« منافقین همان اندازه در دعوی اسلامی بودن خود صادقند که در دعوی مخالفت با غرب و امریکا که اکنون که صداقتشان در دامن غرب و طرفداری بی چون و چرای غرب از آنان به ثبت رسید و همان اندازه در دعوای طرفداری از ملت راستگو ، که صداقتشان در کشتار خلق مستضعف و آتش زدن اموال ملت و غارت بانکها ثابت گردید . اینها از اول تا کنون اسلام را وسیله اهداف شوم خود کرده و قرآن و نهج البلاغه را به بازی گرفته و جوانان پاکدل را به دام خود انداخته بودند تا جوانیشان را در راه اهداف آنان به تباهی کشند »
امام خمینی
2- ایجاد ماشین آدمکشی
تلاش برای کسب آمادگی تشکیلاتی
همانگونه که پیشتر ذکر گردید منافقین در آغاز اساسی ترین مشکل خود را ضعف تشکیلاتی و فقدان یک تشکیلات سراسری و نداشتن کادرها و اعضاء و هواداران باتجربه که قادر به اجرای دسائس نفاق باشند ، ارزیابی نموده و یکی از عمده ترین وظایف خود را ایجاد چنین تشکیلاتی تعیین کردند . آنها در نخستین سال پیروزی انقلاب اسلامی با استفاده از بی بندو باریهایی که توسط دولت موقت زیر عنوان آزادی ترویج داده می شد و همچنین بهره گیری از تظاهر به حمایت از جمهوری اسلامی در این جهت گام برداشتند .
فریب و تحمیق جوانان ناآگاه
منافقین به منظور ایجاد تشکیلاتی که بتواند از عهده مقاصد شومشان برآید محتاج مهره هایی بودند که با سرهم کردنشان ماشین آدمکشی نفاق تکمیل گردد . آنان به دنبال قربانیانی می گشتندکه اولا ناآگاه باشند و نتوانند به ماهیت واقعی این جریان شیطانی پی برند . ثانیاً دارای آنچنان خصلت ها و ضعف هایی باشند که به سادگی جلب طعمه هایی فریبنده منافقین گردند و بالاخره ثالثا دارای خاصیت شکل پذیری باشند تا در دست سردمداران جنایتکار نفاق ، تغییر شکل و ماهیت نمایند .
در جستجوی انچنین قربانیانی به سوی نوجوانان و دانش آموزان ناآگاه و خام روآور شدند و دام مرگبار خود را بر سر راه آنان گستردند . بسیاری از دانش آموزان و جوانان به اقتضای سن وتجربه شان از آگاهی چندانی برخوردار نبودند و همچنین با توجه به جوانی ، ضعف های نفسانی در آنها موجود بود و بالاخره از آنجایی که در ابتدای زندگی قرار داشتند و هنوز شخصیت نهایی شان شکل نپذیرفته بود ، از خاصیت شکل پذیری نیز برخوردار بودند . فریب و تحمیق این نوع جوانان ساده و خام اندیش در دستور کار منافقین قرار گرفت و آنان به جنایتی بزرگ که اثراتش بعدها معلوم گشت دست یازیدند .
در دام عنکبوتی نفاق
عنکبوت برای به دام انداختن قربانیانش روشی خاص خود دارد . او نخست در محلی که مناسب باشد اقدام به تنیدن تار می کند و بدین وسیله بر سر راه قربانیانش دام می گستراند . تارها ظریف و به سختی قابل رویت اند و در نتیجه قربانی از هر جا بی خبر به دام افتاده و گرفتار می شود . سپس عنکبوت به آرامی به قربانی خود نزدیک شده و بر حسب جثه قربانی ، مقدار مناسبی سم به بدن طعمه وارد می کند و بدین ترتیب قربانی اش را فلج می سازد . آنگاه نوبت به خوردن طعمه می رسد . عنکبوت معمولا بخشهای قابل هضم قربانی اش را خورده و پوسته خارجی اش را به دور می ریزد و بعد در انتظار شکار دیگری می نشیند . منافقین نیز در به دام انداختن جوانان و دانش آموزان ناآگاه از روشی مشابه استفاده کردند . نخست آنان را که قادر به تشخیص آن نبودند و از ماهیت و سرانجامش اطلاعی نداشتند گرفتار ساختند .
سپس با تزریق سم نفاق از طریق کار به اصطلاح سیاسی - ایدئولوژیک و ... آنان را مطیع کرده ، برده خود نمودند و بالاخره پس از سوء استفاده از آنان در تشکیلات جهنمی منافقین و وادار ساختنشان به ارتکاب جنایات گوناگون، به حال خود رهایشان کردند . ( همانگونه که سرانشان به خارج گریختند و هواداران گمراه را با دستهائی که به خون صدها نفر آغشته بود ، به حال خود رها کردند )
با هر کس از راه خودش وارد شوید !
منافقان نزد هر دلی وسیله ای دارند . حضرت علی علیه السلام - خطبه 185
شیوه کار منافقین همواره مبتنی بر اصل باطل هدف وسیله را توجیه می کند بوده است و در زمینه فریب جوانان ناآگاه نیز همین اصل راهنمای عملشان بود . آنان برای جذب هوادار شیوه های گوناگونی را به کار می بستند که همه آنها یک اصل مشترک بود : با هر کس باید از راه خودش وارد شد . مفهوم عملی این اصل منافقانه آن بود که به منظور کشانیدن افراد به سمت تشکیلات باید با هرکس برخوردی مناسب با شرایط خاص وی داشت و دام نفاق را به شکلی آرایش داد که برای آن فرد جذابیت و فریبندگی داشته باشد . مثلا اگر فرد مذهبی بود از طریق مسلمان نمائی وارد شوید ، اگر مدافع جمهوری اسلامی و امام بود ، تظاهر به طرفداری از امام نمائید ، اگر اهل ورزش بود از طریق ورزش و کوه نوردی و امثالهم جذبش نمائید ، اگر روشن فکر بود ، از این طریق وارد شوید ، اگر ریاست طلب بود ، به او مسئولیت و و القاب فریبنده بدهید، اگر احساساتی بود احساسات او را تحریک کنید و با شعر و شعار جذبش نمائید ، اگر عاطفی بود از طریق دوستی و روابط فامیلی وارد شوید ، اگر روحیه ماجراجویی داشت ، به وی نوید سلاح و چریک شدن بدهید ، اگر در دام هواهای نفسانی گرفتار بود ، این نفسانیات را به طریقی ارضاء کنید ، اگر از لحاظ مالی در مضیقه بود ، با رفع نیازمندیهایش او را جلب کنید و ...
اضهارات هواداران فریب خورده منافقین در این زمینه مطالب فوق را بیشتر روشن خواهد کرد : شایسته امینیان سراکیپ نهاد دانش آموزی ، رابطه با منافقین از 58 در این مورد می نویسد : « برخورد زیرکانه دیگر این بود که همیشه با هر فرد از موضع خودش برخورد می شد که بنابر توجیه آن موقع مبادا زدگی پیدا کند و حتی فردی بود که ترتیب و خواندن نماز را رعایت نمی کرد ، ولی هیچ برخوردی با او نمی شد که مبادا از منافقین کنده
ویا غلامرضا بیک محمدی ، مسئول تدارکات مدرسه بزرگ تهران از اواسط 59 تا 60 می نویسد : « در مدارس برای فریب و جذب خط آمده بود که با هرکس عین خودش برخورد کنید و در درجه اول سعی کنید نقاط ضعفش را بدست بیاورید »
و همچنین حسن فیض یکی از عناصر فعال منافقین در رشت و لاهیجان می نویسد :
منافقین در مدارس انرژی شان را روی دانش آموزان خاصی که به طرق مختلف مورد حمایت یا علاقه سایر دانش آموزان بودند می گذاشتند و از طریق شناختن نقطه ضعف ها و قوت هایش و کار کردن روی آن ، دانش آموز یا دانش آموزان بالتبع یک سری از دانش آموزان که رابطه عاطفی ، هم کلاس ، فامیلی ، هم محله ای ، همشهری داشتند ناخودآگاه جذب دانش آموزان منافق می شدند و به طرف منافقین می آمدند »
سید موسی مرادی قادی با نام مستعار مجتبی موسوی ، از فعالین بخش دانشجوئی و امنیتی منافقین ، در زمینه شیوه جزب از طریق سوء استفاده از نیازمندیهای مالی افراد ، ضمن اشاره به نفوذ منافقین در بخش امور دانشجوئی در سلف سرویس دانشگاه می نویسد :
خیلی از بچه های شهرستانی را سر کار می گذاشتند که در اینجا به دلیل اینکه ماهیانه مبلغی دریافت می کردند، خیلی جذب می شدند »
وحمید پیریائی عضو واحد عملیاتی و نهاد کارگری منافقین ، در مورد فریب جوانان بیکار می نویسد :
« خط کلی جذب دکه داران و منسجم کردن دکه داران و جوانان بیکار اطراف ترمینال و فراریان از شهرها و روستا جهت استفاده در مواقع ضروری شیوه جذب ما در سه مرحله خلاصه شده بود . مرحله اول که برخورد عاطفی نام داشت . مرحله دوم که برخورد منطقی نام داشت و مرحله سوم دادن بینش سیاسی که همان هوادار کردن وی بود . مرحله اول بدین ترتیب بود که فرد با تمام وجود جذب دکه و اطراف آن شود و از آنجا دست بر ندارد . به طور مثال تهیه مایحتاج زندگی و البسه ، خرید لباس و کت و شلوار و رفتن به فیلمهای سینمائی و دادن شخصیت کاذب به آنها . مرحله دوم شامل نظم دادن به افراد بود . البته نظمی که تشکیلات می خواست از طریق دادن مسئولیت کاذب و غیره . مرحله سوم دادن بینش سیاسی ، در این مرحله که عبارت بود از معرفی کامل خودمان و آن چیزی که خودمان به آن معتقد بودیم . تشکیلات جلسات نشریه خوانی ، تشکیل تیم های کار عملی از قبیل شعار نویسی و شرکت در تظاهرات . تمام این اعمال و حرکت تحت محمل قهوه خانه با پوشش کامل صنفی صورت می گرفت.
وحید امیوار تهرانی ، یکی از عناصر انجمن محلی منافقین در مشهد ، در زمینه سوء استفاده از اعتقادات مذهبی جوانان می نویسد :
تصمیم گرفته شد که به وسیله گذاشتن جلسات قرائت قرآن به جذب افراد محل بپردازیم و علت گذاشتن جلسات قرآن هم این بود که کسی برای گرفتن کتاب به انجمن (وابسته به منافقین ) مراجعه نمی کرد و چون جلسه قرائت قرآن جاذبه داشت هدف این بود که بوسیله برقرار کردن این جلسات عده ای را به انجمن بکشانیم و به دنبال آن با برخورد با آنها به تدریج آنها را جذب منافقین نمائیم » ( نقل از اعترافات نامبرده )
و سید محمد شکرانی ، با نام مستعار احمد نصر آبادی ، از اعضای فعال انجمن منافقین در دانشگاه اصفهان می نویسد : « آنها ( منافقین ) می گفتند برای قشر روشن فکر باید مسائل سیاسی را مطرح کرد و برای قشر متوسط و پائین جامعه مسائل را سیاسی - صنفی و برای کارگردان مسائل را صنفی ».
منافقین بدین طریق به فریب جوانان و دانش آموزان اقدام ورزیدند و با جازدن خود به عنوان نسل انقلاب و نماینده نسل انقلاب گروهی از جوانانی که شور انقلابی بی بهره بودند را به سمت خود کشانیدند .
طعمه هایی که منافقین برای شکار قربانیان خود بکار می بردند همانطور که ذکر گردید تنوعی نامحدود داشت و شکارچی به هر شکلی که ضروری بود در می آمد و قربانی از همه جا بی خبر را به مسلخ نفاق هدایت می کرد . آنان برای جذب هر قشر و دسته ای برنامه ای معین داشتند و در میان اقشار مختلف نیز با هر فرد برخورد خاص خود او را در پیش می گرفتند . منافقین در انجام اینکار به کمترین مسئله ای که توجه داشتند ، انگیزه های افراد فریب خورده بود . برای آنان معیار و ملاک تنها آن بود که فرد به هر دلیل هوادار منافقین شود و حاضر گردد تا یوغ نفاق را برگردن خود گذارد .
نکته ای که در این کارزار شوم باید مورد توجه قرار گیرد ، جو انقلابی حاکم بر جامعه و بهره نیست که در تحت تاثیر مبارزات امت مسلمان ایران و نهضت بزرگی که منجر به سرنگونی طاغوت زمان گردید ، همه اقشار جامعه ، و بالاخص جوانان متحول شدند و شور انقلابی و ضد استکباری همه را فراگرفت . جوانان مشتاق شرکت در سازندگی میهن اسلامی ، مشتاق رویاروئی با شیطان بزرگ ، و خواهان ایفای نقش فعال در مسائل اجتماعی بودند . منافقین از این شور و شوق ، بیشترین بهره برداریهای ریاکارانه را انجام دادند و با بر چهره کشیدن نقاب ضد امپریالیست نمائی و یا ایجاد اردو های سازندگی این شور و شوق را در مسیر مطامع شوم خود به انحراف کشاندند و نتیجه آن شد که به اسم مبارزه ضد امپریالیستی آنها را در امان امپریالیسم نشاندند .