تأملاتی در اندیشه و عمل فرقه فرقان(1)

فرقه فرقان همانند سازمان آرمان مستضعفین و سازمان مجاهدین با استناد ظاهری به آیات قرآن و تفسیر مادی گرایانه آنها ، در راستای اهداف و امیال فرقه های خودشان ، خواستار حذف علما و رهبران جریان اصیل اسلامی بودند

Bookroom.ir File 5711

" مخارج فرقان از راه باج گیری و سرقت تأمین می شد ! "

• درآمد :

از جمله خصالی که برخی از تاریخ نگاران و خاطره گویان سعی دارند آن را به فرقان منتسب سازند ، یکی پایبندی آنان در دینداری و دیگری تأمین مخارج فعالیت های ایشان ازمحل حق عضویت است!

این انگاره ها که در سایه بی تفاوتی پژوهندگان تاریخ انقلاب طرح و ترویج می شوند، سعی در تطهیر و توجیه تمامی عناصر و جریاناتی دارندکه با تلقی رایج از دین و نیز روحانیت شیعه سر ناسازگاری داشته اند.

در گفتگویی که از نظرتان می گذرد، محقق و پژوهنده ارجمند، حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسرو شاهی به بازبینی پاره ای از این تصورات درباره فرقه فرقان پرداخته و با استناداتی روشن، به ابطال آنها پرداخته است.

با امتنان از جناب استاد که چون همیشه درخواست یادآور را پذیرفت و نتیجه این مصاحبه را مورد بازبینی قرار دادند.

 

* * * * *

 

./ جنابعالی با گروه فرقان و پایه گذار آن شیخ علی اکبر گودرزی چگونه آشنا شدید؟

_ در یکی از ماه های اوایل سال 1353 برای دیدار یکی از دوستان به مدرسه خان نزدیک گذر خان قم و مقابل حرم حضرت معصومه (س) که بعدها به نام مدرسه آیت الله بروجردی نامیده شد، رفته بودم.

در این هنگام طلبه تقریباً نوجوانی به سراغ من آمد و سلام کرد و اظهار ارادت نمود . نام وی را پرسیدم ، گفت : " شیخ اکبر گودرزی هستم و از شما یک خواهش دارم ." گفتم : " بفرمایید ." گفت : " می خواهم درباره پاره ای از مسائل و مشکلات قرآنی با شما مذاکره کنم و در واقع تلمذ داشته باشم ! "

پرسیدم : " چرا بین این همه اساتید عظام حوزه به بنده مراجعه می کنید؟ و چرا در دروس تفسیری که هم اکنون در حوزه برقرار است شرکت نمی کنید ؟ " گفت : " در بعضی از دروس شرکت کرده ام ، اما دیدم فایده ندارد . بعضی از این دروس تفسیر حوزوی ، همان نقل و قول قدیمی ها و یا غور در ادبیات عربی است و اصل و لبّ مطلب قرآن در این درس ها مطرح نیست و به درد نمی خورند ! "

گفتم : " ولی بدون آشنایی با ادبیات عرب و صرف و نحو و منطق و بیان و بدیع و بلاغت و ... نمی شود به تفسیر قرآن پرداخت ، از طرف دیگر چرا من را برای توضیح مشکلات قرآنی خود انتخاب کرده اید ؟ " گفت : " اولاً ما شاگرد آقای طباطبایی هستیم ، آقای طباطبایی در تفسیر خود روش جدیدی ابداع کرده و آن تفسیر آیات قرآنی با آیات دیگر قرآن است و روی همین اصل هم من علاقه دارم با این روش تفسیری نزد شما آشناتر بشوم !

چون بقیه همیشه سعی می کنند که برای خودنمایی ! لغات کتاب قاموس اللغه ! را به بهانه تفسیر در دروس یا کتاب های خود نقل کنند ، من دنبال این قبیل مطالب و یا حدیث و روایت نیستم ! قرآن به لسان عربی مبین نازل شده و برای درک همه است نه یک گروه خاص ! "

گفتم : " آقای گودرزی ! من تا اینجا گوش کردم که ببینم شما چه می گویید ! حالا بفرمایید که دلیل دوم شما برای انتخاب من چیست ؟ " با خنده گفت : " ثانیاً شما آثار سید قطب را ترجمه کرده اید و حتماً تفسیر فی ظلال القرآن را هم مطالعه نموده اید و ای کاش آن را هم ترجمه می کردید ، چون سید قطب هم در تفسیر خود به سراغ روش مفسران پیشین اهل سنت نرفته و خود نوآوری هایی در تفسیر دارد . به همین دلیل می خواستم از خدمت شما استفاده کنم ! و ثالثاً شما کتاب تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن را تألیف کرده اید و حتماً به تفسیر آیات دیگر هم ورود دارید و ... ! "

در پاسخ گفتم : " اولاً فهم درس استاد نیست و خود قرآن هم که شفاء و رحمة المؤمنین می باشد ، برای ظالمین لایزد الا خساراست و انشاءالله که ما و شما شامل بخش دوم آیه نشویم ! "

در اینجا گودرزی خواست چیزی بگوید ، گفتم : " شما اولاً و ثانیاً و ثالثاً گفتید و من گوش کردم ، بگذارید من ثانیاً و ثالثاً را هم پاسخ بدهم ، بعد بفرمایید ." و سپس افزودم : " ثانیاً تفسیر فی ظلال القرآن سید قطب هم البته مانند المیزان جالب است و ابداعاتی دارد و خوشبختانه توسط بعضی از اهل فن مجلداتی از آن ترجمه و منتشر شده است و انشاءالله که بقیه مجلدات آن هم توسط آنان ترجمه خواهد شد و به نظرم دوباره کاری صحیح نیست .

ثالثاً کتاب تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن در واقع تقریر بر اینجانب از دروس استادم آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی و یا تفصیل و تکمیل یادداشت های ایشان در مورد بعضی از آیات است که آقای یوسف اشعار در کتاب خود تفسیر آیات مشکله قرآن متعرض آنها شده است ، بنابراین من هرگز خود را در حدی نمی بینم که در جای استاد علامه طباطبایی یا سید قطب و آیت الله سبحانی بنشینم و بحث تفسیری داشته باشم ، به ویژه که اصولاً من علاقه ای به تدریس ، نه عمومی و نه خصوصی ندارم ! "

در اینجا گودرزی کمی مکث کرد و در حالی که قیافه او گرفته تر و عبوس تر شده بود ، با ناراحتی گفت : " اشکال ندارد ، من راه خود را می روم ، قرآن وعده داده است که من جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ." و بعد ، به نظرم بدون خداخافظی ، دور شد و رفت . این سابقه آشنایی و دیدار من با گودرزی در قم بود ... البته در آن زمان هنوز از پیدایش فرقه فرقان و یا خوارج نهراون جدید خبری نبود .

./ بعد از آن دیگر ارتباطی با او نداشتید ؟

_ نه، من قبل از آن هم با او آشنایی و ارتباطی نداشتم، ولی مدت ها گذشت و من می دیدم که کسی بدون معرفی خود در اوقاتی که من در خانه نیستم ، کتاب هایی را به نام پیام قرآن که به اصطلاح تفسیر سوره هایی از قرآن بود به منزل ما تحویل می دهد که خیلی پرحجم بودند و نام واحدی هم برای مؤلف آنها ذکر نمی شد ، بلکه اسامی متعدد و گوناگونی به عنون مؤلف ! در روی جلد آنها که اغلب پلی کپی بود ، درج می شد .

./ شما همان یک بار گودرزی را دیدید ؟

_ نه ، یک بار هم در تهران ، روزی برای دیدار دوست قدیمیم ، آیت الله حاج شیخ حسن گوگانی حفظ الله ، همدوره شهید مطهری و شهید مفتح در دانشکده الهیات تهران ، به مدرسه شیخ عبدالحسین (در بازار کفاشان) رفته بودم . مدیریت مدرسه به عهده مرحوم آیت الله حاج سید هادی خسروشاهی بود و آقای گوگانی هم از اساتید آن مدرسه به شمار می رفت .

دم حجره مدیریت مدرسه نشسته بودیم که شیخی عبوس از حجره ای بیرون آمد و از جلوی ما رد شد و سلام هم نکرد ! از آیت الله گوگانی پرسیدم : " این شیخ کیست ؟ به نظرم آشنا آمد ." گفت : " این شیخ اکبر گودرزی است ." پرسیدم : " پس چرا سلام نکرد و بی ادبانه از جلو شما رد شد ؟ " آقای گوگانی گفت : " آدم مرموزی است ، در اتاق خود می نشیند و پرده را می کشد ، در دروس مدرسه هم حضور پیدا نمی کند و مدیریت مدرسه قصد دارد او را بیرون کند ."

پرسیدم: " در اتاق تنها می نشسند و درس هم نمی خواند ، پس چه کار می کند ؟ " گفت : " یک بار از او پرسیدم ، گفت مشغول مطالعه قرآن و یادداشت های تفسیری است ! " .... البته بعد هم گویا چیزی نگذشت که از آن مدرسه هم مانند مدرسه چهلستون اخراج شد !

./ و همین دو دیدار ؟

_ در واقع تنها دیدرا همان یک دیدار نخست در قم بود و گرنه در مدرسه شیخ عبدالحسین ، دیدار یک طرفه و از راه دور صورت گرفت ! یک بار دیگر هم او را در روز تاسوعا یا عاشورا معروف قبل از انقلاب ، در تظاهرات میلیونی مردم تهران که من هم در بخشی از آن راهپیمایی شرکت داشتم ، او را از راه دور دیدم .

Khosroshahiدر آن روز همراه مردم از جلوی دانشگاه تهران رد می شدم که دیدم همان شخص ، در کنار سیدی که به نظرم اخوی مرحوم شهید هاشمی نژاد بود که در آن دوران وابسته به سازمان مجاهدین به شمار می رفت ، در صف جلوی دانشگاه نشسته و آرم سازمان را که آیه ای بود و سلاح و داس و چکشی ! و شاخه زیتون و خوشه گندمی ! و .... برای مردم تشریح می کرد و توضیح می داد .

زیاد توقف نکردم و رد شدم ، همین موضوع نشان می دهد که شاید گودرزی ارتباط تشکیلاتی با آن سازمان داشت ، البته من از حقیقت امر مطلع نیستم .

./ مگر میزان تحصیلات گودرزی در حوزه های علمیه تا چه پایه بود که تفسیر می نوشت ؟

_ گودرزی تحصیلات کلاسیک را ظاهراً تا چند کلاس ابتدایی آن زمان خوانده بود و در تحصیلات حوزوی هم چند سالی در خوانسار و قم و تهران به ظاهر مقدمات و ادبیات را خواند و در واقع به مرحله قابل ذکری نرسید .

اما به مطالعات تفسیری خود ادامه داد و از سال 1354 به تألیف و نشر " پیام قرآن " و تشکیل جلسات تفسیری در مساجد مناطق مختلف شهر تهران از جمله : جوادیه ، خزانه ، نازی آباد ، سلسبیل و خیابان شوش و سپس در مناطق بالای شهر مثل : قلهک و دولت پرداخت و در این مدت شاید برای نصف قرآن یا بیشتر 10 تا 15 جلد به نام تفسیر نوشت ! و منتشر ساخت .

./ چه بخش ها و یا سوره هایی از قرآن را تفسیر کرد و محتوای آنها چه بود ؟

_ مجلدات تفسیری وی به نام " پیام قرآن " شامل سوره های مختلفی چون روم ، لقمان ، شوری ، فتح ، حجرات ، یس ، صافات ، مؤمن ، احقاف ، کهف ، انبیاء ، مریم ، یوسف و فرقان و نور می گردد .

البته در آنها از محتوا خبری نبود و بیشتر جمله پردازی و به کار گرفتن اصطلاحات چپ گرایانه بود ، مثلاً در تفسیر سوره یوسف ، گرگ را به معنای ضد انقلاب تفسیر کرده است و گویا حضرت یعقوب و یوسف برای سرکوب این ضد انقلاب فرستاده شده بود !

و یا در تفسیر سوره بقره ، گاو بنی اسرائیل را سیستم سرمایه داری معرفی کرده و نتیجه گرفته است این گاو که شامل واسطه ها و سرمایه داران و صاحبان کارخانه ها و امثال اینها می شود ، باید ذبح شود تا جامعه آسوده گردد ! و روح را که خداوند من امر ربی می نامد ، تراکم حیات رسالت یافته از فرمان پروردگار معنی کرده است ! شاید خودش هم نفهیمده که چه می گوید !

در آیه دوم سوره بقره ، ایمان به غیب را به معنای ایمان به غیب انقلاب تفسیر نموده و در رابطه میان غیب و صلاة هم می گوید : " به طور کلی همه اصول تئوریک حزب توحیدی در مرحله غیب انقلاب در کلمه صلاة جمع شده اند " و با همین جملات نامفهوم و قلمه و سلمبه ، مرحله غیب انقلاب و شهود آن را مرحله پیش از انقلاب و پس از پیروزی آن ! نامیده است .

نگرش او درباره مسائل قرآنی و معنوی یک نگرش مادی و دیالکتیکی است و همه چیز را به انقلاب و ضد انقلاب ! سرمایه داری و ضد سرمایه داری و زندگی در حال تحول و تکامل دائمی! نسبت می دهد . حتی دجال در دوره آخر الزمان را هم امپریالیسم می نامد .

جالب اینجاست که وقتی در دادگاه از او درباره مسائل تز و آنتی تز و سنتز و دیالکتیک و مفاهیمی از این قبیل سؤال کردند ، اطلاعتی از این مفاهیم نداشت ! و پاسخ لازم را هم نتوانسته ارائه کند .

./ درباره محتوای تفاسیر گودرزی توضیح بیشتری بدهید ؟

_ بررسی کامل محتوای کتاب های گودرزی که به عنوان پیام قرآن و با عناوین مختلف و با اسامی نویسندگان گوناگون منتشر می گردید ، نیازمند فرصت مفصلی است و در یک گفتگوی کوتاه ، طبعاً نمی توان به آنها پرداخت . من فقط به نمونه هایی از این تأویل های شخصی ، یا تفسیر به رأی اشاره کردم .

اشکال اساسی کار وی این است که او در جای جای کتاب هایی که به نام تفسیر منتشر ساخت ، به رغم ادعای استفاده از تفسیر مجمع البیان ، تفسیر طبری و تفسیر المیزان و یا حتی ادعای تلمذ در محضر علامه طباطبایی ! (من هرگز او را در جلسه درس استاد علامه ندیدم) می کوشید تفاسیر شیعه را منتسب به شخصی به نام " کعب بن ابی " نماید که گویا یک یهودی سرمایه دار منافق بوده و به ظاهر اسلام را پذیرفته بود و این را مانند یک ترجیح بند در آثار خود تکرار می کرد .

همان طور که شیوخ وهابی وابسته به آل سعود _ پترو دلارها ! _ اصل تشیع را زائیده ذهنیت شخصی به نام " عبدالله بن سبا " باز یک یهودی منافق ! می نامند ! که طبق تحقیق تاریخی و عمیق علامه سید مرتضی عسگری در کتاب اسطوره عبدالله بن سبا چاپ تهران ، بیروت ، قاهره و ... و نیز تحقیق اینجانب که در قاهره و تحت عنوان عبدالله بن سبا بین الواقع و الخیال ، توسط دارالهدف و در تهران هم توسط مجمع التقریب تجدید چاپ شد ! به اثبات رسیده است که اصولاً شخصی به نام عبدالله بن سبا وجود خارجی نداشته که پایه گذار تشیع باشد !

اتفاقاً کعب بن ابی ، ادعایی گودرزی هم که گویا پایه گذار تفاسیر شیعه است ، وجود خارجی ندارد و در هیچ کتابی وجود شخصی به این نام ذکر نشده است ، البته در تاریخ اسلام سه نفر و جود دارند که نام آنها به ظاهر شباهتی به فرد مورد ادعای گودرزی دارد ، ولی اینها شخص مورد ادعای وی نیستند .

کعب الاحبار یک یهودی جدید الاسلام بوده که در جعل یا تحریف احادیث ، ید طولانی داشته است و دیگری عبدالله بن ابی است که او هم یک منافق مرتبط با یهود مکه و مدینه بوده است . سومی هم ابی بن کعب از طلیعه داران تفسیر شیعی و پایه گذار بخش عظیمی از تفاسیر شیعه است . این شخص طبق اذعان مفسران شیعه و سنی به طور متفق مورد وثوق است و یهودی و سرمایه دار و منافق هم نیست .

ظاهراً گودرزی برای تخریب بنیادین تفاسیر شیعه و آغاز تفسیر نوین و خودسر ! می خواسته با تکرار نام شخصی که وجود خارجی ندارد ، تفاسیر شیعه را از اساس مبتنی بر پایه اندیشه های یک یهودی ! معرفی کند .

یکی از دوستان این نکته را به شهید مطهری منتسب نموده بود که گویا در مقدمه علل گرایش به مادی گری و ضمن انتقاد از کتاب های جدید تفسیری ! و تحت عنوان ماتریالیسم در ایران ، به این امر پرداخته اند ، که این نکته در مقدمه کتاب ایشان نیست .

بلکه شهید مطهری در مقدمه آن کتاب از ماتریالیسم منافق نام می برد و انتقاد می کند که بی تردید مقصود ایشان گودرزی و فرقه فرقان بود و همین هم در ادعانامه فرقان علیه ایشان ، یکی از ادله وجوب ترور ایشان شمرده شده است .

./ درباره زندگی و سوابق تحصیل اکبر گودرزی و میزان معلومات او توضیح بیشتری دارید ؟

_ اکبر گودرزی همان طور که در سند به جا مانده از او آمده است در سال 1335 در روستای دوزان ، الیگودرز در مدارس جدید چند کلاسی بیشتر درس نخواند و در سال 51 به خوانسار رفت و چند صباحی دروس ابتدایی طلبگی را در آنجا فرا گرفت . پس از چند ماه عازم قم گردید و یک سال و اندی در قم ماند و در مدرسه خان و مدرسه آیت الله نجفی رفت و آمد داشت و بیشتر در کتابخانه این دو مدرسه به مطالعه می پرداخت ....

سپس راهی تهران شد و به مدرسه چهلستون رفت ، پس از اخراج از آن مدرسه چند صباحی در مدرسه شیخ عبدالحسین درس خواند ، ولی آنجا را هم ترک کرد و یا بیرونش کردند و از سال 54 به تشکیل رسمی کلاس های تفسیر قرآن در نقاط مختلف تهران از نازی آباد تا قلهک و شمیرانات پرداخت ...

و سپس فرقه فرقان را تأسیس کرد ، او استعداد خاصی داشت ، اما متأسفانه آن را در راه درست به کار نبرد و به رغم صغر سن ، کتاب هایی در تفسیر بعضی از سوره های قرآن نوشت که از لحاظ جمله پردازی جالب بود . او به شدت با فلسفه و عرفان مخالف بود و به همین دلیل از علامه طباطبایی و شهید مطهری بدگویی می کرد و حتی آنها را عوامل خارجی می دانست !×

./ ریشه این نوع اندیشه از کجا آمده است ؟

_ فرقانی گری جریانی است که از زمان حیات پیامبر اکرم (ص) تحت عنوان قرآن منهای پیامبر! و یا قرآن منهای سنت مطرح بود . در قرآن نیز به این پدیده انحرافی تصریح شده است « و اذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله و الی الرسول ، رأیت المنافقین یصدون عنک حدودا » ، " و آنگاه که به آنان گفته شود که به سوی قرآن و پیامبر بیایید ، می بینی که منافقین از ارتباط تو با مردم جلوگیری می کنند ." (نساء/61)

پس در واقع فرقان گری در قالب شعار انحرافی " حسبنا کتاب الله " و سپس " لا حکم الا لله " توسط خوارج در نهروان ، از زمان پیامبر (ص) در دوران نخستین امامت حضرت علی (ع) از طرف منافقین و خوارج مطرح بوده تا در واقع با عبور از پیامبر اکرم و سپس علی (ع) خود در مسند قدرت بنشینند .

در صدر اسلام هم که خوارج با علی (ع) جنگیدند ، ظاهراً مدعی بودند که چون حق علی ضایع شده است ، ما قیام کرده ایم و او نمی بایست حکمیت را می پذیرفت ! و به همین بهانه بر ضد امام خود قیام کردند ! این نوع تفکر را باید تفکر خوارجی نامید که در عصر ما و در ایران در فرقه فرقان نمود پیدا کرد

./ در عصر ما هم پیروان همان خوارج نخستین وجود دارند ؟

_ فرقه های خوارج آن هم از نوع فرقانی آن ، در اغلب کشورهای اسلامی مانند مصر (1) ، پاکستان و از سوی جوانان ناآگاه به وجود می آیند، ولی مانند حباب آب زود فروکش می کنند، اما دنباله و یا هواداران همان اندیشه خوارج نخستین ، امروزه هم به نام " فرقه اباضیه " در کشورهای شمال آفریقا ، لیبی و رژیم سلطنتی عمان وجود دارند که البته خود را همانند خوارج صدر اسلام نمی شمارند .

در مرداد ماه سال 1352 که برای شرکت در هفتمین کنفرانس اندیشه اسلامی در الجزایر به آن کشور سفر کرده بودم ، اتفاقاً رهبر و یا شیخ اباضیه هم به عنوان یکی از فرق و مذاهب اسلامی در آن اجلاس حضور یافت .

او شیخ سلیمان داود بن یوسف نام داشت ، شیخ خوش اخلاق و باسوادی بود و در کتابی هم تحت عنوان " الخوارج انصار الامام علی کرم الله وجهه " تألیف کرده بود که نسخه ای را هم به اینجانب اهداء کرد . وی در آن کتاب می خواهد با شواهد تاریخی اثبات کند که قیام خوارج در صدر اسلام ، به عنوان دشمنی با امام علی (ع) نبوده ، بلکه آنها به عنوان هواداری از امام و دفاع از حق آن حضرت قیام کردند ! و البته شیخ سلیمان پاسخ این سؤال مرا نداد که پس چرا به جای جنگ با معاویه و دشمنان علی ، به جنگ خود او رفتند ؟

./ دلیل فرقان در ضدیت با علما و هدف نهایی آنها چه بود ؟

_ فرقه فرقان همانند سازمان آرمان مستضعفین و سازمان مجاهدین با استناد ظاهری به آیات قرآن و تفسیر مادی گرایانه آنها ، در راستای اهداف و امیال فرقه های خودشان ، خواستار حذف علما و رهبران جریان اصیل اسلامی بودند و این به موازات فعالیت هواداران سکولاریسم الحادی بود که با اساس دین و باورهای مذهبی مخالفت می کردند .

عقیده این سازمان ها و گروه ها که خواستار به اصطلاح اسلام منهای آخوند و یا سیاست منهای روحانیت بودند ، در واقع زاده گروهی بودند که از زمان های بسیار دور به مبارزه مستقیم و صریح برای حذف کامل مذهب از زندگی مردم برخاسته بودند و در واقع با قیافه مذهبی و تفسیرهای مادی از مبانی اسلامی ، مزورانه در تحریف و مسخ و حذف عناصر و ارزش های اخلاقی ، فرهنگی و اجتماعی مذهب می کوشیدند .

این گروه ها نقطه مشترکی با هم داشتند و آن اسلام منهای روحانیت بود ، زیرا که روحانیت سدی محکم و مقاوم در برابر اهداف آنان به شمار می رفت .

 

ادامه دارد...

 

پی نوشت:

1. در حدود بیست سال پیش در مصر فرقه ای به نام " التکفیر الهجره " توسط چند جوان به وجود آمد که اولاً کل جامعه را کافر می دانست و ثانیاً همه را دعوت می کرد که به کوه و بیابان هجرت کنند تا از مظاهر کفر دور شوند ...

و جالب آن که نخستین اقدام مسلحانه آنان این بود که پیرمردی از علمای الازهر به نام شیخ محمد الذهبی را که وزیر اوقاف شده بود از منزلش ربودند و بعد از دو روز او را اعدام کردند و اعلامیه دادند شیخ چون شغل اوقاف را پذیرفته بود ، محکوم به اعدام شد ! ... توضیح آن که همیشه وزیر اوقاف از سوی الازهر انتخاب می شود !


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31