ضدانقلاب در مناطق حساس و تحریکپذیر، همچون کردستان با سوارشدن بر موج انقلاب روند انقلاب را به دست گرفتند. این امر یکی از عوامل اصلی بروز بحرانهای داخلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. توطئه در کردستان بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شروع شد. دلایلی که موجب شد کردستان اینچنین به صحنه فعالیت «ضدانقلاب» تبدیل شود بافت اجتماعی، اختلافات مذهبی و تفرقهاندازی بین تشیع و تسنن، محیط جغرافیایی و اقلیمی مناسب برای فعالیتهای خرابکارانه و جنگهای چریکی ، وجود عناصر وابسته و قرار داشتن در همسایگی عراق بود.
شهید هیبت الله نژاد شاهبداغی در تاریخ 2فروردین1337 در روستای ده بالا،شهرستان سیرجان در خانواده مذهبی متولد شد. آنها 2برادر و 3 خواهر بودند. هیبت الله فرزند چهارم خانه بود.
او تامقطع ششم دبستان درس خواند. به دلیل کمبود امکانات در روستا درس را رها کرد. 16 ساله بود که به خدمت سربازی رفت. دوره آموزشی را تهران و خدمت سربازی را در بندرعباس گذراند.
او بعد از خدمت سربازی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. سرانجام هیبت الله نژادشاهبداغی در تاریخ22شهریور 1359 در درگیری با ضد انقلاب در بانه به شهادت رسید.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر گفتوگوی بنیاد هابیلیان با خواهر شهید هیبت الله نژادشاهبداغی (ماه جان نژادشاهبداغی) :
ما خانواده مذهبی بودیم. پدرم عشایر و مادرم خانه دار بود. در اطراف سیرجان و سرچشمه ییلاق و قشلاق داشتیم. من از هیبت الله 2 سال بزرگتر بودم. اما با هم به مدرسه رفتیم. برای اینکه همزمان با تحصیل در کار خانه و کشاورزی کمک حال پدرم باشیم. یک روز من و روز دیگر رهیبت الله به مدرسه میرفت. شب ها هم در خانه با هم درس میخواندیم. تا کلاس چهارم دبستان را به این شکل درس خواندیم. بعد از آن او تا مقطع ششم دبستان درس اش را ادامه داد.
اما به دلیل شرای اقتصادی خانواده درس را رها کرد. سال 53 پدرم در مکی آباد سیرجان خانه گرفت و ما به سیرجان آمدیم.
هیبت الله کار جوشکاری،بنایی و کشاورزی انجام می داد. خیلی مردم دار بود همه دوستش داشتند. برادم اهل نماز بود. چند سال قبل از اینکه به سن تکلیف برسد ماه مبارک رمضان را کامل روزه میگرفت.
دوران انقلاب:
اوایل انقلاب اکثر همسایه ها با حکومت شاه موافق بودند و برای ما مشکلات زیادی به وجود می آوردند. از جمله چند بار برادرهایم را کتک زده بودند.
هیبت الله به خدمت سربازی رفت دوره آموزشی را تهران و خدمت سربازی را در بندر عباس گذراند. وقتی امام خمینی (ره) اعلام کردند که سربازها پادگانها را ترک کنند.او هم از پادگان فرار کرده بود.
ساعت 3 نیمه شب بود که متوجه شدیم کسی از بالای دیوار وارد حیاط خانه شد. و گفت: با کمک فرماندشان از پادگان فرار کرده است.
بعد از انقلاب:
بعد از خدمت سربازی با پیروزی انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. اوایل به آنها حقوق نمی داندند.اما هیبت الله میگفت: «من برای خدا و دفاع از انقلاب وارد سپاه شدم».
او در لباس سپاه مدتی را در سرچشمه و کرمان خدمت کرد. بعد از آن به کردستان رفت. یکبار که به مرخصی آمد در همان 15 روز مرخصی برایش به خواستگاری رفتیم ازدواجش سر گرفت مراسم عقدشان هم ساده برگزار شد. تازه فرزند اولم متولد شده بود. هیبت الله نام او را فاطمه انتخاب کرد.
2 ماه بعد مراسم عروسی برگزار شد.7 ماه از زندگی مشترک میگذشت که مجدد به ماموریت کردستان رفت. همیشه از وضعیت کردستان ناراحت بود و میگفت: «ضد انقلاب با اختلاف افکنی بین شیعه و سنی جان مردم بیگناه کرد را می گیرد.» از ما خداحافظی کرد و گفت اگر شهید شدم برایم گریه نکنید.45 روز در کردستان بود. قراربود به مرخصی بیاید.برگه مرخصی و حتی نامه های هم رزمانش که قرار بود به خانواده هایشان برساند در جیب او بود که در درگیری ضدانقلاب گلوله به قلب برادرم اصابت می کند.به گفته همرزمانش وقتی خون از سینه اش فوران می کرد خونها را در دست خود جمع کرد و رو به آسمان پاشید و گفت خدایا این خون ناقابل را از من قبول کن.و شهید می شود.
خبرشهادت:
برادر بزرگترم که پاسدار بود از شهادت هیبت الله باخبر می شود و بعد هم به ما گفت.
مراسم خاکسپاری:
مراسم تشییع با استقبال مردم در سیرجان برگزارشد جمعیت آنقدر زیاد بود که ما نتواستیم برای آخرین بار برادرم را ببینیم . شهید را در گلزار شهدا مکی آباد سیرجان به خاک سپردند.