تاریخ معلم انسان هاست ، تاریخ بستر تجربیات موفق و ناموفق پیشینیان و محل بروز و ظهور پیچیدگی های فردی و اجتماعی آدمیان است ، هر مقطع تاریخی همچنان که برای مقطع زمانی پس از خود یک تجربه گذشته است ، برای مقطع زمانی پیش از خود یک آینده تا حدود زیادی قابل پیش بینی .
همچنان که ما تاریخ را ساخته ایم ، آینده پدران ما تا حدود مؤثری توسط آنان قابل پیش بینی و اداره بوده است ، ای کاش گذشتگان ما بسیار بهتر از آنچه بوده اند می زیستند که در آن صورت ما نیز بهتر از آن چه هستیم می شدیم .
بنی صدر چگونه رئیس جمهور شد
نسل جوانی که اکنون در این کشور زندگی می کنند ، بسیاری از جریانات تاریخ معاصر پس از انقلاب را نمی شناسند ، یکی از حوادث تاریخی که می تواند درس مهمی برای نسل جوان به همراه داشته باشد ، ماجرای بسیار پیچیده اولین رئیس جمهور کشور ، سید ابوالحسن بنی صدر است .
ابوالحسن بنی صدر در یک خانواده روحانی در همدان دیده به جهان گشود ، پدرش حضرت آیت الله بنی صدر بود ، ابوالحسن بنی صدر پس از گذراندن تحصیلات خود در ایران برای ادامه تحصیل به کشورهای اروپایی از جمله فرانسه سفر کرد .
زمانی که حضرت امام از عراق به نوفل لوشاتو در نزدیکی پاریس مسافرت کرد ، بنی صدر و دوستان ملی گرایش مانند ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده سعی کردند به نحوی خود را به امام نزدیک کنند و کم و بیش در صحنه سیاسی کشور خودی نشان دهند .
به هنگام بازگشت حضرت امام به ایران نیز ، بنی صدر و دوستانش به ایران بازگشتند، رادیو تلویزیون آن روز که هنوز در دست پس مانده های رژیم طاغوت و ملی گرایان بود سعی می کرد در حد امکان شخصیت سازی کرده و کشور را به کام ملی گرایان ببرد .
پس از تشکیل دولت موقت به نخست وزیری بازرگان ، همه ارکان کشور در اختیار ملی گرایان قرار گرفت و صادق قطب زاده نیز مدیر صدا و سیما شد ، او که در این سمت سعی می کرد تا حق دوستانش را به خوبی ادا کند ، مهمترین فرصت ها را در اختیار بنی صدر قرار می داد .
بنی صدر در نطق های به اصطلاح کارشناسانه ! در صدا و سیمای آن روز ، همواره چنین وانمود می کرد که یک اندیشمند اقتصاددان و سیاستمدار بسیار کار کشته است ، وی که از پذیرش کارهای اجرایی امتناع می ورزید ، سرانجام دست به تأسیس روزنامه انقلاب اسلامی زد که عمده سرمقاله های آن به قلم خودش نگاشته می شد .
پس از استعفای دولت موقت ، بحث آمدن یا نیامدن بنی صدر به صحنه انتخابات ریاست جمهوری در مطبوعات وابسته به جریان روشنفکری غربی مطرح شد ، تا زمانی که ثبت نام نامزدها فرا رسید ، هنوز نامزدی بنی صدر قطعی نبود ، ولی این شیوه تبلیغی وی را در میان توده مردم مطرح ساخته بود .
بنی صدر در یک شگرد تبلیغاتی سعی کرد که محبوبیت حضرت امام را به نفع خود مصادره کند ، تلویزیون بنی صدر را در حالی نشان داد که برای دیدار حضرت امام می رود ، خبرنگار از او پرسید : " آیا برای ریاست جمهوری ثبت نام می کنید ؟ " وی پاسخ داد : " هنوز معلوم نیست ."
بنی صدر وارد بیت حضرت امام در جماران شد ، پس از خروج از بیت حضرت امام همان خبرنگار پرسید : " آیا برای ثبت نام تصمیم گرفته اید ؟ " و بنی صدر در پاسخ گفت : " آری ، قطعاً ثبت نام خواهم کرد ! "
وی با این شگرد تبلیغاتی چنین وانمود کرد که حضرت امام به او امر کرده است تا برای انتخابات ثبت نام نماید !
بنی صدر که از ماهها پیش خود را برای ریاست جمهوری آماده کرده بود ، ناگهان وارد صحنه شد و با ژست های متنوع ، دهها نوع تصویر و پوستر روشنفکرانه ای پخش کرد ، کاروان های تبلیغاتی به راه انداخت .
شگردهای تبلیغاتی به شیوه غرب را به کار گرفت و با تخریب شخصیت جدی ترین رقیب خود جلال الدین فارسی توانست گوی سبقت را از رقبا برباید و با یازده میلیون رأی از میان چهارده میلیون شرکت کننده در انتخابات واجد اکثریت آرا شود .
بنی صدر که از این همه رأی سرمست و مغرور شده بود ، برای تکیه زدن بر این پست مهم لحظه شماری می کرد ، به طوری که علیرغم بستری بودن حضرت امام به دلیل ناراحتی قلبی در بیمارستان ، با اصرار بیش از حد او جلسه تنفیذ حکم ریاست جمهوری اش در سالن بیمارستان تشکیل شد .
صحنه تنفیذ حکم هنوز در اذهان مانده است ، بنی صدر بی ادبانه پاها را روی هم انداخته و با قیافه ای متکبرانه از این ماجرا رنج می برد که علیرغم کسب یازده میلیون رأی چرا باید حکم ریاست جمهوری اش را امام تنفیذ کند ؟ !
حضرت امام بیاناتشان را با این جمله آغاز کرد : " حب الدنیا رأس کل خطیئه ، دنیا دوستی در رأس همه خطاها است ." سپس با نصایح حساب شده ای ، حکم ریاست جمهوری بنی صدر را تنفیذ کردند ، اما این حکم را به عدم تخلف بنی صدر از احکام اسلام و تبعیت از قانون اساسی ، مشروط کردند :
" بر اساس آن که ملت شریف ایران با اکثریت قاطع جناب آقای دکتر سید ابوالحسن بنی صدر را به ریاست جمهوری کشور جمهوری اسلامی ایران برگزیده اند و بر حسب آن که مشروعیت آن باید به نصب فقیه جامع الشرایط باشد ، اینجانب به موجب این حکم رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به این سمت منصوب نمودم ، لکن تنفیذ و نصب اینجانب و رأی ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی ایران ..... "
پس از تنفیذ حکم ریاست جمهوری بنی صدر وی و دوستانش که در دفتر هماهنگی های مردمی با رئیس جمهور فعالیت می کردند در یک تبلیغات گسترده چنین وانمود کردند که نیروهای اصولگرا و مذهبی به ویژه آنها که در کنار حضرت امام مشغول به خدمت هستند ، نمی گذارند رئیس جمهور شعارهای خود را جامعه عمل بپوشاند !
سوگندنامه ، فضای سیاسی _ خبری کشور مملو از سیاه نمایی های زشت ژورنالیستی بود ، از جمله مباحثی که در سطح مطبوعات و تریبون ها عنوان می شد عبارت بود از : تندروها جلوی فعالیت های بنی صدر را می گیرند ، مجلس شورای اسلامی سنگ اندازی و قوه قضائیه مانع تراشی می کند ، صدا و سیما اخبار رئیس جمهور را به خوبی منعکس نمی کند و آقای بهشتی و دوستانش انحصار طلب و تمامیت خواه هستند .
حضرت امام برای گرفتن بهانه از دست آنها ، جانشینی فرماندهی کل قوا را نیز به بنی صدر واگذار کرد تا دیگر هیچ عذری باقی نماند ، امام با تیزبینی خاصی به مناسبت های مختلف از بنی صدر به عنوان یک رئیس جمهور مردمی حمایت و گاه تعریف می کردند تا علیرغم تمام حمایت ها ، بنی صدر بهانه ای برای پوشاندن ضعف های خود نداشته باشد و حقایق برای مردم روشن شود .
با این همه هر روز که می گذشت بر قدرت طلبی های بنی صدر افزوده می شد و در حالی که حزب دفتر هماهنگی مردمی با رئیس جمهور بر همه ارکان کشور پنجه انداخته بود ، پرچم ناامیدی و ابهام بر سرنوشت جنگ سایه انداخته بود.
سپاه پاسداران به دلیل عدم حمایت های مالی و نظامی بنی صدر عملاً خلع سلاح شده و انگیزه ها در ارتش خشکیده بود ، فرماندهان عالی رتبه متدین و مؤمن ارتش مانند شهید صیاد شیرازی از کار بر کنار شده و نیروهای غیر مؤمن بر جایگاه آنان تکیه زده بودند.
با این حرکت های مرموزانه ، کشور اسلامی در آستانه تسلیم به بیگانگان بود ، اگر روشن بینی حضرت امام و تلاش شخصیت هایی چون شهید بهشتی و مقام معظم رهبری و .... نبود در همان روزهای نخست انقلاب بزرگ ملت ایران شکست می خورد و امروز فشار چکمه پوشان آمریکایی بر گرده این مردم احساس می شد .
ادامه دارد