پس از پيروزي انقلاب اسلامي سازمان مجاهدين خلق، اساساً به مشاركت و همكاري صادقانه در اركان و نهادهاي جمهوري اسلامي اعتقاد نداشت و آنچه بعد از پيروزي انقلاب غالباً محل نزاع واقع شد، سهمي بود كه منافقين براي خود قايل ميشدند. تمامي اسناد و قراين نشان ميدهند كه آنان پيوسته در صدد نفي تمامي نيروهاي اصيل انقلاب بودهاند و از لحظه پيروزي انقلاب به تدارك رويارويي مسلحانه پرداختهاند. آنان سال 1358 را «سال افشاگري ارتجاع» و سال 1359 را «سال مقاومت» اعلام كردند. اين پديده نشان ميدهد كه مجاهدين خلق عرصه سياسي كشور را با ديدگاهي استراتژيك به عنوان صحنه نبرد و رويارويي مينگريستند. در وهله اول قصد تضعيف پايگاه مردمي روحانيت بالاخص رهبري امام خميني (ره) داشتند و در وهله بعد در پي يك حكومت جانشين براي جمهوري اسلامي بودند.(1)
پس از دستگيري دو تن از عوامل منافقين که در آستانه شورش ننگين منافقين در سال 1360، درصدد آن بودند بزرگداشت ياد اين فضاحت، در چند نقطه از تهران بمب گذاري کنند، سران فرقه منافقين از ترس توجه اتحاديه اروپا به اين مسئله، دستپاچه شدند و به رسانههاي گروهي جهان ايميل زدند و حضور خود در عمليات تروريستي در تهران را تکذيب کردند. با توجه به اينکه منافقين ادعا ميکنند از سال 2001 دست به سلاح نبردهاند و در هيچ عمليات تروريستي مسلحانه شرکت نکردهاند، تکذيب عوامل منافقين در بمب گذاريهايي که قرار بود انجام شود از قبل هم قابل پيش بيني بود. اما نکتهاي که منافقين از آن غافل شدهاند، آماده باش و حضور براي شورش عمومي بود که سران اين فرقه از قبل، آن را از مردم استمداد کرده بودند و قرار و مدار اين شورش را هم از 20 تا 30 خرداد وضع کرده بودند. وقتي قرار است منافقين عموم مردم را به عنوان «دهه قيام براي سرنگوني رژيم » به خيابانها بکشانند، مسلم است که تنها از دور دستي بر آتش نخواهند داشت و با اين خيال که در بلبشوي آشوبها و اغتشاشها اگر دو نفر از اعضاي اين فرقه هم در تهران چند بمب منفجر کنند، همانند آشوبهاي فتنه گران در سال گذشته خواهد بود و مثلا همانگونه که اثر مشخصي از قاتل ندا پيدا نشد، کسي هم به منافقين براي بمب گذاري شک نخواهد کرد.
مرور سه دهه قبل نشان ميدهد که از 29 سال گذشته تا به امروز و در دورههاي گوناگون، شاهد تغييرات شتاب دار و انقلابي در مطلوبهاي نهايي منافقين خلق بودهايم که سرآمد آنها آغاز به اصطلاح مبارزه با امپرياليسم بود که تا تغذيه از آبشخور و سينه زدن زير پرچم امپرياليسم چرخش کرد. تغييرات اين سازمان در مورد تئوريهاي رفتار با خانواده، عملياتهاي نظامي، آينده سياسي و حضور در ايران،آنقدر فراوان بوده که موجب شگفتي هر تاريخ نگاري ميشود و هر پژوهشگري را در اثبات نظريه مزدور بودن منافقين ثابت قدمتر ميکند. در حقيقت تنها رفتار باثبات اين فرقه در طول 3 دهه گذشته، ميل و اشتياق زياد به مزدوري و البته خيانت به مردم ايران بوده است.
وقايع 30 خرداد سال 60 و ترور بيش از 12 هزار انسان بيگناه، همآوايي و مزدوري براي صدام و خيانت به رزمندگان ايران در طول سالهاي دفاع مقدس، جاسوسي براي آمريکا و اسرائيل و بسياري ديگر از اقدامات تروريستي و خرابکاري که از سال 1360 آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد، نشان ميدهد که در طول 30 سال گذشته هيچ تغييري در رفتار و منش منافقين ايجاد نشده است و اتفاقات اخير نيز مويد اين مطلب است که مشي تروريستي منافقين همچنان ادامه دارد.
سياست يک بام و دو هواي منافقين در مورد 30 خرداد نشان از مشي منافقانه اين فرقه دارد. از سويي سران اين فرقه در مجامع بينالمللي اعلام ميکنند دست از رفتارهاي تروريستي برداشتهاند و ازسويي ديگر همچنان در داخل کشور ميل به جنايت و خرابکاري در آنها موج ميزند. اما 30 خرداد تفاوت بزرگي که با ساير رفتارهاي تروريستي منافقين دارد در اين است که اين تاريخ در حقيقت سرآغاز و سرفصل آشکار سازي جنايت و خيانت منافقين در برابر ملت ايران است. ننگ 30 خرداد براي منافقين به حدي زياد و بزرگ است که به هيچ عنوان قادر به جمع و جور کردن و پاک نمودن آثار اين خيانت بزرگ نيستند و نمايشها و سياه بازيهاي اندک پارلمانترهاي اروپايي هم نميتواند آثار گذشته اين ننگ و ديگر افتضاحات و خيانتهاي منافقين را پاک کند. 30 خرداد در حقيقت سرفصل و تابلو خيانتهاي بزرگي است که عقبه آن از قبل و به دنبال شکست طرح سهم خواهي منافقين از انقلاب آغاز شده بود و البته اين خيانت چيزي نيست که با تبليغات رسانهاي منافقين و سياسيون اروپايي طرفدار آنها پاک شود زيرا مسعود رجوي که ادعا ميکند حاضر است در هر دادگاهي حاضر شود و در مقابل تمام اعمال انجام شده توسط اين فرقه، جواب پس دهد، جدا از اين پز توخالي، چگونه ميتواند پاسخ ترور يک خياط، زنده سوزانده شدن کودکي سه ساله، ترور پيرمرد 70 سال و امثال آن را بدهد؟ آيا حمله به مردم با تيغ موکت بري در سيام خرداد ميتواند توجيه مناسبي داشته باشد؟
--------------
1 - موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي