در مطالعات آکادمیک معمولاً خاورمیانه را با واقعگرایی و قدرت، همسان میدانند و همانطور که الکسی بلامی به کار میبرد، «در خاورمیانه واقعگرایی موج میزند.» در واقعگرایی قدرت، دولت ملی، منافع و امنیت ملی مهمترین عوامل مؤثر در شکلگیری سیاست هستند؛ قدرت از لولۀ تفنگ برمیخیزد و دولت نقش تعیینکننده دارد. به بیان دیگر قدرت اساس تقسیمات منطقهای است، قدرت ابزاری برای کنترل رفتار و اعمال نفوذ در منطقه است، قدرت همچنان در خاورمیانه تعیینکننده است، به همین خاطر هست که میگویند بیشترین خریدهای تسلیحاتی جهان در این منطقه صورت میگیرد. اگر قدرت نظامی را بهعنوان آخرین نماد قدرت یا ملموسترین و عینیترین نماد قدرت تلقی کنیم، در واقع بیشترین درگیریهای نظامی در اینجاست. بیشترین منازعات در این منطقه رخ میدهد و این نشاندهندۀ این است که رویکرد قدرت جایگاه والایی دارد.
از همین رو یکی از عوامل موثر در محیط شکل گیری تروریسم در خاورمیانه مسئله «خلأ قدرت در منطقه» است. این خلأ قدرت در ۳ قالب بروز پیدا کرده است: انزواگرایی آمریکایی، پدیده دولتهای شکننده و ابزار شدگی تروریسم .
انزواگرایی آمریکایی
آمریکاییها بعد از ۱۱ سپتامبر با تمام وجود و توانشان وارد منطقه شدند و بعد از آن پیروزی اولیه و برقآسا بر رژیم صدام حسین و سرنگونی آن دچار یک جنگ فرسایشی پرهزینه شدند که آنها را از چنین ورودی پشیمان کرد. انزواگرایی و خروج از منطقه خاورمیانه در دوره دوم حضور بوش در قدرت آغاز شدن و با تغییر ثقل استراتژیک در دوره اوباما ادامه یافته و در حال حاضر با حضور ترامپ در کاخ سفید به اوج رسیده است.
پدیده دولتهای شکننده
خلأ شکل گرفته در منطقه با یک رویداد دیگر تکمیل شد، این رویداد اعتراضات اجتماعی و سیاسی در جهان عرب بود که از تونس شروع شد و تاکنون منطقه را تحت تأثیر قرار داده است. محصول این اعتراضات ایجاد شبکه ای از دولتهای شکننده و محیطهای بدون دولت در منطقه شد. در مطالعات آکادمیک در حوزه تروریسم گفته میشود که تروریستها زاییده شرایطی در یک کشور هستند که اصطلاحا به آن وضع «فقدان دولت» یا «حاکمیت دولت ضعیف» یا " دولتهای شکننده" میگویند. شرایط عدم اقتدار دولت مرکزی باعث میشود تروریستها با استفاده از خلأ قدرت، دست به اقدامات خشونتبار زده و حتی صادرات تروریست به دیگر نقاط را نیز در پیش گیرند. دولتهای شکننده پدیدهای بود که در جنوب صحرای آفریقا وجود داشت و همین حالا نیز بیشترین فراوانی دولتهای شکننده در آنجاست. دولتهای شکننده بهاصطلاح به دولتهایی گفته میشود که توان اعمال حاکمیت در سرزمین ملی خود را ندارند. بزرگترین مشکل دولتهای شکننده این است که نمیتوانند وظیفه و کارکرد دولت ملی را انجام دهند.
ابزارشدگی تروریسم
این شرایط باعث تشدید منازعات میان دولتها و بازیگران غیردولتی میشود، در چنین محیطی است که تروریسم از ویژگی ابزار شدگی توسط دولتهای حامی تروریسم برخوردار میگردد. بهره گیری از این گروهها در تنشهای منطقه ای و بین المللی نقش ابزاری این گروهها در دنیای امروز را آشکار میکند. بهرهگیری و حمایت از گروههای طالبان و القاعده در نبرد افغانستان بر ضد شوروی در بحبوحه رقابتهای جنگ سرد و حمایت عربستان و قطر از گروههای تروریستی وهابی هم از دیگر شواهد موضوع است. حمایت از این گروهها در تقابل با فرق دیگر اسلامی از جمله تشیع در منطقه خاورمیانه و تضادهای فرقه گرایانه در لبنان از دیگر نشانگان افزایش حمایتهای مالی معنوی از تروریسم در سطح منطقه ای و بین الملل است که این معضل امنیتی را در سطح منطقه ای توسعه میدهد و نشان دهنده ابزار شدگی این گروهها در رقابتهای منطقهای میباشد.