طی مصاحبه تلفنی با فرزند شهید صیاد شیرازی ایشان پس از خواندن دعای فرج و تشکر از اعضای بنیاد هابیلیان عنوان کردند:
«هفدمین سالگرد پدرم پیشروست و درباره شخصیت ایشان میتوانم به چند نکته اشاره کنم:
اول: اینکه پدرم ارتباط ویژه ای با علما و شخصیت های مذهبی داشت. آیت الله بهاءالدینی و آیت الله مجتبی تهرانی و مقام معظم رهبری از جمله افرادی بودند که ایشان به طور ویژه با آنها در ارتباط بود و در مسائل کاری و سایر حوزه ها از راهنمایی های آن بزرگواران استفادههای زیادی می کرد.
دوم: اینکه ایشان نشان داد که میتوان در یک دوره واقعا سخت(قبل انقلاب و در ارتش شاهنشاهی) حضور داشت و با استقامت و توکل به خدا، نه تنها خود را حفظ کرد بلکه تبلیغ مطالب دینی و اسلامی را هم کرد.
سوم: اینکه با تمام مشغله های کاری، برنامه ریزی دقیقی برای رشد و پیشرفت اعضای خانواده داشت. ایشان همانطور که در برنامه های فردیشان به نماز اول وقت بسیار مقید بود این فریضه الهی را در نکات تربیتی فرزندانش گنجانده بود و در هدایت تک تک آن ها به مسیر الهی و درست نقش داشت.
آخرین نکته ای که به آن اشاره می کنم این است که ایشان روحیه ای جهادی داشت. اهل تلاش و جهاد در راه خدا بود که اوج آن را می توان در خدمتش در دوران دفاع مقدس دید.»
لحظه شهادت پدرتان را به یاد دارید؟ ظاهرا شما شاهد این ماجرا بودید، بعد از این واقعه شرایط روحی و جسمی خودتان چطور بود؟
صبح روز 21فروردین1378 بود که پدرم می خواست من و برادر م را به مدرسه برساند. من سوم دبیرستان بودم و برادرم در مقطع راهنمایی مشغول تحصیل بود.
پدرم به من گفت در پارکینگ را باز کنم و خودش وسایلش را در ماشین گذاشت. ماشین را از خانه بیرون برد و من هم مشغول بستن در بودم که فردی در لباس رفتگر، در حالی که ماسک به صورت داشت نامه ای به پدرم داد. از آنجا که پدرم به مشکلات مردم رسیدگی میکرد و تا آنجا که میتوانست برای رفع آن ها تلاش میکرد، فکر کرد این بنده خدا مشکلی دارد برای همین نامه را گرفت و زمانی که مشغول باز کردن آن بود آن فرد کلتش را بیرون آورد و 4 گلوله به سمت صورت پدرم شلیک کرد؛ بعد به سرعت سمت فرد دیگری در کوچه پایینی با موتور منتظرش بود دوید و توانست فرار کند. من که شاهد ماجرا بودم و سن و سالی نداشتم نمی دانستم چکار کنم! با کمک همسایه طبقه بالاییمان پدرم را به بیمارستان منتقل کردیم و نیروی انتظامی را هم مطلع کردیم. تیم پزشکان ایشان را به اتاق عمل بردند؛ اما مدت زیادی نگذشت و پدرم شهید شد.
به این ترتیب این حادثه دردناک جز خاطرات همیشگی من شد. آن زمان خیلی اذیت شدم و خیلی متاثر بودم. اثرات روحی و حتی جسمی که از این حادثه برایم به وجود آمد حال و هوای زندگیام را سخت و پرفشار کرده بود؛ حتی خوابیدن برایم سخت بود و کارهای مقدماتی زندگی را با دشواری دنبال می کردم تا اینکه با روحیه ای که مقام معظم رهبری دادند و دلگرمی مردم و کمک خدا توانستم آرامشم را حفظ کنم و به مسیرم ادامه دهم و رهرو راه پدرم باشم.
ما آن زمان دنبال فرد تروریست بودیم. کارهایی انجام شد و رایزنی هایی بهعمل آمد و مطلع شدیم برنامهریز این حادثه بعد مدتی کشته شد منتهی افرادی که در راس بودند هنوز هستند و وضعیت مبهمی دارند و پرونده پدرم هنوز مفتوح است.»
صحبتتان با کشور های حامی تروریست که ادعای حمایت و دفاع از حقوق بشر دارند چیست؟
«من خطاب به مسئولان کشور میگویم از این حوادثی که در نظام جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده و از کارهایی که آن کشورهای مخالف و معاند جمهوری اسلامی کرده اند و بهصورت مستقیم و غیر مستقیم در آن نقش داشتهاند نباید بگذریم. باید به دفاع از حقوق قربانیان عزیز این حوادث و دفاع از حقوق جمهوری اسلامی ایران با تمام توان و قدرت ادامه دهیم و در تعامل با کشورهایی که مدعی دفاع از حقوق بشرند دفاع از ارزش ها و آرمان های نظام را در اولویت قرار دهیم.
من نسبت به اقداماتی که این کشورهای مدعی حقوق بشر دارند و در واقع دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند و تمام ادعایشان ظاهری است میگویم آنچه آن ها دنبال می کنند معنای حقوق بشر نیست بلکه نقطه برعکس آن است و بیشتر آن ها به دنبال حقوق انسان هایی هستند که خود تروریسم و مخالف نظام جمهوری اسلامیاند. واقعیت آن است که آن ها تروریست ها را حمایت می کنند یا خودشان به طور مستقیم هدایت میکنند.»