عملكرد گروهك تروريستي منافقين در سيامين سالگرد خود طيف وسيعي از ترورها و حملات مسلحانه را شامل ميشود، به گونهاي كه براساس بررسيهاي صورت گرفته بیش از 17 هزار نفر از مردم كشورمان در اقدامات تروريستي اين گروه به شهادت رسيدهاند.
منافقين نهتنها عامل ترور هزاران انسان بيگناه اعم از مردم عادى و دولتمردان در ايران هستند بلكه مزدوري براي رژيم بعث و جنايت عليه شيعيان و اكراد عراق برگهاي ديگري از كارنامه سياه آنان را تشكيل داده است.
تبيين جنايات و خشونتهاي اين گروه افراطي سند تاريخي و غيرقابل انكاري در اثبات اين واقعيت است كه كشور ما بزرگترين قرباني تروريسم در قرن بيستم بوده است و كانون هابيليان خانواده شهداي ترور نهادي مردمي است كه در اين راستا و به منظور پيگيري و بازشناسي اقدامات تروريستي گروهك منافقين تشكيل شده است.
اعضاي موسس و اصلي كانون، فرزندان و بستگان درجه يك شهدايي هستند كه توسط گروه تروريستي منافقين به شهادت رسيدهاند و سيدمحمدجواد هاشمينژاد فرزند شهيد هاشمينژاد دبيركل اين كانون يكي از آنهاست.
وي متولد و ساكن مشهد، داراي تحصيلات حوزوي و دانشگاهي و فارغالتحصيل از دانشگاه رضوي مشهد بوده و بر اين باور است كه با وجود آن كه كشور ما از قربانيان تروريسم محسوب ميشود، اما تا به امروز آن طور كه شايد و بايد به اين موضوع پرداخته نشده است و اين امر فرصت خوبي را براي كشورهاي غربي ايجاد كرده تا از جنايات تروريستي در كشور ما حمايت كنند.
چگونه شد كه تصميم به ايجاد تشكل هابيليان گرفتيد؟
كشور ايران پيش از پيروزي انقلاب اسلامي تا همين امروز درگير موضوع تروريسم بوده و هست. دلايل متعددي براي اين امر وجود دارد كه عمدهترين دليل اين موضوع تحركاتي است كه عليه كشور ما در خارج از كشور صورت ميگيرد. ايران مورد طمع كشورهاي خارجي است و هيچ گاه آن را رها نخواهند كرد و تلاش ميكنند كه از چندين موضع آن را تضعيف كنند كه يكي از آنها موضوع تروريسم است. از همان ماههاي اول پيروزي انقلاب تا به امروز ما قربانيان تروريسم را در كشور داشتهايم، اما آن طور كه شايد و بايد به اين موضوع پرداخته نشده است. اين امر فرصت خوبي را براي كشورهاي غربي ايجاد كرده تا از اين جنايات تروريستي در كشور ما حمايت كنند. ما در كشور انعكاسي در اين باره نداشتيم و به زواياي مختلف اين بحث نپرداختهايم كه در سايه نپرداختن به اين موضوع كشور ما دچار مشكلات متعدد ديگري شد. بنابراين به نظرم رسيد كه در بحث ترور و تروريسم در كشور ايران فضاي بسيار گستردهاي و موضوعات بسيار متعددي وجود دارد كه بايد به آن پرداخت. بهترين گزينه براي اين موضوع خود كساني هستند كه به دست سازمانهاي تروريستي مورد جنايت واقع شدهاند و بازماندگان قربانيان ترور هستند. در اين زمينه ما فعاليتهاي بسيار گسترده و فشرده را در طول 7 سال گذشته انجام داديم و متاسفانه مشاهده كرديم كه در هيچ زمينهاي كار خاصي انجام نشده است. ببينيد چقدر اين موضوع در كشورمان مظلوم واقع شده كه ما بعد از جستجوها و تفحص فراوان در سال 85 متوجه شديم كه 16 هزار و 400 نفر قرباني تروريسم هستند و هيچ كجا چنين آماري جمعآوري نشده است. اصلا نميدانستيم كه در داخل كشورمان چه تعداد نفر ترور شدهاند. اين اقدام توسط كانون هابيليان انجام شد كه تا آخر فروردين ماه 1390 آمار قربانيان به 17 هزارو 160 نفر رسيد و ما درباره آن كتابي نيز منتشر كرديم و دایرة المعارف شهدای ترور نیز تدوین شده. اين بحث مورد غفلت واقع شده است در حالي كه انقلاب ما درگير اين موضوع است و كشور مرتب مورد تعرض تروريستي واقع ميشود. طرف اين تهديدات تروريستي فقط يك سازمان و گروه نيست، بلكه سازمانها و كشورهاي مختلف پشت اين تهديدات قرار دارند. نماد اين جنايات تروريستي سازمان منافقين است. از اين 17 هزار و اندي ترور حدود 12 هزار ترور به دست اين سازمان انجام شده است در حالي كه اين سازمان مورد حمايت كشورهاي غربي و آمريكاست. اين سوال وجود دارد كه چقدر در عرصه بينالمللي ما درخصوص حمايتهاي رسمي و علني از تروريستها اقامه دعوا كردهايم؟ نه اقدامات سياسي، نه اقدامات حقوقي و نه حتي در سطح اجتماع خودمان روشنگري و بازتاب اين جنايات تروريستي صورت نگرفته و نتيجه اين امر اين شده است كه سازمانهاي تروريستي همچنان از جامعه ما از دو سو قرباني ميگيرند. هم از كساني كه مستقيما مورد هدف واقع شدهاند و هم از جواناني كه هيچ آگاهي نسبت به اين موضوع ندارند و ناآگاهانه جذب اين گروهها ميشوند. اگر ما روشنگري داشته باشيم و ترفندهاي جذب نيرو توسط اين سازمانها را در بين جوانان آشكار كنيم طبيعتا جوانان ما جذب اين سازمانها، گروهها و گروهكها نخواهند شد. خيلي حرف در اين مباحث وجود دارد. متاسفانه حدود 30 سال است كه در اين باره غفلت عظيمي صورت گرفته و در سايه اين غفلت كشور ما صدمات فراواني ديده است.
كانون هابيليان در چه زمينههايي فعاليت ميكند؟
كانون هابيليان از ايجاد يك سايت كار خود را آغاز كرد و امروز بعد از 6 سال فعاليت به جايي رسيده است كه نشريات بسيار متعدد و نرمافزارهاي گوناگون منتشر كرده است. همچنين ملاقاتهاي بسياري با گروهها و شخصيتهاي متعدد خارجي برگزار كرده است و ما حدود 350 ملاقات با شخصيتهاي خارجي در بحث تروريسم داشتيم. در كشور عراق به دليل وجود پادگان اشرف كه به عنوان نماد تروريسم مورد حمايت غرب قرار دارد فعاليتهاي بسيار گستردهاي داشتيم. با حدود 140 گروه عراقي از طبقات مختلف مردمي در كشور عراق ملاقات كرديم. همچنين با تمامي مقامات عراقي در اين زمينه ملاقات داشتيم. به نظر ما آنچه موضوع پايگاههاي تروريستي در كشور عراق و منافقين را زنده كرد فعاليتهاي كانون هابيليان بود. ما اسناد جنايت منافقين را به مسوولان عراقي ارائه كرديم و در اولين ديداري كه با معاون رئيسجمهور عراق داشتيم بحث اخراج سازمان منافقين از عراق رسما اعلام و درباره آن تصميمگيري شد. در حوزه كشورهاي اروپايي ما در اولين اجلاس شوراي حقوق بشر سازمان ملل حضور پيدا كرديم و با نمايندگان كشورهاي آمريكا، انگلستان، برخي ديگر از كشورهاي غربي و صليب سرخ جهاني و كميسارياي عالي پناهندگان ديدارهاي متعددي داشتيم. همچنين با نمايندگان پارلمان انگلستان ديدار كرديم و با مطبوعات آنجا جلسات متعددي را برگزار كرديم.
امروز كانون هابيليان به عنوان مركز اصلي و تخصصي پرداخت به موضوعات ذكر شده محسوب ميشود و توليد و چاپ دايرهالمعارف شهداي ترور جمهوري اسلامي ايران به دو زبان فارسي و انگليسي كه در اجلاس بينالمللي تروريسم رونمايي شد آخرين اقدامي است كه در اين زمينه انجام گرفته است.
شهادت پدرتان تا چه اندازه در اين تصميم شما تاثير داشت و آيا شما بيم اين را نداشتيد كه تشكلي حكومت ساز نه مردمي معرفي شويد؟
طبيعتا كسي كه در معرض حادثهاي قرار بگيرد، بيشتر ذهنش مشغول آن ميشود تا كسي كه اصلا در اين فضا نيست. پدرم از اول پيروزي انقلاب يكي از تئوريسينهاي انقلاب بود و نقش اصلي را در تكوين و پايهگذاري فكري انقلاب، تدوين قانون اساسي و مبارزه با جريانهاي انحرافي كه انقلاب را تهديد ميكرد، داشت هم به اين جهت و هم شهادت او درصدد چنين كاري برآمدم. فضاي خانوادگي ما چنين اقتضايي را داشت كه مرا به دنبال چنين انديشهاي ميكشيد.
اما بايد بگويم كه هر ارگان و سازمان دولتي و گروه غيردولتي تعريف خاص خودشان را دارند. به نظرم اساساً تعريف NGO برداشتن مشكلي از مشكلات جامعه است و برخلاف آن چيزي كه از سوي كشورهاي غربي تعريف ميشود NGOها در ايران تشكيلاتي ضددولتي نيستند. NGO گروههايي هستند كه تشكيل ميشوند براي برداشتن بارها و كارهاي به زمين ماندهاي كه در يك جامعه وجود دارد. ما در اين زمينه در حال فعاليت هستيم و از همه بخشها كمك ميگيريم و به همه بخشها نيز كمك ميكنيم. هيچ سازمان، گروه و نهادي را خارج از اين موضوع نميبينيم و دامنه فعاليتمان به قدري باز و گسترده است كه همه بخشهاي كشور را در بر ميگيرد. طبيعتاً بخشهايي بيشتر و بخشهايي ديگر كمتر با ما در ارتباط هستند ولي تا به حال كانون هابيليان را مستقل نگاه داشتهايم.
در زمينه پيگيري حقوقي مسائل خانواده قربانيان نفاق و ترور چگونه عمل كردهايد؟
ما مساله ترور را از اين كه در حوزههاي شخصي و گروهي وارد شود مجزا كردهايم. از ابتدا نگاه ما اين بود كه NGO بايد مشكلات جامعه را رفع كند و تهديدات آن را در نظر داشته باشد. ما بيش از آن كه بخواهيم به فكر احقاق حقوق خانوادههاي شهدا باشيم به اين موضوع فكر ميكنيم كه چگونه خطر اين معضل را هر چه كمتر كنيم. مصلحت نميدانيم كه سمت و سوي كانون به سمت احقاق حقوق پيش رود. بيش از اين امر ا حتياج داريم كه به دنيا بفهمانيم كه ما قرباني تروريسم هستيم، چيزي كه بسياري از كشورهاي غربي تلاش دارند تا آن را وارونه نشان دهند. ما تلاش ميكنيم تا نشان دهيم كه مردم ما مظلومانه هدف تروريسم قرار گرفتهاند، آن هم تروريسمي سازمان يافته و مورد حمايت مستقيم كشورهاي غربي. سازمان منافقين از سال 1997 توسط آمريكا در فهرست گروههاي تروريستي قرار گرفته است، اما همچنان يكي از حاميان اصلي سازمان منافقين، آمريكاست. آمريكا از سال 2003 براي مبارزه با تروريسم به عراق رفته است، اما حامي اصلي و نگهدارنده تروريسم در كشور عراق خود آمريكاست. اين وظيفه ماست كه به دنيا بگوييم و چهره اصلي دنياي غرب را براي جهانيان تبيين كنيم.
يعني حركتي در جهت احقاق حق خانوادههاي ترور انجام ندادهايد؟
قطعا انجام دادهايم، اما تا روزي اين كار را انجام ميدهيم كه به هدف ما كمك كند، طبيعتا وقتي ما بخواهيم به تروريسم بپردازيم اقامه دعوي خواهيم كرد و به لحاظ حقوقي جنايات آنها را به دادگاهها خواهيم برد كه بخشي از پروندهها را به دادگاههاي همان جوامع بردهايم و اقداماتي نيز انجام دادهايم، اما حقيقتا بايد ديد از چه كسي به چه كسي شكايت ميكنيم و اين اقدامات حقوقي را انجام ميدهيم؟ به غرب بگويم كه اينها جناياتي را در كشور ما انجام دادهاند در حالي كه فرماندهي اين جنايات در كشورهاي غربي بوده است. گروههاي ترور منافقين در داخل كشور ما عمل ميكردند و در پاريس بيانيههاي آن را صادر ميكردند. 30 سال است كه آنها اين كار را انجام دادهاند حالا ما بياييم و اقدام حقوقي در اين كشورها انجام دهيم؟ سازمان ملل به عنوان سازماني كه ناظر و نگهبان جوامع است در مورد جنايات صورت گرفته در كشور ما سكوت كرده است. وقتي چنين شرايطي را بررسي ميكنيم خيلي اميدي به اين كه بخواهيم اقدامات حقوقي بينالمللي در اين زمينه ا نجام دهيم نداريم. در درجه اول بايد جوامع خودمان را از موضوع و خطرات تروريسم مصون و ترفندهاي دشمن را براي جذب افراد بازگو كنيم. البته بازهم با وجود همه اين نااميديها دليل نميشود كه اقدامات حقوقي را انجام ندهيم. بالاخره برخي از اين اقدامات نتيجهبخش است. همچنان كه سازمان منافقين اقداماتي را در اين زمينه انجام داد و با حمايت سرويسهاي اطلاعاتي كشورهاي غربي و بخصوص لابيهاي صهيونيستي آنها را از فهرست گروههاي تروريستي اروپا خارج كردند و در حال حاضر تلاش عظيمي را به خرج ميدهند تا توسط نمايندگان حامي صهيونيستها آنها را از فهرست گروههاي تروريستي آمريكا نيز خارج كنند.
با توجه به اين كه در سيامين سال سالگرد حركت مسلحانه منافقين هستيم، شما برآيند اين حركت 30 ساله را براي دو طرف منازعه يعني منافقين و نظام جمهوري اسلامي چگونه ارزيابي ميكنيد؟
بهتر است بگويم برآيند ما از نزاع بين مردم كشورمان و اين سازمان چيست؟ سازمان منافقين با دولت جمهوري اسلامي مواجه نبود، اين سازمان كشتار را از دولتمردان شروع كرد و به طور گسترده بين همه مردم ايران پخش كرد و دليل اين امر حضور گسترده مردم ايران در صحنه بود. با وقوع انقلاب اسلامي كشور ايران نهادهاي امنيتي نداشت و هنوز ساختار آن شكل نگرفته بود كه آنها را در بدو امر شناسايي كند. آنچه باعث شد كه خانههاي تيمي منافقين حذف شود و آنها به خارج از كشور كوچ كنند همكاري گسترده مردمي بود. اين دعواي طرفين بود و اساسا با وجود آن كه سركردگان منافقين ميدانستند كه دست به سلاح بردن آن هم 2 سال بعد از انقلاب آنها را با چه خطراتي مواجه ميكند ولي جايگاهي در ميان مردم براي حضور خودشان پيدا نميكردند. آنچه كه باعث شد از ابتدا اين رويارويي انجام شود انحرافات فكري سازمان منافقين بود. اين سازمان را گروهي جوان تاسيس كردند كه از همان ابتداي امر داراي انحراف فكري بودند، امام به اين انحرافات پي بردند و به آنها تذكر دادند، اما اين سازمان مشي انحرافي خودش را ادامه داد و نتيجه آن انحراف اين شد، سازماني كه براي مبارزه با امپرياليسم آمريكا ايجاد شده بود تبديل به سازماني جاسوسي براي آمريكا شد. اين روش طبيعتا آنها را روياروي انقلاب اسلامي قرار ميداد و خود رهبران سازمان منافقين آن را زود درك كردند. فلذا از همان ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي چون ميدانستند كه رويارويي ميان آنها و مردم رخ خواهد داد، عمليات نفوذ خود را براي ضربه زدن به انقلاب اسلامي آغاز كردند. تمامي ترورهاي شخصيتهاي ما توسط افرادي بود كه در سطوح بالاي كشور نفوذ كرده بودند. رئيسجمهور و نخست وزير ما توسط يكي از افراد سطح بالاي شوراي عالي امنيت ملي به شهادت رسيدند. كسي كه 72 تن و شهيد بهشتي را به شهادت رساند، نفوذ گستردهاي در حزب جمهوري اسلامي داشت. ائمه جمعه ما وقتي به شيوه انتحاري شهيد شدند، توسط افرادي نفوذي به شهادت رسيدند. اين نفوذ منافقين ريشه سابقهداري داشت و آنها از زماني اين كار را انجام دادند كه فهميدند قرار است تا روبهروي نظام قرار گيرند. گاهي اوقات تحليلي ارائه ميشود كه ميگويند منافقين وقتي عرصه به آنها در كشور تنگ شد دست به اعمال مسلحانه زدند، در حالي كه نحوه عملكرد آنها نشان ميدهد آنها از همان ابتدا قصد رويارويي با انقلاب اسلامي را داشتند. سازمان منافقين قصد داشت حركتي كه توسط مردم با اهداف اسلامي شروع شده بود را قبضه كند. اين سازمان ميدانست كه نميتواند با تفكر انقلاب اسلامي كنار بيايد و از همان ابتدا زمينههاي اين رويارويي را چيد.
درباره پرداختن به ابعاد و فعاليتهاي منافقين دو نظر وجود دارد؛ يكي اين كه نبايد آنها را مطرح و به نوعي بزرگ كرد و ديگر آن كه بايد به ابعاد جنايات آنها پرداخت. ديدگاه شما در اين باره چيست؟
ما در صورتي ميتوانيم به پديدهاي در سطح جامعه نپردازيم كه آن پديده وجود نداشته باشد و صرفا موضوعي تاريخي باشد. چطور ميتوان به پديدهاي كه در سطح جامعه وجود دارد و به جامعه صدمه ميزند، بيتفاوت بود؟ اين نوعي خود فريبي است. سازمان منافقين 30 سال است در كشور ما حضور دارد و مورد حمايت كشورهاي غربي است و آنها از اين سازمان استفاده ميكنند. چه چيزي را ما ميخواهيم پنهان كنيم؟ نپرداختن به موضوع نفاق بهترين شرايط را براي حضور مجدد نفاق در سطح جامعه ما ايجاد ميكند. سازمان منافقين بيش از 40 سال است كه تشكيل شده و هنوز فعاليت ميكند و يكي از ابزارهاي عملكرد قدرتهاي خارجي در ايران است. چرا بايد به اين موضوع نپردازيم؟ سازمان منافقين 12 هزار شهروند ما را به شهادت رسانده است، رئيسجمهور، نخست وزير و رئيس ديوان عالي كشور را به شهادت رساندهاند. هر كدام از اينها را اگر يكي از كشورهاي ديگر داشتند هر روز در بوق و كرنا ميدميدند. پنهان كردن اين امر بهترين شرايط را براي كشورهاي غربي و منافقين ايجاد ميكند تا هم به كشور ما برگردند و هم با اسامي مجدد نيرو بگيرند و حرف خود را بدون آرمشان از دهان افراد و سازمانهاي مختلف بزنند واز داخل جامعه افراد را جذب كنند. همچنين كشورهاي غربي بتوانند بر اقداماتشان در كشور ما سرپوش بگذارند. گزارشهاي بينالمللي ميگويد 3400 نفر در حال حاضر در داخل پادگان اشرف حضور دارند، بسياري از آنها فريب خوردهاند. اينها در شرايطي فريب خوردند كه اين سازمان را نميشناختند و سكوت راجع به اين موضوع بهترين شرايط را براي منافقين فراهم كرد. بسياري از افرادي كه از اين سازمان جدا شدهاند بيان ميكنند كه ما اصلا نميدانستيم داستان چيست و وقتي در دام منافقين گرفتار شديم تازه فهميديم كه اين سازمان چيست. جواني كه نميداند اين سازمان چه جناياتي را انجام داده است و نميداند كه اهداف، شعارها و مسيري كه اين سازمان دنبال ميكند چيست، ممكن است در دام شعارهاي فريبنده اين سازمان بيفتد. مباحثي مثل حقوق بشر، حقوق زنان و كودكان، دستاويزي براي اين سازمان شد تا در طول 20 سال گذشته بتوانند جذب نيرو كنند.
نتيجه سكوت در برابر اين سازمان اين شد كه بعد از 20 سال كمكهاي وسيع و گسترده كشورهاي غربي به منافقين، ما مشكلات و فتنه عظيم سال 88 را داشتيم. جامعه وقتي به خودش آمد كه ديد اين سازمان با شكل و رنگ جديد حرفهاي خود را از دهان افرادي بازگو ميكند كه موجه هستند و اين افراد بدون آن كه متوجه باشند، افراد سازمان منافقين را در كنار خودشان به عنوان مشاور داشتند. بسياري از مشاوران سركردگان فتنه سال 88 الان در خارج از كشور هستند و بعضي از آنها مستقيما با سازمان منافقين در ارتباطند. نتيجه خساراتي كه ما ديديم سكوت و نپرداختن به موضوع منافقين بود. اينكه جنايات فجيع و گسترده منافقين را در سطح كشور منتشر كنيم باعث بزرگي آنان نميشود بلكه نفرت را براي آنان ميآورد.اگر ما نشان دهيم كه سازمان منافقين يك كودك 2 ساله را در داخل كانكس جهاد سازندگي آتش زدند و ديدند كه آن بچه زنده زنده در آتش سوخت، اين امر سازمان منافقين را بزرگ نميكند. اگر ما نشان دهيم در شهر شيراز در اتوبوس در حال حركت بمب آتشزا مياندازند و در اين اتوبوس مادر و دختر در بغل يكديگر زنده زنده ميسوزند، باعث بزرگ شدن منافقين نميشويم. چنين تحليلي ترفند دشمن است و متاسفانه گاهي اوقات ما در دام سياستهايي ميافتيم كه خواست منافقين است و به پيشبرد اهداف آنها كمك ميكند.
برخي انحراف منافقين را به مقطع انقلاب ايدئولوژيك و تسويههاي خونين درون سازماني قبل از انقلاب ميدانند و برخي ديگر آن را مربوط به حوادث بعد از انقلاب ارزيابي ميكنند، نظر شما در اين باره چيست؟
اين انحراف به مجموعه اين رويدادها باز ميگردد. طبق همه گزارشهاي بينالمللي اين سازمان با پشتوانه فكري التقاطي و انحرافي تشكيل شد. همه گزارشهاي بينالمللي ميگويند اينها مسلماناني هستند كه شالوده فكري آنان را ديدگاههاي ماركسيستي تشكيل ميدهد. يك چنين مجموعهاي قطعا به انحراف ميافتد. سازمان در سال 1345 ـ 1344 تاسيس شد و در سال 54 رسما اعلام ميكند كه ما ماركسيست هستيم. با اين حال به دليل اين كه با چنين پوششي سازمان در داخل كشور جايي براي فعاليت نداشت، پوشش اسلامي خود را حفظ كرد و بعد از انقلاب براي قبضه كردن انقلاب به نفع خود و قدرتطلبي، ماهيت تروريستي خود را بيشتر آشكار كرد. آنها ادعاي مبارزه با آمريكا را داشتند، اما 32 سال است كه آمريكا اذعان ميكند، انقلاب اسلامي دشمن اصلي ماست و آنها روبهروي اين انقلاب ايستادهاند. اين رفتار آنها، هم ريشه قدرتطلبي دارد و هم ماهيت ايدئولوژيك. ريشه انحراف فكري منافقين از دل تفكرات ملي و مذهبي و نهضت آزادي بر آمده است و اينها به نوعي شاگردان نهضت آزادي بودند كه نتيجه كارشان به اينجا ختم شد.
حركت مسلحانه منافقين عليه انقلاب در سطح نخبگان را ميشود يك حركت خشن براندازانه فرض كرد، اما فكر ميكنيد چرا آنها به روي مردم كوچه و بازار آتش گشودند؟
منافقين چون ريشههاي فكريشان غلط بود و ايدههاي خود را از تفكر ماركسيسم گرفته بودند، برآوردهاي خاصي از حركتهاي اجتماعي و انقلابي داشتند كه با توجه به بافت مذهبي و شيعي كشور ايران چنين تفكري جايگاهي در بين مردم ندارد. برآورد منافقين كاملاً غلط بود و هيچ كدام از تفكرات اين سازمان محقق نشد كه اين امر نشاندهنده آن است كه آنها با جامعه فاصله دارند و هيچ اطلاعي از وضعيت آن ندارند. آنچه كه باعث شد آنها دست به ترورهاي وحشتناك در سطح مقامات بزنند، اين تصور بود كه با انجام دادن اين حركت ميتوانند حمايت مردمي را به دنبال خود داشته باشند و به دنبال اين حمايت، جامعه به سمت تغيير وضعيت حكومت گام بردارد، اما نهتنها اين اتفاق نيفتاد بلكه برعكس شد و حضور گسترده مردم باعث شد كه هيچ اتفاقي در صحنه كشور روي ندهد. طبيعتا از اين نقطه بود كه منافقين از جامعه و حمايت و پشتوانه مردمي نااميد شدند و دست به هر كاري زدند تا باقي بمانند. آنچه كه از اين به بعد براي آنها اهميت داشت اين بود كه چه كاري انجام بدهند تا سازمان باقي بماند. وقتي ميتوانستند بمانند كه براي خودشان قدر و ارزشي در ميان كشورهاي غربي مهيا ميكردند. در آن زمان صدام در حال جنگ با ايران بود و علاوه بر آن خود صدام ماهيتي ضدايراني داشت و به همين دليل سازمان منافقين به كشور عراق ميرود و خود را كاملا در اختيار حزب بعث و صدام قرار ميدهد و مناطق مسكوني را براي عراقيها رصد ميكند تا آنها آن را موشكباران كنند. اين امر نشان ميدهد كه اين سازمان كاملا از مردم ايران نااميد شده و نگاه خود را متوجه كشورهاي خارجي كرده است. بعد از سقوط صدام سازمان منافقين دقيقا خود را در اختيار سازمان سيا و موساد قرار ميدهد و جاسوسي سايتهاي هستهاي ايران را براي آنها انجام ميدهد و به همين دليل آمريكا از آنها حمايت ميكند و آنها را نگه ميدارد. اينها همه نشاندهنده اين است كه سازمان منافقين از جامعه ايران بريده است و اميدي براي اين كه به داخل جامعه برگردد، ندارد. در عمليات مرصاد بعد از قطعنامه 598 رجوي به اعضاي خودش گفته بود كه شما 48 ساعت مختار هستيد تا در داخل كشور ايران هركاري را انجام دهيد و هركسي را كه خواستيد بكشيد و من بعد از 48 ساعت اعلام عفو عمومي ميكنم. مفهوم اين مطلب اين است كه منافقين در داخل كشور پذيرفته نميشوند و بايد با راهانداختن قتل عام در كشور و ايجاد ترس و وحشت راه براي بازگشت منافقين باز شود. اگر همه اين عوامل را كنار هم قرار بدهيم متوجه ميشويم كه سازمان منافقين همچنان كه سر سلاح را به سوي مسوولان نظام نشانه رفت، بعد از مدتي سلاح را به سمت مردم كوچه و بازار برگرداند و از همه اقشار مردم قرباني گرفت. اين سازمان 12 هزار قرباني گرفته است مگر چقدر از اينها مقامات مسوول در كشور هستند. بيشتر از 200 تا 300 نفر نميشود و بقيه مردم كوچه و بازار را تشكيل ميدهند. از بچه 6 ماهه تا پيرمرد 90 ساله از قربانيان اين سازمان هستند.
چگونه شد كه پايگاه اشرف به منافقين تحويل داده شد و نقش منافقين در جنگ ايران و عراق چه بود؟
هم منافقين و هم كشورهاي اروپايي تصور ميكردند وقتي سران نظام جمهوري اسلامي ترور بشوند كشور سقوط خواهد كرد، اما حمايت مردم از نظام و حضور گسترده آنها در صحنه اين اميد منافقين را به ياس كشاند. منافقين براي بازگشتشان برآورد چند ماهه داشتند و پناهي هم كه همه كشورهاي غربي به آنها دادند و فضاي رسانهاي امنيتي كه براي آنها فراهم آورده بودند در سايه يك چنين برداشتي بود، اما منافقين بعد از مدتي به مشكل برخوردند و اين سازمان به اهداف خودش نرسيد و نظام محكم و پايدار در مقابل آن ايستاد. لذا عرصه براي آنان تنگ شد و منافقين چارهاي نداشتند كه به طور رسمي از اين كشورها خارج شوند و در آن زمان بهترين مكان براي آنان عراق بود.صدام عليه مردم ايران ميجنگيد و از همه ابزارها عليه مردم كشورمان استفاده ميكرد و سازمان منافقين گزينه خوبي بود كه بتواند با آنها به اهداف ضد ايراني خود عمل كند. صدام خيلي زود اين پتانسيل خيانت را قبول كرد و امكانات فراواني در اختيار آنها قرار داد به نحوي كه آمريكاييها ميگفتند منافقين به ارتش خصوصي صدام مبدل شدهاند. بعد از حضور منافقين در عراق تنها پادگان اشرف به آنها تحويل داده نشده بود بلكه امكانات و پايگاههاي خيلي وسيع و متعدد و سلاحهاي سنگين در اختيار سازمان منافقين قرار گرفت. منافقين پا به پاي صدام عليه مردم ايران جنگيدند و در جنگ حضور داشتند. بعد از سرنگوني صدام و حضور آمريكاييها در كشور عراق بود كه آمريكاييها آنها را در يك جا تجميع كردند و در نزديكي مرز ايران در پادگان اشرف قرار دادند و سلاحهاي سنگين را از آنها گرفتند. پس از اين آمريكاييها از خدمات منافقين براي جاسوسي و بر هم زدن روابط ايران و عراق و آموزش به گروههاي تروريستي بهره بردند.
منافقين چگونه نيروهاي خود را براي مزدوري صدام و سرويسهاي جاسوسي توجيه ميكردند؟
چهره منافقين براي مردم و جامعه ما كاملا روشن و آشكار است. حدود 60 سال پيش روشي ايجاد شد كه از آن به عنوان كنترل مغز يا مغزشويي ياد ميكنند. طبق گزارشهاي بينالمللي، سازمان منافقين تبديل به يك فرقه شده است و اين سازمان به شيوه فرقهگرايي حفظ ميشود. طبق گفته آمريكاييها و اتحاديه اروپا آنها با شيوه مغزشويي افراد سازمان را كاملا ايزوله و ارتباط آنها را با جامعه قطع ميكنند و افراد اين سازمان تنها چيزي را ميشنوند كه سازمان منافقين به آنها ميگويد. آنها حتي هيچ ارتباطي با خانواده خودشان ندارند. يك نمونه اين افراد قاتل پدر من است. سرتيم اين گروه ميگفت كه شب تا صبح با اين جوان 17 ساله صحبت كرديم و او 2 تا 3 مرتبه گريه افتاد، اما بالاخره توانستيم او را در وضعيتي قرار دهيم كه اين اقدام را انجام دهد. يعني آنها توانسته بودند يك نوجوان 17 ساله را آماده كنند تا به خود بمب ببندد و هم خود و هم طرف مقابل را از بين ببرد، بدون اينكه طرف مقابل خود را بشناسد. اين شيوه را سازمان منافقين در مقابل همه افراد خود اجرا كرده است. براساس گزارشهاي بينالمللي، اين سازمان افراد خود را كاملا ايزوله كرده و آنها مغزشويي شده هستند. همين حالا تعدادي از افراد بازگشته از اين سازمان، كساني هستند كه 20 سال است در پادگان اشرف بودهاند و هنوز بعد از چند سال بازگشت نتوانستهاند تعادل روحي خود را به دست بياورند. وقتي افراد ندانند براي چه هدفي دارند ميجنگند و اساسا عليه چه كسي ميجنگند تنها يك چيز براي آنها اهميت دارد، آن هم دستور مافوق است. وقتي چنين تفكري ايجاد ميشود افراد به سمت و سويي ميروند كه هر خيانتي را عليه كشور خودشان انجام ميدهند.
در سال 2003 همسر سركرده منافقين دستگير ميشود و براي اينكه او چند شب در زندان بوده 10 نفر از افراد سازمان منافقين در 10 كشور اروپايي وسط خيابان خود را به آتش ميكشند. تحت چه شرايطي فردي چنين كار وحشتناكي را انجام ميدهد؟ دين، عقل، اجتماع هيچ كدام چنين حكمي براي مبارزه را نميدهند.
وزير امور خارجه گفته است كه ايران از بازگشت اعضاي نادم منافقين استقبال ميكند. نظر شما در اينباره چيست؟ آيا دادگاهي براي مجازات آنها تشكيل نخواهد شد؟
ما در آستانه فروپاشي اردوگاه اشرف هستيم. در پادگان اشرف نزديك به 3400 نفر ساكن هستند كه همه نوع آدم در بين اين افراد وجود دارد. از كساني كه دستشان به خون مردم ايران آغشته است تا افرادي كه براي انجام كار به خارج از كشور رفتهاند و به شيوه قاچاق انسان توسط سازمان منافقين گرفتار شدهاند. طبق گزارشهاي بينالمللي اين افراد همگي ايزوله، مغزشويي و فرقهگرا شدهاند و آمادهاند تا هر عملي به آنها دستور داده شود، عمل كنند. در حقيقت در پادگان اشرف 3400 نفر بمب متحرك داريم. من به جامعه و مسوولان خودمان اخطار ميكنم كه به سمت اين موضوع نروند كه پس از فروپاشي پادگان اشرف، اين افراد ميتوانند به داخل كشور برگردند، اين اقدام امنيت جامعه را با خطر مواجه ميكند.
اين افراد بيش از 20 سال است در خدمت سازماني هستند كه هر چه به آنها امر كند، انجام خواهند داد. ما اگر اين افراد را به كشور برگردانيم چند درصد موفق ميشويم تا اين افكار را از ذهن آنان خارج كنيم؟
بايد توجه داشته باشيد كه بحث ندامت با بحث كساني كه بعد از فروپاشي اشرف چارهاي جز بازگشت از آنجا ندارند، موضوعاتي متفاوت است. 3400 نفري كه در پادگان اشرف حضور دارند تمايل به بازگشت به ايران ندارند و در اين پادگان حاضر هستند. ما 700 نفر از نادمان را داريم كه خواستند و به كشور بازگشتهاند و همين افرادي كه برگشتند هنوز نتوانستند تعادل روحي خود را به دست بياورند و حتي برخي از آنها جزو افرادي بودند كه در اغتشاشات سال 88 دستگير شدند. چرا ما نبايد حداقل از قواعد بينالمللي پيروي كنيم. من در سال 85 با كميسارياي عالي پناهندگان صحبت كردم و گفتم كه منافقين خود را پناهنده ميدانند، اما كميساريا در پاسخ گفت به هيچ عنوان آنان پناهنده نيستند و ما اين سازمان را به عنوان يك سازمان پناهنده نميپذيريم. افراد اين سازمان بايد از سازمان منافقين جدا شوند و كشور ديگري تضمين كند كه آنها ديگر به وضعيت گذشته خود بازنميگردند تا ما بتوانيم به آنها پناهندگي دهيم. اگرچه غرب درباره اين افراد بحث حقوق بشر را مطرح ميكند، اما علت اصرار غرب براي باقي ماندن اين افراد در عراق اين است كه خود غربيها بهتر از هر كسي ميدانند كه اين افراد انسانهاي خطرناكي هستند و بخش وسيعي از آنها بايد به اروپا برگردند. همچنين غربيها ميخواهند به وسيله اين گروه اهداف خود را پيش ببرند. وقتي غرب چنين مقرراتي را گذاشته و حاضر نيست افرادي را كه از آنها حمايت ميكند، بازگرداند چرا ما بايد چنين كاري را انجام دهيم؟ آمريكاييها وقتي سال 2003 عراق را اشغال و از منافقين حمايت كردند، يك كمپ به نام كمپ تیف در كنار اين سازمان زدند و گفتند هر كسي كه ميخواهد از سازمان جدا شود، ميتواند از آن جدا شود و جداشدگان را چند سال در اين كمپ نگهداري و بر آنها نظارت كردند. بعد از چند سال اين در شكسته شد و آنها فرار كردند، خودشان را به رودخانه زدند و به اروپا رساندند كه چند نفر نيز در آبها غرق شدند. غرب جرات نكرد آنها را بلافاصله برگرداند و ميدانست كه آنها انسانهاي خطرناكي هستند. ما با چه انگيزهاي 3400 نفر كه خودشان هم از سازمان منافقين جدا نشدهاند در داخل كشورمان بپذيريم؟ قطعا سازمان منافقين منحل نخواهد شد، بلكه پادگان اشرف منحل خواهد شد و بدنه فكري و مغز سازمان باقي خواهد ماند. بدنه نظامي آنان منحل خواهد شد و اگر قرار باشد سازمان منافقين عملكردي در كشور داشته باشد به وسيله همين افراد انجام خواهد داد كه بيش از 20 سال روي آنها كار كرده است. ما طي 20 سال گذشته و همان زمانهايي كه آنها ترورهاي گسترده داشتند، افرادي را داشتيم كه توبه كردند و دوباره كه آزاد شدند، عمليات تروريستي انجام دادهاند. چرا ما ميگوييم تنها 100 نفر از اين افراد مجرمند و بقيه جرمي نداشتهاند؟ اينها جرم ديگري مرتكب نشدهاند و در عمليات مرصاد حضور نداشتند؟
آنها سال 60 در آتش زدن بانكها و اغتشاشات شركت نداشتند؟ اگر يكي از شهروندان جمهوري اسلامي يكي از كارهايي كه آنها انجام دادهاند انجام دهد قوه قضاييه با او برخورد نخواهد كرد؟
قطعا بايد دادگاهي براي بررسي جنايات اين افراد تشكيل شود و بايستي به تكتك جرمهاي كوچك و بزرگ آنها رسيدگي شود و فرد مجازات خود را مانند ساير شهروندان ديگر طي كند و اگر مسوولان به جايي رسيدند كه اين فرد ديگر بازگشتي به جرايم خود ندارد در جامعه رها شود. به نظر من خطرناكترين موضوعي كه ما در آستانه انحلال پادگان اشرف با آن مواجه هستيم، بازگشت اين افراد است.
به نظر شما منافقين از عراق خواهند رفت؟ سرنوشت آنها را چگونه ميبينيد؟
قطعا اين گروه از عراق خواهد رفت و مردم عراق جدا از اين سازمان متنفر هستند. سازمان منافقين دو برابر جناياتي كه در ايران انجام دادند در عراق انجام دادند، در ايران 12 هزار نفر را كشتند و در عراق 25 هزار نفر را كشتند. من در اين باره با تمام گروهها و مسوولان عراقي ملاقات كردم، نفرتي كه آنها از سازمان منافقين دارند، اگر بيشتر از مردم ايران نباشد كمتر نيست. با يك چنين وضعيتي قطعا سازمان منافقين بعد از خروج آمريكاييها يك روز هم نميتواند در عراق دوام بياورد.
از سرنوشت مسعود رجوي چه خبري داريد؟
سرنوشت رجوي و افراد جنايتكار و مسوولان آنها همان سرنوشتي است كه در طول 32 سال گذشته وجود داشته است. آنها مورد حمايت مستقيم آمريكا و كشورهاي غربي هستند، يعني مريم رجوي همسر سركرده منافقين كه در پاريس ساكن است و خيلي راحت در ميان پارلمانهاي اروپايي رفت و آمد ميكند، كسي است كه اسمش به عنوان فردي جنايتكار و تروريست در ليست اينترپل است. قطعا مسعود رجوي هم از همان ابتداي حضور آمريكا در كشور عراق تحت نظارت مستقيم آنها در عراق است، البته آمريكا بهتر از هر كسي ميداند كه او كجاست. رجوي چون نماد جنايت در كشور ايران است و چهره او براي آنها دردسر ايجاد ميكند، تلاش ميكنند تا فعلا چهره او را نداشته باشند. ما گزارشهاي متعدد از رفت و آمد سران منافقين به پادگان اشرف داريم و اخيرا منافقين تلاش ميكنند تا 100 نفري كه در فهرست جنايتكاراني هستند كه ايران معرفي كرده، از عراق با هليكوپتر خارج كنند.
نقش منافقين در ترورهاي اخير از جمله ترور دانشمندان هستهاي كشورمان چگونه ايفا شد؟
اسامي دانشمندان هستهاي ما ازجمله شهيد شهرياري و عليمحمدي و آقاي عباسي را كه جانباز شدند، منافقين در سال 86 طبق يك بيانيه رسمي روي سايت خودشان اعلام كردند و مشخصات آن بزرگواران را با آدرس در سايت قرار دادهاند. بلافاصله بعد از مدتی اين دانشمندان به شهادت رسيدند. خود منافقين نيز به اين امر اشاره داشتند و اعلام كردند كه اين دانشمندان را شناسايي و نقش فرماندهي در ترور آنها داشتند. يعني همين حالا هم آنها در كار تروريستي دخيل هستند. نمونه ديگر فعاليت تروريستي اين گروه در رابطه با گروه ريگي بود كه سركرده آنها رسما اعلام كرد در مباحث و موضوعات اطلاعاتي از منافقين كمك ميگيريم. هر جايي كه ترور و تروريسم حضور دارد منافقين هم حضور دارند.
ريزشهاي اخير سازمان منافقين را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ريزشها حدود 700 نفر بوده كه حدود 4 تا 5 سال متمادي صورت گرفته است. سازمان مقررات سختي را در داخل خودش اعمال كرده و فرقهگرايي را ترويج ميكند و تحمل اين شرايط براي افراد سخت است و همه افراد نميتوانند در چنين شرايطي طاقت بياورند. دستور طلاقهاي گروهي و جدا كردن بچهها از خانواده و تحت نظارت قرار دادن آنها به صورت گروهي موضوعي نيست كه همه بتوانند در مورد آن دوام بياورند. همه نميتوانند در برابر بيگاري براي اهداف اين سازمان طاقت بياورند و در نتيجه اين ريزشها صورت ميگيرد.
در تصاوير كه از اين سازمان منتشر ميشود افراد جوان هم حضور دارند. اين عده چطور جذب اين سازمان شدهاند؟
نيروهاي قديمي آنها مسن شدهاند. اين افراد تا قبل از سال 72 بالاخره ازدواج هم در داخل خودشان داشتند و بچههاي اين افراد در همان شرايط وارد سازمان شدهاند. آنها بعد از عمليات مرصاد خانوادهها را از هم جدا كردند و همه آنها را تحت شرايط سازماني نگهداري كردند و بچههاي آنان را هم جذب كردند. اما گروهي ديگر از اين جوانان در كشورهاي اروپايي جذب ميشوند، منافقين در قاچاق انسان دست دارند و بعضي از جواناني را كه براي كار به كشورهاي اروپايي رفتهاند فريب داده و به پادگان اشرف منتقل كردند.
در اعترافات افراد بريده از اين سازمان اطلاعات تكاندهندهاي ديده ميشود مثل زندان، شكنجه و انواع مراسم فرقهاي براي اطمينان افكار عمومي از صحت اين اظهارات چه كردهايد؟
اين موضوع را تنها كساني كه از اين فرقه بريدهاند عنوان نميكنند. هر ساله در گزارش وزارت خارجه آمريكا به اين موضوع اشاره ميشود. اخيرا موسسه رند در كشور آمريكا گزارش جامعي را راجع به اين سازمان تهيه كرده و به موارد متعددي از جنايات و رفتار فرقهاي منافقين اشاره داشته است. همچنين در گزارش اتحاديه اروپا و سازمان ديدبان حقوق بشر نيز اين موارد آمده است. جنايات اين گروه در اسناد بينالمللي منتشر شده و اساسا يكي از دلايل قرار گرفتن اين گروه در رديف سازمانهاي تروريستي است. هزاران سند مكتوب و غيرمكتوب راجع به جنايات سازمان منافقين وجود دارد.
در مورد اينكه در برخي مطالب رسانهاي جمهوري آذربايجان به عنوان گزينه بعدي براي استقرار منافقين معرفي ميشود چه نظري داريد؟
اين امر به گزارش خيلي ضعيفي در سطح رسانهها برميگردد و صحت و سقم آن تاييد نشده است. هيچ كشوري حتي حاميان پروپا قرص اين سازمان به راحتي حاضر نيست اين افراد را كه بسيار خطرناك هستند در خاك خود بپذيرد.