در خبرها آمده بود که وزير اطلاعات در کنفرانسي خبري پرده از دستگيري دو تيم از عناصر منافقين برداشت که نيت داشتند هم زمان با سالروز اعلام جنگ مسلحانه خود با مردم و جمهوري اسلامي و با هدف انتقام گيري از مردم، در چند ميدان اصلي شهر تهران بمبگذاري کنند.
ترور و حذف انديشهها، يکي از کارکردهاي هميشگي و دائم گروههاي تروريستي و جزو لاينفک عملکرد اين گروهها است و در اين راستا، تروريسم ابزاري است براي نيل به اهداف نامشروع که در قالب ترور، ايجاد هرج و مرج و آنارشيسم و ايجاد جو بي اعتمادي بروز پيدا ميکند و منافقين نيز با پيروي از همين فرمول-اگر چه تاکنون به مقاصد و اهداف خود نرسيده اند- اما اشتياق روز افزون آنها در اين مورد باعث شده که قول و قرارهاي دروغين سران اين فرقه با جامعه بينالملل در عدم استفاده از هربههاي نظامي، تنها به عنوان دروغي بزرگ ارزيابي شود.
اما در کنار تمام شيوههاي تروريستي اين فرقه، علاقه وافر سرکردگان اين فرقه به بمب گذاري،با توجه به بررسي سابقه اين رفتار تروريستي، کاملا ملموس و قابل ذکر است؛
اوايل تیر ماه سال 60 حضرت آيت الله خامنهاي، رهبر معظم انقلاب كه در آن موقع در سمت ریاست جمهوری بودند، در حال سخنرانی در مسجد ابوذرتوسط ضبط صوت بمبگذاري شده منافقين مورد سوء قصد قرار گرفتند و جراحتي عميق برداشتند. يكي از فجيعترين اقدامات گروهك تروريستي منافقين در 7 تير 60 رخ داد. در اين زمان بود كه بمبي قوي مركز حزب جمهوري اسلامي را تخريب كرد و موجب شهادت دكتر بهشتي و بيش از 72 تن از ياران امام شد.
24 اسفند 1363 منافقين كوردل با قرار دادن بمبي چند كيلويي در محل برگزاري نماز جمعه تهران به امامت آيتالله خامنهاي، بسياري از افراد حاضر در نماز جمعه را به شهادت رساندند. بر اثر انفجار اين بمب 14 نفر به شهادت رسيدند و 88 نفر مجروح شدند. 4 بهمن 1379 آرام گفتاري، از اعضاي گروهك منافقين با انجام عمليات انتحاري به وسيله نارنجك در ميان مردم تهران، موجب به شهادت رسيدن و زخمي شدن تعدادي از مردم شد. حمله خمپارهاي خيابان وليعصر تهران در سال1379 كه موجب شهادت 2 نفر و مجروح شدن 7 نفر شد، حمله خمپارهاي به دانشگاه شهيد چمران اهواز، حمله خمپارهاي به ساختمان مسكوني در ايلام و حمله خمپارهاي به مجموعه مسكوني در تهران از ديگر حملات تروريستي گروهك منافقين است.
اگر چه آمار ترورهاي منافقين بعد از اين هم ادامه يافت و بزرگان زيادي در طي عملياتهاي تروريستي منافقين به شهادت رسيدند،اما از آخرين عمليات تروريستي منافقين که به وسيله بمبگذاري و انفجار صورت گرفت، قريب به 10 سال ميگذرد.
سقوط صدام، حضور آمريکا درعراق و خلع سلاح منافقين، به بن بست رسيدن تئوري بمب گذاري براي ايجاد آشوب و هرج و مرج در کشور باعث شد تا منافقين، علي رغم ميل باطني خود و با علم به ناکارآمدي بمب گذاري و ايجاد آشوب و هراس، تئوري مذکور را کنار بگذارند و تلاش کنند تا از مسير سياسي، به خواستههاي خود برسند.
اگر چه تمام رفتارهاي صورت گرفته از جانب منافقين طي سالهاي گذشته در جهت خروج از ليست تروريستي ، به ظاهر سياسي و دور از خشونت بوده است اما نبايد از نظر دور داشت که طبع تروريستي منافقين و سرشت درنده خويي آنها همچون آتش زير خاکستر،همچنان ميل به خون ريزي و جنايت دارد و اين سرشت تروريستي براي رسيدن به هدف خود تنها در انتظار بهانه و زمان مناسب بود که ظاهراً در تحليلهاي سران اين فرقه، با توجه به سالگرد آشوبهاي پس ازانتخابات رياست جمهوري،زمان مناسب از راه رسيده بود و در معرکه گيري برخي فتنه گران و اندک طرفداران آنان، تحليل سران فرقه منافقين اين بوده که ميتوان با ايجاد چند انفجار، با يک تير چند نشان زد؛ اول آنکه طبع تروريست و آنارشيسم گراي خود را ارضاء کرده و در ثاني جو موجود در کشور را ناآرام کنند؛به گونه ای که در انتها، شناسنامه اين رفتار نيز به نام ديگر گروههاي مظنون نوشته خواهد شد.
اما گذشته از تمام درونياتي که براي اين رفتار ميتوان بر شمرد، اين واقعيت نبايد از نظر دور شود که ملت بزرگ ايران اگر چه ملتي است که بيشترين لطمات را از تروريسم ديدهاست، به گونه ای که 16 هزار نفر از عزيزان اين ملت در عملياتهاي تروريستي به شهادت رسيدهاند اما ايستادگي ملت ايران وقتي در مقابل موارد بزرگتر از اين، از قبيل جنگ تحميلي و تحريمهاي بسيار شديد اقتصادي، با سربلندي توام بودهاست،طبيعي است که تروريسم خرده پايي همانند منافقين نميتواند ذرهاي از مقاومت سترگ ملت ايران بکاهد.
از سويي ديگر سران منافقين نيز علي رغم اشراف به اين مسئله که در اذهان مردم ايران به عنوان منافق از آنها ياد ميشود و با وجود اينکه ميدانند در صورت وقوع انفجارهاي مورد نظرشان، باز هم طرفي نخواهند بست،اما به نظر ميرسد نيت اصلي منافقين از اين عمل، بيشتر مصرف درون سازماني داشته باشد زيرا در تعريف و تشريح تئوريهاي گذشته و حال منافقين، آنچه که به آن اسلام ايدئولوژيک گفته ميشود، تنها با خشونت است که به خواستههاي خود ميرسد و نقض اين هدف، در حقيقت تمام ماهيت وجودي اين فرقه را که همواره براي رسيدن به اهدافش خشونت را در نظرات و آرمانهايش تئوريزه ميکند، زير سوال خواهد برد و از سويي ديگر علي رغم تمام مواردي که سران سازمان منافقين از آن به عنوان پيروزيهاي بزرگ ياد ميکنند(خروج از ليست تروريستي،تحريمهاي اقتصادي جمهوري اسلامي، همراهي برخي سياسيون اروپايي با آنها و ... ) اما اوضاع اين فرقه به گونهاي در حال رقم خوردن است که از نظر نيروهاي اين فرقه،همه چيز در حال خراب شدن و از هم پاشيده شدن است. بنابراين، حداقل براي مصرف داخلي هم که شده، منافقين بايد با نقاب به چهره زدن برخي عملياتهاي تروريستي را انجام دهند تا در درون نيروهاي خود اينگونه القا کنند که مقاومت پوسيدهشان هنوز هم نفسي ميکشد.