص 274-273.

 

6. همان، صص 289-288.

 

7. رضايي‌زاده، پيشين، ص 189.

 

8. رجايي، غلامعلي، پيشين، جلد چهارم، صص 275-274.

 

9. صحيفه امام،‌ ج 14، ص 493.

 

10. درويشي سه‌تلاني، فرهاد؛ سيرة عملي امام خميني (ره) در اداره امور کشور، صص 190-189.

 

11. صحيفه امام، ج 13، ص 223.

 

12. درويشي سه‌تلاني، فرهاد؛ همان، ص 323.


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29