بيانات مقام معظم رهبری پيرامون شناخت خط نفاق

در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران (60/2/4)

در انقلاب ما نيز كساني بودند كه پيش خود فكر مي كردند اگر اوضاع ايران عوض شود آنها بر سر كار خواهند آمد. با اينكه عمرشان را در راحتي و رفاه گذرانده بودند، وقتي انقلاب آنها را به بازي نگرفت ضد انقلاب شدند و معارض با انقلاب

 

Agha

 

درآمد:بهار سال 1360، اوج اقدامات جريان نفاق بود كه خيابان هاي پايتخت را به جولانگاه خود تبديل نموده بودند. در اين ميان شاگردان بصير حضرت روح الله به ميدان آمده و پرچم روشنگري و افشاگري را عليه جريان نفاق در دست گرفتند. در اين ميان حضرت آيت الله خامنه اي امام جمعه تهران در صدر افشاگران قرار داشت. معظم له در چهار سخنراني خود در نماز جمعه تهران در ارديبهشت ماه و تيرماه سال 60 به تبيين ماهيت خط نفاق پرداخت كه اولين آن 4 ارديبهشت ماه 1360 بود. تلخيص متن خطبه اول اين نماز جمعه تاريخي مي تواند در شناخت جريان «نفاق جديد» براي نسل جوان امروز انقلاب روشنگر باشد.

 

"قال الله الحكيم في كتابه:« و من الناس من يقول امنا بالله و باليوم الاخر و ماهم بمومنين يخادعون الله و الذين امنوا و ما يخدعون الا انفسهم و مايشعرون في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا» (بقره: 9-7)

 

شايد بشود گفت خطرناكترين دشمني كه انقلاب پيامبران را در طول تاريخ، تهديد كرده است و به آن ضربه وارد آورده است منافقان هستند. به دليل اهميت دشمني منافقين با جريان انقلاب اسلامي در طول تاريخ است كه در قرآن كريم بيش از همه گروه هاي معارض به منافقين اهميت داده شده است. در قرآن سوره اي درباره كافران نيست، سوره قل يا ايها الكافرون ترسيم چهره كافران نيست، فقط چند آيه كوتاه هست كه به پيغمبر دستور مي دهد به كافران چنين بگو، اما سوره منافقين در قرآن مخصوص منافقين است. اهميت اين مسئله به قدري است كه هر هفته در نماز جمعه اين سوره طبق معمول و سنت خوانده مي شود. تا مردم هرگز خطر نفاق و منافقين را از ياد نبرند. امروز هم جامعه ما بيش از همه از طرف منافقين صدمه مي بيند. لذا بايد منافق را شناخت. عنصر اصلي در ماهيت و شخصيت منافقين اين است كه منافق آنچه را در زبان و ظاهر اظهار مي كند در دل به آن باور ندارد. امنا بالله مي گويد، ولي ايمان ندارد. در دل معتقد به اسلام و انقلاب و حمايت از مستضعفين نيست اما در زبان دم از اسلام و انقلاب و مستضعفين مي زند!براي خلق دل نمي سوزاند و قدمي هم برنمي دارد، اما در زبان، دم از خلق مي زند. اين جوهر اصلي منافق است.

 

نزد پيغمبر مي آيد و مي گويد:« قالوا نشهد انك لرسول الله» با تأكيد مي گويد ما شهادت مي دهيم كه تو پيغمبر خدايي، اما دروغ مي گويد«والله يشهد ان المنافقين لكاذبون» (منافقون:1) خدا گواهي مي دهد كه آنها دروغ مي گويند، يعني آنها به پيغمبري پيغمبر هم معتقد نيستند.

 

امروز من دو مطلب كوتاه درباره منافق مي گويم، اما چون مسئله بسيار حائز اهميت است ان شاء الله در خطبه جمعه آينده بحث را ادامه مي دهم.

 

نكته اول در مورد انگيزه اصلي منافق است. منافق چرا منافق مي شود؟ محور اصلي حركت نفاق، خودپرستي منافق است. اول كه ايمان نمي آورد، براي اين ايمان نمي آورد كه اسلام و انقلاب به ضرر اوست يا پول او را مي گيرد، يا مقام او را كه غصب كرده است، مي گيرد، يا حرف هاي او را تكذيب مي كند. انقلاب به ضرر اوست پس به انقلاب ايمان قلبي نمي آورد و اين خودپرستي است. با اينكه ايمان نياورده است از ترس جانش يا براي طمع به دست اندازي به قدرت و مال به خاطر فرصت طلبي اظهار ايمان مي كند. اينجا هم خودپرستي او آشكار مي شود. اگر از انقلاب و جامعه اسلامي سهمي و نفع و سودي به او برسد قلباً خوشحال مي شود و مخالفت خود را تقليل مي دهد، اما اگر از انقلاب بر طبق خواسته هاي نفساني و شخصي او چيزي عايد نشود، فرياد نارضايتي را بلند مي كند. آيه قرآن مي فرمايد:«و منهم من يلمزك في الصدقات فان اعطوا منها رضوا و ان لم يعطوا منها اذاهم يسخطون» (توبه: 58)

 

اگر در انقلاب از تقسيم غنائم به او كه سهمي هم ندارد خودداري نشود راضي مي شود، از انقلاب هم بدگويي نمي كند و در روال عمومي انقلاب مي ماند، اما به مجرد اينكه پايه آن سهم سست شد، فرياد نارضايتي بلند مي كند و باطن خود را كه ضديت با انقلاب است ظاهر مي كند. پس او در رابطه با عملكردش نسبت به انقلاب نيز خودپرست است وقتي كه احساس خطر شخصي مي كند حاضر به خضوع و تواضع مي شود«يحلفون بالله انهم لمنكم» حاضر است حتي قسم بخورد كه در خدمت انقلاب و در كنار مردم است! حاضر است ادعاي طرفداري از امام و انقلاب را هم بكند، زيرا نفع شخصي خود را در اين مي بيند.

 

عبدالله بن ابي، رئيس منافقان در مدينه، كسي بود كه قبل از آمدن پيغمبر به مدينه اوس و خزرج جمع شده بودند تا او را به حكومت برسانند. پيغمبر كه آمد بساط حكومت آينده او برهم خورد، لذا مخالف با انقلاب شد.

 

در انقلاب ما نيز كساني بودند كه پيش خود فكر مي كردند اگر اوضاع ايران عوض شود آنها بر سر كار خواهند آمد. با اينكه عمرشان را در راحتي و رفاه گذرانده بودند، وقتي انقلاب آنها را به بازي نگرفت ضد انقلاب شدند و معارض با انقلاب. كساني هم بودند كه در اوايل توانستند با فرصت طلبي وارد حوزه انقلاب شوند، حتي پست و مقام هم بگيرند، اما وقتي انقلاب در حركت طبيعي خود اينها را كنار گذاشت در مقابل انقلاب ايستادند، اول انقلاب را پذيرفتند اما وقتي انقلاب جدي شد با آن به مخالفت برخاستند«ذلك بانهم امنوا ثم كفروا» اول ايمان آوردند بعد ديدند با انقلاب نمي شود ساخت، لذا ضد انقلاب شدند. خصوصيات منافق از جمله اينهاست كه گفتم، اما خصوصيات بيشتري هم دارد كه ما بايد آن خصوصيات را بدانيم.

 

سرّ كار منافق در اين است كه دشمن است ولي شناخته شده نيست و در لباس دوست است و اين دومين نكته است كه مي خواهم بيان كنم. فرق منافق با دشمن آشكار اين است كه شما دشمن آشكار را كه صريحاً مي گويد من دشمن شما هستم مي شناسيد، درصدد مقابله بر مي آييد و ضربات او را هم پاسخ مي گوييد، اما شما فرض كنيد نيروهاي متجاوز عراقي كه امروز از مرزها به ما حمله كرده اند مثلاً دارويي در فضا پخش مي كردند كه سرباز ايراني آنها را نمي ديد، ببينيد وضع چقدر مشكل مي شد. او مي آمد، حمله مي كرد، ضربه مي زد، مي كشت و سرباز ايراني نمي فهميد كه كيست و چيست و از كجا مي آيد و چگونه ضربه مي زند، چقدر خسارت داشت؟

 

ضد انقلاب منافق در داخل جامعه ما همان كار را مي كند؛ ضربه مي زند، سمپاشي مي كند، ايمان مردم را سست مي كند، شايعه پخش مي كند و هزار توطئه عليه جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي به راه مي اندازد و از طرف مردم هم ديده نمي شود، ضربات او شناخته نمي شود. اين است كه جامعه را به سختي در تشخيص و در عمل دچار مي كند.

 

نكته دوم كه گفتم اين است كه ما به تبع قرآن در رابطه با منافق فقط يك مقصود داريم و آن معرفي و شناسايي كردن منافق است. به همين دليل است كه اين همه آيه در قرآن درباره منافقين آمده است. قرآن اينها را از ابعاد و از زواياي گوناگون با خصلت هاي شان معرفي مي كند تا مسلمانان بتوانند با اندكي دقت و بصيرت منافق را بشناسند.اگر انقلابي در طول حكومت خود پس از پيروزي روال كارش طوري باشد كه منافقان بتوانند در آن جذب شود اين انقلاب محكوم به زوال است، اما اگر انقلاب طوري باشد كه هر چه از عمر آن مي گذرد، منافقان يكي پس از ديگري از آن طرد شوند اين انقلاب ماندني و پايدار است. زيرا ناخالصي ها را از خود دور مي كند كه در اين صورت آنها مي گويند آقا نيروهاي پيرو خط امام بر اثر سخت گيري هايشان افرادي را از جمعيت مردم خارج كرده اند، آنها را به جبهه بندي هاي تشكلي در مقابل خط امام واداشته اند. ما مي گوييم بهتر، بايد همين طور مي شد. آن عناصر ناخالصي كه از جريان عموم مردم خارج شدند، اگر مي ماندند بيشتر به انقلاب ضربه مي زدند. قرآن كريم به پيغمبر تسلي مي دهد كه اگر مي بيني منافقان حاضر نيستند با تو به ميدان جنگ بيايند، ناراحت نباش؛« لوخرجوا فيكم مازادوكم الاخبالا ولا وضعوا خلالكم» (توبه :46)

 

اگر اينها در كنار شما و در ميان شما از شهر به ميدان مي آمدند شما را سست مي كردند، لنگ مي كردند، ميان صفوف شما تفرقه مي انداختند، همچنانكه گاهي ديده شد كه منافقان در ميان صفوف رزمندگان هم تفرقه انداختند. با ظاهر آراسته، اما با باطن پليد و خبيث.

 

در اينجا اين جمله نصيحت آميز قرآني را كه مردم را امر به تقوا مي كند عرض مي كنم:«يا ايها الذين امنوا اتقواالله و قولوا قولاً سديداً يصلح لكم اعمالكم» اي مردم تقواي الهي را پيشه خود كنيد و سخن درست بگوييد تا كارهاي شما را اصلاح كند، اگر با تقوا يعني با ملاحظه و مراعات كامل ضوابط اسلامي در جامعه حركت كنيم، بگوييم، بشنويم، نگاه كنيم، يقيناً سخن درست خواهيم گفت، در اين صورت است كه نابساماني ها درست خواهد شد و الا با بي دقتي كردن در كارهاي جامعه از سوي مردم يا از سوي مسئولان هيچ كاري درست نخواهد شد.

 

خداوند متعال همه ما را چشم بصيرتي براي شناسايي منافقان عنايت كند

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31