آمریکا در نحوه انتخاب موضع خود در برابر تروریسم و تروریست با یک الگوی خاص عمل میکند. یک نگاه کوتاه به مواضع متعدد آمریکا در قبال موارد گوناگونی مثل ترور، نشان میدهد که تعریف تروریست به این سادگی نیست، که شخصی به اعتقادات افراطی پایبند باشد و برای کشتار غیرنظامیان بیگناه به طور تصادفی دست به فعالیتهای خشونتآمیز بزند. با دقت بیشتر متوجه میشویم که برجسته ترین عامل در تعریف «تروریست» این است که او در کجا فعالیت میکند و چه شخص یا دولتی را مورد هدف قرار میدهد.
به نظر میرسد، سیاست آمریکا اینگونه باشد که «دشمنِ رقیب من، یار و یاور من است.» به عبارت دیگر، تروریست خوب، متولد شد؛ افرادی مثل عبدالمالک ریگی، رهبر گروه تروریستی جندالله که علیرغم جنایات فجیع وی در ایران، در فهرست سیاه آمریکا قرار نگرفت.
جندالله عامل بسیاری از حملات تروریستی، آدمربایی، اعدام گروگان و قاچاق مواد مخدر است. این گروه از سال 1382، 409 انسان بیگناه را در طی حملات جداگانه کشته و زخمی نمود، ولی هنوز هم واشنگتن آن را به عنوان یک گروه تروریستی نمیشناسد.
عبدالمالک ریگی در تاریخ 4 اسفند 1388 توسط نیروهای امنیتی ایران دستگیر شد. خود ریگی میگوید که هزینه فعالیتهای وی را آمریکا و اسرائیل فراهم میکردند؛ ادعایی که «رابرت بائر» مأمور سابق سازمان سیا آن را تأیید کرد.
در ادامه فهرست برخی از حملات جندالله را ملاحظه میکنید:
- در سال 1384، قتل عام تاسوکی. 22 غیرنظامی را در بزرگراه نگه داشتند و با قساوت تمام آنها را به ضرب گلوله کشتند؛ دو نفر را گروگان گرفتند و پس از انتقال به پاکستان آنها را کشتند.
- در سال 1385، 18 تن از اعضای سپاه پاسداران به طرز بیرحمانهای بر اثر انفجار یک خودروی بمبگذاری شده در زاهدان کشته شدند. چهار نفر دیگر در همان سال، در حالی که در خودرو خود بودند مورد حمله مسلحانه قرار گرفتند. آنها را پس از اینکه گروگان گرفتند، تنها به خاطر ایجاد رعب و وحشت کشتند و اجسادشان را به همراه مواد منفجره در خودروهایشان در خیابانهای زاهدان رها کردند.
- در سال 1387، ایران به سوگ ربایش و قتل 16 مأمور نیروی انتظامی پاسگاه شمسر نشست.
- سپس در سال 1388، 11 پلیس در سراوان کشته شدند. در همان سال، انفجار یک بمب در یکی از مساجد زاهدان جان 25 نفر را گرفت و 120 نفر دیگر را مجروح کرد.
- جدیدترین حمله انتحاری جندالله در روستای پیشین در نزدیکی مرز ایران با پاکستان رخ داد که که منجر به کشته شدن 43 نفر و مجروح شدن بیش از 80 نفر دیگر شد.
اعضای جندالله قتلهای متعددی مرتکب شدند ولی وحشتناکتر از آنها این بود که اعضای گروه از این قتلهای ترسناک فیلمبرداری میکردند و برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه اقدام به پخش آنها میکردند. این فیلم که در نوع خود بیسابقه است یکی از اعدامهای جندالله را نشان میدهد؛ قتل یک دانشجو به نام آقای فلاحتی در خانه خودش.
جندالله از طریق قاچاق مواد مخدر، گروگانگیری و پول نقدی که از دولت آمریکا میگرفت کسب درآمد میکرد.
برادر بزرگتر عبدالمالک ریگی، حمید، که به عنوان دست راست وی بود، تا پیش از دستگیری در تمامی فعالیتهای گروه شرکت داشت. حمید پس از دستگیری ماجرای دیدارش با نمایندگان آمریکایی در سفارت آمریکا در اسلامآباد را بازگو کرد.
حمید ریگی:
جندالله در اسلام آباد درخواستهای متعددی از حامیان آمریکاییاش نمود. یکی از این درخواستها پوشش رسانهای در سراسر جهان بود.
یکی از اهداف عبدالمالک این بود که عناوین اخبار را از خود کند، و این همان چیزی بود که به آن دست پیدا کرد. شبکههای خبری دولتی در آمریکا از قبیل VOA شروع کردند به اختصاص دادن زمانهایی برای اخبار درباره ریگی، و او را به عنوان یک مبارز آزادیطلب ایرانی به جهانیان معرفی کردند. العربیه و بی.بی.سی هم پوشش گستردهای به اخبار مربوط ریگی دادند.
اولین فیلمی که العربیه پخش کرد، فیلم خشنی از بریدن سر یک نفر بود که توسط خود عبدالملک انجام شد. شهاب منصوری، برادرزن حمید ریگی، قربانی این قتل وحشیانه بود. وی متهم به جاسوسی شد و سپس سرکرده جندالله سرش را از تنش جدا نمود و علیرغم ارتباط فامیلی آنها، اولین موضوع هنرنمایی رسانهای ریگی شد. والدین شهاب، شب قبل از حادثه، طی یک تماس تلفنی تکاندهنده از خود ریگی، از مرگ قریبالوقوع پسرشان باخبر شدند. ریگی به آنها گفته بود که فیلم قتل پسرشان را فردای آن روز در العربیه مشاهده کنند.
العربیه به تدریج تبدیل به بلندگویی برای جندالله شد، و محلی برای سخنرانی ریگی و مصاحبههای اختصاصی به طور منظم با وی ارائه کرد.
عبدالمالک ریگی در مصاحبهای با بی.بی.سی فارسی توضیح داد که چرا غیرنظامیان را مورد حمله قرار میدهد. وی گفت که صرف حضور غیرنظامیان در چنین تجمعاتی از آنها یک مزدور میسازد و مزدور باید کشته شود!
ریگی برای جلب توجه رسانههای جهان از حملات انتحاری استفاده میکرد. گروه وی مسئول سه حمله انتحاری در استان سیستان و بلوچستان در جنوب شرق ایران است. حملاتی که منجر به کشته شدن 86 نفر و مجروح شدن صدها نفر شد.
او قابلیت شستشوی مغزی پیروانش برای انجام حملات انتحاری را داشت و برادر کوچکترش، عبدالغفور، را برای اولین حمله انتخاب نمود.
عبدالغفور در بیست و پنجم بهمن سال 1385، جان خود و دو نفر دیگر را در سراوان گرفت؛ چهار نفر دیگر هم مجروح شدند. وی مواد منفجرهای که به اتومبیلش متصل بود را منفجر کرد و آغازگر مبارزه تروریستی علیه ایرانیان شد.
دومین حمله انتحاری این گروه در 7 خرداد 1388 رخ داد که یک عضو جندالله در مسجد امام علی (ع) زاهدان خود را با کمربند انتحاری منفجر کرد و علاوه بر مجروح ساختن صدها نفر، 25 نفر دیگر را به کام مرگ کشاند.
سپس سومین حمله انتحاری در 26 مهر 1388 در شهر کوچک مرزی پیشین رخ داد. عبدالواحد سراوانی، عضو جندالله، کمربند انفجاری خود را در یک نمایشگاه صنایع دستی منفجر کرد و 43 نفر را کشت و 150 نفر دیگر را مجروح ساخت.
حمایت آمریکا از گروه تروریستی جندالله از دوران ریاست جمهوری جورج بوش آغاز شد. رسوایی که ابداً حیرتانگیز نیست و نشاندهنده سیاستهای جنگطلبانه وی در قبال ایران است. ولی پس از بوش جانشین وی باراک اوباما با شعار تغییر روی کار آمد و روزنه امیدی برای روابط بهتر با ایران و جهان اسلام بود. اما همزمان با ارسال پیام تبریک سال نو برای ملت ایران توسط اوباما، دولت وی از جندالله حمایت می نمود.
به نظر میرسد که آمریکا سیاست دوستی با گروههای اپوزیسیون ایرانی که هدف اصلی آنها سرنگونی جمهوری اسلامی است را اتخاذ کرده است. عبدالمالک ریگی میگوید نمایندگان آمریکایی به وی گفته بودند که از گروههای مسلّحی که قابلیت متزلزل ساختن دولت ایران را داشته باشند حمایت میکنند. آنها به ریگی گفته بودند که طالبان و القاعده دیگر در دستور کار آنها قرار ندارند.
ولی افشاگرانهترین قسمت اعترافات عبدالمالک شرح مکانی است که وی قبل از دستگیری در آنجا بود. ریگی میگوید چند ساعت قبل از پرواز به دبی در یک پایگاه هوایی در افغانستان بوده است. وی گفت که عازم بیشکک در قرقیزستان بوده که مأمورین اطلاعات ایران هواپیمای وی را مجبور به فرود کردند.
چشمپوشی از تروریسم در برخی از نقاط جهان و به عبارت دیگر اجازه دادن به گسترش «تروریسم خوب» بخشی از استراتژی آمریکا در منطقه شده است. برخی از گروههای تندرو مجاز هستند که آزادانه در منطقه پرسه بزنند و از برچسب سازمان تروریستی آمریکا هم در امان بمانند.
چارهای جز این نمیماند که اینگونه نتیجهگیری کنیم که آمریکا در مبارزه به اصطلاح علیه تروریسم موفق نبوده و با همین شعار به گسترش افراطگرایی لجام گسیخته کمک کرده و جان شهروندان بی گناه ایرانی، آمریکایی و غیر آمریکایی را به خطر انداخته است.