خاطرات جواد منصوري (1)

3872 269

طرح ادغام حزب الله با مجاهدين

در ارديبهشت ماه سال 1350 يكي از اعضاي حزب الله به نام سعيد فاتح در بازگشت از يك دوره چريكي از سرزمين فلسطين و لبنان دستگير شد و با اعترافات او و كشف بعضي مدارك ، آقاي احمد احمد نيز دستگير شد .

با مقاومت احمد احمد در بازجويي و عدم اعتراف او به مطلب قابل توجهي ، تشكيلات حزب الله از هر گونه لطمه و صدمه اي مصون ماند . اگر چه دستگيري وي موجب اختفاي بيشتر ما و رعايت بيشتر مسائل امنيتي شد .

در شهريور ماه سال 1350 پس از دستگيري عده زيادي از اعضاي سازمان مجاهدين خلق ، يكي از اعضاي مشترك سازمان و حزب الله به نام مصطفي جوان خوشدل به ما مراجعه كرد و ضمن تشريح وضعيت ، اهداف ، برنامه ها و افراد سازمان ، پيشنهاد همكاري و كمك داد .

موضوع ابتدا از طرف شوراي مركزي پذيرفته شد و سپس امكانات مورد نياز در اختيار او قرار داده شد . مقداري از نشريات آنان تكثير ، تعدادي از اعضاي فراري آنان در خانه هاي تيمي حزب الله مستقر شدند و مقداري پول و وسيله نقليه نيز در اختيارشان گذاشته شد .

پس از مدتي پيشنهاد ادغام حزب الله و سازمان مجاهدين مطرح شد . من كه نشريات آنان را مطالعه كرده و با چند نفر از اعضا مستقيم و غير مستقيم آشنا شده بودم ، دريافتم اين سازمان شديداً تحت تأثير ماركسيسم و ماركسيست ها است . به علاوه با توجه به تجربيات گذشته اين ادغام را در واقع مقدمه اي براي كشف و دستگيري حزب الله دانستم ، زيرا كه سازمان تحت فشار ساواك قرار داشت .

اين موضوع را در شوراي سه نفره ( زيرا عباس آقا زماني در خارج از كشور و احمد احمد دستگير شده بود) حزب الله مطرح كردم و مورد قبول قرار نگرفت . در نتيجه از پاييز سال 1350 به تدريج فعاليت در حزب الله را ترك و به فعاليت هاي ديگر پرداختم . به اين ترتيب عملاً حاضر نشدم پس از ادغام حزب الله و سازمان مجاهدين با آنان همكاري نمايم .

گروه هاي سياسي در زندان

در زندان قزل قلعه با تعدادي از گروه هاي مختلف (مجاهدين ، فدائيان ، طوفان ، كنفدراسيون ، توده اي و ... ) آشنا شدم و با آنان درباره مسائل مختلف ايدئولوژيكي ، سياسي ، مبارزاتي ، تشكيلاتي و تجربيات گفتگوهايي كرديم .

در پرتو آن، مسائل بسياري براي من روشن شد كه بعدها بسيار مفيد و مورد استفاده واقع شد ، زيرا كه اولاً شناختي نسبت به ماهيت گروه ها ، اختلافات ، افراد و سوابق آنان پيدا كردم ، ثانياً نقاط ضعف فكري ، اخلاقي و تشكيلاتي آنان بيش از پيش برايم آشكار شد .

با تعداد زيادي از روحانيون نيز از جمله آقاي هاشمي رفسنجاني ، عبايي ، معاديخواه و موحدي ساوجي در دوران بازداشت در قزل قلعه آشنا شدم . زندان محيطي است كه كمتر كسي امكان مخفي كردن شخصيت ، افكار ، تمايلات ، نقاط ضعف و قوت خود را دارد . زيرا افراد به طور دائم در كنار هم زندگي مي كنند و لذا امكان مخفي نمودن و وارونه جلوه دادن شخصيت و معتقدات و موضع گيري ها تقريباً وجود ندارد .

وضعيت مجاهدين بين ساير گروه ها و افراد عجيب بود ، مجاهدين كه خود را مسلمانان واقعي معرفي كرده بودند و عده اي نيز از آنان به خاطر مبارزات شان عليه رژيم و مقابله آنان با ماركسيسم حمايت و دفاع مي كردند ، در زندان ماهيت واقعي خود را بروز دادند . به طوري كه بسياري از طرفداران آنها پس از آگاهي و آشنايي با نظريات ، موضع گيري ها ، رفتار و اخلاق آنان ، نسبت به آنان تغيير موضع دادند .

هر كسي كه بي چون و چرا و چشم و گوش بسته مطيع و وابسته مجاهدين نبود ، به نحوي طرد و بايكوت و انواع برچسب ها بر او زده مي شد و به اين ترتيب حاضر به قبول هيچ نظر مخالفي نبودند .

نزديكي به ماركسيست ها و دوستي و دفاع از آنها به حدي افراطي بود كه در بعضي مواقع در مواضع خود صريحاً مي گفتند : " بدترين ماركسيست ها از بهترين مسلمانان معتقد به مالكيت خصوصي بهتر هستند ! " احساس حقارت آنان نسبت به ماركسيست ها آن قدر شديد بود كه شايد اين جريان براي كساني كه از نزديك شاهد آن نبودند باور كردني نبود .

پرويز رشيدي و مهدي بخارايي (برادر كوچك شهيد محمد بخارايي) از جمله مجاهديني بودند كه در زندان عمومي قزل قلعه با ما هم زمان بازداشت بودند . از نظر آنها ماركس ، لنين ، مائو ، فيدل كاسترو ، چه گوارا ، بيژن جزني و پرويز پويان و نظاير آنان ، انسان هاي مقدس و بزرگي بودند كه بايد از آنان تعظيم و تكريم و پيروي مي شد .

لذا در كليه نشريات و سخنان شان براي اثبات و بيان هر موضوع به نوشته و سخنان آنان استناد مي كردند . جالب اين كه در تعريف اينگونه افراد ، آنان را مسلمانان واقعي منهاي اعتقاد به خدا و قيامت معرفي مي كردند !!

در مجموع رفتار و برخورد ساير گروه ها با ما بهتر و مناسب تر از مجاهدين بود و اين موضوع براي ما بسيار دردناك و ناراحت كننده بود كه عده اي به نام اسلام و با ادعاي مسلمان بودن ديگران را جذب مي كنند ، در حالي كه ماهيت واقعي آنان تفاوت فاحشي با گفتار و رفتار آنان دارد .

در زندان قزل قلعه عليرغم محدوديت تعداد كتاب ، مطالعات منظمي را شروع نموده و بعدها ادامه دادم . تفسير قرآن و نهج البلاغه ، كتاب هاي سياسي و تاريخي ، شناخت ماركسيسم و تاريخ تحولات سياسي _ اجتماعي ايران از مشروطيت به بعد ، عمده ترين زمينه هاي مطالعاتي من در اين دوره بود .

مجاهدين خلق در زندان

به دنبال دستگيري تعداد كثيري از اعضا و كادر مركزي سازمان مجاهدين خلق در شهريور 1350 و پس از پايان دوران بازجويي ، دادگاه و اعدام تعدادي از كادر مركزي ، اعضاي زنداني در داخل زندان شروع به سازماندهي ، عضوگيري ، آموزش ، ارتباط و گسترش سازمان براي تداوم مبارزه برآمدند .

از آنجا كه رژيم شاه منفور ملت بود ، هر كسي كه بر ضد او بود محبوب مردم مي شد. به خصوص اگر به مسلماني تظاهر مي كرد و با شعارها و اصطلاحات اسلامي و قرآني سخن مي گفت و يا اين كه افرادي از يك گروه به دست رژيم شاه كشته و يا شهيد مي شد ، طبيعتاً مورد توجه مردم و محبوب القلوب آنان مي شد .

اعضاي زنداني سازمان مجاهدين با استفاده از سه ويژگي توانستند از انحلال و فروپاشي كامل سازمان جلوگيري نمايند :

1. تجربيات سازماندهي و به كارگيري آنها ، جمع بندي تجربيات ضربه سال 50 و استفاده از تجربيات و دستاوردهاي گروه هاي ديگر .

2. طرح شعار و اهداف اسلامي براي پر كرد خلاء موجود در جامعه .

3. مهارت هاي تبليغاتي و جنگ رواني _ سياسي عليه رژيم شاه و جذب مردم .

تعداد زيادي از جوانان مبارز و مسلمان با توجه به ويژگي هاي فوق و در پرتو سازماندهي جديد جذب سازمان شدند . متأسفانه غالب جوانان به علت كمي اطلاعات و تجربه و نيز احساسي بودن توسط افراد زنداني سازمان آموزش ديده و براي برقراري ارتباط در خارج از زندان به سازمان مي پيوستند .

و به اين ترتيب عملاً زندان بهترين وسيله شناسايي ، عضوگيري و آموزش اعضاي جديد بود . بسياري از كادرها و اعضاي مهم سازمان پس از پيروزي انقلاب از جمله كساني بودند كه به خاطر دادن يك شعار و شركت در يك تظاهرات و يا پخش اعلاميه و امثال آن براي مدت كوتاهي (شش ماه تا سه سال) به زندان محكوم مي شدند .

با توجه به مجموعه شرايط عملاً جو داخل زندان ها تا سال 1354 (از نظر گروه هاي اسلامي) در اختيار سازمان بود و به استثناء تعداد كمي از زندانيان همگي مطيع و گوش به فرمان آنها بودند . سازمان چنين تبليغ مي كرد كه مخالفين آنان عده اي افراد " بريده ، زير هشتي ، آدم هاي مسئله دار ، طرفداران خرده بورژوازي ، مرتجع ، راست ، بي سواد و ... " هستند . (1)

__________________________

1. منظور از اين برچسب ها و مارك ها عبارت بود از :

بريده : كسي كه ديگر ميلي به ادامه مبارزه و مقاومت در مقابل رژيم ندارد .

زير هشتي : كسي كه علاوه بر بريده بودن ، براي آزادي سريعتر حاضر به همكاري با رژيم هست ، چون دفتر و تشكيلات اداري زندان به زير هشت معروف بود ، بنابراين به افرادي كه با مقامات ساواك و زندان مستقيم يا غير مستقيم همكاري مي كردند زير هشتي مي گفتند .

آدم هاي مسئله دار : معمولاً به افرادي اطلاق مي شد كه در مورد خاصي ضعف يا اشتباه داشتند و يا اين كه حاضر نبودند مطيع بي چون و چراي سازمان ، اهداف ، مواضع و افكار آن باشند .

طرفداران خرده بورژوازي : معمولاً چنين برچسبي به افرادي كه مخالف تفكرات سوسياليستي و مالكيت اشتراكي يا كساني كه كاسب و يا طرفدار مالكيت خصوصي بودند ، زده مي شد .

مرتجع : به افرادي گفته مي شد كه مقيد به اجراي احكام و فرايض اسلام و مخالف وحدت و تداخل مسلمانان با ماركسيست ها بودند . معمولاً يكي از مصاديق بارز اينگونه افراد كساني بودند كه به طور جدي موضوع نجاست كفار را مطرح و به آن مقيد بودند .

بي سواد : به كساني اطلاق مي شد كه به اصطلاح آنها فلسفه و شناخت بر مبناي ماترياليسم ديالكتيك را آنچنان كه سازمان بيان مي كرد ، نمي پذيرفتند .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31