آموزش مبارزات چریکی
پیش از انقلاب برای تشکیل هستههای مقاومت در داخل کشور، به کشورهایی مانند افغانستان، پاکستان، لبنان و دیگر کشورهای عربی مسافرت میکرد. نظرش بر این بود که اگر انقلاب پیروز نشد، با هستههای مقاومت در خارج از کشور در ارتباط باشد و دست از مبارزات خود برندارد. یک سری تعلیمات چریکی و رزمی در این کشورها دیده بود و به اهالی روستاهایی مانند رمنت، بیشهسر، هتکهپشت و هریکنده آموزش میداد و مردم را با وسایل جنگی آشنا میکرد.
به نقل از رمضانعلی، برادر شهید ابوالقاسم بزاز
جریان ورود به سپاه
پس از پایان خدمت سربازی در کرمانشاه، مدتی بیکار بود تا اینکه یکی از رانندگان تاکسی در قائمشهر دنبال یک راننده صادق و امین میگشت تا با ماشین کار کند. عمهام که در قائمشهر زندگی میکرد، سیدرحیم را به او معرفی کرد. سید رحیم هم اهل کار و راننده بسیار خوبی بود. پس از مدتی ششصد تومان درآورد که برای آن زمان پول زیادی بود. تقریبا شش ماه آنجا کار کرد، تا اینکه در سپاه بابل به عنوان راننده پذیرفته شد.
به نقل از عبدالعظیم، برادر شهید میررحیم طاهری
اهمیت درس خواندن از دیدگاه شهید کاظمی
چنان به پدرمان وابسته بودیم که اگر یک روز موقع ناهار به خانه نمیآمد، ما گریه میکردیم و با دلجوییهای مادر ساکت میشدیم. به درس خواندن ما خیلی اهمیت میداد. وقتی ما در مدرسه بودیم، همیشه ساعت 10 صبح برای ما ساندویچ درست میکرد و با موتور به مدرسه میآورد تا ما گرسنه نمانیم. یک روز مدیر مدرسه در ساعت درسی ما را به حیاط آورد تا زبالههای ریخته شده را جمع کنیم. پدرم که من را در این وضعیت دید، عصبانی شد و به مدیر مدرسه گفت: «من تا به حال در خانه به پسرم نگفتم کاری انجام دهد، آنوقت شما به جای درس دادن از بچهها کار میکشید؟»
به نقل از عباس، فرزند شهید یحیی کاظمی