خداوند برادرم را براي شهادت نگه داشته بود

Honarvarشهید علي هنرور حسن‌آباد در 1فروردين1340 در مشهد به‌دنیا آمد. تا پایان دوره راهنمایی به تحصیل پرداخت و به خدمت مقدس سربازي اعزام شد. ایشان در روز 1آذر1360 در مسیر مریوان به سنندج توسط گروه تروریستی کومله به فیض شهادت نائل شد.

سرگذشت‌پژوهي این هفته، برگ سياه ديگري است بر پرونده ننگین و سیاه گروهك تروریستی كومله. این ديدار با خانواده شهيد علی هنرور حسن‌آباد انجام شد؛ شهیدی که هنوز هم داغ از دست‌دادن او برای خانواده‌اش سنگین بود؛ به‌طوری‌که بعد از گذشت ساليان هنوز از يادآوري خاطراتش می‌گریستند و جای او را خالی می‌دیدند.

آنچه در ادامه خواهید خواند حاشیه‌نگاری تیم سرگذشت‌پژوهی بنیاد هابیلیان است از دیدار با خانواده این شهید:

بوته‌هاي ياسي كه از بالاي در به‌بيرون ريخته شده بود نشان از قديمي‌بودن خانه داشت. بعد از سلام و احوال‌پرسي متوجه شديم آدرسي كه رفته‌ايم منزل پدر شهيد بوده است و حدس ما درباره قديمي‌بودن خانه به يقين تبديل شد.

خاطرات شهید به‌خوبي در ذهن خواهرش حک شده بود:

«از من بزرگتر بود. 4 خواهر و 4 برادر بوديم. پدرمان نانوا و مادرمان خانه‌دار بود. برادرم علي در ماه رمضان سال 1340 متولد شد. مادرم تعريف می‌كرد هنگام تولد، علي مثل يك پارچه سياه شده بود و امیدی به زنده‌ماندنش نبود. نذر كردیم زنده بماند و اسمش را علي بگذاریم؛ خداوند نيز به‌حق اين اسم نذر ما را قبول کرد و علی زنده ماند.

برادرم  خيلي درس‌خوان و باهوش بود؛ به‌طوری‌که گاهي اوقات که براي گرفتن مرخصي به مدرسه‌اش مي‌رفتيم معلم‌ها به‌سرعت اجازه‌اش را مي‌دادند و مي‌گفتند او آنقدر زرنگ است كه نيازي ندارد به مدرسه بیاید. تا پنجم دبستان درس خواند و بعد از اين‌كه حدود 4 سال در درسش وقفه افتاد، دوباره شروع کرد ولي فقط تا سوم راهنمايي توانست ادامه تحصیل بدهد. آرزويش اين بود كه خلبان بشود.

شهید با همه ما تفاوت داشت؛ خيلي شوخ و سرحال بود و خيلي هم مهربان. از نظر اخلاقی طوري بود كه همه مسائل حلال و حرام دين را رعايت مي‌كرد و به‌همين‌دليل پدرم نيازي نمی‌دید به او تذكر بدهد.

نقاشيش خوب بود، شعر هم مي‌گفت كه البته ارثي بود؛ چون پدرم هم شاعر بود. كتاب هم زياد مي‌خواند و بيشتر كتاب‌هاي شهيد مطهري و دكتر شريعتي را.

در خانواده، ما همه از 6 سالگي نماز مي‌خوانديم. برادرم روي مسائل ديني خيلي تقيد داشت و اگر كسي رعايت نمي‌كرد، سعي مي‌كرد تا با آرامش قانعش كند، البته هميشه هم اينگونه نبود؛ چراکه گاهي اوقات مي‌دانست گناه و اشتباه بزرگي در حال رخ‌دادن است که به‌سرعت و سرسختانه برخورد مي‌كرد؛ به‌طورمثال يك‌بار كه فهميد یکی از جوانان هم‌محلی‌اش مشروب خورده با عصبانيت تمام به او گفته بود كه ديگر با من حرف نزن! آن شخص که الان صاحب چندين فرزند است، هميشه ميگوید كه زندگي‌ام را مديون علي هستم.

همیشه احترام افراد بزرگ‌تر را نگه مي‌داشت. با همه مهربان بود و با اينكه در آن زمان گرفتن جشن تولد رسم نبود اما علي روز تولدمان را فراموش نمي‌كرد و يك‌بار وقتي به خانه آمد، ديدم دست‌هايش را پشتش قايم كرد و وقتي نزديك شد، گفت اين روسري را براي شما خريدم، تولدت مبارك.

خيلي ابهت داشت و هيكل و وضعيت بدني‌اش نسبت به سنش بزرگتر بود. چون بزرگتر از ما بود و پدرم هم در ارتباطاتش دستش را باز گذاشته بود، مي‌توانست خيلي از كارها را انجام دهد اما اين كار را نمي‌كرد.  اهل ورزش هم بود، هم تكواندو كار مي‌كرد و هم كشتي مي‌گرفت. در خياطی و پيراهن‌دوزي كار مي‌كرد و در نانوايي هم به پدرمان كمك مي‌كرد.

حضرت علي(ع) جايگاه ويژه‌اي در خانواده ما داشت. علي در مشكلاتش به اين امام بزرگوار متوسل مي‌شد. پدرم هميشه نهج‌البلاغه مي‌خواند. شب‌هاي قدر اگر پدرمان نمي‌بود، علي جلو مي‌نشست و دعاي مراسم قرآن‌به‌سر را انجام می‌داد و ما هم همه پشت سرش مي‌نشستيم.

سال 1359 برادرم به سربازی رفت و به مناطق غرب کشور اعزام شد. دو ماه آموزشي‌اش را در منطقه اروميه گذراند و براي ادامه خدمت به كردستان رفت و راننده عقيدتي شد.

برادرم گاهي اوقات با برادر دیگرم شوخي مي‌كرد و مي‌گفت: « بيا برويم شربت شهادت را بنوشيم و وقتي برادرم با او مخالفت مي‌كرد، مي‌گفت من كه مي‌روم و مي‌نوشم!» چند باري براي مرخصي به مشهد آمد، دفعه آخر به مادرم مي‌گفت به من خوب نگاه كن، شاید ديگر من‌را در خواب ببيني! فكر مي‌كرديم اين هم از همان شوخي‌هاي مخصوص به‌خودش است.

شب شهادتش خواب ديدم كه علي با كت‌وشلواري كه براي مهماني‌ها مي‌پوشيد آمده است. به او گفتم چرا آمدی؟ گفت آمدم كه بمانم و ديگر نمي‌روم.

من در عالم خواب باورم نمي‌شد كه نرود و به او مي‌گفتم كه شوخي مي‌كني و او هم با اصرار مي‌گفت كه نه واقعا ديگر نمی‌روم!

صبح خواب را براي مادرم تعريف كردم و هر دوي ما از اين خواب سخت شگفت‌زده بوديم.

ظهرِ همان روز كسي به خانه ما آمد و گفت پسرتان از سربازي فرار كرده است. مادرم باور نمی‌کرد. حدود ساعت‌هاي 2 عصر پدرم از سركار به خانه برگشت و گفت كه برادرم شهيد شده. همه متأثر و سخت ناراحت بوديم؛ چون خيلي او را دوست داشتيم. مادرم مي‌گفت: «الهي شكر، بچه من رفتني بود.» هميشه مي‌گفت خداوند خودش علي را براي يك چنين روزي نگه داشته بود.»

برادر شهيد، شهادت علي هنرور حسن‌آباد را اينگونه توصيف مي‌كند:

«ما از نحوه شهادت برادرم خبر نداشتيم تا اينكه يك روز به ستاد شهدا دعوت شديم. آن روز عكس برادرم دست من بود و يكي از دوستانش با ديدن عكس متوجه شد كه ما خانواده علي هستيم. قضيه را براي ما اينگونه تعريف كرد:

«چند روز به پايان سربازي‌اش مانده بود. يك‌روز فرماندهان گفتند چه كسي حاضر است به مدت 2 ماه به مريوان برود كه علي اعلام آمادگي مي‌كند و درحالی‌که برگه مرخصي‌ در جيبش بوده، مي‌گويد نه! اگر از این مأموریت برگشتم به خانه مي‌روم.

وقتي در مسير جاده‌هاي پر پيچ‌وخم بودند، در يكي از پيچ‌ها اعضای گروهک تروریستی كومله كمين مي‌زنند و همه سرنشينان به درجه رفيع شهادت مي‌رسند.»

البته وقتي بالاي سر برادرم مي‌رسند، زنده بوده است ولي در راه رساندن به بيمارستان شهيد مي‌شود. 3 تير به سر برادرم خورده بود و نارنجك تفنگي كه انداخته بودند، پاهاي او را از زانو به پايين سوزانده بود و موج انفجار هم باعث شده بود که از چشم‌هايش خون سرازير شود.

پدرم هميشه مي‌گفت من ناراحت نيستم؛ چون شهيد ما راه خودش را رفته است.

آلبوم تصاویر دیدار با خانواده شهید علی هنرور را اینجا ببینید.


مطالب مرتبط:

خاطرات مادر شهید علی هنرور

شهید علی هنرور حسن‌آباد


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان