تبار ترور (1)

Tabare Teror

« فصل اول »

زمينه ها ، علل و چگونگي ورود سازمان به فاز مسلحانه

پس از پيروزي انقلاب اسلامي سازمان مجاهدين خلق كه با رهبري مسعود رجوي خيال تسلط بر حاكميت سياسي را در سر مي پروراند ، با حقيقتي به نام حركت منسجم مردمي در جهت تثبيت و تأييد نظام جمهوري اسلامي روبرو شد و در عمل براي رهبري سازمان و كليه ي فعالان سياسي اثبات گرديد كه روند انقلاب به گونه اي سامان يافته است كه مجالي براي قدرت طلبي گروه هاي مختلف خواهان قدرت (از سازمان مجاهدين گرفته تا گروه هاي چپ) باقي نخواهد گذارد .

از اين رو پس از شكست سازمان در فرآيند مردمي تعيين حاكميت (همه پرسي جمهوري اسلامي ، انتخابات نخستين دوره ي رياست جمهوري ، انتخابات نخستين دوره ي مجلس شوراي اسلامي ، انتخابات خبرگان قانون اساسي و همه پرسي قانون اساسي جمهوري اسلامي) به تدريج زمينه هاي ورود سازمان به فاز مسلحانه پديدار شد .

به بيان ديگر از همان مقطعي كه سازمان احساس كرد فاقد پشتوانه مردمي و به تبع آن قانوني براي كسب قدرت از مجاري منطقي و قانوني آن (انتخابات) است ، به ايجاد زمينه براي تصاحب مسلحانه ي قدرت پرداخت .

ابراهيم يزدي كه در آن مقطع نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي را بر عهده داشت ، در اين باره مي گويد :

" در خلال بحث هاي سازمان اين نكته مشهود بود كه آنها اذعان دارند كه انقلاب محصول همكاري دو جريان اسلامي يعني روشنفكران ديني و روحانيون است . سازمان انقلاب را حق خود مي دانست و هر دو جريان روحاني و روشنفكر را غاصب مي دانستند و روشنفكران ديني و امثال مهندس بازرگان را ليبرال و روحانيت را مرتجع مي دانستند و در تحليل هاي خود بر اين باور بودند كه اولويت در خلع روحانيون (يا به بيان خودشان ارتجاع) از قدرت است و در صورت موفقيت در اين امر ، جارو كردن ليبرال ها آسان خواهد بود . (1)

 

يزدي در ادامه مي افزايد :

" قبل از حوادث خرداد ماه 1360 بچه هاي سازمان پيش من آمدند و گفتند كه تجربه ي انقلاب را تكرار خواهند كرد . من با صراحت به آنها گفتم كه تحليل هاي آنها اشتباه است و آنها جواب دادند كه در دوران انقلاب خيابان ها در كنترل ما بود ، حالا هم همان كار را مي كنيم .

و من در جواب آنها گفتم : در زمان انقلاب بدنه ي جامعه هر حركتي را عليه نظام شاهنشاهي تأييد مي كرد ، اما امروز بدنه ي جامعه با شما نيست . شما يك گروه كوچك و اقليتي هستيد و اگر بخواهيد دست به كار مسلحانه بزنيد ، با شما برخورد مي كنند و شما تاب مقاومت را نداريد و بنابراين به شدت آسيب خواهيد ديد و متلاشي خواهيد شد .

در آن ملاقات كم و بيش مطرح كردند كه قاطعانه خواهند ايستاد ، آنها به ميليشيايي كه درست كرده بودند خيلي بها مي دادند و فكر مي كردند مي توانند مقاومت كنند ." (2)

 

بر اساس چنين تحليلي بود كه سازمان به طمع تصاحب قدرت ، گام در مسيري گذارد كه نهايت آن درگيري و تقابل مسلحانه با نظام جمهوري اسلامي بود . در اين ميان آنچه بيش از هر امر ديگر به چشم مي آيد ، نحوه ي ورود سازمان به اين مرحله و زمينه سازي براي همراهي افكار عمومي درون سازمان و توجيه افكار عمومي مردم در خصوص چرايي ورود سازمان به فاز مسلحانه بود .

سازمان طي يك سال جنگ رواني طراحي شده ، چنين وانمود كرد كه اين نظام است كه سازمان را وادار به نبرد مسلحانه كرده و در حقيقت سازمان به منظور دفاع از خود مجبور به نبرد مسلحانه با نظام جمهوري اسلامي شده است .

عزت الله سحابي از جمله فعالان نزديك به نهضت آزادي و از جمله چهره هاي سياسي مرتبط با سازمان مجاهدين بود كه در آن مقطع نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي را بر عهده داشت .

او درباره ي زمينه سازي گام به گام مجاهدين براي رسيدن به مرحله ي قيام مسلحانه عليه نظام جمهوري اسلامي مي گويد :

" بچه هاي سازمان متأسفانه گوششان بدهكار نبود . من بعدها متوجه شدم كه اينها روي هوادارانشان هم تدريجي كار مي كردند ، همانگونه كه به تدريج مي خواستند من را قانع كنند كه حرف هايشان را بپذيرم . رهبري سازمان هيچ وقت ناگهاني مطرح نمي كرد كه بايد با حاكميت درگير بشويم .

مثلاً مدتي بيان مي كردند كه در شهرستان ها اعضا و هواداران سازمان را مي گيرند و شكنجه مي دهند . يك بار يكي از همين بچه هاي مجاهدين از شهرستان به ملاقات من آمد و ديدم كه سينه اش را با آتش سيگار سوزانده اند . هر چند بعدها فهميديم كه اين ساختگي بوده و خود سازمان اين كار را كرده بود تا شكنجه را به پاي نظام بگذارند .

سازمان مي خواست با اين كار به تدريج افكار عمومي را قانع كند كه چون از طرف نظام و نيروهاي حزب اللهي به سازمان و اعضاي آن حمله مي شود ، اعضا و كادرها و هواداران سازمان همه به رهبري آن فشار مي آورند كه بايد يك كار جدي كرد : يك حركت مسلحانه !

مسعود رجوي خودش مي گفت كه ما چه كار كنيم ؟ داريم در مقابل بچه هاي سازمان در مي مانيم و تا حالا در مقابل آنها مقاومت كرديم و در واقع حركت سازمان به سوي درگيري هاي تند و قهرآميز را به گردن بدنه ي سازمان مي انداخت ." (3)

 

سحابي در ادامه در خصوص چگونگي زمينه سازي تدريجي سازمان براي ورود به فاز مسلحانه به نمونه اي اشاره كرده ، مي گويد :

" مسعود به من گفت : ما ديگر درمانده ايم ؛ بچه هاي سازمان از پايين خيلي به ما فشار مي آوردند . اين در حالي بود كه مهدي بخارايي و حبيب مكرم دوست (از بچه هاي سطح بالاي سازمان) و دو نفر ديگر در يك مصاحبه تلويزيوني گفتند : خود سازمان طي يك برنامه ي حساب شده پله پله ما را به طرف اين درگيري ها مي كشاند ؛ به گونه اي كه ما خودمان به اين نتيجه برسيم كه بايد كار مسلحانه بكنيم .

البته نيروهاي قوي تر و سطح بالاتر از بخارايي و مكرم دوست هم به اين نكته تأكيد مي كردند كه سازمان با يك برنامه حساب شده ، بدون اين كه به صراحت به ما بگويد كه خودتان را آماده كنيد ، ما را به طرف كارهاي قهر آميز مي راند . اما مسعود پيش ما مي گفت بدنه سازمان به ما فشار مي آورد ، در حالي كه به واقع خود رهبري سازمان بدنه را به سمت مبارزه مسلحانه هدايت مي كردند ." (4)

 

سحابي در جمع بندي زمينه هاي ورود سازمان به فاز خشونت آميز مي گويد :

" ورود سازمان به فاز مسلحانه دو مؤلفه داشت . نخست جاه طلبي ها و خودخواهي ها و دوم ضرورت هاي سازماني . وقتي راديكاليزم درون يك سازمان خيلي رشد مي كند و از حدود پيش بيني شده ي تئوريك رهبري سازمان جلوتر مي رود ، سرنوشت چنين سازماني اين خواهد بود كه روز بروز خود اين سازمان و رهبري اش راديكال تر مي شود ، ولو اين كه خودش اعتقاد نداشته باشد .

براي اين كه اولاً رهبري سازمان مي خواهد خودش را حفظ كند ، دوم اين كه همين رهبري بدون اين كه فشار از پايين بيايد ، وقتي مي بيند كه اختلافاتي درون سازمان رشد كرده و يا گرايش هاي گريز از مركز پيدا شده ، به ضرورت، به طرف تشديد تمركز پيش مي رود . تشديد تمركز هم خود تشديد ايدئولوژيك را در پي دارد ."

دقيقاً در جهت چنين حركتي است كه سازمان به سمتي رفت كه بيش از يك گزينه براي انتخاب نداشت و آن ورود به عرصه ي براندازي نظام جمهوري اسلامي بود . در حقيقت سازمان ضرورت اعمال قهر و مبارزه ي مسلحانه عليه نظام جمهوري اسلامي را بديهي فرض كرده بود و بر همين مبنا دغدغه ي خود را چگونگي مبارزه ي مسلحانه با نظام اسلامي مي دانست و نه ضرورت يا عدم ضرورت مبارزه ي مسلحانه !

مسعود رجوي در كتاب جمع بندي يكساله ي مقاومت در اين باره چنين آورده است :

" سؤال اين بود كه چگونه و در چه خطي مي توان رژيم خميني را سرنگون ساخت . امروزه ديگر براي هر كسي كه مختصر آشنايي با رژيم خميني داشته باشد ، ضرورت مبارزه ي مسلحانه احتياجي به بحث و اثبات ندارد . منظور سازمان هم از استراتژي و جاده اي كه در بحث مان مي خواهم به دست بياوريم ، يعني اين كه مبارزه ي مسحانه را چطوري و در چه مسيري به كار بياندازم تا رژيم سريع تر سرنگون شود ." (5)

 

رجوي چنان به درستي مسيري كه براي سازمان ترسيم نموده پافشاري مي كرد كه حتي براي سرنگوني نظام جمهوري اسلامي يك جدول زمان بندي ! ارائه نمود :

" تمام خط و ربط هاي استراتژيكي و تحليلي ما نيز حاكي از ضرورت و حتميت سرنگوني رژيم در چشم انداز محدود و كوتاه مدت است ، يعني در زماني كه حداقل يك سال و حداكثر سه سال طول خواهد كشيد ." (6)

 

رجوي در ادامه ي طراحي خود براي سرنگوني جمهوري اسلامي به روش مسلحانه به چند مرحله اشاره مي كند :

" مرحله ي اول فاز نظامي از 30 خرداد 1360 شروع شد و تا تابستان 1361 طول كشيد . اين مرحله نوبت سران سياسي بود . قبل از هر چيز شاه مهره ها هدف بودند . در اين مرحله قرار بود كه رژيم بي آينده شود و ثباتش را از دست بدهد و در عوض سازمان تثبيت شده و به عنوان جانشين رژيم اسلامي معرفي شود .

مرحله ي دوم از تابستان 1361 تا پايان سال 1362 ادامه يافت . در اين مرحله نوبت به تنه ي سركوبگر نظام رسيد ، يعني زدن سر انگشتان رژيم (مقصود رجوي از سرانگشتان رژيم نيروهاي سپاه ، بسيج ، حزب اللهي و كليه ي افرادي كه به نحوي با جمهوري اسلامي ارتباطي داشتند ، بوده است) و اينجاست كه قطع دست و پاي اجرايي رژيم اسلامي اهميت پيدا مي كند ." (7)

 

البته تمامي افراد سازمان مانند رجوي با ورود به فاز نظامي موافق نبودند و آن را " چپ روي زود رس " مي دانستند و همين امر تنش هايي را در مركزيت و بدنه ي سازمان ايجاد كرد . از جمله مخالفان ورود سازمان به فاز مسلحانه ي محمدرضا سعادتي از اعضاي مركزيت سازمان بود كه به هنگام شروع فاز مسلحانه ، به جرم جاسوسي براي شوروي سابق در زندان بود .

وي از زندان نامه اي به مادر رضايي ها (8) نوشت و طي آن حركت سازمان به سوي مبارزه ي مسلحانه با جمهوري اسلامي را يك اشتباه محض خواند ، اما اين مخالفت هاي پراكنده نتوانست سازمان و مركزيت آن را از تصميمي كه به هدف كسب قدرت اتخاذ كرده بود ، باز بدارد .

 

نشريه ي مجاهد در شماره ي 178 خود طي گزارشي از روند و فرآيند ورود سازمان به فاز مسلحانه مي نويسد :

" در تابستان 1360 با صدور فرمان مقاومت انقلابي مسلحانه ، ميليشياي مجاهد خلق خود را براي نبردهاي تمام عيار با دشمن خدا و خلق (رژيم جمهوري اسلامي) آماده مي كند . از اين پس بايد گلوله را با گلوله پاسخ گفت و ديگر دوران دست خالي در برابر چماق مزدوران ارتجاع پايان يافته است ....

گردان ها و گروهان هاي رزمنده ي ميليشيا به سرعت سازماندهي شده و تهاجم بي امان رزمندگان ميليشيا به مهره ها و مراكز سركوبگر ارتجاع خواب راحت را از چشمان تمام مزدوران ارتجاع ربود و بسياري از آنها را به سزاي خيانت هايشان رساند ." (9)

 

پی نوشت:

 

1. مجله ي چشم انداز ايران ، مصاحبه با ابراهيم يزدي ، شماره ي 32 ، تير و مرداد 1384 ، ص 49

2. همان

3. مجله ي چشم انداز ايران ، مصاحبه با عزب الله سحابي ، شماره ي 27 ، شهريور و مهر 1384 ، ص 10

4. همان

5. مسعود رجوي ، جمع بندي يكساله ي مقاومت ، انتشارات سازمان مجاهدين خلق ، ص 53

6. همان ، ص 151

7. همان ، ص 109

8. مادر احمد ، مهدي ، رضا و صديقه رضايي از اعضاي سازمان كه در طول مبارزات چريكي عليه رژيم شاه در طول دهه 1350 كشته شدند و دستگاه تبليغاتي سازمان او را به دليل اين موقعيت به عنوان الگوي يك زن مجاهد معرفي كرد و پيرامون شخصيت او تبليغات فراواني به راه انداخت و از موقعيت خاص او حداكثر بهره تبليغاتي را برد .

9. نشريه ي مجاهد ، ميليشيا مبشر آزادي ، سمبل استواري و پايداري خلق ، شماره 178 ، ص 8

 


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان