ج) آيا براي رسيدن به اهداف والاي مذهبي مي توان دست به اقدام تروريستي زد ؟
يكي از واجبات اسلامي حفظ حرمت مقدسات و تعظيم شعائر و شخصيت هاي مذهبي است . لازمه همزيستي مسالمت آميز بين دو مذهب ، وجود احترام متقابل است . بدون چنين احترامي به ويژه نسبت به مقدسات و شخصيت هاي مذهب مقابل همزيستي مسالمت آميز نخواهد بود .
الف) برخورد اسلام با شعائر مذهبي اهل كتاب
گرچه اسلام عقايد گروهي از اهل كتاب را كه گرفتار شرك هستند را كاملاً رد مي كند ، لكن ديده مي شود آنگاه كه ضرورت اقتضاي همزيستي مسالمت آميز مسلمين و اهل كتاب را كند ، دستور به همزيستي مسالمت آميز مي دهد . از اين روست كه از جمله آثار عقد ذمه را آزادي اهل كتاب در اجراي شعائر و مراسمات مذهبي و برخورداري از حقوق اجتماعي در حد يك مسلمان قرار مي دهد و مسلمين را ملزم به رعايت حقوق مذهبي و اجتماعي آنان مي نمايد .
از سوي ديگر براي محكم كردن قواعد همزيستي مسالمت آميز ، اهل كتاب را نيز ملزم به رعايت قواعد مسالمت آميز كرده است تا احترام دو طرفه موجب برقراري ثبات و آرامش در روابط بين مسلمين و ذميان گردد .
از اين روست كه ذمي را از بي حرمتي به احكام اسلامي و هر آنچه بر خلاف امنيت كشور باشد چون همكاري با دشمنان ممنوع و ملزم به رعايت قوانين دولت اسلامي مي كند . همچنين از آشكار كردن اموري كه در اسلام حرام است همچون شرب مسكرات ، خوردن گوشت خوك ، نكاح محرمات . (1)
ب) برخورد شيعه با مقدسات و شخصيت هاي مذهبي اهل سنت
سيره اهل بيت (ع) همواره بر احترام ويژه اي نسبت به شخصيت هاي مذهبي و نيز مقدسات اهل سنت استوار بوده است .
1) رابطه مسالميت آميز اهل بيت (ع) با شخصيت هاي مذهبي اهل سنت
برخورد بزرگوارانه امام صادق (ع) با علماي اهل سنت چنان بود كه ايشان از حسن سلوك حضرت تعريف و تمجيد كرده اند . مالك بن انس در اينباره مي گويد : " من هر گاه بر امام صادق وارد شدم ، بر من احترام مي گذاشت ، برايم بالشتي مي آورد كه بر آن تكيه كنم و قدرم را مي شناخت و مي فرمود : اي مالك ! من تو را دوست دارم و من بر اين سخن خوشحال مي شدم ، خدا را بر اين دوستي سپاس مي گفتم . آن حضرت بسيار حديث مي فرمودند و خوش مجلس و پر فايده بود ... " (2)
ائمه با ايشان به تبادل علمي و راهنماي مي پرداختند ، هميشه با گشاده رويي از علماي مذاهب استقبال مي كردند و هيچگاه در پاسخ به سؤالات علماي اهل سنت طفره نمي رفتند . علماي اهل سنت با كمال آزادي و بدون ترس به حضور ائمه مي رسيدند و با صراحت انتقادهاي خود را نسبت به تشيع بيان مي كردند .
در برخورد با علماي اهل سنت همانند برادران ديني و هم كيش ، حقوق و مزاياي معاشرتي يك مسلمان را در حق آنان رعايت مي كردند ، به آنان احترام مي گذاشتند و به هنگام بحث و گفتگو ، دلسوزانه در رفع ابهامات فكري و يا تهاجمات اعتقادي به آنان ياري مي رساندند . (3)
اخلاق حسنه اهل بيت (ع) با علماي اهل سنت موجب شد تا بسياري از بزرگان ايشان از محضر ائمه استفاده علمي كنند . چهار فقيه بزرگ اهل سنت به طور مسقتيم يا غير مستقيم در محضر اهل بيت (ع) شاگردي كرده و به عظمت علمي ايشان اعتراف داشتند .
ابوحنيفه بسيار مي گفت : " لولا السنتان لهلك النعمان ". (4) اگر آن دو سالي كه نزد امام صادق (ع) شاگردي كردم نبود ، هلاك مي شدم و نيز مي گفت : " ما رأيت افقه من جعفر بن صادق (ع) (5) من كسي را داناتر و فقيه تر از جعفر بن محمد نديدم .
مالك بن انس در مورد امام صادق (ع) مي گويد : " در علم و عبادت و پرهيزگاري برتر از جعفر بن محمد هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به قلب هيچ بشري خطور نكرده است ." (6)
امام شافعي ، امام صادق (ع) را صاحب علم و فضيلت بسيار مي خواند و شاگردي بسياري از علما را نزد ايشان از جمله فضايل ايشان مي داند . (7) جاحظ مي گويد : " علم و فقه جعفر بن محمد دنيا را فرا گرفته است (8) و ابوحنيفه و سفيان ثوري از شاگردان او بودند ".
ابن حجر هيثمي ، يحيي ابن سعيد ، ابن جريح ، مالك ، سفيانين ، ابي حنيفه ، شعبه ، ايوب سجستاني و ... را از روايان حديث حضرت نام مي برد . (9) امام شافعي و احمد بن حنبل نيز به طور غير مستقيم از شاگردان مكتب اهل بيت (ع) بودند .
در نهايت مي توان گفت كه در مسلك اهل بيت (ع) رابطه علمي بين شيعه و سني هميشه با احترام و حرارت خاصي برقرار بوده است . در عصر كنوني نيز كه ضرورت انسجام ميان مسلمانان براي همه اهل درايت آشكار است ، بايد ميان علما و حوزه هاي علميه شيعه و سني رابطه علمي برقرار كرد تا ايشان رو در رو و بدون واسطه به حل مسائل و مشكلات موجود مابين شان اقدام كنند و به پيروي از اهل بيت (ع) كرسي هاي مناظره و بحث علمي را همراه با رعايت احترام و اصول اخلاقي و با معيار حق و انصاف و لحاظ مصالح همه مسلمين داير كرده به دور از تعصب به تبادل علمي بپردازند .
باشد كه دست تفرقه افكنان كوتاه گردد و به بركت اينگونه روابط ، انسجام اسلامي ميان پيروان دين محمد (ص) آنچنان محكم و استوار گردد كه دسيسه هاي كفار نتواند آن را متزلزل كند .
2) رابطه مسالمت آميز اهل بيت (ع) با توده اهل سنت
ائمه در معاشرت با اهل سنت به عنوان شهروندان جامعه اسلامي و هم كيشان شريعت پيامبر ، در مجالس آنان شركت مي كردند ، در تشييع جنازه آنان حضور مي يافتند و شيعيان خود را توصيه مي كردند كه با برادران اهل سنت خوشرفتار باشند ، در مساجد آنان نماز بگذارند و در عبادات و مراسم اجتماعي آنان همراهي كنند .
ائمه، ياران خود را از تكروي باز مي داشتند و توصيه مي كردند كه در مراسم عمومي كه موجب شكوه اسلام مي باشد شركت كنند . به پيروان خود توصيه مي كردند علاوه بر شركت در مراسم عمومي اهل سنت از بروز آن دسته از باورها كه افكار عمومي اهل سنت را تحريك و موجب بدگماني و آشوب در جامعه اسلامي مي شود ، جلوگيري كرده و آن را در شرايط نامناسب كنار بگذارند تا بدين گونه از تشنج و اختلاف در جامعه جلوگيري شود .
در روايتي از امام صادق (ع) به عبدالاعلي آمده است : " بر شيعيان ما سلام و رحمت خدا را ابلاغ كن و بگو كه جعفر بن محمد به شما مي گويد خداوند رحمت كند بنده اي را كه دوستي مردم را به خود و به ما جلب كند ، آن چه مردم آن را مي شناسند و باور دارند بر آنان آشكار كنيد و از نشر آن چه آن را منكر و مخالفند خودداري ورزيد ."
لازم به ذكر است ائمه (ع) در كمك هاي مادي و دستگيري از نيازمندان نيز هيچگونه تفاوتي ميان شيعيان و اهل سنت قائل نمي شدند . سيره برخورد ائمه (ع) با اهل سنت ، بيانگر اين نكته بود كه آنان در ديدگاه اهل بيت (ع) به عنوان برادران ديني نگريسته شده و آنها را در تمام حقوق و مزاياي اسلامي شريك مي دانستند .
ائمه (ع) در مباشرت و برخوردهاي گوناگون زندگي با اهل سنت ، مراوده و ارتباط داشتند و نشاني از جدايي و تمايز و مرزبندي بين ائمه و اهل سنت در زندگي آنها به چشم نمي خورد. همديگر را در خانه ها زيارت مي كردند ، بر سر سفره هاي همديگر غذا مي خوردند و در كسب و كار با هم شركت داشتند ، در مجالس عبادي و ديني در كنار يكديگر بودند . (10) براي نمونه حضرت علي (ع) هيچگاه در بيت المال و ديگر مزاياي اجتماعي بين شيعيان و دوستداران خود و سايرين تفاوتي نگذاشته ، عادلانه رفتار مي كردند .
3) برخي نتايج روابط مسالمت آميز
الف) به رسميت شناختن حق حيات شيعه و سني و احترام به آن
علامه شرف الدين درباره ارزش شهادتين و حرمت خون مسلمان ، روايات بسياري از شيعه و سني نقل مي كند و شهرت اينگونه احاديث را مشهورتر از آفتاب وسط روز مي داند . وي روايتي از صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل مي كند كه در آن آمده است : " اسامة بن زيد مي گويد رسول خدا ما را به حرقه فرستاد . سحرگاهان آنان را مغلوب كرديم . من و يكي از انصار به شخصي از حرقه رسيديم و او را در ميان گرفتيم ، او فوراً گفت : لا اله الا الله . انصاري شمشير را غلاف كرد ، اما من نيزه اي به او زدم و او را به قتل رساندم .
وقتي به حضور پيامبر رسيديم و آن حضرت از جريان مطلع شد ، فرمود : اي اسامه او را پس از آن كه لا اله الا الله گفت كشتي ؟! گفتم : او بدان وسيله مي خواست پناه بگيرد . اما پيامبر همچنان سخن خود را تكرار مي كرد . آنقدر كه من آرزو كردم كاش ديرتر مسلمان شده بودم و دست به چنين كاري نمي زدم ." (11)
روايات بسيار ديگري در حرمت خون و مال مسلمان از شيعه و سني وارد شده است كه خود بر وجوب حفظ خون مسلمان اعم از شيعه و سني دلالت دارد . (12) اين دسته روايات مبناي تأسيس حق حيات همه مسلمين در ماده 3 منشور حقوق بشر اسلامي هستند .
پی نوشت:
1. جواهر الكلام ، الشيخ الجواهري ، ج 21 ، ص 265 . الامر (الثالث في شرائط الذمه و هي ستة ... ) و الاول فيه كما صرح به في المنتهي و غيره و في الدروس " شرايط الذمة قبول الجزيه بحسب ما يراه الامام (ع) علي الروؤس او الارضين او عليهما علي الاقوي ، و التزام احكام السلام و ان لا يفعلوا ما ينافي الامان كمعاونة الكفار و ايواءعينهم و ان لا يتجاهروا بالمحرمات في شريعة الاسلام كأكل لحم الخنزير و شرب الخمر و أكل الربا و نكاح المحارم ، فيخرجون عن الذمة بترك هذه او بعضها .
2. ر. ك داوودي ، فاطمه زهرا و اهل بيت در كتاب و سنت ، چهاردهمين كنفرانس بين المللي وحدت اسلامي ، خرداد ماه 80 ، انتشارات دانشگاه مذاهب اسلامي ، ص 19
3. همان .
4. الامام جعفر الصادق (ع) ،عبد الحليم الجندي ، ص 252 ، و نيز نظرات في الكتب الخالده ، حامد حفني داود ، ص 182 و نيز عبدالله بن سبا ،السيد مرتضي العسكري ،ج 1 ، ص 16 .
5. الشيخ محمد علي الانصاري ،الموسوعة الميسرة ، ج 1 ، ص 33
6. وقال عنه مالك : " جعفر بن محمد اختلف اليه زماناً فما كنت أراه إلا عليي إحدي ثلاث خصال ، إما مصل و إما صائم و إما يقرأ القرآن و ما رأت عين ولا سمعت اذن ولا خطر علي قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد الصادق علما و عباده و رعا " الموسوعة الفقيهة الميسرة ، الشيخ محمد علي الانصاري ، ج 1 ، ص 33 .
7. وقال محمد بن طلحة الشافعي : " جعفر بن محمد هو م علماء اهل البيت و ساداتهم ذو علوم جمة و عبادة موفورة ثم اخذ يعد صفاته الحميدة ثم قال : نقل عنه الحديث و استفاد منه العلم جماعة من أعيان الامة و أعلامهم ، ثم عد أسماء هم ثم قال :وعدوا أخذهم منه منقبة شرفوا بها و فضيلة اكتسبوها " ،الموسوعة الفقيهة الميسرة ،الشيخ محمد علي الانصاري ، ج 1، ص 33
8. و قال عنه ابو بحر الجاحظ : " جعفر بن محمد الذي ملأ الدنيا علمه و فقهه و يقال : ان أبا حنيفة من تلامذته و كذلك سفيان الثوري و حسبك بهما في هذا الباب . همان .
9. و قال عنه ابن حجر الهيثمي : " جعفر الصادق نقل الناس عنه من العلوم ما سارت به الركبان و انتشر صيته في جميع البلدان ، و روي عنه الائمه الاكابر كيحيي ابن سعيد ، و ابن جريح ، و مالك و السفيانين ، و إبي حنيفه و شعبه و أيوب السجستاني و قال الشهرستاني : جعفر بن محمد الصادق هو ذو علم غزير و ادب كامل في الحكمه و زهد في الدنيا و ورع تام عن الشهوات ....
10. داوودي ، همان
11. علامه سيد عبدالحسين شرف الدين عاملي ، مباحثي پيرامون وحدت اسلامي ،ترجمه سيد ابراهيم علوي ،نشر مطهر ، ص 39
12. ر . ك : سيد شهاب الدين حسيني ،كتاب الوحده الاسلاميه في الاحاديث المشتركه بين السنه و الشيعه ،نشر مركز تحقيقات مجمع تقريب مذاهب
بررسي فقهي اقدامات تروريستي در جوامع اسلامي(5)