سیدمحمدجواد هاشمینژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان در سلسله جلسات مدرسۀ مجازی رویش اندیشۀ اندیشکده برهان، به بازشناسی ماهیت و اقدامات گروهک منافقین با موضوع «مروری بر ناگفتههای سال ۶۷» پرداخته است. در چهارمین جلسه از این سلسله جلسات به عملیات فروغ جاویدان و توطئۀ منافقین در سال ۶۷ پرداخته شده که در ادامه صوت پیاده شدۀ آن تقدیم میشود.
مردم مهمترین محور مقابله با منافقین
در جلسات قبل به شکلگیری منافقین، عملکرد آنها و ترورهایی که انجام دادند اشاره شد. ایشان امید داشتند تا در سایۀ ترور شخصیتهای بزرگ نظام، کشور را به اغتشاش بکشانند و وقتی اغتشاش شد، شرایط برای بازگشتشان و قبضهکردن مملکت فراهم شود. این اتفاق نیفتاد و با حضور گستردۀ مردم، در شرایطی که منابع اطلاعاتی و امنیتی ما هنوز شکل نگرفته بود، این توطئه آنها به شکست انجامید. آن زمان هنوز وزارت اطلاعات نداشتیم، این وزارتخانه در سال ۶۴ شکل گرفت. سپاه هنوز در شکلگیری ابتدایی بود. به واقع اگر حضور مردم را نداشتیم، قطعاً پیشبینی منافقین به وقوع میپیوست و شهرها به اغتشاش کشیده و شیرازۀ امور از هم میپاشید. به خصوص که درگیر جنگ در مرزهایمان هم بودیم. مجدد عرض میکنم، حضور یکپارچه، قدرتمند و متحد مردم این نقشۀ منافقین را در هم ریخت. پدر و مادری به سازمانهای نظامیاطلاعاتی کشور مراجعه میکنند و بچهشان را لو میدهد و میگوید این بچۀ من از اعضای منافقین است. در چنین شرایطی بود که توانستیم تروریسم را در کشور مهار کنیم. گاهی در روز تا صد نفر شهید ترور داشتیم. چنین شرایطی داشتیم. ولی وقتی مردم حضور داشته باشند، در عرض یکی دو سال توانستیم ریشۀ نفاق را، آن هجمۀ گسترده را مهار کنیم و جمع زیادی از منافقین که در خانههای تیمی بودند را دستگیر و به زندان بیاندازیم. بعضاً برخی از منافقین تواب شدند و بعضی زندانشان تمام شد و آزاد شدند. البته سرنوشت برخی از آزادشدگان حکایتی در سال 67 دارد که بعدا عرض خواهم کرد.
بنبست منافقین در کشور و مزدوری برای صدام
حضور منافقین در کشور، بعد از این که به بن بست خوردند، منجر به این نتیجه شد که پیروزی برای آنها از این طریق امکانپذیر نیست. مترصد و متوسل به کشوری که در حال جنگ با ما بود شدند و هر چه از فعالیتهای نظامی و اطلاعاتی در توان داشتند به صدام کمک کردند تا بتواند خودشان را از زیر حملات قدرتمند رزمندگان اسلام (که حالا توانسته بودند انسجام پیدا کنند و حملات صدام را نه تنها دفع کنند، بلکه بخشهایی از خاک عراق را هم به تصرف خود در بیاورند) رهایی بخشند. با حضور منافقین و کمک به صدام، صدام توانست خودش را تا حدودی از این مخمصه درآورد. کار جنگ که به بنبست رسید، آتشبس از سوی دو طرف پذیرفته شد و قطعنامۀ ۵۹۸ سازمان ملل صادر گردید. قرار شد در چارچوب آن بین ایران و عراق صلح برقرار شود. طبیعتاً کارکرد منافقین اینجا زیر سؤال بود که بعد از این چه نقشی خواهند داشت؟ چون صدام شرور بود، چون حزب بعث در اساسش با دین و دیانت و اسلام و به خصوص تشیع مشکل داشت و لذا این کارکرد، این تفکر، این دیدگاه برای منافقین مثمر ثمر بود؛ لذا به صدام پیشنهاد دادند تا بعد از اتمام جنگ به ایران حمله کرده و بخشهایی از کشور را به اشغال در آورند. هر چند که مدعی بودند قادر خواهیم بود در عرض سه روز تهران را فتح کنیم. فکر میکردند چون مردم هشت سال جنگ کردهاند خسته شدند. فکر میکردند تواناییهای نظامی و منابع اقتصادی ما تحلیل رفته و با این شرایط قادر خواهند بود که به شهرهای ما حمله کنند و در عرض دو سه روز تهران را به اشغال درآورند. باز هم حضور مردم. کشاورزان، روستاییان، همه کسانی که در سر راه اینها بودند مقاومت کردند و جمع زیادی از هموطنان و مردم کشورمان در عملیات مرصاد، به شهادت رسیدند. پیشبینیشان این بود که در هر شهری که وارد شوند، با هماهنگیهایی که قبلاً با زندانها انجام داده بودند، قادر خواهند بود شهر را به اشغال در آورند.
زندان، مقر فرماندهی منافقین
لازم است راجعبه زندانها و نقشی که زندانیان منافق داشتند، مباحثی را مطرح کنم. اساسا زندان مرکز فرماندهی و ایجاد تشکیلات و جذب نیرو برای منافقین بود. حداقل یکی از مراکز مهم جذب نیرو برای منافقین بود و از آنجا بسیاری از حرکتهای جنایتکارانه در داخل کشور هدایت میشد. در سال ۵۱ که ساواک به منافقین حمله کرد و سازمانشان را فرو پاشاند، مجددا سرانشان در داخل زندان سازمانشان و تشکیلاتشان را سامان دادند. اعضایشان را به یکدیگر وصل کردند، کلاسهای ایدئولوژیک برایشان گذاشتند، برای هر زندانی سیاسی که وارد زندان میشد دام گذاشتند که چگونه او را جذب کنند. طی فرایندی روی فکر ایشان کار میکردند. زندانی سیاسی به هر دلیلی و با هر مبانی فکری که وارد زندان میشد، منافقین با کارکرد قبل و تجربیات پیش از این، روی افکارش کار میکردند، تئوریهایشان را میگفتند و در اغلب مواقع در جذب این افراد موفق میشدند. بسیار افرادی داشتیم که جذب اینها شدند درصورتی که قبلاً عضو منافقین نبودند، ولی در داخل زندان عضو شدند و این تشکیلات منافقین را منسجمتر کرد. بنابراین زندان از قبل برای منافقین محل انسجام و تشکیل هستههای مختلف عملکردی در خارج از زندان است. به محض این که زندانی از زندان آزاد و دوران زندانیاش تمام میشد، مأموریتهایی در خارج از زندان داشت. باید این مأموریتها را انجام میداد و از داخل زندان هم این کار فرماندهی میشد. این کار مسبوق به سابقه هست. لطفالله میثمی یکی از اعضا و سرکردگان منافقین قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، میگوید: «بیرون از زندان که بودیم، مسعود رجوی از داخل زندان میگفت یک عملیات انجام دهید. مثلا یکی از مستشاران آمریکایی و یا کسی را ترور کنید. ما اینجا با چریکهای فدائی در رقابت هستیم و میخواهیم در نسبت با آنها دست برتری پیدا بکنیم.» و ادامه میدهد: «نمیفهمیدم این چه کاری است؟ نیروها را به خطر بیندازیم تا لو بروند و بخشی از کارهایمان لو برود که شما در داخل زندان نسبت به دیگران برتری پیدا کنید و دست برتر را داشته باشید.» سازماندهی و هماهنگی و فرماندهی منافقین از داخل زندان مسبوق به سابقه بود و در این کار تجربه داشتند. تشکیلات داخل زندان فرصت مغتنمی برای اینها بود. برای آموزشدادن، برای انسجامبخشیدن، برای جذب نیرو و برای هدایت نیرو به عملیاتهای مختلف. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از مقابله مسلحانه نیز این اتفاق به شکل بسیار گستردهتری (با توجه به فضای بازی که انقلاب اسلامی ایجاد کرده بود) انجام شد. منافقین از داخل زندان تشکیلات داخل کشور را هدایت می کردند. بسیاری از ترورهایی که انجام شد از داخل زندان هدایت شد. حتی در داخل زندانها هم ترور انجام میدادند. شهید کچویی یکی از مسئولین زندان اوین، توسط یکی از کسانی که به ظاهر از منافقین برائت جسته بود در داخل زندان به شهادت رسید. اینقدر اعتماد را جلب میکند تا اسلحه به دست گیرد و بعد شهید کچویی را در داخل زندان ترور کند. شهید حسین قانع مسئول زندانهای مشهد توسط یک زندانی منافق که یا مدت حبسش تمام شده بود یا مرخصی گرفته بود، شهید شد. این حوادث توسط همین منافقین از داخل زندان هدایت، فرماندهی و اجرا شد. بسیاری از ترورهایی که در کشور داشتیم توسط منافقین اجرا میشد. بنابراین فکر نکنیم زندان یعنی محیطی که فقط زندانی مدت زندانیاش را سپری میکند. به هیج وجه! زندان برای منافقین نقش یک ستاد عملیاتی و شناسایی و اجرایی تام داشت.
زندان، مکمل نقشه منافقین در حمله به کشور
لذا مسعود رجوی سرکردۀ منافقین و تیم منافقین در خارج از کشور و در عراق، در هماهنگی کامل با داخل زندانها، عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان را انجام دادند. عملیات دو بخش داشت: یک بخش داخل کشور و زندانها و بخش دیگر در عراق و در داخل جبههها. قرار بود هم زمان این دو قطب با یکدیگر عمل کنند. وقتی که چنین چیزی واقع شود، این زندانی دیگر زندانی نیست. این زندانی بخشی از این لشکرکشی و تجاوز است. یک وقت فردی را گرفتید و زندانی کردید به جرمی، دوران محکومیتی دارد که طی میکند. مثلا از فردی پنج گرم مواد گرفتند، جرمی مرتکب شده که مقداری زندانی دارد و در حال طیکردن دورۀ زنداناش هست. وقتی که در زندان دست به اقدام جدید میزند، دست به حمل مواد در سطح بسیار گستردهتر و بالای یک کیلو، دو کیلو، سه کیلو میزند، طبیعتاً این جرم، جرم جدیدی است. جرم قدیمی نیست. الان جرم جدیدی اتفاق افتاده، حکم جدیدی دارد. شرایط جدیدی را هم فراهم کرده است. منافقینی که در داخل زندان در حال گذراندن مدت زندانشان بودند، با گروهی که در حال نبرد با کشورشان هستند، ارتباط گرفتند. این گروه در حال جنگ مسلحانه و محاربه با کشورشان است. این ارتباطگیری شرایط جدیدی را برایشان فراهم میکند. جرم جدیدی را برایشان ایجاد کرده است. نباید بگذاریم تاریخ تحریف شود. نباید اجازه دهیم منافقین آنطور که دلشان میخواهد، موضوع را تحریف کنند. تقابل جمهوری اسلامی با منافقین در سال 67، تقابل با زندانیان نبود. تقابل با بخشی از ارتشی بود که در مرصاد عملیات انجام داد. در عملیات مرصاد بیش از ۱۵۰۰ نفر از اعضای منافقین به هلاکت رسیدند. بخشی از آنها از داخل زندان هدایت میشدند. این جزیی از ارتش است. جزیی از ارتش منافقین است. با همدیگر گازانبری عمل میکنند. سرکردۀ منافقین قبل از عملیات گفته بود، لشکریان! شرایط در داخل کشور فراهم هست. مردم از جنگ خسته شدند. شرایط اقتصادیشان آماده نیست. شرایط نظامیشان آماده نیست. کافی است که به شهرها برسید، به شهرها که برسید کار را و هدایت شهرها و در دست گرفتن شهرها با زندانیان است. کاملاً کار، تشکیلاتی شده، آماده شده، ارتباطها برقرار، ستاد فرماندهی لشکر در عراق و ستاد فرماندهی از داخل کشور و در زندانها فراهم شده است. زندانها نقش ستاد منافقین را تشکیل داده بودند. این یک جرم جدید است.
منافقین زندانی مانند منافقین در مرصاد هستند
این شرایط با شرایطی که این منافق قبلاً در یک خانۀ تیمی دستگیر شده و چون دست به سلاح نبرده است و آدمی نکشته و مثلاً چهار سال زندانی دارد، تفاوت دارد. ارتباط با لشکر برقرار کرده و نقش لشکر رجوی را پیدا کرده است. این محرز است که جرم جدیدی اتفاق میافتد. حتما در شرایط جدید حکم جدید هم بر او مترتب میشود. حکم او چیست؟ حکم آن سرباز که در جبهه است. حالا در جبهه چه اتفاقی افتاده؟ وقتی که در جبهه سرازیر شدند، رودررو میزنند، رودررو با یکدیگر مقابله میکنند، شهید میدهیم و از آنها هم میکشیم. این دیگر تقابل جبههای است. بنابراین زندانها را نباید در نقش محلی که زندانی فقط و صرفاً دوران زندانش را میگذراند، تصور کرد. قبلا نیز این گونه بود. در طول هفت سال قبل از سال ۶۷، آن کس که جرم کرده بود و انسان کشته بود، اعدام میشد و آن کسی که نکشته بود، جرمش به تناسب همکاریهایی که داشت، مدت حبسش متفاوت بود و بعد هم آزاد میشد. این چیز مشخصی بود. این قبلاً هم اتفاق افتاده بود. اگر جمهوری اسلامی قصد داشت کسی را به جرم عضویت در گروهک منافقین اعدام کند، میتوانست قبل از این هم این کار را انجام دهد. حتی در سختترین شرایط میتوانستیم این کار را انجام دهیم، ولی انجام ندادیم. در جلسات بعد دربارۀ شرایط سال 67 صحبت خواهم کرد. گرچه درباره اهم سرفصلها توضیح دادم. هماهنگیها، انسجامها، یکپارچگیها، ستاد فرماندهیشدن زندانها، شرایط جدیدی را به وجود آورد که در آن مقطعی که قرار گرفته بودیم، تصمیم جدیدی را میطلبید.
اگر زندان نبود تشکیلات منافقین در کشور ناقص میماند
اگر زندان وجود نداشت، بسیاری از کارهایی که منافقین درپی انجام آن در داخل کشور انجام بودند، محقق نمیشد. اگر زندان و تشکیلات داخل زندان، انسجام داخل زندان، نیروگیری و جذب نیرو در زندان وجود نداشت، بسیاری از اتفاقاتی که منافقین برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران رقم زدند، انجام نمیشد. شماری از زندانیان، بسیاری از اطلاعات شهر را از منابع خانوادگیشان جمعآوری میکردند و با همین روش این اطلاعات را به منافقین منتقل میکردند. این چنین وضعیت منسجم و زنجیرواری این حلقهها را به یکدیگر متصل میکرد. شهرهای گوناگون، افراد گوناگون، جمعآوری اطلاعات، جمعآوری اطلاعات از داخل مرزها، از طریق شنودها، همه اینها را که جمع کنیم، منافقین خدمت بسیار بزرگی به صدام کردند و علیه کشورشان و مردم این سرزمین خیانت بزرگی کردند. این شرایط طبعاً وضعیت جدیدی را برای آنها ایجاد کرد که انشاالله در قسمت بعد توضیح خواهم داد که ماجرای اعدام منافقین در سال ۶۷ با چه زمینهها و با چه شرایطی اجرا شد.
پایان جلسۀ چهارم