دبیرکل بی‌اختیار

Simbar

طرح بحث

سازمان ملل متحد امروز که از خاکسترهای جنگ دوم جهانی برخاست، هنوز از کارآمدی لازم جهت حل و فصل اختلافات بین المللی و مدیریت بحران برخوردار نمی باشد.  البته می توان گفت که ما دو سازمان ملل داریم، یک همان سازمان ملل سیاسی است که بسیار ضعیف عمل کرده و تا حد زیادی نیز به خاطر سیطره قدرت های بزرگ در عرصه تصمیم گیری و اقدام و عمل آن حتی بدنام می باشد که در راس آن شورای امنیت قرار دارد، و دیگری سازمان ملل متحد آژانسهای تخصصی مانند سازمان بهداشت جهانی، ایکائو، کمیساریای عالی پناهندگان، سازمان بین المللی کار و . . . می باشد که عمدتا فنی و ویژه هدف غیر سیاسی برای خود کارنامه درست کرده اند.  در واقع می توان مدعی شد که این آژانسهای تخصصی هستندکه آبرو و حیثیت سازمان ملل را تا حدی حفظ کرده اند و با کسب موفقیت های نسبی دستاوردهایی را در مقوله عمل خود فراهم آورده اند.  انتخاب گوترس به عنوان دبیر کل جدید سازمان ملل متحد، که از اول ژانویه سال نوی میلادی به جای بانکی مون خواهد آمد، بحث ها و نظر گاه های گوناگونی را حول موضوع دبیر کلی، نقد و ارزیابی آن و موفقیت ها و ناکامی های آن به وجود آورده است.  ایده کلی نوشتار حاضر این است که سوای مسایل شخصیتی دبیران کل، باید که عملکرد آنان در گذشته و چشم انداز آینده را بر اساس چار چوب خود سازمان ملل متحد به نقد و ارزیابی نشست تا بتوان تحلیل درستی از وضعیت گذشته، فعلی و آینده ارایه نمود.

ساختار پوسیده سیاسی سازمان ملل متحد

سازمان ملل متحد همان طوری که اشاره شد به طور کلی به دو بافت سیاسی و غیر سیاسی تقسیم می شود.  محور اصلی بافت اول یا بافت سیاسی شورای امنیت سازمان ملل متحد است که بر اساس منشور سانفراسیسکو یا منشور سازمان، مسئولیت اصلی تامین صلح و امنیت در نظام بین الملل با آن است.  ساختار شورای امنیت دارای یک ساختار پوسیده و کهنه متعلق به دوران پسا جنگ دوم جهانی می باشد.  در این ساختار کلاسیک هنوز که هنوز است پس از گذشت بیش از هفت دهه، همان پیروزمندان جنگ جهانی دوم حاکم بوده و دارای حق وتو می باشند.  حق وتویی که در خیلی از موارد باعث ممانعت از حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی و مقابله با تجاوز و اشغالگری شده است.

نمونه رژیم اشغالگر قدس یا رژیم صهیونیستی از بارزترین و سنگین ترین این پرونده هاست.  تل آویو بارها و بارها در جلوی چشمان افکار عمومی جهانی دست به قتل عام فلسطینیان زده است و به استمرار اشغالگری پرداخته است، اما شورای امنیت بی عمل و بی اقدام در مقابل آنها دست بسته باقی مانده است و دلیل اصلی آن نیز حمایت متعصبانه، و کورکورانه واشنگتن از این رژیم بوده است که از طریق اعمال حق وتو صورت گرفته است.  حتی در بدترین پرونده ها مانند پرونده های صبرا و شاتیلا و حملات سبعانه به غزه، وتوی آمریکاییها مانع از طرح پرونده تل آویو در بستر سیاسی و حقوقی شورای امنیت شده اند.

پرونده سیاه دیگر شورای امنیت و پارادیم سیاسی آن، پرونده رژیم نژاد پرست و آپارتاید آفریقای جنوبی است که علیرغم فشارهای عدیده دبیر کل و مجمع عمومی، انگلستان از حق وتوی خود برای ممانعت از طرح این پرونده در شورای امنیت استفاده نمود.  و نهایتا این مقاومت آزادی خواهان و مردم این کشور به رهبری نلسون ماندلای فقید بود که به حیات سیاسی آپارتاید در ژوهانسبورگ پایان داد.

پرونده مشابه دیگر، عملکرد ضعیف این شورا در قبال تجاوز رژیم بعثی عراق به رهبری صدام حسین علیه ایران بود که حتی در فجیع ترین روزهای تجاوز عراق در دوران دفاع مقدس و سیاه ترین جنایت های بغداد مانند بمباران شیمیایی حلبچه، این شورا در مقابل همه این تجاوزهای آشکار بدون عمل و اقدام باقی ماند.  این شورا هرگز تجاوز گری و اقدام اشغالگرانه رژیم بعثی عراق در حمله متجاوزانه به ایران محکوم نکرد و علیرغم خواسته روشن و شفاف ایران مبنی بر معرفی متجاوز، هرگز این کار را انجام نداد.

طنز تلخ تاریخ این بودکه وقتی همین رژیم به مثابه هیولایی که خود آمریکا و متحدان غربی آن آفریده بودند به کویت حمله کرد، شورای امنیت فعال شد و نهایتا حتی دستور اقدام نظامی بر علیه عراق را بر اساس فصل هفتم منشور صادر کرد.  این اقدام در مقام تطبیق با عملکرد شورای امنیت در خصوص ایران نشان می دهد که به چه میزان این ساختار سیاسی پوسیده و فاسد است.

و در کنار سراسر پرونده های ریز و درشت ناکامی شورای امنیت سازمان ملل متحد در دهه های گذشته که خیلی زیاد هستند می توان یادی کرد از شاید تلخ ترین فاجعه بشری و انسانی در رواندا در دهه نود میلادی قرن گذشته که ناتوانی و عجز شورای امنیت در مدیریت این بحران به عنوان ترجمان ناکامی ها و ناتوانی های ساختار سیاسی سازمان ملل متحد محسوب می شود.

حال چرا این ساختار سیاسی پوسیده  مورد تاکید قرار می گیرد دلیل آن ارتباط روشن آن به بحث این نوشتار در خصوص دبیر کل می باشد.  دبیر کل در چنین ساختاری عمل می کند و مانند دبیران کلی پیشین سازمان ملل متحد به طور اجتناب ناپذیری در این چارچوبه قرار می گیرد و تحلیل توانایی ها و کامیابی ها و ناکامی های وی در این ساختار امکان پذیر می شود.

انتصاب فرمایشی دبیر کل سازمان ملل متحد توسط شورای امنیت

اگرچه بر اساس کنواسیون چارچوب سازمان ملل متحد، شهروندان خود اعضای دائم شورای امنیت به منصب دبیر کلی نمی رسند و علی الظاهر نظر کشورهای عضو مجمع عمومی در انتخاب دبیر کل موثر است، اما واقع امر این است که انتخاب دبیر کل جنبه فرمایشی دارد و توسط شورای امنیت و غالبا پشت درهای بسته انجام می شود.

و باز اگرچه گفته می شود که صلاحیت های نامزدی منصب دبیر کلی عبارت است از اینکه سابقه دیپلماتیک موثر در تامین صلح و امنیت بین المللی داشته باشد، اما واقعیت تلخ در چرخه انتخاب وی این است که ابعاد و وجوه سیاسی امر به ابعاد و وجوه فنی موضوع می چربد.  به عبارت دیگر، شخص دبیر کل عملا منتخب اعضای مجمع عمومی نیست، بلکه منتصب مستقیم شورا امنیت است و باید از فیلتر این شورا قطعا بگذرد.  بنا بر این اگر دبیر کل شخصیت مستقلی داشته باشد حتما با وتوی یکی از اعضای شورای امنیت مواجه خواهد شد.

این در حالی است که اعضای شورای امنیت و به ویژه آمریکا ئیها از همان ابتدا کاندیدا توری اتباع کشورهای مختلف را مانیتور و کنترل می کنند به نحوی که عملا هیچ شانسی برای افراد مستقل وجود ندارد چه برسد فردی که منتقد ساختاری سیاسی شورا یا ساختار های سیاسی ناعادلانه در نظام بین الملل باشد.

اختیارات محدود شخص دبیر کل

دبیر کل مدیر اجرایی رکن مجمع عمومی سازمان ملل متحد است.  وی هماهنگ کننده اصلی در خصوص ایجاد ارتباط بین ارکان سازمان ملل متحد و آژانسهای تخصصی سازمان ملل متحد می باشد.  جلسات دستور العملی مجمع عمومی را طراحی و برنامه ریزی می کند.  وی ریپورتر یا گزارشگر اصلی به شورای امنیت در خصوص مسایل مربوط به صلح و امنیت بین المللی است.

هنر دبیر کل شناخت به موقع بحران های بین المللی است که بداند در کجای دنیا بحران خشونت آمیزی در حال شکل گیری است که باز به موقع آن را به شورای امنیت گزارش دهد. حال در اینجا دو مسئله به وجود می آید.

مسئله اول این است که، نهاد دبیرکلی و شخص دبیر کل عمدتا حتی در تشخیص این بحران ها در مواقع و موضوعات گوناگون از خود ضعف های بارزی را بروز داده اند.  مثلا در بحران جزیره فالکلند،  بین آرژانتین و انگلستان گفته می شود که در نهاد دبیر کلی می گفتند، اصلا این جزیره در کجای دنیا قرار دارد.  یعنی به عبارت دیگر از یک دیدگاه منتقدانه نهاد دبیر کلی در شناخت بحران های بین المللی نیز ضعیف عمل کرده است.  دبیر کل چابک، دبیر  کلی است که به شکل مستقل بتواند این بحران ها را بشناسد و اقدامات موثر پیش گیرانه را به شورای امنیت تجویز نماید.

اما در اینجاست که مسئله دوم پیش می آید یعنی حتی اگر شخص دبیر کل به موقع این بحران ها را بشناسد و حتی تجویزهای مستقل و خوبی را به شورای امنیت ارایه نماید، باز به نقطه صفر در خیلی از موارد برخورد می کند.  یعنی سد شورای امنیت که به شکل حقوقی، مستند به منشور سازمان ملل متحد، مسئولیت تامین صلح و امنیت بین المللی با آن می باشد.

حال شانس دبیر کل است اگر مانند کویت بود که منافع قدرت های بزرگ مانند آمریکا در آن وجود داشت تا بدانجا پیش می رود که بر اساس فصل هفتم شورای امنیت مجوز عملیات نظامی زیر چتر سازمان ملل متحد داده می شود، یا بر عکس مانند ایران و روآندا و آفریقای جنوبی باشد، که قضیه مسکوت می ماند و بحران روز به روز، صلح و امنیت بین المللی را با مشکلات و چالش های هر چه بیشتری مواجه خواهد کرد، و این مردم عادی و شهروندان کشورهای مختلف هستند که با جان و مال خودشان باید هزینه های این بی عملی و بی اقدامی و بی تصمیمی شورای امنیت سازمان ملل متحد را بپردازند.

از ناتوانی های ساختاری دبیر کل در نظام پوسیده سیاسی این سازمان، عدم توانایی وی برای ارجاع پرونده به دیوان بین المللی دادگستری می باشد که علیرغم فشارهای عدیده برای رفرم حقوقی منشور و قواعد مربوط تاکنون این امر تصحیح نشده است و به تبع عوارض منفی آن در مدیریت بحران های بین المللی هویدا می شود.

به عبارت دیگر حتی فرض کنیم دبیر کل فرد مستقلی باشد که می خواهد برای تامین صلح عادلانه در نظام بین الملل اقدام کند، همواره با سد سیاسی شورای امنیت مواجه می شود، شورای امنیتی که خود از ساختار قدرتی فاسد و پوسیده ای برخوردار است

برای بهبود این شرایط تاکنون ایده های مختلفی برای رفرم شورای امنیت داده شده است، اما همواره تاکنون اغلب آنها با رای وتویی شورای امنیت مواجه شده اند.  دلیل این امر نیز بسی هویداست و آن این که اعضای شورای امنیت هوو نمی خواهند یا به عبارت دیگر نمی خواهند شرکایی که برای آن ها در شورا معرفی و پیشنهاد شوند تا در قدرت با آنان سهیم شوند. و یا نمی خواهند که ساختارهای سیاسی و قدرتی فعلی به شکل حقوقی به گونه ای تغییر یابد که در موضوع ما، به قدرت دبیر کل بیافزاید و از قدرت شورای امنیت بکاهد.

جمع بندی

اگر چه یک دبیر کل مستقل می تواند در زمینه تشخیص مواضع بحرانی صلح و امنیت بین المللی و معرفی درست و به موقع آنها به ساختار شورای امنیت بسیار موثر افتد اما مانع و چالش اصلی خود شورای امنیت و هرم قدرتی نهفته در آن مواجه است که هم فاسد قدرتی و هم ناکارآمد و پوسیده می باشد.

دبیر کل سازمان ملل متحد به عنوان رییس مجمع عمومی که در آن سیستم یک کشور یک رای وجود دارد می تواند بسیج کننده خوبی برای تهییج افکار عمومی بین المللی نسبت به حل عادلانه و جوانمردانه بحران های بین المللی باشد، اما افسوس که این عزم عدالت خواهی و حل بحران ها در شورای امنیت وجود ندارد.

دبیر کل می تواند با توجه به اینکه بستر انتخاب او مجمع عمومی بر اساس یک کشور یک رای است، فردی مردمی تر، مستقل تر باشد، اما باز متاسفانه ساختارهای قدرتی، حقوقی شورای امنیت به نحوی چیده شده اند که عملا انتخاب دبیر کل صرفا یک انتصاب فرمایشی، نمایشی پشت درهای بسته شورای امنیت است.

تبعا چنین پروسه ای برای انتخاب دبیر کل باعث می شود که اولا ، افراد مستقل عمدتا به قدرت نرسند و ثانیا، اگر هم قطره استقلالی داشته باشند، همواره با مانع و چالشی به عنوان شورای امنیت وتو دار مواجه هستند که راه را برای عمل مستقل آنها خواهند بست و عملا هم پرونده های زیادی در دهه های گذشته فعالیت سازمان ملل متحد این گونه شده اند.

اعضای شورای امنیت اگر ببینند که شخص دبیر کل بخواهد مستقل عمل کند، با او مخالفت می کنند و هر چه سریعتر خواهان انتصاب فرد جدید و اتمام زود هنگام آن دبیرکل خواهند شد.  امری که در خصوص پطروس پطروس غالی و خاویر پرز دکوئیار اتفاق افتاد.

ختم کلام اینکه نباید نسبت به توانایی های آنتونیو گوترس پس از بانکی مون هیجان زده شد، بانکی مونی که در قضیه پرونده جنایات و نقض حقوق بشر رژیم عربستان به اعتراف خود، عقب نشینی فضاحت باری را انجام داد و پرونده ناخوشایندی از خود برجای گذاشت.

در این ساختار فاسد و پوسیده، آنتونیو گوترس نیز مانند دبیران کل سلف خود قرار خواهد گرفت، و تا زمانی که ساختار های سیاسی سازمان ملل متحد بر شاقول سنجی عدالت و برابری ملل قرار نگیرد، نمی توان رویای آنتونیویی قهرمان و ساختار شکن را در سر پروراند، آنتونیو گوترس نیز همان بانکی مون باقی خواهد ماند و نظام صلح و امنیت بین الملل در ساختار پوسیده سازمان ملل متحد فعلی پر آشوب و پر بحران به جلو خواهد رفت.

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31