خورشيد ولايت

Asreashora

مپنداريد...

عاشورا

فقط يك روز

در تاريخ امت بود

كه مي گويد؟

حسين

ـ آن تكسوار عرصه توفان

خون

يك فرد تنها بود؟

و تاريخ سلحشوري

شكوه نام او

از يادها برده است؟

و در آن سال

سال شصتم از

هجرت

به هنگام طواف خانه كعبه

حسين از مكه خارج شد...

و قبل از آنكه

آداب طواف حج بجاي آرد

ميان مسلمين برخاست شوري

در سكوت تلخ خاموشي

كه فرزند پيمبر، ماه حج

از

مكه بيرون رفت!؟

خبر جون رعد مي پيچد

سفر آغاز مي گردد...

و

خورشيد ولايت

خطبه خون مي كند

با نام حق آغاز

مردم...!

راه من حق است

و تا جان در بدن دارم

براي راه حق

شمشير خواهم زد

و مي دانم كه پايان سفر

مرگ است.

اگر در سر جز اين داريد

و يا بر كف بجز سر

ارمغان ديگري داريد

برگرديد!

وزان پس

از گروه

پيروان خويش

پيمان خواست

و با تصوير اين انديشه خونبار

جمعي

سر به زير افكنده

برگشتند.

و كم كم

در گروهش

كمتر از صد تن

بجا ماندند

هفتاد و دو تن

رويين اراده

سخت عزم

آهنين ايمان

سروش حق

ندا در داد

كه جان بر كف

گروهي بي محابا

پيش مي تازند

ميقات است

هنگام ملاقات است

ملاقات امام عشق

با معشوِق يكتايش

گروه روز عاشورا

كفن پوشان جان بر كف

هماوردان راه حق

دليراني كه گل هاي جوانمردي

به خون خويش پروردند و از

ياران

خورشيدند

مي گويند

اي فرداييان

هر روز عاشوراست.

 

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31