جریانشناسی سلفیها و وهابیت و نقش آنان در جهان اسلام
هر چند مبانی اندیشه سلفی به گذشته برمیگردد اما در یک قرن گذشته نقش مهمی در تحولات جهان اسلام داشته است. در این حال در این راستا برای شناخت بیشتر جریانشناسی سلفیها و نقش آنان در جهان اسلام و همچنین آینده آن گفتوگویی با دکتر سید مهدی علیزاده موسوی کارشناس اندیشههای اسلامی و وهابیت انجام دادهایم که بخش نخست آن تقدیم میگردد. دکتر موسوی رئیس پژوهشکده حج و زیارت و صاحب کتابهایی همانند سلفیگری و تبارشناسی وهابیت است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: برخی دایره مکتب سلفیگری را چنان گسترده تصور میکنند که همه اهلسنت را در بر میگیرد و سابقه آن را به صدر اسلام باز میگردانند و برخی دیگر آن را مترادف وهابیت میدانند. دراینبِین سلفیگری دقیقاً چه نسبتی با وهابیت دارد؟
اعتقاد من این است که بین سلفیگری و اهلسنت اختلافهای اساسی وجود دارد و سلفی هم به کسی اطلاق میشود که در حوزه روششناسی نقلگرا، در حوزه معرفتشناسی حدیثگرا، در حوزه هستیشناسی حسگرا و در حوزه معناشناسی هم ظاهرگرا باشد. این چهار متغیر که در یک فرد شکل گرفته باشد وی را میتوان سلفی نامید. بهعبارتِدیگر اندیشه سلفی همیشه عقل ستیز و کاملا ارتجاعی است و در شمول مذاهب چهارگانه اهلسنت نیست. واقعیت این است که اندیشه سلفی دارای طیفهای مختلف بوده است و جریانی منسجم نیست و اندیشههای مختلف و گاه متضادی هم دارد. در این شرایط رابطه بین سلفیت و وهابیت رابطه عام و خاص مطلق است. به این معنا که سلفیگری مفهومی عام است که مهترین مصداق آن وهابیت است، اما در کنار آن هم مکتب دیوبندی و اخوانالمسلیمن( گرایش تند آن) وجود دارد.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: جریانها و طیفهای مختلف درون سلفی در دنیای معاصر چیست؟
دو تقسیمبندی را میتواند درباره جریانهای سلفی بهکار برد. تقسیمی با توجه به خواستگاه این اندیشه، منشا و جایگاه آن است. از این منظر میتوان سه خاستگاه مشخص برای آن در نظر گرفت. یک خاستگاه منطقه نجد است که وهابیت از آن برخواسته است. منطقه دوم شبه قاره هند است که اندیشه شاه ولیالله دهلوی از آن برخاسته و منطقه سوم در مصر است که شخصیتهایی مانند رشید رضا و سید قطب از چهرههای آن هستند. در تقسیمبندی دیگر با توجه به گونههای مختلف سلفیگری میتوان آن را تقسیم کرد. یک طیف از سلفیگری را میتوان سلفیان سکولار نامید که در دل این نوع از سلفی هم نوعی تعارض وجود دارد. یعنی از سویی سلفی است و از سویی هم سکولار است. نمونه این سلفیت دولت عربستان است و آل سعود سلفیون سکولار هستند؛ یعنی صرفا از دین برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بهرهبرداری میکنند. دسته دوم سلفیگری تکفیری است که رسما سایر مذاهب را تکفیر میکند. شاخههای افراطی جریان وهابی مانند جریان الملکیه و جامیه مثال آن است. دسته سوم سلفیگری جهادی است که متأسفانه گاهی به سلفیگری تکفیریجهادی گفته میشود. باز باید بین اینها تفکیک قائل بشویم. اما این دو متفاوت است.
سلفیگری جهادی بهنوعی ریشه در اندیشههای سید قطب در مصر دارد. مخالفان آن کشورهای غربی و دستنشاندههایی مانند انور سادات و لبه تیز دشمنیشان آمریکا، اسرائیل، انگلیس و کشورهایی از این قبیل است. شاخه دیگر سلفی، سلفیگری تنویری است این سلفی را سلفیگری روشنفکری هم میگوید این نوع از بقیه سلفیگریها بهتر است. در حقیقت این نوع سلفی عنصر عقل در آن به چسم میخورد و شباهت آن با سلفیهای دیگرآن است که این گرایش بازگشت به گذشته را مد نظر دارد اما بازگشت به اصول و مبانی و نه تکتک اعمال و رفتارها.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: سلفیگری جهادی چه تفاوتی با سلفیگری تکفیری دارد؟
هیچگاه اندیشه سید قطب و امثال او این نبود که علیه جهان اسلام شمشیر بکشند و نمیخواستند جهاد را فرقهایمذهبی قرار دهند. اما سلفیگری تکفیری سلفیگری اعتقادی است که دشمنانش مذاهب دیگر است و بهنوعی فرقهگرایی هم در اندیشه سلفیگری تکفیری قابل مشاهده است. اما در اندیشه سلفیگری جهادی کمتر است. نماد اصلی سلفیگری تکفیری در القاعده شکل گرفت.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: توان و مبانی اندیشه سیاسی سلفیهای تکفیری چیست؟
سلفیهای تکفیری با توجه به قرائتی که از دو محور ایمان و کفر یا توحید و شرک دارند تمامی مسلمانان را کافر میشناسند و دیدگاه آنان این است. اینان چون ظاهرگرا هستند و عبادت را صرفا به خضوع و خشوع معنا میکنند. آنان همانند خوارج فکر میکنند و کسی که مرتکب گناه کبیره میشود را خارج از اسلام میدانند. این رویکرد در اندیشههای سیاسی آنان تسری مییابد. به این معنا که قائل به مرجعیت سیاسی سلف هستند و میگویند که خلافت به شکل اولیه خود ایجاد گردد. این در حالی است که اندیشه سیاسی اهلسنت بیشتر شورا محوری است نه خلیفه محوری.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: آیا میتوان سلفیگری تکفیری را مشابه وهابیت دانست؟
مصداق اصلی و کامل سلفیگری تکفیری وهابیت است، اما باید توجه داشت که در دل خود وهابیت هم جریانهای اصلاحگرا داریم و نباید همه وهابیت را هم به یک چشم نگاه کنیم. مثلا امروزه نوسلفیان را داریم که با بقیه تفاوت دارند. اما به هر حال خاستگاه سلفیگری تکفیری از دل وهابیت است و کشف الشبهات محمد ابن عبدالوهاب تکفیر مسلمانها است. این کتاب هم مانیفست و منشور اندیشه سلفیگری تکفیری است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: آیا گروههای تندروی مانند گروههای وابسته به مکتب سلفی «دیوبندی» در پاکستان «سپاه صحابه»، «لشکر جهنگوی»، «جیش محمد» و «لشکر طیبه» همگی از سلفیهای تکفیری هستند؟
دیوبندیها خود به سه شاخه تقسیم میشوند. شاخه نخست معتدل است و جمعیت العلمای الاسلام جریانی تقریبا معتدل است و بهدنبال کنترل قدرت اراده سیاسی است. شاخه دیگر تندرو جمعیت العلمائ الاسلام شاخه سمیع الحق است که بیشتر در پیشاور و... فعال است و طالبان زاییده این اندیشه است. این جریان هر چند گرایش تکفیری دارد، اما بروز خارجی گستردهای ندارد. شاخه دیگر دیوبندیها تکفیریهایی است مانند سپاه صحابه، لشگر جهنگوی و سپاه طیبه افراطی و سلفی تکفیری هستند.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: نگاه غربیها نیز به انواع تقسیمبندیهای درونی جریانهای سلفی چیست؟
غربیها در حقیقت دو نگاه به سلفیها دارند. مستشرقین نسبتا منصف، نگاهی کاملا منفی نسبت به سلفی دارند و بر این نظرند که سلفیها جهان اسلام را منشق و متفرق کردهاند و سلفیها بنیادگرا در مقابل اسلامگراها میگویند. اما در نگاهی دیگر واقعیت این است که جهان غرب(بهویژه در حوزه قدرت و دولت) نگاهی ابزاری به سلفیها دارد. به این معنا که از سلفیها بهعنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود در کشورهای اسلامی بهره میبرد. مثلا ناآرامیهای سلفیها در عراق به حضور غرب مشروعیت میداد. زرقاوی در ورود به عراق اعلام کرد برای مبارزه با صلیبیون میآید، اما تمام کشتارها از مسلمانان بود. گذشته از این نیز در پاکستان هم هنگامی که ناامنیهای سلفیها وجود داشته باشد آمریکا میتواند حضور داشته باشد. در یمن و عدن هم اینگونه است. در سوریه هم سلفیها ابزاری در دست غرب برای به زانو درآوردن دولت اسد شدهاند. در این حال غرب برای بحرانزاییها و نشانندادن نقش خود بیشتر از سلفیها بهره میبرد.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: مهمترین گروههای فعال در سلفیگری جهادی و وابسته به این جریان در کشورهای اسلامی چیست و آیا گروههایی مانند «الجماعه المسلحه» و «الجماعه السلفیه للدعوه و القتال» در الجزایر «جماعه شباب المجاهدین» در سومالی، «جماعه جند انصار الله» و «حزب التحریر» نمونههایی از سلفیگری جهادی هستند؟
سلفیگری جهادی ریشه در سید قطب و مصر دارد. تعریف سید قطب از جهاد این بود که جهان امروز جهان جاهلیت است و مظاهر کفر وجود دارد. بنا به تعریف وی هیچ جامعهای در جهان جامعه اسلامی نیست و با این تعریف راهکار سید قطب یا هجرت و یا جهاد بود. هجرت امکان نداشت. چون جامعهای اسلامی نبود(البته بر این اساس گروه تکفیر و الهجره بهوجود آمد و در کوههای اطراف قاره زندگی میکردند.) اما روی دیگر حزب الجهاد در مصر فعال شد و سادات را ترور کردند. اما ویژگی سلفیگری جهادی سران دستنشانده و غربی بود و نگاه به مردم مسلمان و رویکردی فرقهگرایانه نبود. بهنظر من جو غالب در اخوانالمسلمین مصر(که بهنظر مهمترین مصداق سلفیگری جهادی است) همین نگاه است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: سلفیگری تبلیغی چه نگاهی به جهانیشدن، غرب و شیعیان دارد؟
سلفیگری در واکنش به بحث مدرنیسم بهوجود آمد. مدرنیسم بهشدت به عقل بها میدهد و سلفیها عقل را کنار گذاشتند و انسان را حذف کردند. این دو جریان نگاه کلانی به اندیشه خود داشتند. نگاه سلفیها به غرب کاملا منفی بود، اما واقعیت آن است که سلفیگری تبلیغی بیشتر در جماعت تبلیغ که در 104 کشور دنیا شعبه دارند خلاصه میشوند. ویژگی جریان تبلیغی بیشتر تبلیغی است و کار عملی چندانی ندارند. یعنی کمتر فعالیت تروریستی و ترور… دارند. بااینحال امروزه بخشی از این جریان هم به عاملی در دست سلفیهای تکفیری بدل شده است و همین اندیشه را در جهان اسلام گسترش میدهند.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: در شرایط کنونی مهمترین رویکردهای سیاسی سلفیهای تبلیغی چیست؟
سلفیگری تبلیغی بر این نظر است که کاری به سیاست نداشته باشد و صرفا مسائل دینی را تبلیغ کند. اما در دل این تفکر کاملا اندیشههای سلفی هم دیده میشود. طالبان هم قبلا پیرو سلفیگری تبلیغی بود. سلفیگری تبلیغی بهدنبال این است که خود را در قالب جنگ نرم به جهان گسترش دهند و با تبلیغ جماعتهای تبلیغ و شعبههای گسترده با روش چهرهبهچهره پیش میروند. هدف اینها تسلط قرائت سلفی در جهان اسلام است و اکنون هم دو نشست بزرگ در جهان اسلام(نشست رایوند پاکستان) که حدود یک میلیون سلفی تبلیغی در آبان ماه جمع میشوند و دیگری در بنگلادش است دارند. جنگ نرم تبلیغی این جریان به این علت است که آنها ترس از آن دارند که با حضور در عرصه سیاسی دولتها این گرایش را محدود کنند. مهمترین نماد این جریان حرکت شبکههای مولانا الیاس در دهه 1930 با عنوان جماعت تبلیغ ایجاد شد و اکنون در 104 کشور فعال است و مرکز اصلی هم در رایوند پاکستان است و حتی در زاهدان ایران هم مرکز جماعت تبلیغی دارند.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: نگاه شما به آنچه سلفیگری اصلاحطلب در برخی کشورها خوانده میشود چیست؟
در دل سلفیگری اصلاحطلب تعارضی وجود دارد، اما واقعیت آن است که به این دسته میتوان نوسلفیان نام داد. این گروه با تکیه بر اندیشههای سلفی قائل به اصلاح هستند(مانند اینکه دولت مشروطه شود، حقوق زنان به رسمیت شناخته شود، به تفکیک قوا و حقوق مدنی مردم و.. توجه گردد. چهرههایی همانند سلمان العوده و.. در این شمول هستند.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: نظام پادشاهی عربستان چه ارتباطی با سلفیگری دارد؟
در حقیقت وهابیت دو پایه دارد. دیانت و سیاست. دیانت را از آغاز آل شیخ بر عهده داشته و فرزندان محمد بن عبدالوهاب است. پایه سیاست هم در دست آل سعود بوده است. رابطه بین این دو این است که آل سعود امنیت آل شیخ را بر عهده داشته است و آل شیخ هم برای دولت مشروعیتسازی میکند. بنابراین ارتباطی همگون دارند. تعبیر من از دولت آل سعود بهعنوان سلفیه سکولار این است که آل سعود بر این نظر است که تا زمانی که وهابیت مفید است از آن حمایت میکنند، اما در عربستان امروز حتی جریانهای سلفی افراطی مخالف دولت هم، رشد بسیاری یافتهاند و در استانی مانند القسیم بهشدت ضد دولت هستند. دولت سعودی هم احساس میکند که برخی گرایشهای وهابی بر ضد دولت موضعگیری میکنند.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: اندیشه وهابیت به چند دسته تقسیم میشود؟
جریان وهابیت به گروههای مختلفی تقسیم میشود. گروه اول جریان عادی وهابیت است که از قرن دوازدهم وجود داشته و جریانی دولتی است. این جریان که شاخه مذهبی وهابیت یا همان وهابیت درباری است. بهعبارتِدیگر، اینها با آل سعود پیوند دارند. جریان دیگر اخوانیهاست که ضد جریان ملکیه یا درباری است و بهشدت معتقد به اصول و مبانی وهابیت است. (هیچ ربطی به اخوانالمسلمین مصر ندارد) آنها در سال 1979 میلادی به مسجدالحرام هجوم بردند و آنجا را تسخیر کردند. ایدئولوژی آنان بهشدت وهابی و وفادارترین افراد به عقاید محمدبنعبدالوهاب هستند. این جریان معتقد است که جریان ملکیه از مسیر محمدبن عبدالوهاب منحرف شده است.
جریان دیگری با تفکر وهابی در مقابل ملکیه(وهابیت درباری) جریان قطبیه است که ریشه در اندیشههای سید قطب دارد. جریان قطبیه، جریان انقلابی است که شکل گرفته است. بعد از جریانهای ملکیه، اخوان و قطبیه، جریان دیگری در وهابیت شکل گرفته که گرایش تکفیری است. نماد اصلی سلفیگری تکفیری در القاعده شکل گرفته است. چنانچه رهبر القاعده جزو خانوادههای مرفه سعودی و ریشه در عربستان دارد.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: نهادهایی مانند لجنه العلماء، هیئت کبار العلما، جامعه مدینه و هیئت امر به معروف و نهی از منکر درعربستان در شمول چه جریانی از وهابیت قرار دارند؟
اینان در حقیقت زیرمجموعه جریان ملکیه هستند. جریان ملکیه یا پادشاهی در حقیقت وهابیت درباری است و ریشه در اندیشهای آل شیخ دارد و نهادهای مورد اشاره اهرمهایی در دست این جریان هستند.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: آیا جریان دیگری با تفکر وهابی در مقابل ملکیه(وهابیت درباری) به فعالیت مشغول است؟
جامعه عربستان پیچیده شده است. نوسلفیان که در دهه 1970 کمیته دفاع از حقوق مشروع را بنیان گذاشتند مخالف دولت هستند. گروههای دیگری مانند اخوان التوحید هم قائل به این هستند که مفاسد دولت را بیان کنند. جدا از این جریان لیبرال هست که تحصیلکرده غرب بوده است و دولت پادشاهی را بر نمیتابند. چنانچه در عربستان ما شاهد بروز اندکاندک نهضتی فمینیستی هم هستیم. یعنی دولت از جوانب مختلف تحت فشار است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: نوسلفیان چه کسانی هستند، چه تفکراتی دارند؟
اولین ویژگی اینها، عقلگراتر از گذشته هستند و دوم سهمی از آموزههای مدرنیسم همانند تفکیک قوا، حکومت مشروطه، حقوق مدنی را بیشتر مد نظر دارند. سوم اینکه به حقوق زنان هم اعتقاد دارند و یعنی تلفیقی از اندیشههای نوین سیاسی و وهابیت دارند. در این حال تکفیر در بین اینان کمرنگتر شده است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: آیا عنوان نوسلفیان را میتوان همان وهابیت با اندیشهای نوین دانست؟
بله. تقریبا اینگونه است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: نقش شبکه جهانی الرابطه الاسلامیه در عربستان در صدور اندیشهای سلفی و وهابی تا چه میزانی است؟
الرابطه الاسلامیه در دهه هفتاد، هشتاد و نود رشد داشت و در کشورهای بسیاری بیمارستان ساخت. یعنی در کنار بیمارستان یک مدرسه وهابی هم ساخت که در آنها تکفیری تربیت کند، اما در دهه نود میلادی سده گذشته و دهه اول قرن 21 رفتهرفته احساس شد که این در این مدارس سلفی تندرو که احداث میشود برای کشورها ایجاد مشکل میکنند. امروزه حتی کشورهای آفریقایی که نیازمند کمک هستند بدبینانه به آن نگاه میکنند. مثلا در کشور پاکستان در شهر اسلامآباد دانشگاهی را با عنوان دانشگاه بینالملل اسلامی ساختهاند که مرکزی برای سلفیپروری و ترویستپروری است. امروز دولت پاکستان میخواهد این مرکز را ببندد، اما عربستان کمکهایش را قطع میکند از طرفی هم این مراکز در صورت باز نگه داشتهشدن بدل به مرکزی برای ترویستها میشود.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: در درون دولت عربستان امیر عبدالله، نایف و… چه جریان اندیشهای قدرت بیشتری دارد؟
نسل بعد از عبدالعزیر پیر شده است و امیر عبدالله بیمار بوده و ولیعهد هم آلزایمر دارد. اکنون قدرت در حال انتقال به نسل دوم است. هرچه قدرت از طبقه اول به دوم میرسد شاهد پراکندگی بیشتر و ضعف قدرت هستیم. چنانچه اکنون اندیشههای نو بیشتر از اندیشه یا سلفی در دولت عربستان جایگاه دارند. تمام این امور بیانگر این است که آل سعود خود را با جهان امروز وفق میدهد. یعنی اندیشهای سلفی آرامآرام در لایهای دولت فروکش میکند.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: آیا جریانهایی مانند اخوانالمسلمین مصر را که در پی ایجاد حاکمیت سیاسی میباشد، میتوان در ردیف سلفیگری سیاسی نوین قرار داد؟
اخوانی گرایش سلفی دارد، اما واقعیت این است که خود اخوان هم جریانی واحد نیست و دارای شعب مختلف است. رهبری اخوان معتدل را کسانی مانند مهدی العاکف و... بر عهده دارند. جریانی دیگر اخوان تندرو است. گرایش دیگر سکولار هستند. تحلیل من این است که در بین سلفیهای جهان اسلام اخوانالمسلمین بهترین گزینه است. یعنی با دیگر مسلمانان اهل تعامل هستند.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: حزبالنور، حزب الفضیله و حزب الاصاله در مصر چه نسبتی با اندیشههای سلفی در عربستان دارند؟
این سه حزب اندیشه سلفی عربستان را نمایندگی میکنند. بهعبارتِدیگر در جریان بیداری اسلامی آنان بهشدت بهدنبال یارگیری در جهان اسلام بود، اما با عملکرد خود(در یمن با حمایت از صالح در بحرین با حمایت از آل خلیفه) مطرود شدهاند. جالب آنکه در مصر هیئت کبار العلما انقلاب مردم را محکوم میکند و انقلاب علیه دولت را حرام میداند. در این حال هم، بهدنبال جایگاه در مصر بودند. در مصر با توجه به زمینههای سلفی این سه حزب بهشدت مورد حمایت عربستان سعودی هستند و فعالیت میکنند.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: نگاه کنونی و رابطه اندیشهای اخوانالمسلمین مصر با اندیشه وهابیت در عربستان چیست؟
بهنظر من بین این دو گرایش ارتباط چندانی وجود ندارد. اخوانالمسلمین هم، وهابیت عربستان را بر نمیتابد. شاید این سؤال پیش آید که چرا مرسی به عربستان رفت؟ در پاسخ باید گفت دولت مصر و نظام کنونی مصر خیلی ضعیف است و نیاز به کمکهایی که قطر و عربستان به این کشور میکنند دارد. آمریکا هم، چون با عربستان پیوند دارد دولت مرسی نمیتواند رسما موضعی ضد عربستانی و ضد وهابی بگیرد. اما در عمل ما چندان شاهد بروز و ظهور اندیشههای وهابی مصر در هیئت حاکمه مصر نیستیم. مهمترین تفاوت این دو جریان تکفیر است. وهابیت تکفیر را دنبال میکند، اما اخوان بهدنبال این امر نیست. دوم وهابیت بهشدت فرقهگرا است، اما اخوان فرقهگرا نیست. سوم اخوانالمسلمین جزء پیکره جهان اسلام است و خود را در ردیف مذاهب اسلامی میداند اما وهابیت(هرچند میگویند که حنبلی هستند اما با حنبلیها تفاوت دارند). اینگونه نیست. بنابراین در دستهبندی اخوان کاملا در بین اهلسنت قرار میگیرد، اما وهابیت نیستند.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: آیا میتوان گفت اسلام اخوانی در آینده رقابت بیشتری در مقابل وهابیت عربستانی در جهان اهلسنت داشته باشد؟
مصر بستر این امر هست و در دورههای خود ثابت کرده است که علمای مصر زمینه تعامل را دارند. مثلا کتابهای طبرسی در مصر چاپ میشود. آنچه باید ما توجه داشته باشیم آن است از این ظرفیتهای مصر بهگونه دقیق بهره گیریم و در راستای همگرایی با اهلسنت در مقابل وهابیت و سلفیگری استفاده کنیم. یعنی این پتانسیل در دل اخوانالمسلمین هست اما بستگی به ما هم دارد که از این ظرفیت بهره بریم. در این حال بهنظر من قطببندی اسلام اخوانی در مقابل اسلام وهابی در حال افزایش است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: به نگاه شما چه عواملی در آینده تغییر و تحولات در قدرتگیری جریانهای سلفی در جهان اسلام نقش دارد؟
هرجا مدرنیسم باشد و فقر هم وجود داشته باشد اندیشههای سلفی رشد میکند. اندیشههای سلفی جذابیت ظاهری برای مردم عوام از جمله بازگشت به سدههای اولیه اسلام و… دارد. یعنی انسان مسلمان مأیوسشده از غرب بهراحتی جذب این فضا میشود و وهابیت هم بهشدت بهدنبال این امر است. در این حال با وجود آنکه ما در برهههایی شاهد رشد این اندیشه در جهان اسلام بودیم، اما بهخاطر عملکرد بد سلفیها در دنیا بهشدت این اندیشه در حال فروکشکردن است. مردم از ترور و جنگ خسته شدهاند. نمونه واقعی قتل بنلادن است. مثلا اگر اسامهبنلادن در دهه 80 یا 90 سده گذشته کشته میشد ناامنیهای بسیاری در جهان اسلام بهوجود میآمد، اما در زمان مرگ بنلادن واکنشی گسترده انجام نشد. چراکه چنین چهرههایی در بین مسلمانان جایگاهی ندارند.
هرچند شاهد بیدرای اسلامی در جهان اسلام هستیم که نوید اسلام معتدلی را در جهان اسلام میدهد اما از طرفی هم باید گفت شرایط کنونی شمشیری دو لبه است. با توجه به وضعیتی که پیشِروی جهان اسلام است بیم آن است که اگر جهان اسلام دقیق نیندیشد و در مقابل جریانهای تکفیری و ارهابی نایستد جریانهای سلفی قدرت پیدا خواهد کرد. در این حال باید گفت روند رخدادهای جهان اسلام نشانگر این واقعیت است با عنایت به اینکه مردم از تکفیر و کشتارها خسته شدهاند، سلفیگری هم دکترین خاصی هم در عرصه حکومت برای جهان اسلام ندارد، با اولیات زندگی مدرن که تمام جوامع اسلامی آن را پذیرفتهاند(در قالب فتواهایی مانند حرامبودن پنکه، تلفن همراه و…) مبارزه میکند نشانگر این است که به افول خود نزدیک میشود. اما همه این رویکرد نیازمند برنامهریزی دقیقی است. در شرایط کنونی با توجه به اینکه رفتهرفته تعارضها بین دنیای غرب و اسلام بیشتر میشود امکان رشد اندیشههای سلفیگری جهادی بیشتری است. چراکه سلفیگری جهادی مخاطبش مسلمانها نیستند بلکه سران غربی و سران دستنشانده هستند. در این حال جریان تکفیری امکان بروز کمتری خواهد داشت و جریان تبلیغی هم اگر رویکرد تبلیغی خود را در پیش گیرد امکان ادامهدادن دارد.
دکتر سید مهدی علیزاده موسوی کارشناس سلفیها و وهابیت
واژگان کلیدی: جریانشناسی سلفیان، جریانشناسی وهابیت، نقش سلفیان در جهان اسلام، رابطه سلفیگری با وهابیت، اندیشه سیاسی سلفیها، آینده جایگاه سلفیها در جهان اسلام، تقسیمبندیهای سلفیان