رجوي به خوبي آگاه است که تلاشهاي مذبوحانهاي که درفرقه تحت فرمانش انجام ميشود، در حکم بازي سرگرم کنندهاي است که گذر زمان را براي اعضاي اين فرقه آسان کند
|
وقتي مسعود از پيش همرزمان بيسلاحاش رفت و غيب شد، هيچ گمان نميکرد روزي از راه برسد که مستمسک شاد کردن کوه مردان و شيرزنان اين فرقه در پادگان اشرف، رأي يک دادگاه فرمايشي در اسپانيا باشد که نوري مالکي را به خاطر منافقين احضار کند و نخست وزير عراق هم به مانند همه مسئولان سياسي گذشته در کشورهاي مختلف که توسط اين دادگاه محلي احضارشدهاند، حتي زحمت جواب دادن را به خود ندهد. هيچ وقت گمان نميکرد روزي از راه برسد که بهانه اشکهاي تبليغاتي که قرار است به زور در چشم مجريان تلويزيون فرقه جمع شود، برنامه همياري و کمکهاي مردمي باشد که تماسهاي مردمياش از پشت اتاق فرمان استوديو تلويزيون منافقين باشد و با تغيير لهجه افراد درون فرقه، فريبکارانه تلاش کنند تا نشان دهند اين تماسها از ايران است و مردم بسيج شدهاند تا فرش زيرپايشان را بفروشند و به ياري منافقين بشتابند.
درد اين مشکلات براي مسعود رجوي بسيار زياد است وقتي ميبيند يکي از همپيمانان اين فرقه که بارها بر سر مسائل مالي سرفرقهاش را کلاه گذاشته – اما سرکرده منافقين تنها به دفاعيههاي خشک و خالي اين شخص از فرقهاش دل خوش است – حالا که در نخست وزيري عراق پست مهمي دريافت کرده، محلي به اين فرقه نميدهد تا صندلي مهم حکومتياش بر سر جايش بماند.
مريم رجوي هر ماه با هزينههاي بسيار گزاف، برخي سياسيون اروپايي را در اتاقي گرد هم ميآورد و براي آنها از ايران و آزادي ايران ميگويد، از رؤياي خيالياش براي به دست گرفتن حکومت و هزار مهمل ديگر که در قبال آن، سياسيون اروپايي هم شدت هيجان و حرفهايشان را ميتوان با توجه به ميزان پولي که دريافت کردهاند حدس زد؛ دفاع از حقوق ساکنان پادگان اشرف براي ادامه زندگي انگلي آنها درعراق.(با وجود اينکه همه اين افراد از تروريست بودند منافقين و حضورشان در ليستهاي تروريستي آگاهي دارند، اما نگاههاي مريم رجوي در هنگام صحبت برايشان، برق اسکناسهاي درشت يورو و دلار را به ياد ميآورد و هر چقدر اين همراهي با مريم رجوي بيشتر باشد، سخنرانيهاي بعد و پولهاي کلانتري هم در راه خواهد بود. اساساً حمايت از مشتي تروريست براي پرکردن جيب، رويهاي شده است براي برخي سياسيون بازنشسته اروپايي و آن دسته از سياسيوني که با ملت ايران عناد دارند و حمايت از منافقين را براي نشان دادن شدت بغض خود به مردم ايران در دستور کار قرار ميدهند اما در مقابل انتقادها و پرسشهاي رسانههاي گروهي کشورشان در مورد چرايي حمايت اين افراد از منافقين، مريم رجوي براي آنها چربتر حساب ميکند تا ننگ حمايت از فرقهاي تروريست، با ارز آوري بيشتر براي آنها سر به سر شود.
وي براي آنکه نشان دهد در تعاملات سياسي خود موفقتر از گذشته است، حتي به چند پارلمان اروپايي هم سر زده و در آنجا سخنراني کرده و به به و چه چه برخي نمايندگان پارلمان اين کشورها را هم شنيده است اما اين تمجيدها و مجيز گوييها هم در وضعيت قبل و بعد اين فرقه تأثيري نداشته است.
سيماي منافقين هم طبق کارکرد فرقهاياش، بعد از چنين مراسمي، تا دو هفته خوراک تبليغاتي براي پخش کردن دارد. يک روز گزارش کامل برنامه، روز بعد عکسها و تحليلها، روز بعد ميزگرد بررسي حمايتهاي بيشائبه از پادگان اشرف، روز بعد ...
تيم خبرسازي اين فرقه هم از بازيهاي تبليغاتي موجود بيبهره نميماند؛ جعل نام و نشان برخي قبايل و ساخت و توليد چند قبيله و عشيره، معمولا بخش ثابت اخبار اين فرقه است که در طول، سال يکي دو بار هم آمارهاي ساخته شده خاصي به آن اضافه ميشود تا چاشني برجستهاي براي تبليغات اين فرقه باشد؛ حمايت 2/5 ميليون عراقي،14 هزار حقوقدان و وکيل عراقي، 300 هزار شيعه جنوب عراق و ... از اين جمله است که آن هم براي خود ماجرايي دارد که ماهها ادامه دارد اما با سرعت همان هياهوي ايجاد شده، گرد و خاک اين هياهو هم فروکش ميکند.
پرونده سازيهاي منافقين نيز در مورد منتقدينشان همچنان ادامه دارد اما هر از گاهي با افتضاحات پروندههايي همانند ايوبونه، تشت رسوايي منافقين باز هم بر زمين ميافتد و اندک حاميان انگشت شمار آنها که در تجمعات 10 يا 20 نفر از اين فرقه حمايت ميکنند، روز به روز بيشتر به عملکرد فرقهاي اين گروهک تروريستي پي ميبرند.
مريم رجوي که داغ رياست جمهوري در ايران را براي هميشه با خود به گور خواهد برد، خيلي دوست دارد که سران کشورها و نهادهاي بينالمللي بر روي او نيز همانند يک چهره مطرح سياسي حساب باز کنند، اما عليرغم اين درخواست و با وجود رپرتاژهاي تبليغاتي در مورد رئيس جمهور خود خوانده – که تنها در سيماي منافقين توليد و پخش ميشود – اين فرقه در محاسبات سياسي معاصر هيچ جايگاهي براي سياسيون دنيا ندارد و با وجود اينکه به سبک رهبران شجاع، مريم رجوي نيز دست به قلمش براي نامهنگاري به دبيرکل سازمان ملل و نهادهاي حقوقي بينالمللي و ... نيز خوب است اما تابه امروز حتي يک کدام از اين مسئولان سياسي هم به نامههاي همسر سرکرده منافقين پاسخي نداده است.
سران منافقين براي اينکه دامنه اعتراضها در درون اين فرقه را کمتر کنند و به صفر برسانند، افراد اين گروهک را به شديدترين کارها ميگمارند، نظافت روزانه پادگان اشرف بيشتر از آن که ضروري باشد، تنها بيگاري کشيدن است، کلاسهايي که قبل از ظهر آغاز ميشود وتا شب ادامه دارد، نشستهاي عمليات جاري و غسل هفتگي که همه اعضا ميدانند ثمري جز تخريب شخصيت اعضاي اين فرقه ندارد و کلاسهاي ايدئولوژيک در ضرورت مقاومت و ايستادگي براي رسيدن به آرمانها! نيز در حکم کلاه گذاشتن بر سر کودکي 6 ساله است که از فرض ناشيانه بودن، اعتراض همان کودک 6 ساله را به دنبال دارد.
مرور تمام فعاليتهاي منافقين طي سالهاي اخير نشان ميدهد که سگ دو زدنهاي سران اين فرقه تنها براي اين است که نشان دهند رکود ندارند و نيمچه حياتي در کار است تا به اين وسيله بوي گند مرداري که در اين فرقه استشمام ميشود، بيش از اين دلآزار اسيران اين فرقه نشود.
مسعود رجوي فراري به خوبي ميداند آنچه امروز همسر پاکدامنش! انجام ميدهد هيچ ثمري براي اين فرقه ندارد و راهگشاي قفلهاي محکمي که بر سرنوشت اين فرقه زده شده نيست. رجوي به خوبي آگاه است که تلاشهاي مذبوحانهاي که درفرقه تحت فرمانش انجام ميشود، در حکم بازي سرگرم کنندهاي است که گذر زمان را براي اعضاي اين فرقه آسان کند، چه اينکه همه ميدانند سرنوشت تيره روزيهاي رجوي، رويه ثابتي است و روشنايي در کار نيست و خيمهشب بازيهاي امروز، همه و همه بازي کودکانهاي است براي آنکه مرگ فرقه ديرتر در باور اسيران فرقه به اثبات برسد.