«جنگ با ترور» آمریکا؛ وضعیت استثنایی یازده سپتامبر از بوش تا اوباما کتابی است به قلم جیسون ن رالف، این کتاب را انتشارات آکسفورد در آوریل 2013 در دویست صفحه به چاپ رسانده است.
پس از یازده سپتامبر، ایالات متحده با وضعیت بیسابقهای از ناامنی روبهرو شد. در آن دوره، دولت بوش ادعا میکرد که برخی از هنجارهای بینالمللی در مورد رفتار ایالات متحده کاربرد ندارند. با توجه به این که یک دهه از حادثه یازده سپتامبر گذشته و دولت تغییر کرده، این کتاب قصد دارد تاثیری را بررسی کند که این رویکرد بر سیاست آمریکا داشته است. به نظر لیِن هارتنت «جنگ با ترور» آمریکا موضوع میانرشتهای تاثیرگذاری است که به نحوی منحصر به فرد، واکاوی موضوعی نخنما از دریچه حقوق بینالملل و نظریه سیاست بینالملل را کنار هم قرار میدهد.
جیسون رالف[3] استاد رشته روابط بینالملل در دانشگاه لیدز میباشد. وی در حال حاضر، عضو آکادمی بریتانیا و معاون طرح پژوهشی «ساخت جوامع پایدار»[4] در مؤسسه علوم اجتماعی لیدز است. کتاب او با عنوان «جنگ با ترور» آمریکا؛ وضعیت استثنایی یازده سپتامبر از بوش تا اوباما دومین بخش از پروژه تحقیقاتی سه قسمتی او درباره «وضعیت استثنایی در آمریکا» است. عناوین قسمت های اول و سوم این پروژه به ترتیب، دفاع از جامعه ملل؛ چرا آمریکا دیوان کیفری بینالملل و نگرش آن درباره جامعه جهانی را قبول ندارد و حقوق بینالملل، وضعیت استثنایی در آمریکا، و سیاست خارجی انگلستان پس از جنگ عراق نام دارد.
حوادث یازده سپتامبر 2001، «وضعیت استثنایی»[5] یا تعلیق برخی قوانین در دفاع از نظم را در آمریکا کلید زد. براساس گزارشات دولت جورج دابلیو بوش، آمریکا در جنگ با« با نوع جدیدی از دشمن» قرار داشت (ص 1). به سبب این ناامنی بیسابقه، دولت برخی از هنجارهای بینالمللی را شامل آمریکا ندانست (ص 1). همان طور که در هر فصل کتاب اذعان میشود، این مسئله تبعات شدیدی در استفاده از قدرت، تعقیب قانونی، بازداشت، و بازجویی مظنونین یه تروریسم را پس از یازده سپتامبر به همراه داشت. با در نظر گرفتن برخی ویژگیها، رالف براین باور است که دوره ریاست جمهوری باراک اوباما، در کمال تعجب و ناامیدی بسیاری از رأیدهندگان لیبرال، نشانگر فرورفتن بیشتر در استراتژی «جنگ با ترور» آمریکا بوده است. با بررسی دولتهای بوش و اوباما، رالف این پرسش را مطرح میکند: «آیا رویکرد در قبال القاعده به وضعیت ناامنی عمیقی که قرار بود با آن مقابله کند، استمرار نبخشیده است؟» (ص 4). چگونه می توان پیوستگی سیاست «جنگ با ترور» را در دولتهای بوش و اوباما تبیین کرد؟ در نهایت، آیا «وضعیت استثنایی یازده سپتامبر» پاسخی مقتضی به تهدیدهای القاعده بوده است یا مظهر جهانشمولی لیبرال آمریکایی؟
رالف در کتاب خود این ادعا را که «جنگ با ترور» آمریکا «جنگی اساساً جهانشمول و لیبرال» است، به چالش می کشد. (ص 7). حامیان این دیدگاه، با الهام از آرای کارل اشمیت[6]، استدلال می کنند: «در حالی که آمریکا مدعی است نماینده و مجری ارزشهای جهانی ای است که مرزهای خودساخته بین خودی و بیگانه را محو میکند، گفتمان لیبرال حقوق بشر و فرایند صدور دموکراسی و آزادی، با امنیتی کردن فضا، فرد یا کشور خاطی را به جای مجرم، دشمن درنظر می گیرد و به این ترتیب او را از رژیم های حقوقی ای که بر مجرم اعمال می شود، مستثنی می کند.» (ص 7).» اساساً، در منطق اشمیت، دوگانۀ «دوست-دشمن»، هسته جدایی ناپذیر سیاست را شکل میدهد. بر مبنای این منطق ، «وضعیت استثنایی یازده سپتامبر»، بیش از آنکه یک استثنا باشد، سندی است بر «بیمایگی هنجارها» (ص 5). این مسئله مؤید آن است که قوانین در نهایت تابعی است از سیاست. از نظر رالف، این دیدگاه اشمیتی نقش جهانگرایی لیبرال آمریکا در نبرد علیه ترور را به گونهای غرضورزانه و نادرست به تصویر میکشد. از جهتی میتوان گفت این مسئله نسخه های متناقض لیبرالیسم را با هم یکی فرض می کند. رالف یکی از آن نسخه ها ها را ، ویلسونیسم[7] افراطی نومحافظه کارها معرفی می کند که با «لیبرالیسم تهاجمی» به نظریه صلح دموکراتیک یورش می برد. وی معتقد است نسخه دیگر لیبرالیسم را میتوان از دریچه کانتی و یا در بطن جمهوریخواهی پدران مؤسس آمریکا مشاهده کرد. تحقق این امر را میتوان در التزامی برابر نسبت به ترویج دموکراسی و احترام به حقوق بینالملل دید (ص 12).
در نظر رالف، «جنگ با ترور» گواهی است بر رقابت میان این دو برداشت متضاد از لیبرالیسم. بنابراین، علیرغم تصمیم دولت بوش برای نشان دادن حادثه یازده سپتامبر به عنوان اقدام جنگی و درنظرگرفتن تروریستها و مظنونین به تروریسم به مثابه دشمنان مهاجم، فشار زیادی بر دولت وارد بود تا به شرایط موجود با تبعیت از نظامهای کیفری ملی و بینالمللی پاسخ دهد. به همین ترتیب، با وجود اینکه دفاع دولت اوباما از جنگ پهپادها و ترور غیرقانونی اسامه بن لادن در قالب گفتمان جنگ مسلحانه علیه تهدید جاری القاعده شکل گرفته بود، باید به تصمیم دولت در کاهش دخالت آمریکا در ملت سازی لیبرالیستی و ترویج سلطه جویانه دموکراسی، نیز توجه کرد.
جنگ آمریکا با ترور، اثری بینرشتهای است که به شیوهای منحصر به فرد، مسئلۀ جنگ با ترور را هم از دید حقوق بینالملل و هم از دریچه نظریه سیاست بینالملل نقد می کند و برای دانشجویان حقوقبینالملل، روابط بینالملل، و تمامی علاقهمندان به سیاست می تواند جذاب باشد. کتاب رالف در میان آثار مختلفی که در نقد «جنگ با ترور» آمریکا به لیبرالیسم می پردازند، از این نظر که لیبرالیسم را مسئله یکپارچه نمیپندارد، کاملاً نو و بدیع است. اما، به ظاهر، این استدلال بر مبنای تمایزی بین لیبرالیسم خوب جمهوریخواهی و لیبرالیسم ترکیبی بد و «غیراصیل» نومحافظهکاری استوار است. مشکل این استدلال این است که نمیتواند میان آنچه میراث ویلسونیسم نامیده می شود و، در واقع، خود جهان گرایی لیبرال آمریکایی، تمایز قائل شود.
نویسنده: لیِن هارتنت[2]
پی نوشت:
[1]. America’s War on Terror: The State of the 9/11 Exception from Bush to Obama
[2]. Liane Hartnett, لیِن هارتنت کارشناسی ارشد خود را در رشته روابط بینالملل با درجه ممتاز از دانشگاه کمبریج اخذ کرد. پیش از این، او پستهایی حقوقی، سیاسی، و تحقیقاتی در ایالت ویکتوریای استرالیا داشت. لیِن به عنوان کارشناس حقوقی و وکیل دادگاه عالی ویکتوریا پذیرفته شد. او کارشناسیهای خود را نیز با درجه عالی در رشتههای حقوق و روابط بینالملل از دانشگاه لاتروب استرالیا اخذ نمود، و در تلاش است تا در اواخر همین سال دوره دکتری خود در رشته مکاتب و اندیشههای سیاست بینالملل آغاز کند.
[3]. Jason Ralph
[4]. Building Sustainable Societies
[5]. state of exception
[6] Carl Schmitt, (۱۸۸۸- ۱۹۸۵) حقوقدان، فیلسوف، نظریهپرداز سیاسی و استاد حقوق آلمانی. اشمیت در نظریه سیاسی و حقوقی قرن بیستم چهرهٔ مهمی بود و مکتوبات زیادی دربارهٔ استفاده از قدرت سیاسی دارد. کار او أثر عمدهای بر نظریهٔ سیاسی، نظریهٔ حقوقی، فلسفهٔ قارهای و الهیات سیاسی پس از وی در سدهٔ بیستم و بعدتر گذاشت.
[7]. ویلسونیسم اصل تعادل قوا را در جهان براي سياست خارجي امريكا معقول نميداند و قائل به مداخله و تغيير جهان مطابق با الگوي امريكايي است. هواداران این اندیشه معتقدند ارزشهاي امريكايي، خود از منافع بارز امريكا است و براي اين منظور پيروان اين مكتب از جمله كلينتون تلاش نمودند تا تعريف جديدي از منافع ملي ارائه دهند كه در بر گيرنده ارزشهاي امريكا نيز باشد. آنها چندجانبهگرایی و استفاده از ظرفیت نهادهای بینالمللی و متحدان امریکا را برای تحقق اهداف امریکا به یکجانبهگرایی ترجیح میدهند.