از همان روزهای اول انقلاب اسلامی، حمایت از تروریسم به عنوان یکی از حربههای جدی نظام سلطه برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی در دستور کار قرار گرفت.
جنایتهای کومله و دموکرات در کردستان، انفجارهای تروریستی خلق عرب در خوزستان در کنار ترورهای فرقان و منافقین قرار بود موجی از ترس و وحشت را در میان مردم رقم بزند تا با بالارفتن هزینۀ انقلاب برای مردم؛ دلسردی و دوری گزیدن از آن نتیجه شود.
اما حضور مردم و حمایت و پشتیبانی از مجموعههای امنیتی و نظامی انقلابی از سوی ایشان سبب شد تا موتور ترور این گروهکهای تروریستی بعد از مدتی خاموش شود.
آنچه در مقابله با گروهکهای تروریستی دارای اهمیت است آمادگی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی برای شناسایی و کشف ایشان قبل از وقوع حادثه است ولی همهی وظیفهی مقابله با تروریسم بر عهده ایشان نیست.
در این باب ذکر دو نکته مهم است؛ نکتۀ اول آنکه تروریسم دارای یک عقبه فکری است که اگر مبانی فکری انحرافی و شیطانی ایشان از سوی صاحبان تفکر و اندیشه مورد حلاجی و نقد منطقی قرار نگیرد احتمال فریب بیشتر مردم را فراهم میآورند.
نکتۀ دوم اما مکمل اولی است. یعنی اندیشه تا در چهرۀ کاغذ قرار دارد و در قالب مفاهیم فکری ارائه میشود مخاطبش خاص است ولی چون وارد فضای رسانه و هنر شد مخاطبش عام میشود.
به عبارتی تروریستها را باید هم در میدان نبرد خلع سلاح کرد و به زانو در آورد و هم در میدان رسانه و هنر. با هنر است که میتوان عموم مردم را هم نسبت به مبارزه با تروریست همراه کرد؛ خصوصا آنکه حافظه تاریخی مردم در مقایسه با گذشتههای دور با پروپاگاندای تروریستها میتواند دچار اشتباه شود و جای شهید و قاتل را عوض کند.
با این توضیح مختصر اگر نگاهی به تاریخ تولید آثار هنری کشور بکنیم به کمبود شدید آثاری که بتواند مردم را با ماهیت گروههای تروریستی مانند سازمان منافقین، فرقان و تجزیهطلبها آشنا کند بسیار کم است.
تعداد معدودی سریال تلویزیونی، چند مورد فیلم سینمایی و تعداد کمی رمان، آثار موسیقی و نقاشی هم بسیار محدود. این یعنی اخبار جنایت تروریستها در میان صفحات کتابهای تاریخ مانده است و بیش از چند صفحه روزنامه آن ایام بیشتر به آنها پرداخته نشده است.
با یک اثر هنری مانند فیلم و سریال است که مخاطب مردمی عقلانیت و احساسش همراه میشود و جدا از افزایش معلومات تاریخیاش نسبت به تروریستها دارای احساس میشود.
یک جوان متولد دهه شصت و هفتاد ایران که ترورهای سازمان مجاهدین را ندیده است و در آن شرایط خاص کشور تنفس نکرده برای اینکه تحت تاثیر پروپاگاندای ایشان قرار نگیرد باید محصول خوب مصرف کند.
وضعیت امروز با داعش نیز چنین است. انتقال اندیشه با زبان هنر برای عموم مردم بسیار سهلتر از زبان آکادمیک است. اگر قرار است مردم اندیشه انحرافی سازمان مجاهدین یا داعش را بشاسند با تماشای یک فیلم و یا خواندن یک رمان خوب، بهتر مورد اقبالشان قرار میگیرد. یک موسیقی و سرود میتواند ضمیر ناخوداگاه مخاطب را تحث تاثیر قرار دهد.
زبان هنر بسیار راحتتر از زبان کتابهای دانشگاهی قابلیت صادر شدن و در اختیار مخاطب خارج از کشور قرار گرفتن دارد. برای مثال یک فیلم سینمایی خوب در مورد داعش که در نهان خودش هم مبانی فکری آن را نقد کرده باشد و هم گوشهای از جنایتهای او را، امروز میتواند نظر مخاطب عراقی و سوری را جلب کند و مخاطب عربی و غربی را نیز هدف قرار بدهد و با تدابیری نسبت به خنثی سازی پروژه اسلام زدایی اقدام کند.
هر زبانی غیر از زبان هنر ممکن است از سوی مخاطب عام درک نشود ولی ابزار هنر می تواند با جلب نظر مردم کوچه و خیابان به راحتی تروریستها را منزوی کند.