جنگ تحميلي در تحليل گروهك منافقین (2)

Hamdastan

بنابراين سازمان مجاهدين خلق معتقد بود كه روابط و قراردادهاي عظيم اقتصادي و نظامي عراق با كشورهاي غربي و من جمله فرانسه ، انگلستان ، ايتاليا ،‌ امريكا و ...مقطعي و كوتاه مدت هستند و از ماهيت وابسته و دست نشانده رژيم بعث عراق ناشي نمي شود!

سفر هيئت هاي ديپلماتيك غربي و به ويژه امريكا به عراق و گسترش روابط فيمابين و كمك هاي سيل آسا و بدون مضايقه كشورهاي مرتجعي كه به مزدوري امريكا مشهورند ، باز هم حكايت از ماهيت رژيم بعث عراق نمي كند !

و اين حمايت ها و كمك ها بدون هيچ چشم داشت در اختيار اين رژيم قرار مي گيرد ! در حالي كه تنها حجم صادرات سال 1981 امريكا به عراق در مقايسه با سال هاي قبل نزديك دو هزار ميليون دلار افزايش داشته است . (حجم صادرات امريكا به عراق در سال 1979 حدود 7243 ميليون دلار بوده و در سال 1981 به 9136 ميليون دلار رسيده است .)

به نوشته روزنامه امريكايي نيويورك تايمز :

" دلايل كافي ثابت مي كند كه از زمان رسيدن صدام به رياست جمهوري عراق از شدت حملات تبليغاتي عليه امريكا در عراق كاسته شده است . همچنين اقدام عراق به برقراري روابط حسنه با كشورهاي عربي وابسته به غرب و اتخاذ موضعي بي طرف در اوپك و تكيه بر تكنولوژي و كالاهاي غربي و فاصله گرفتن تدريجي از شوروي ، صرفاً يك سري مانورهاي تاكتيكي نبوده ، بلكه مي توان همه اينها را به عنوان يك تغيير اساسي و بنيادي در سياست عراقبه حساب آورد . "

ايران اليوم ، شماره 643 ، 10/10/61

 

گذشت زمان و وضعيت رژيم بعث عراق نيز پاسخ خوبي به تحليل سازمان مجاهدين و افشاء واقعيت ها داد . چندي بعد به دنبال تحليل هاي سازمان كه در بالا اشاره شد ، حد ورود سازمان به جنگ مشخص گرديد و گفته شد :

" برخورد چپ روانه يا مسئله ورود به جنگ اين است كه با تمام نيرو همين جوري مثل بقيه نيروها در جنگ شركت كنيم . (كه البته چون ما تحليل مشخصي از شرايط مشخص ! داريم اين مسئله غير ممكن است) برخورد راست روانه با مسئله اين است كه اصلاً در هيچ شرايطي شركت نكنيم . اما برخورد اصولي اين است كه وقتي مردم رفتند ما هم مي رويم ، ولي نقش پيشتاز را نخواهيم داشت و فقط در كنار مردم خواهيم جنگيد ، در اين صورت ما منتظر اجازه مقامات هم نخواهيم شد .

ولي يك سر ديگر طيف ورود ما اينست كه مقامات به ما اجازه ورود بدهند كه در اين صورت اگر مردم با تمام قوا هم شركت نكنند ، ما شركت مي كنيم چون به دنبال خودش براي ما مشروعيت كسب خواهد كرد . در غير اين دو صورت (يعني اجازه مقامات يا ورود مردم) فقط نيروهايي كه در منطقه داريم در كنار سايرين وارد خواهند شد . "

 

منافقيني كه اكنون چهره شان به وضوح براي مردم ما شناخته شده است ، هيچگاه و در هيچ مقطعي پس از انقلاب نه درد خلق را داشته اند و نه درد انقلاب را . حتي در بحبوحه جنگ و در هنگامي كه امت قهرمان ما زير باران بمب هاي بعثي _ صهيونيستي فوج فوج به جبهه ها مي شتابند و به استقبال شهادت مي روند ، تنها دغدغه مجاهدين كسب قدرت است و شركت آنان در جبهه وقتي موجه خواهد بود كه تأمين كننده حرص پايان ناپذيرشان به قدرت باشد .

نمونه بارزش ،‌ تحليل داخلي فوق است كه يك سر طيف ورود جنگ را اجازه مقامات مي داند (هر چند مردم با تمام قوا در جنگ شركت نداشته باشند) ، زيرا كسب مشروعيت مي كند ! آن هم از سوي مقاماتي كه در تحليل هاي ديگر كاملاً محكوم مي شوند .

سر ديگر اين طيف ورود مردم به جبهه ها است ! يعني همان مردمي كه از روز اول جنگ در خرمشهر و آبادان و با دست هاي خالي به مقابله با تانك هاي دشمن رفتند و در جبهه و پشت جبهه اينگونه ايثارگرانه تلاش مي كنند و به استقبال شهادت مي روند .

شايد منظور اين پيشتازان جنگ مسلحانه خلق ! اين بود كه اگر مثلاً نيروهاي بعثي به پشت دروازه هاي تهران برسند و مردم جملگي بسيج شوند آن وقت آقايان هم فضلاً علي العباد به جبهه تشريف مي بردند .

پس از اين تحليل بود كه مجاهدين ، همان نيروهاي اندكي كه در خوزستان داشتند به نزديكي جبهه ها فرستادند و در آنجا و به دور از نيروهاي مردمي ، " ستاد رزمندگان مجاهد " را تشكيل دادند و براي آن چه منتي كه بر سر مردم و انقلاب نگذاشتند :

" خون مجاهدين شهيد ... كه در جبهه جنگ عليه عراق متجاوز به شهادت رسيدند ، همگي گواه بر حقانيت و اصالت راهشان و رسواگر چهره واپسگرايان كه در اين موقعيت حساس نيز دست از تبليغات نفاق افكنانه خود بر نداشته و در هر فرصتي با استفاده از تريبون هاي عمومي با وقاحت و بي شرمي تمام ... در ضديت با مجاهدين خلق و دشمني با ما حتي از ايادي شاه خائن هم پيشي گرفته اند ، مي باشد . "

اطلاعيه مجاهدين خلق مركز آبادان ، آبان 59

 

اما در پشت پرده آنها در جبهه هاي جنگ نيز دست از اهداف پليد خود بر نداشته و به جاي جنگين با متجاوزان بعثي ، كه هرگز چنين عملي از آنها انتظار نمي رفت ، در پي جمع آوري اطلاعات ، اسلحه و حتي جاسوسي بوده اند .

در همان اوايل كار پس از روشن شدن قضيه از طرف دادستاني محل گروهي از آنان دستگير شدند . ماجرا بدين قرار بوده كه مجاهدين از بدو ورود به جبهه ها ، شروع به گرفتن عكس و جمع آوري اطلاعات كرده بودند كه عكس خود را بايد قبل از انجام هر كاري به آنان نشان بدهند تا ببينند از لحاظ امنيتي مسئله اي نداشته باشد .

اما سازمان با اين مسئله مخالفت ضمني مي كند و همچنان به كارهاي خود ادامه مي دهد . تا آن كه ارتش خانه رزمندگان مجاهد را محاصره و كليه آنها را دستگير مي كند و مدارك موجود را كه شامل اطلاعات وسيعي درباره وضعيت استراتژيك ارتش ، عكس هاي بسياري از موقعيت جبهه ها و مدارك ديگر بوده است ، ضبط مي كند .

چنانچه انتظار مي رفت ، مجاهدين بلافاصله درصدد برآمدند كه از اين ماجرا به صورت همه جانبه به نفع خود بهره برداري كرده و در جهت طيف جمهوري اسلامي و شخصيت هاي مؤثر در انقلاب ،‌ گام بردارند :

" ما بارها هشدار داديم كه خانه و كاشانه مردم را با خارج كردن نيرهاي انقلابي از ميدان فداي منافع گروهي ، حزبي و انحصار طلبانه خود نكنيد . اعمال چنين فشارهايي بر نيروهاي جان بر كف مجاهدين خلق ، آن هم در جبهه هاي مقاومت ، نتيجه اي جز جري تر شدن عراق قر ادامه تجاوز به بار نخواهد آورد ! و بدون شك اين به هيچ وجه به نفع توده هاي مردم به ويژه مردم جنگ زده جنوب كشور نيست ."

اعلاميه مجاهدين خلق ايران ، 27/8/59

 

پس معلوم مي شود به زعم سازمان ، علت آن كه عراق و حاميانش جرأت تجاوز و وحشيگري بيش از آنچه كردند را نداشتند ! ترس از حضور مجاهدين در جبهه بوده است ! حال آن كه عملاً شاهد بوديم با بر چيده شدن اين مراكز وابسته ، رزمندگان دلير اسلام به پيروزي هاي عظيمي دست يافته و سرانجام ميهن اسلامي را از لوث وجود دشمن بعثي پاك نمودند . (1)

 

در اين مرحله مجاهدين كه مي رفتند همراهي خود را با ليبراليسم و بني صدر به وضوح عيان سازند ، در اطلاعيه مورخ 11 آذر ماه 1359 در مورد حكم اخراج هواداران شان از جبهه ها علاوه بر عنوان كردن مسائل هميشگي خود (در جهت تضعيف نيروهاي اصيل انقلابي) نظر لطف و عنايتي نيز به بني صدر آن هم در راستاي حركت ذاتي شان ، يعني ايجاد تفرقه ، مي كنند :

" جريان هاي انحصار طلب از آغاز جنگ با عراق ابتدا براي منزوي كردن ما ، عدم حضور مجاهدين خلق در جنگ را مطرح كردند ، ‌ولي وقتي پوچ بودن اين ياوه سرايي ها براي توده هاي مردم روشن شد ؛ ضمن تمام فشارها ، تهمت ستون پنجم بودن را بر تبليغات خود افزودند .

به راستي در مورد حضور يا عدم حضور ما در جبهه چه كسي جز فرمانده كل قوا (بني صدر) صلاحيت اظهار نظر داشت . بدون شك اين مسئله به هيچوجه در حوزه مسئوليت دادستاني نبوده است و همين جاست كه ممانعت هاي اينچنين در مورد دفاع از ميهن ما را به ياد سنگ اندازي هاي كشورهاي مرتجع منطقه در قبال عمليات رزمندگان فلسطين بر عليه دولت اشغالگر صهيونيست مي اندازد ."

 

البته حمايت از بني صدر كه مانع مهمي در برابر پيشرفت رزمندگان اسلام بود در اين مرحله باقي نماند و روزبروز از سوي مجاهدين در اين جهت تلاش بيشتري به عمل آمد كه در حوادث 14 اسفند (كه درست يك هفته پس از مانور نيروهاي واكنش سريع در خليج فارس صورت گرفت) و بعد از آن به خوبي روشن گرديد .

سرانجام وقتي بني صدر از فرماندهي كل قوا و رياست جمهوري عزل گرديد ، مجاهدين با گستاخي تمام گفتند :

" عزل رئيس جمهور كه بي شك جان او را نيز جداً در معرض تهديد قرار مي دهد ،‌ عملاً مفهومي جز اعلام جنگ مرتجعين به تمامي خلق ايران ندارد و در بحبوحه جنگ با عراق خيانتي آشكار به مصالح ملي ايران است كه قطعاً نمي تواند بدون پشتوانه سازشكارانه امپرياليستي متصور باشد .

لكن ما يقين داريم كه خلق قهرمان ايران جنگ افروزان انحصار طلب (چنانچه باز هم در خطي كه در پيش گرفته اند اصرار ورزند) بر جاي خود خواهد نشاند و تمامي كيد و مكرهاي شيطاني آنان را به خودشان باز خواهد گرداند ."

اطلاعيه مجاهدين ، 14/3/60

 

اهداف سازمان از طرح ظاهري شركت در جبهه ها را جمعاً مي توان در موارد زير خلاصه كرد :

1. كسب حيثيت و مردمي جلوه دادن خود .(با توجه به حضور روز افزون مردم در جنگ)

2. مطرح ساختن سازمان به عنوان يك نيروي مسلح كه توانايي مقابله را داراست .

3. افزايش مظلوم نمايي در جهت كسب وجهه براي سازمان و محكوم ساختن هيئت حاكمه . (به عنوان اين كه عليرغم شركت سازمان در جنگ ، در داخل كشور با آنان به خشونت رفتار مي شود)

4. رهايي از انبوه سؤالات و فشار رواني هواداران در مورد عدم شركت سازمان در جنگ .

5. سرقت اسلحه و تجهيزات و نقشه هاي جنگي .

6. تهيه اطلاعات نظامي و مواضع و موقعيت نيروهاي جمهوري اسلامي .

7. بهره برداري سياسي تبليغي در قبال عكس العمل امت حزب الله ، كه ما خواهان شركت در جنگ هستيم ولي با آن موافقت نمي كنند .

 

 

پی نوشت:

1. بايد توجه داشت كه نقش غير مردمي مجاهدين در جنگ نه تنها در اوايل آن بلكه پس از حوادث خرداد 60 با شدت بيشتري دنبال گرديد و دقيقاً به همان برنامه هايي دست زدند كه بعث عراق در پي آن است . نمونه بارز اين تلاش ها را مي توان در كشف تشكيلات منافقين در خوزستان (به رهبري عيسي خادمي) كه در تاريخ 4/6/61 اعلام گرديد ، برشمرد . تشكيلاتي كه طبق برنامه اي منظم قصد ترور فرماندهان نيروي زميني ارتش و همچنين سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و مسئولين سياسي ايدئولوژيك لشكر 92 و منفجر كردن زاغه هاي مهمات منطقه خوزستان را در دستور كار خود داشت .

 

جنگ تحميلي در تحليل گروهك منافقین (1)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31