اولین سند خیانت منافقین به ایران چه بود؟

Khabgardha11نویسنده کتاب «خوابگردها» می‌گوید: نخستین سند ارتباط سازمان مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق به ماجرای هواپیما‌ربایی آنها در دوبی و عزیمتشان به عراق برمی‌گردد که طی آن با وساطت یکی از مهره‌های یاسر عرفات اعضای سازمان می‌توانند از زندان رژیم بعث در بغداد خارج شوند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) به نقل از مهر، صفاء الدین تبرائیان نویسنده کتاب خوابگردها در مورد ماهیت این اسناد و آنچه در کتابش برای نخستین بار فاش شده، سخن گفته است. این گفتگو در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:

*جناب تبرائیان! در کتاب شما برای من یک نکته قابل توجه وجود دارد و آن هم ماهیت اسنادی است که درباره‌شان بحث کرده‌اید. سئوالم به طور مشخص درباره ماهیت این اسناد و چگونگی دسترسی شما به آنهاست و اینکه چقدر این اسناد قابل دسترسی هستند.

کتاب «خوابگردها» سه بخش دارد. ابتدا مقدمه مفصلی که پیشینه و خاستگاه سازمان مجاهدین خلق را به نمایش می‌گذارد و به طور مشخص وضعیت آنها را از روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی تا سال 1381 مورد کنکاش قرار می‌دهد. بخش دوم کار شامل پنج متن گفتگوی سرکرده سازمان با روسای سرویس کل اطلاعات عراق است و بخش سوم اسنادی در مورد فعالیت‌های سازمان در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی.

بد نیست بدانید در دوره حاکمیت بعثی‌ها چهار نهاد امنیتی در عراق فعال بود. نخست «الامن العام» یا همان نهاد امنیت عمومی، دومی «جهاز المخابرات العامه» که سرویس کل اطلاعات عراق است. سوم «الاستخبارات العسکریه» که سرویس اطلاعات و ضداطلاعات نظامی است و نهاد چهارم «الامن الخاص» که بر خارج از کشور تمرکز داشت و همگی گزارش‌هایشان را به شخص صدام ارائه می‌دادند. بخش دوم این کتاب به طور مشخص متن گفتگوی رجوی با رئیس سرویس کل اطلاعات عراق است.

*از نظر میزان اهمیت، گزارش‌های کدام سرویس اطلاعاتی برای حکومت بعث از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است؟

تقریبا می‌شود گفت که برخی از شروح وظایف‌ این سرویس‌های اطلاعاتی موازی باهم بوده اما هرکدام وظایف کاری خودشان را داشتند. مثلا سرویس اطلاعاتی امنیت عمومی بیشتر وظیفه کنترل حرکت‌های داخل کشور را بر عهده داشته است؛ مثلاً مسافرت شهروندان و یا مسافران خارجی و نیز فعالیت‌ها سفارتخانه‌ها را کنترل می‌کرده است. یا سرویس اطلاعات و ضداطلاعات نظامی وظیفه خبرچینی و خبرگیری از سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه و یا تهیه گزارش از مراکز حساس کشورهای اطراف عراق و حتی تهیه گزارش از وضعیت سلاح‌های شیمیایی و میکروبی سایر کشورها را بر عهده داشته است و در کنار آن به ترور مخالفان رژیم بعث در خارج از عراق نیز می‌پرداخته است. سرویس الامن‌الخاص هم وظیفه حفاظت از صدام و خانواده او را داشته است.

اما وظیفه سرویس جهازالمخابرات العامه که سرویس کل اطلاعات عراق و مورد بحث ما در این اسناد است، ارتباط با نیروهای اپوزیسیون کشورهای دیگر را بر عهده داشته و پشتیبانی لجستیک و مساعدت مالی به آنها داشته است. به همین خاطر پس از 17 خرداد 65 و پس از اینکه شخص صدام برای مسعود رجوی هواپیمایی به پاریس می‌فرستد و او به عراق می‌آید، وظیفه برقراری ارتباط با سازمان منافقین و تهیه گزارش‌ها و پیام‌رسانی با آن را این سازمان بر عهده می‌گیرد.

*از سال‌های قبل از 1365 هم سندی مبنی بر ارتباط منافقین با این سرویس اطلاعاتی در کتاب منتشر شده است؟

همانطور که از اسم کتاب می‌شود فهمید، ما در کتاب ارتباطات سازمان از سال 58 تا سال 81 را مورد بررسی قرار داده‌ایم. اولین سندی که در بخش سوم کتاب که در آن 194 سند در 19 عنوان طبقه‌بندی شده ارائه کرده، منتشر شده است به اولین ارتباط به دست آمده میان سازمان با مقامات عراق مرتبط می‌شود. این ارتباط به ماجرای دزدیده شدن هواپیمای داکوتا برمی‌گردد. در این ماجرا 6 نفر از اعضاء سازمان در دبی که قصد اعزام به فلسطین داشته‌اند، شناسایی شده و دستگیر می‌شوند. ساواک مامورانش را می‌فرستد به دوبی تا این افراد را به ایران منتقل کند، اما سه نفر از عناصر سازمان که از تهران به دبی رفته بودند از جمله موسی خیابانی، عبدالرسول مشکین‌فام و حسین احمدی وارد هواپیما شده و آن را می‌ربایند و مسیرش را به سوی بغداد هدایت می‌کنند. در آنجا بعثی‌ها که آنها را نمی‌شناسند به آنها شک می‌کنند و تصور می‌کنند که حیله‌ای از سوی رژیم ایران در پی این اقدام بوده است و لذا در زندان‌های بغداد این افراد را شکنجه می‌کنند. سازمان در آن سال‌ها از دو  طریق اقدام به پادرمیانی می‌کند. نخست از طریق حضرت امام خمینی (ره) و پیامی که سیدمحمود دعایی به امام می‌رساند و البته امام از وساطت کردن ابا می‌کند و به این موضوع وارد نمی‌شود. آقای دعایی در خاطراتش می‌نویسد که من خدمت امام حتی گریه کردم که ایشان کاری بکند، اما امام از این کار سر باز می‌زند.

سازمان در ادامه با یاسر عرفات ارتباط می‌گیرد و او ابونزال را مامور می‌کند که وساطت کند. این ابونزال شخصیت عجیبی بود و حکم اعدامش هم در دوره‌ای توسط سازمان فتح صادر شد. او مدت‌ها در عراق زندگی کرد و همانجا هم در آستانه حمله آمریکا به عراق به طرز عجیبی گفته شد که مرده است. او واسطه شده و آنها را در نهایت آزاد می‌کند.

*جناب تبرائیان! سئوال اصلی من چگونگی دستیابی شما به اسناد و مدارک ارائه شده در این کتاب است.

در سال 2003 که صدام سقوط کرد، خانواده‌های عراقی وارد مراکز امنیتی رژیم شده و در یکی از آن مراکز با مقدار زیادی کاست ویدئویی روبرو شدند. آنها به دنبال اثری از عزیزانشان می‌گشتند که در سال‌های قبل توسط این مراکز دستگیر شده بودند. وقتی با این نوارها روبرو می‌شوند، آنها را به خارج از مقر آن سازمان‌ها منتقل می‌کنند تا محتویاتش را ببینند.

وقتی این کاست‌ها دیده می‌شود، مشاهده شد که در آنها افرادی فارسی صحبت می‌کنند و بعدتر کشف شد که اینها از مجاهدین خلق هستند. این کاست‌ها به سفارت ایران در عراق و در نهایت به ایران می‌رسد.

*در این فیلم‌ها دقیقاً با چه چیزی روبرو شدید؟

اتاقی بود که در آن دوربین ثابتی روی دیوار نصب شده و اعضای سازمان در سمت راستش و عراقی‌ها در سمت چپش نشسته‌اند. سازمانی‌ها از وجود دوربین خبر ندارند. تنها در یک مورد شک می‌کنند که شاید صدای آنها ضبط شود و با حرکت دست زیر میز اتاق دنبال میکروفن می‌گردند.

حتی جالب است بدانید که در سال 1995 ژنرال وفیق السامرایی، رئیس سازمان الاستخبارات العسکریه که حس می‌کرد رژیم به او مشکوک است به کردستان عراق فرار کرده و در آنجا از طریق مام جلال طالبانی به اروپا می‌رود و در سال 2003  کتاب خاطراتش را منتشر می‌کند. وی در این کتاب می‌نویسد که همچنین اتاقی را در سازمان داشتیم و وقتی هیئتی از کردستان می‌آمد، این تصاویر ضبط شده و صبح روز بعد کاستش روی میز من بود. شما فکر کنید که در آن سال سازمان می‌توانسته با تهیه این کتاب متوجه شود که چه اتفاقی برایش رخ داده، اما این اتفاق نمی‌افتد.

اسناد این کتاب همگی اسناد دیداری ـ شنیداری بود. خیلی از این کاست‌ها کیفیت خوبی نداشت و هنوز هم نهادهای علمی و اسنادی ما این کاست‌ها را دیجیتالی نکرده‌اند. پیاده کردن متن آنها مرارت زیادی داشت. باید چند بار بسیاری از صحنه‌ها را می‌دیدم و می‌شنیدم تا بشود فهمید چه چیزی گفته شده و ترجمه شود. ما 172 ساعت کاست را بررسی کردیم. برخی از کاست‌ها تنها دو قیقه یا 45 ثانیه بود.

در کنار این کاست‌ها اسناد دیگری از قرارگاه اشرف هم به دست من رسید که یکی از آنها مثلا تماس تلفنی از قرارگاه اشرف با شهید اسدالله لاجوری بود که در آن تهدید به ترور شده ‌بود.

*این فیلم‌ها چه زمانی گرفته شده است؟

پنج متن گفتگوی رجوی با رئیس سازمان اطلاعات از سال 1370 شروع می‌شود تا واپسین سال حاکمیت صدام اما آن 194 سند بخش دوم از اسفند 1358 شروع می‌شود که مربوط به اولین انتخابات دوره اول مجلس است تا اسناد آخر که مربوط به افشای پرونده هسته‌ای ایران است و اسنادی مربوط به دریافت‌های نقدی سازمان از رژیم بعث که در آن مهدی ابریشمچی به عراقی‌ها اعلام می‌کند که برای سال بعد ما 50 میلیون دلار بودجه می‌خواهیم. این سند مربوط به سال 1381 است. بعد از آن دیگر سندی نداریم.

جناب تبرائیان! بخش عمده کتاب «خوابگردها» به روایت از پنج گفتگو اختصاص دارد که میان مسعود رجوی با رئیس استخبارات عراق در فاصله سال‌های 71 تا 81 انجام شده است. این گفتگوها با توجه به ثبت شدنشان توسط عراقی‌ها به عنوان یک سند، حاوی چه نوع اطلاعاتی است و امروز به ما چه چیزی را نشان می‌دهد؟

در متن نخستین از این گفتگوها شاهد سپاسگزاری صدام از رجوی برای سرکوب مجاهدان در ماجرای انتفاضه شعبانیه درج شده است و جالب اینکه رجوی در پاسخ به او می‌گوید که ما کاری جز انجام وظیفه نکرده‌ایم و البته مدت‌هاست که ما صاحبخانه را ندیده‌ایم و خانه را با صاحبخانه (صدام) می‌خواهیم. موضوع دیگری که در این گفتگو در سال 1370 اشاره می‌شود، این است که رجوی به سپهبد صابر الدوری اعلام می‌کند که نماینده ما در آمریکا دیداری با ریچارد مورفی، معاون وزیر خارجه آمریکا داشته و نسبت به افشای فعالیت هسته‌ای ایران اقدام کرده است و این یعنی بحث افشای فعالیت‌های هسته‌ای ایران از سنوات انتهایی دهه 60 مد نظر سازمان بوده است.

*این اقدامات با هماهنگی صدام  و حکومت بعث بوده است و یا اقدامی از سوی سازمان به شمار می‌رفت؟ ریشه این اقدامات مطابق اسناد شما چیست؟

سازمان معتقد است نابود کردن نظام اسلامی ایران جز با تمسک به یک ابرقدرت امکان‌پذیر نیست و در این راه هر کاری مجاز است. من در بخش‌هایی از این کتاب و اسناد جایی برایم سئوال پیش می‌آمد که آیا واقعا می‌شود به این جماعت نام ایرانی گذاشت؟ برخی از فعالیت‌های آنها به ویژه در مورد جاسوسی در جبهه و جنگ به قدری شرم‌آور بوده است که مثلا تا اینجا پیش رفته که از سوی صدام به آنها اعلام می‌شود که باید از میزان تلفات حملات شیمیایی ما در ایران و حتی گروه خونی عمده مردم آن شهرها برای ما اطلاعات کسب کنید.

سندی در تحقیقاتم پیدا کردم که به موضوع شهادت سپهبد صیاد شیرازی باز می‌گشت که در آن سپهد طاهر جلیل حبوش به رجوی اعلام می‌کند که این کار به دستور من انجام شد و سوژه و انتخابش کار ما بوده است. اما علت چه بوده؟ چند سال پس از انتفاضه شعبانیه، عدی پسر صدام در راه بازگشت از یک مجلس عیاشی پشت یک چراغ قرمز توسط یک اکیپ از مجاهدین عراقی ترور و مدت‌ها زمینگیر می‌شود. رژیم تحلیل می‌کند که این اقدام از سوی ایران بوده و باید مقابله به مثل شود و دسور ترور شهید صیاد شیرازی اینجا صادر می‌شود. پس شما می‌بینید که هیچ اقدامی از سوی سازمان بدون همکاری یک ابرقدرت اجرا نمی‌شود.

*اسناد می‌گوید که چرا سازمان عهده‌دار اجرای این دستور می‌شود؟

بله. اطلاع دارید که سازمان برخی فعالیت‌های ریز و درشت داشته که مهم‌ترینش یکی عملیات آفتاب در منطقه فکه بود و دیگری عمیلات چلچراغ که منجر به تسخیر شهر ویران و متروکه مهران در آن سال‌ها شد و عملیات سوم هم فروغ جاویدان بود که یک هفته پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران صورت گرفت. خود سازمانی‌ها از این عملیات به عنوان یک پیک‌نیک نظامی یاد می‌کنند، اما این عملیات در نهایت باعث شد بیش از 40 درصد مرکزیت آنها ضربه خورده و چیزی هم عاید آنها نشود.

یکی از اسناد کتاب در برگیرنده گفتگوی فرمانده محبوبه جمشیدی معروف به فرمانده آذر است با رهبران سازمان که در آن ملتمسانه از رهبران سازمان می‌خواهد به خاطر گیرکردنشان در تنگه چهارزبر از نیروی هوایی صدام بخواهد که منطقه را بمباران شیمیایی کند. شما دیگر ببنید اینها چه جانورانی هستند!

عراق تصمیم گرفت کسی را انتخاب کند که مزدورانش انگیزه کافی برای ضربه زدن به او را داشته باشند و شهید صیاد شیرازی بهترین گزینه در این راه بود. در کنار آن تازه ترفیع درجه گرفته بود و روحیه فروتنی او باعث شده بود که چندان حفاظتی هم از جان او نشود. البته این انتقاد به ما هم وارد است که چرا از این چهره‌ها حفاظت نامحسوس نشد. چطور وقتی شیرین عبادی در ایران بود و آن جایزه کذا را گرفته بود، برای اینکه به او صدمه‌ای نزنند که به نام ایران نوشته شود، از او حفاظت نامحسوس کردیم، اما در مورد شهید صیاد این اتفاق نیفتاد؟

جالب‌تر اینکه بدانید در یکی از اسناد آمده است که رجوی خطاب به رئیس سازمان اطلاعات عراق اعلام می‌کند که کاردار سفارت شما در تهران ترور شهید صیاد را محکوم کرده و گله می‌کند که موقعی که ما دفتر حزب جمهوری و ریاست جمهوری ایران را منفجر کردیم، کاخ سفید و کاخ الیزه می‌دانستند که این رویداد کار ماست، ولی به ما تروریست نگفتند، اما کاردار شما در تهران به خاطر این ماجرا به ما گفته «تروریست» ـ که مایه تاسف است.

جالب‌تر این است که بدانید دولت فرانسه بعد از فرار بنی‌صدر به این کشور رابطه‌اش با ایران تیره شده بود. کوچاندن رجوی به عراق برای فرانسه این سود را داشت که فرانسه رابطه‌اش با ایران را بهبود ببخشد و در عین حال به صدام منت گذاشت که یک نیروی مسلح آماده را در اختیارش گذاشته و به سازمان نیز منت گذاشت که من دارم شما را می‌فرستم پای دیوار ایران که عملیات کنید و عیارتان را نشان دهید. اما به واقع هدف این بود که فرانسه شر آنها را سر خود کم کند. شر سازمانی که افرادش پس از دستگیری مریم رجوی در فرانسه و با یک دستور تشکیلاتی اقدام به خودسوزی در شهرهای مختلف فرانسه در ملاء عام کردند و این اقدام خطر آنها را بیش از پیش به گوش اروپایی‌ها رساند.

*در اسناد شما ماجرای لو رفتن پرونده اتمی ایران چطور عنوان شده است و سازمان چگونه این برنامه را به انجام رسانده است؟

سازمان مدعی آن است که این اسناد از طریق عواملی که در داخل دارد به دستش رسیده، اما این اطلاعات، اطلاعاتی است که رژیم صهیونیستی از آمریکایی‌ها به دست آورده و مایل بوده که افشای آن به یک ایرانی سپرده شود. اسرائیل ابتدا این موضوع را با سلطنت‌طلب‌ها مطرح می‌کند. رضا پهلوی این موضوع را درک کرد که بنیاد فعالیت‌های هسته‌ای در ایران توسط پدرش نهاده شده و او نمی‌تواند به چیزی اعتراض کند و حتی اکبر اعتماد، آخرین رئیس سازمان انرژی اتمی منسوب به پدرش که الان در فرانسه است نیز یکی از مدافعان سرسخت حق هسته‌ای ایران است. آنها با همه بدنامی‌شان زیر بار این بی‌شرمی نرفتند و در نهایت سازمان کاندیدای این موضوع شد.

چند سال قبل اسکات ریتر، رئیس نیروی دریایی آمریکا و بازرس آنسکام، کتابی نوشت و در آن مفصل توضیح داد که این اطلاعات در اختیار آمریکا بوده و ما آن را به متحد استراتژیکمان اسرائیل دادیم و آنها به سازمان منافقین. پس اصلاً امکان ندارد که آنها خودشان به چنین اسنادی دست پیدا کنند.

جالب است که بدانید سازمان برای ایفای این نقش تلاش زیادی برای جلب نظر عناصر سیاسی در آمریکا و نمایندگان کنگره کرد، برای آنها قالیچه ایرانی خرید و خاویار هدیه فرستاد. بد نیست بدانید که تلویزیون مجاهد سالانه دو و نیم میلیون یورو هزینه دارد. این پول از کجا آمده است؟ اسنادی هست که نشان می‌دهد این جماعت حتی قبل از سال 65 هم از رژیم صدام پول می‌گرفتند. پس معلوم است که این خوش خدمتی‌ها با چه بهایی صورت گرفته است.

*با این همه چرا سازمان بعد از دریافت این اسناد در سال 71  مدت زیادی را برای انتشارش صرف کرد و چند سال بعد آنها را منتشر کرد؟

به نظر می‌رسد که آمریکا مایل نبود در آن مقطع این کار صورت بپذیرد؛ چون دوست داشت موازنه منطقه را حفظ کند. واقعیت این است که دست سازمان هم چندان پر نبوده، وگرنه آنها چندان اهل خویشتنداری در این مورد نبودند.

*شما در اسنادی که برای نوشتن کتاب مطالعه کردید به اسنادی که نشان دهد سرنوشت مسعود رجوی در حال حاضر چه شده است، هم رسیدید؟

در مورد سرنوشت رهبران سازمان اطلاعاتی در دست است. در کمپ لیبرتی سرپرستی آن سه هزار و اندی نفر و 70 نفری که به آلبانی رفته‌اند با عباس داوری است که در کتاب شرح کاملی از زندگی و اندیشه او آورده‌ام؛ به ویژه اینکه او مسئول اصلی مذاکره سازمان با تیم اطلاعاتی عراق بوده است. مریم رجوی هم در شهر اور فرانسه ساکن است؛ در قلعه‌ای که خانه‌های اطرافش هم خریده شده تا امنیت او فراهم شود. اما در مورد مسعود رجوی چند روایت وجود دارد. نخست اینکه در آستانه حمله ائتلاف نیروهای بین‌المللی به عراق در جایی نزدیک مرز اردن، همسرش را به آن سوی مرز منتقل می‌کند که به پاریس برود و خودش در آنجا می‌ماند. یک روایت حاکی از زخمی شدن او در آن منطقه و حین حملات نیروهای ائتلاف است. روایت دیگر حاکی از کشته شدن اوست و روایت دیگری هم می‌گوید که روی او جراحی پلاستیک انجام شده و با این شیوه فراری شده است و روایت دیگر هم حاکی از زندانی شدنش دارد.

ما تا سال 83 هم از او صداهایی داریم که پخش می‌شود و البته این صداها چندان قابل اعتماد نیست، اما از نیمه دهه گذشته تا به حال سئوال درباره رهبر سازمان به خط قرمز سازمان تبدیل شد و هیچ کس حق ندارد درباره او سئوالی بپرسد. در کنار آن از هسته اصلی نزدیک به او هم اطلاعاتی در دسترس نیست.

*سازمان در طول سال‌های حضورش در عراق چگونه هزینه‌های خودش را تامین می‌کرد؟ در این مورد اسنادی هست؟

مطالبق اسناد من، ماهانه نزدیک به سه تا پنج میلیون دلار دریافتی سازمان بوده است و جالب آنکه بدانید هرگز سرویس اطلاعاتی عراق این پول‌ها را به حساب آنها واریز نکرد و تنها به صورت دستی و پس از اخذ رسید در همان اتاق‌هایی که از آن تصاویری در دسترس است، مبالغی را به آنها می‌داد. این در کنار سرمایه‌گذاری‌های منافقین در موضوعاتی مانند هتلداری در این سال‌ها هزینه آنها را فراهم کرده است.


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

مطالب پربازدید بخش گفتگو

رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی

ماهیت فرقه منافقین با اسلام در تضاد است

علی بابایی کارنامه نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی

منافقین باید تاوان جنایات خود را به اندازه شأن ملت ایران پرداخت کنند

محمدتقی نقدعلی، عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس:

دادگاه گروهک تروریستی منافقین مستند و مستدل است

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان