باقر العلوم (علیه السلام) در تقابل با فرقه ها

Bagheralolomبی تردید شرع مقدس اسلام و جامعه مسلمین بخش اعظمی از بالندگی فقهی و علمی خود را مدیون فعالیت های علمی و فرهنگی دو امام شیعه یعنی امام باقر (علیه السلام) و فرزندشان حضرت صادق (علیه السلام) می داند .

به واقع این دو بزرگوار با تلاش وسیع علمی و فقهی خویش در راستای پویایی و پایایی دانش، اندیشه، فرهنگ و فقاهت، عزت و عظمت و جهان شمولی حاصل را به دنیای اسلام به ویژه مذهب تشیع ارزانی نمودند.

هر چند که حاکمان جبّار و در برهه هایی، فرقه ها و نحله های منحرف خواسته یا ناخواسته موجبات کندی این حرکت را فراهم می کردند، اما آگاهی، درایت و ولایت امامان همواره مانع رسوخ اندیشه های انحرافی به پیکره سلیم مکتب تشیع می گردید.

هم زمان با دوران امامت امام محمد بن علی الباقر (علیه السلام) مشرب ها و فرقه های متعددی نظیر مرحبهٴ، جبریه، زنادقه، مجسمه، غلات، خوارج، یهودیت و ثنویت در عرصه فکری و فقهی جامعه قد علم کرده بودند.

بدین ترتیب گمان آن می رفت که فقه غنی شیعه در تهدید تخریب و خرافات قرار گیرد، از این رو بار دیگر تکاپوی عمیق و فرهنگی امام باقر (علیه السلام) و نیز مقابله ایشان با فرقه های موجود، اسلام را از بروز ابتلای چنین خطرات سهمگین مصون داشت و با این برخورد کوشیدند محدوده و مرزهای اعتقادی صحیح اهل بیت(علیهم السلام) را در زمینه های مختلف از سایر فرق تمیز دهند.

گروه مرحبهٴ با افکاری توجیه گرا ، اعتقاد داشتند که بهتر است ما هیچ کس را محکوم نکنیم یعنی لازم نیست درباره اشخاص که از بین رفته اند موضع مشخص داشته باشیم، بلکه آن را به روز قیامت وا می گذاریم و پروردگار باری تعالی مسئول رسیدگی به امور ایشان خواهد بود، اینان به این آیه قرآنی استناد می کردند: «و آخرون مرجون لامر الله، و دیگران که کار خود را به خدا وا گذار می کنند.»(1)

ایشان می گفتند: برخی از مردم کافرند که کارشان معلوم است ولی برای ما امکان ندارد به اصلاح کسی بپردازیم که ستم می کند یا دشنام می دهد و مردم را به قتل می رساند، پس چرا باید در برابر چنین افرادی موضع گیری کنیم؟

جنبش مرحبهٴ حرکتی توجیه گرا بود و در همین زمان بود که جنبش قدریه و جبریه نیز رخ نمود، حسن بصری مبلغ این طرز تفکر به شمار می رفت، این مکتب معقتد بود که معاویه بنا به حکم الهی به حکومت رسید (جبر) و ما نمی توانیم با اوامر الهی مخالفت کنیم.(2)

در واقع قدریه (معتزله) و جبریه (اشاعره) هر کدام با تمسک به آیات قرآن در صدد اثبات مدعای خویش بودند که علت اساسی انحراف شان، دوری از اهل بیت و فقر فکری و کوتاه بودن دست خرد از ثمرات نخل دانش الهی و وحی بود.

موضع گیری امام در مقابل مرحبهٴ بسیار قاطعانه بود، برخی از مرحبهٴ صرف نظر از این سخن درست که ایمان لفظی یک فرد را از جمیع حقوق یک مسلمان در جامعه اسلامی برخوردار می کند، ایمان حقیقی را نیز تنها یک اعتقاد درونی می دانستند و نقشی برای عمل صالح در آن قائل نبودند.

افزون بر آن مرحبهٴ با عقاید شیعه درباره دشمنان امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) مخالف بودند، در موردی امام با اشاره به این فرقه چنین فرمود: «اللهم العن المرحبة فانهم اعداءنا فی الدنیا و الاخرة ، خداوندا مرحبهٴ را از رحمت خود دور کن که آنها دشمنان ما در دنیا و آخرت می باشند.»(3)

امام باقر (علیه السلام) برای نجات دادن مسلمانان و شیعیان از این ورطه هلاکت و گمراهی آیات قرآنی را بر وجه صحیح آن تفسیر و تفهیم نمود و آنها را از کج فهمی آیات نجات داد و توضیح داد که خداوند مهربانتر از آن است که بندگان خود را به گناه مجبور سازد و سپس آنها را به سبب آن گناه عذاب کند.

زیرا خداوند قدرتمندتر از آن است که کاری را بخواهد و انجام نشود، یعنی کار را به بندگان تفویض کند و نتواند جلویش را بگیرد. امام جبر مطلق و تفویض مطلق را نفی می کند و بین آنها نظریه سومی را در نظر می گیرد، یعنی این که انسان نه اختیار مطلق دارد و نه مسلوب الاختیار است و حول و قوه از خداست.(4)

به دلیل ورود همین شبهات در اصل عقیده و اعتقاد مردم، حتی در خدا شناسی و توحید بود که امام باقر (علیه السلام) برای دفع شبهات ثنویت و اثبات پروردگار عالم، مباحث و روایات فراوانی را در حوزه معارفی و عقیدتی به شاگردان برجسته و ممتازشان که از تعداد بالایی برخوردار بوده و هر یک به تنهایی به منزله استوانه های علمی مکتب اسلام محسوب می شدند، آموزش دادند.

یکی دیگر از این نحله های سیاسی مذهبی، خوارج نام داشتند. امام در مقابل اینان نیز که در آن زمان جایگاهی دست یافته بودند موضع گیری کرد، از نظر حضرت، آنان (خوارج) متنسکین جاهل و گروهی خشک مقدس قشری هستند که در عقاید خود متعصب و تنگ نظر بودند و درباره آن فرمودند: « خوارج از روی جهالت عرصه را بر خود تنگ گرفته اند، دین ملایم تر و قابل انعطاف تر از آن است که آنان می شناسند.»(5)

گذشته از فرقه هایی که اشاره شد، گروه غلات هم از آن دسته از افراطیون تند بودند، این فرقه که محبت آل محمد(علیهم السلام) و تظاهر به عزاداری امام حسین (علیه السلام) را اساس تشیع قرار می دادند، خطرشان نظیر خطر خوارج بود.

اینان باعث بدنامی و بی اعتباری شیعه می شدند و آثاری به جز بی آبرو کردن شیعیان در انظار عمومی و وارد ساختن صدمه به اسلام و امامان شیعه به همراه نداشتند. به طور معمول غالیان و دروغ پردازان در اعمال و کردار خویش افراد لاابالی، بی حیا و بی بند و بار بودند.

گروهی از آنان _ مجسمی مذهب _ خداوند را جسم و دارای دست و پا، چشم و گوش می پنداشتند و عجیب تر این که مدعای خود را بر گرفته از آیات قرآن می دانستند، انکار معاد جسمانی، انکار معاد وجوب برخی از فروعات و تکالیف شرعی، ترویج اباجیگری، تجویز ارتکاب معاصی، ازدواج با محارم و اعتقاد به تناسخ و حلول ارواح، از عقاید آنان بود.

حتی عده ای بعدها به زنده بودن امام باقر (علیه السلام) معتقد بودند که به باقریه شهرت یافتند، اینان با این اندیشه های غلو آمیز برای غارت اندیشه های ناب اسلامی و شیعی هجوم آورده بودند و تنها امام بود که از آیین اسلام و مرام تشیع محافظت و صیانت می کرد.(6)

امام باقر (علیه السلام) کسی نبود که محبت آنها را در آن روز وسیله ترقی خود و رونق بازارش قرار دهد، بلکه لازم بود آنها را به حقیقت رهبری کند، می فرمود: « از این خرافات دست بردارید، صرف محبت اهل بیت دین نیست، دین اطاعت از خداست، لا تذهب بکم المذاهب فوالله ما شیعتنا الا من اطاع الله عزوجل، هر مذهبی شما را به راهی نکشاند، به خدا سوگند شیعه ما نیست جز کسی که خدای عزوجل را اطاعت کند.»(7)

از جمله اقدامات امام باقر (علیه السلام) در این خصوص می توان به مبارزه ایشان با یهود و اسرائیلیات اشاره کرد، یهودیان در شمار گروه های خطرناکی محسوب می شدند که تأثیر عمیقی در فرهنگ اسلامی آن روزگار بر جای گذاشتند.

شماری از احبار یهود که به ظاهر مسلمان شده و گروهی دیگر که هنوز به دین خود باقی مانده بودند در جامعه اسلامی پراکنده شده و مرجعیت علمی قشری از ساده لوحان را بر عهده داشتند.

تأثیرات آنان به صورت احادیث جعلی به نام اسرائیلیات پدیدار گشت که بیشتر این احادیث درباره تفسیر و مراتب و شئون زندگی پیامبران سلف، جعل شده و چهره ملکوتی رهبران الهی، انبیاء و پیامبران خدا را مخدوش ساخته بود.

زراره نقل می کند: در خدمت امام باقر (علیه السلام) نشسته بودم و امام در حالی که در مقابل کعبه نشسته بودند، فرمودند: نگاه کردن به خانه خدا عبادت است، در همان حال شخصی از قبیله بجیله (از قبایل یهود) که عاصم نام داشت نزد امام آمد و گفت: کعب الاحبار می گوید: کعبه هر صبحگاهان برابر بیت المقدس سجده می کند.

امام فرمود: «نظر تو در مورد سخن کعب الاحبار چیست؟ آن مرد گفت: سخن کعب صحیح است. امام فرمود: تو و کعب الاحبار هر دو دروغ می گویید. آنگاه در حالی که به شدت ناراحت بود فرمود: «ما خلق الله و عزوجل بقعة فی الارض احب الیه منها، خداوند بقعه ای محبوب تر از کعبه روی زمین نیافریده است.»(8)

چکیده کلام این که امام باقر (علیه السلام) با جهاد علمی و تلاش خستگی ناپذیر در عرصه توسعه و نشر همه جانبه علوم بشری و نیز بر خلاف جو بسته و تعصب آمیز آن روزگار، با بهره مندی از شیوه پسندیده بحث و مناظره و برخورد قاطع و منطقی با فرقه ها، نحله ها و مشرب های هم عصر خویش، پایه ها و اصول اصیل اسلام را به همگان شناسانده، مذهب تشیع را احیا نموده و در بستر تاریخ جاری ساخت.

و بدین ترتیب حقانیت این مذهب را با دفاع و مقابله با هجمه عقاید انحرافی که تشیع را از محتوا تهی می ساخت، به اثبات رسانید.

پی نوشت ها :

1 . توبه / 106

2 . امامان شیعه و جنبش مکتبی ، علامه مدرسی ، ص 111

3 . حیات فکری و سیاسی امامان شیعه ، جعفریان ، ص 299

4 . همان به نقل از اصول کافی

5 . همان منبع ، ص 299

6 . تاریخ تشیع ، احمد رضا خضری ، ص 230

7 . خانه های مأذون ، بستان آبادی ، ص 192 به نقل از اصول کافی

8 . الکافی ، ج 4 ، ص 239

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31