حد و حدود منطقه عملیات، دقیقاً از محور قصرشیرین، یعنی از خسروی داخل شدند و از مرز خسروی یکی از محورهای اساسی تهدید نظامی ما در طول تاریخ بوده یعنی در آنجا ما میبینیم که حتی تیمور لنگ هم وقتی که تاریخ نوشته، گردنه پاتاق را به عنوان یک منطقه دفاعی بسیار خوبی در ارتباط با حملات زمینی غرب کشور مطرح میکند، میگوید که یک نقطه پدافندی بسیار خوبی است. بنابراین همه هجومهایی که میشده، یکی از محورهای اساسیاش محور قصرشیرین بوده.
که محور قصرشیرین اینجا هم انتخاب میشود، دقیقاً عراق چند روز قبل از آن عملیات گستردهای را شروع کرده بود و موقعی هم که منافقین حرکتشان را شروع کردند ما دیگر نیرویی در خط نداشتیم؛ عراق آمده بود و سرپلذهاب را گرفته بود، گیلانغرب را گرفته بود و تا تنگه کلداوود، یعنی محوری که منافقین آمدند یعنی از خسروی، قصرشیرین، سرپلذهاب، تنگه کلداوود و ادامهاش تا جاده اصلی کرمانشاه به قصرشیرین.
- سردار سعید قاسمی (منطقه عملیاتی مرصاد، مرداد 1367)
همان جوری که عنایت دارید منافقین کوردل، با خیالاتی که صدام و صدامیان شاید برایشان درست کرده بودند و با ذهنیتی که داشتند و فکر میکردند که مملکت آغوش گرم خودش را برای اینها باز خواهد کرد و جایگاهی دارند اینها، یک حرکت و تک هماهنگ شدهای را با عراق که از قبل هم برنامهریزی کرده بودند، در محور قصرشیرین، سرپلذهاب، کرند غرب و در نهایت خود اسلامآباد و این محور که به گردنه چهارزبر معروف است، که بیست و خوردهای کیلومتر تا باختران فاصله دارد، پیشروی کردند؛ ولی خیالاتی هم که داشتند در کالچ برنامهریزی شدهشان این بود که تا همدان و قزوین و در نهایت این موجی که با جنگ روانی ایجاد میکنند تا تهران این موج را اشاعه بدهند.
پذیرش قطعنامه شاید یکی از عوامل بسیار مؤثر حرکت منافقین بر علیه جمهوری اسلامی در عملیات مرصاد بود. چرا؟ چون که آنها به همه طرفدارانشان گفته بودند که جمهوری اسلامی با جنگ هست که زنده است، با جنگ است که توانسته تمام مشکلاتش را پشت سر جنگ مخفی کند و به محض این که قطعنامه پذیرفته شد، آنها مطلبی را تحت عنوان "شکست طلسم اختناق" مطرح کردند. طرفدارانشان را جمع کردند، سخنرانی کردند و گفتند الان بهترین شرایطی است که ما میتوانیم عملیات خودمان را انجام بدهیم.
- سردار سعید قاسمی (منطقه عملیاتی مرصاد، مرداد 1367)
با توجه به قضیه پذیرش قطعنامه 598 که پیش آمد، طبیعتاً یک خمودگی در نیروهای ما ایجاد شد و یک سستی ایجاد شد. دشمن فکر کرد که این سستی و این خمودگی در روحیه نیروهای ما، از این که نتوانستهایم جنگ را آن طور که حضرت امام میخواستند، یعنی جنگ را با جنگ به پیروزی برسانیم و به این قضیه کشیده شد، طبیعتاً موضعی که حضرت امام هم خودشان در بیاناتشان اشاره کردند که من تا به امروز نظرم به همان شیوهای بود که مطرح کردم، دفاع کنیم از انقلاب اسلامی، لاکن مسائلی پیش آمد که انشاءالله در آینده روشن خواهد شد؛
که واقعاً برای بچههای حزبالله جبهه غیر مترقبه بود یک چنین مسئلهای. و اینها با این روحیه و با این فکر، فکر کردند که دیگر انسجام جمهوری اسلامی از هم پاشیده و بهترین فرصت هست که اینها رخنه بکنند از جنوب اولین رخنه را کردند که با بسیج مردم دلیر و حزبالله خوزستان جلوی اینها گرفته شد، و منطقه دیگری که از قبل روی آن کار کرده بودند منطقه قصرشیرین، ریجاب دالاهور، کرند غرب، سرپلذهاب و در نهایت اشاعه این جنگ روانی به باختران بود.
البته یک نکته دیگر در کنار آن لازم به توضیح است و آن هم این است که دقیقاً هم زمان با پذیرش قطعنامه یک حرکتهایی از طرف نیروی عراق انجام شده بود، که از فاو شروع شد؛ عملیات نظامی بسیار گستردهای را از جنوب شروع کرد و به ترتیب آمد بالا؛ منطقه شلمچه، بعد منطقه فکه و نهایتاً در غرب کشور. در غرب کشور هم بحث این بود که به چند دلیل که عمده دلیلش هم بحث قطعنامه بود، بحث بعدیاش هم این بود که عراق خط نیروهای خودی را شکسته و کسی دیگر در خط نیست که مقاومت کند و بحث سومشان هم این بود که پاسدارها به دلیل درگیریهای گستردهای که در جنوب شروع کرده بود عراق، همه در جنوب درگیرند و دیگر کسی در غرب نیست.
- دکتر محسن رضایی (منطقه عملیاتی مرصاد، مرداد 1367)
یک توطئه بزرگی را دشمنان ما تهیه کرده بودند که در گام اول میخواستند خرمشهر را بگیرند و در گام دوم با کمک همه گروههای ضد انقلاب، دموکراتها گرفته، مهاجمین گرفته، همه میخواستند بیایند باختران را بگیرند و در گام سوم عراق به اهواز حمله میکرد. این سه تا گام را آماده کرده بود و قرار بود قبل از آتشبس این سه تا گام را بردارند. گام اول الحمدلله در خرمشهر چند روز پیش خنثی شد، این گام هم این طوری خنثی شده؛ ولی علیرغم اینها عراق میخواهد به قسمتهایی در جنوب حمله بکند که انشاءالله گام سوم را هم خنثی خواهیم کرد.
یک فراخوانی گستردهای را از سراسر دنیا انجام دادند، همه نیروهای خود را فراخوانی کردند و با یک چیزی حدود پنج هزار، بیش از پنج هزار نفر، حملهشان را شروع کردند، حدود یازده تیپ را سازماندهی کرده بودند و این نیروها را البته به غیر از نیروهایی که قبلاً در اختیار داشتند که آموزش داده بودند، خیلی از نیروهایشان هم اصلاً آموزش ندیده بودند؛ ما حتی خارجی داخل اینها داشتیم؛ زن بود که اسیر گرفته بودیم، یک زن فرانسوی بود که احتمالاً شوهرش یکی از منافقین بوده و با همدیگر آمده بودند. و یا نیروهایی دیگری را گرفته بودیم که اینها از خارج آمده بودند، از سوئد، خود فرانسه که هیچ آموزشی ندیده بودند و یک توجیه کلی شده بودند و حرکت کرده بودند.
- سردار سعید قاسمی (منطقه عملیاتی مرصاد، مرداد 1367)
در این مسیر خودروهای برزیلی، تویوتاهای ژاپنی و انواع و اقسام تجهیزاتی که همه آکبند است خودتان مشاهده میکنید، هنوز که هنوزه نفربر روشن است در اینجا، ریختند روی این جاده با توجه به این که گسترش هم نداشتند، با آن ذهنیتی که داشتند پیشروی خودشان را شروع کردند. لکن در این محور به قول یکی از برادرها خود اینها با توجه به این که این جنگ روانی را ایجاد کرده بودند و مردم هم جهت این که از دست این منافقین کوردل، صدمه نبینند؛ سعی در این داشتند که منطقه را خالی بکنند.
چون به هر حال منطقههایی که جنگ شهری بشود، منجر به این میشود که در جنگ شهری یکسری تلفات از مردم وجود دارد و اینها سعی کردند که شهرها را خالی بکنند. در این خالی سازی شهرها، منافقین که با همین تجهیزات به قول بچهها گاز ماشین را گرفته بودند که بیایند تک بکنند و بروند به سمت باختران در این ترافیک خلقی گیر کردند.
جالب است که جوری نیروها را اینها توجیه کرده بودند، که یک نواری داریم ما از آقای عطایی به عنوان مسئول ستاد ارتش آزادیبخش، حدود دو سه روز قبل از عملیات، برای این مسئولین یا فرمانده تیپها صحبت میکند و در آنجا اعلام میکند و میگوید که آن قدر وضع داخل به هم ریخته است که به محض این که صدای شنی چرخهای تانکهای شما روی جادهها بلند بشود، مردم میآیند به استقبال شما. یعنی با این دید و با این استدلال اینها این هجوم گستردهشان را شروع کردند که الحمدلله با تو دهنی محکمی هم مواجه شدند.
پایان