در مقاله شهید «مهدی رجببیگی» آمده است: اکثر انقلابهایی که دچار انحراف یا شکست کامل شدهاند، ابتدا در شناسایی دشمنان خود دچار اشتباه شدهاند و در اثنای غفلت مردم یا هدایت کنندگان انقلاب، ضربه از جانب همان خطرات فراموش شده بر پیکر انقلاب وارد آمده است |
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، شهید سرافراز «مهدی رجببیگی» سال 1336 در شهر دامغان به دنیا آمد و از سال 1354 در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه تهران به تحصیل پرداخته و در فعالیتهای دانشجویی شرکت مؤثر و فعال داشت. وی از دانشجویان پیرو خط امام (ره) در جریان تسخیر لانه جاسوسی (سفارت) آمریکا به شمار میآمد؛ شهید رجببیگی پنجم مهرماه سال 1359در خیابان برادران مظفر (صبای جنوبی)، توسط عناصر ضدانقلاب و بر اثر اصابت چندین گلوله اسلحه کمری به شهادت رسید. مقاله زیر یکی از تحلیلهای این شهید والامقام با عنوان «انقلاب از کجا ضربه میخورد؟» است.
* اشتباه در شناسایی دشمنان، انقلابها را دچار انحراف میکند
یک جامعه نوپای انقلابی بایستی بتواند در هر لحظه از حیات حساس خود به این سؤال اساسی پاسخ گوید که «خطراتی که انقلاب را تهدید میکند کدام است و از این میان بزرگترین خطر چیست؟» ضرورت پاسخگویی به این پرسش از آنجاست که اکثر انقلابهایی که دچار انحراف یا شکست کامل شدهاند، ابتدا در شناسایی دشمنان خود دچار اشتباه شدهاند؛ یعنی آنکه خطراتی که عمیقاً انقلاب را تهدید نمیکردهاند به جای تهدیدهای اصلی مورد توجه مردم قرار گرفته است و در اثنای غفلت مردم یا هدایت کنندگان انقلاب، ضربه از جانب همان خطرات فراموش شده بر پیکر انقلاب وارد آمده است.
البته لازم به ذکر است در بسیاری از موارد به علت اختلاف بینشها، برداشتهای متفاوتی در رابطه با خطرات تهدیدکننده انقلاب و بزرگترین آنها به وجود آمده است و بنابراین لازم است به منظور اجتناب از بروز چنین امری، شناخت این خطرات بر مبنای روش اصولی پایهگذاری شود. به گمان ما برای رسیدن به نتایج درست در این رابطه بایستی زمینهها و عوامل بروز انقلاب و مهمتر از آنها اهداف انقلاب را شناخت تا بر مبنای آن بتوان خطر بزرگ را تشخیص داد. برای روشن شدن مسئله مثالی میآوریم. اگر انقلابی فقط به منظور ریشهکن کردن فئودالیسم در جایی صورت پذیرد در این صورت تشکل مجدد فئودالها برای این انقلاب بزرگترین خطر است. یا اگر انقلابی برای رهایی از چنگال استعمار صورت پذیرد، بزرگترین خطر تهدید کننده آن میتواند بازگشت مستشاران و سرمایهگذاریهای استعماری باشد. میبینید که همواره بزرگترین خطر، در رابطه با «اهداف» انقلاب است. اما قبل از آنکه به بررسی اهداف اساسی انقلاب اسلامی بپردازیم بد نیست پارهای از دیدگاهها را در رابطه با این مسئله بازگو نماییم.
* نظرات مختلف در خصوص تهدید انقلابها
عدهای بزرگترین خطری که انقلاب را تهدید میکند، آمریکا و حیلههای رنگارنگش میدانند و معتقدند بر مبنای تجربه دو ساله انقلاب، آمریکا دست از نیرنگهای گوناگون برنخواهد داشت و مدام با طرحی نو به میدان کارزار آشکار و پنهان انقلاب اسلامی میآید. آمریکای جهانخوار با پدیدآمدن انقلاب اسلامی منافع حیاتی خود را در خلیجفارس و ایران از دست داده است، حیثیت و اعتبار جهانیاش خدشهدار شده است. نوکر شماره یک خود، شاه معدوم را از دست داده است. کشورهای اطراف ایران را نیز در معرض این خطر میبیند.
کودتای نظامی در ترکیه و تقویت ژنرال ضیاءالحق در پاکستان به منظور جلوگیری از این خطرات در اثر از دست دادن ایران، با بحرانهای اقتصادی مواجه شده است و خلاصه عظیمترین پایگاهش را از دست داده است؛ بنابراین یک لحظه نیز درنگ را جایز نخواهد شمرد و با لطایف الحیل سعی در شکست دادن یا حداقل انحراف و سازش کشانیدن انقلاب را دارد. او تاکنون از طرق مختلف و از جمله نفوذ در ارگانهای مملکتی در اوایل انقلاب، محاصره اقتصادی پس از اشغال لانة جاسوسی، حمله نظامی در طبس، کودتای نوژه، وادار کردن عراق به جنگ با ایران، سعی در اجرای اهداف خود داشته است و اینک نیز بیکار نخواهد نشست و با افزایش تهدیدهای خارجی (آمادهباش نظامی در ترکیه و پاکستان و افزایش نیروهایش در خلیجفارس) و همچنین تقویت عوامل داخلی (تشدید تضادهای قومی و منطقهای و مردمی، ایجاد تفرقه در بین مردم و ...) منتظر فرصتی است تا پس از آنکه زمینههای لازم را فراهم آورد نقشههای دیگری را به اجرا درآورد و بنابراین بزرگترین خطری که انقلاب را تهدید میکند آمریکاست.
عده دیگری میگویند خطر شوروی و گروههای داخلی وابسته به آن را نیز نباید دستکم گرفت. زیرا شوروی نیز با پیروزی انقلاب اسلامی ایران مشکلاتش در افغانستان افزایش بیشتری یافته است، همچنین در رابطه با مسلمانان جنوب کشور خود نیز، دچار گرفتاریهای افزونتری شده است، به لحاظ اقتصادی منافعش از طریق خرید گاز و فروش تجهیزات ذوبآهن کاسته شده است ایران خطر بالقوهای برای جمهوریهای جنوبی آنجا که اکثراً مسلماننشین هستند شده و ثبات منطقه تا حدی از دست رفته است، و از همه مهمتر به لحاظ ایدئولوژیک نیز انقلاب اسلامی بسیاری از نظرات آنها را باطل کرده و به عنوان یک نیروی حرکتزای جدید در جهان طرح شده است. اگرچه شوروی تاکنون دست به اعمال نظیر اعمال آمریکا در رابطه با ایران نزده است اما از طریق گروههای وابسته خود سعی در ایجاد زمینه مناسب برای این منظور دارد و بدین لحاظ باید در رابطه با این کشور جدیتر عمل نموده و حتی برخی را عقیده بر این است که خطر شوروی از آمریکا هم بیشتر است.
* پایگاه امپریالیسم بعضی از جریانات داخلی هستند
عده بسیاری نیز بر این عقیدهاند که خطری که انقلاب اسلامی را تهدید میکند از جانب داخل است و در واقع این جریانات داخلی هستند که زمینهساز دخالت ابرقدرتها میشود و به اصطلاح پایگاه امپریالیسم بعضی از جریانات داخلی هستند.
البته در بین این عده که بعضی جریانات داخلی را مهمترین خطر میدانند یک اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد. بعضی از اینها وجود جریانات سازشکار و به اصطلاح لیبرالیستی را عمدهترین خطر میدانند و عده دیگرشان وجود جریانات انحصارطلب واپسگرا و به اصطلاح ارتجاعی را عامل اصلی نفوذ امپریالیسم میدانند.
این طرز تفکرها شامل طیف وسیعی میشوند که هر یک بر مبنای میزان اهمیتی که برای این عوامل قائل است، در رده مخصوصی جای میگیرند و بحث مفصل درباره آنها از حیطه بررسی ما خارج است. حال که اجمالاً با پارهای از نظرات پیرامون خطراتی که انقلاب را تهدید میکند، آشنا شدیم برگردیم به مطلب مورد بحث و برای این منظور همانطور که قبلاً نیز گفتیم ابتدا به بررسی اهداف اصلی انقلاب اسلامی میپردازیم.
* تئوری پیشبرنده انقلاب تنها در چهارچوب اصول اساسی اسلام میگنجد
بیتردید همه بر این باور مشترک هستند که انقلاب ایران، انقلابی مکتبی بوده و این بدین معنی است که تئوری پیشبرنده انقلاب تنها در چهارچوب اصول اساسی مکتبی به نام اسلام میگنجد. بررسی صادقانه تاریخچه انقلاب نیز بخوبی مسئله را میرساند و اصولاً انقلاب در بستر اسلام حادث شده است یعنی هم زمینه آن و هم عوامل شتاب دهنده به آن و هم اهداف آن «اسلامی» بوده است.
ما در اینجا بدون آنکه بخواهیم وارد جزئیات شویم، اجمالاً به این مسئله میپردازیم که «انقلاب اسلامی» یعنی چه؟ بهعبارت دیگر هدف نهایی انقلاب اسلامی چیست؟ برای روشن شدن مسئله ابتدا مروری بر انقلاب اسلامی در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) میکنیم.
محمد (صلی الله علیه و آله) در جامعه شرک زده و منحط عربستان به پیامبری مبعوث میشود تا انسانهای جاهل آن روزگار را به دروازههای فلاح و رستگاری برساند و با پدید آوردن یک دگرگونی عمیق (انقلاب) در بطن ضمیر انسانها، جامعهای الگو و نمونه (امت وسط) بسازد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) دلیل بعثت خود را تکامل بخشیدن به خصلتهای والای انسانی و تعالی اخلاق انسانی بیان میکند (بعثت لاتمم مکارم اخلاق). بنابراین هدف نهایی از بعثت پیامبر، دگرگونی در فرهنگ تمامی افراد جامعه است.
* استبداد و استعمار آدمیت انسان را ضایع میکند
اگر میبینیم اسلام دشمنی عمیق و سازشناپذیر با تمامی مظاهر شرک از قبیل استبداد و استعمار و استحمار دارد به این دلیل است که اینها آدمیت انسان را ضایع میکنند. خداوند کریم در قرآن میفرماید «خداوند آنچه را که از گناهان که در ردیف شرک نباشد ممکن است ببخشاید.» چرا خداوند در برابر شرک اینگونه قاطعانه موضع میگیرد؟ یکی از بهترین دلایل این مطلب این است که شرک سبب مسخ ویژگیهای خدا گرایانه و نابودی اندیشههای متعالی انسان و عدم رشد وی میشود. بدین ترتیب میبینیم که دگرگونسازی افکار انسانها و کشانیدن آنها به راه هدایت و رشد و تعالی و تقوا پیشگی و در نهایت خداگونه ساختن انسانها به کسب شایستگی برای جانشینی الله، یکی از بزرگترین اهداف پیامبران الهی و از جمله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است.
* بازگشت مجدد خلقیات دوران شاهنشاهی بزرگترین تهدید انقلاب اسلامی
حال بازگردیم به انقلاب اسلامی ایران که هدف نهایی آن نیز به دلیل مکتبی بودنش نمیتواند جدای از اهداف نهضتهای انبیا یعنی «انسانسازی» باشد. علیرغم وجود فرهنگ شرکآمیز و ضد انسانی سالهای حکومت جباران و مستبدین که به راستی اندیشه مردم را مسخ کرده بود و با کشانیدن آنها به معرکه تجمل و تقلید و مصرف، روح و جسم آنها را در شرف تلاشی قرار داده بود که با این نگاه اجمالی به سیر انقلاب این نکته به روشنی آشکار میشود که در دوران انقلاب، تحولی درونی و روانی در مردم پدیدار شده بود که نمونههای آشکار آن به صورت ایثار و از خودگذشتگی، فداکاری، همیاری، همکاری، اتحاد و اتفاق، ایمان و عرفان تجلی یافته بود.
«روح ایثار» بود که مشکلات عظیم دوران انقلاب را قابل تحمل ساخته بود. «ایمان» بود که از جوانهایی که در راه انحطاط گام برمیداشتند انسانهایی شهید ساخت. «عرفان» بود که مردم را در شبهای سرد زمستان به اوج بام میکشانید. «وحدت» بود که پوزه رژیم را به خاک مالید و «انسانیت» بود که بر «لشگر شیاطین» غلبه کرد.
و از پیروزی انقلاب اسلامی امید آن میرفت که این تحول روانی در مردم ارتقا پیدا کرده و کمال بیشتری یابد و اگرچه این دگرگونی در پارهای از افراد عمیقاً حادث شده است و هماینک نیز آنها را به میدان نبرد برای شهادت میکشاند اما متأسفانه نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که در برخی افراد نیز این تحول، سیر نزولی پیش از انقلاب را دوباره باز یافته است اگرچه این مطلب میتواند علل بیشماری و از جمله عملکردهای ناصحیح دستگاههای ارتباط جمعی (روزنامهها - رادیو، تلویزیون و ...)، پدیدآمدن خطهای جدید فکری - سیاسی، رواج فرصتطلبی و شهرتطلبی، ضعفگویندگان و نویسندگان در انتقال ارزشهای اسلامی به مردم، پارهای مشکلات و سخنهای بهوجودآمده از انقلاب، برخوردهای ناصحیح اکثر گروهها و دستجات با مسئله انقلاب و غیره داشته باشد.
اما به هرحال به گمان ما این مسئله بزرگترین خطری است که انقلاب را تهدید میکند. بهعبارت دیگر بازگشت مجدد ارزشها و اخلاقیات دوران شاهنشاهی و جایگزینی روشهای مبتنی بر دروغ و تهمت و افترا به جای اخلاق حسنه بزرگترین خطری است که انقلاب اسلامی را تهدید میکند.
اگر ما بزرگترین دستاورد انقلاب خود را ایجاد همین تحول درونی در جهت هدایت جامعه به سمت ارزشهای انسانی میدانیم، بایستی بزرگترین خطر را نیز از دست رفتن همین ارزشها بدانیم. با نگاهی گذرا به وضعیت موجود جامعه نیز میتوان به اهمیت این مسئله پی برد. طویلتر شدن صفهای سینماها، حتی در مورد فیلمهای بیست سال پیش، گرایش به خرید انواع و اقسام نوارهای مبتذل و ویدئو و برخوردهای غیر اسلامی مردم در مجامع عمومی و از جمله در مدارس و اتوبوسها و حتی نماز جمعه، همه نشان از بازگشت چنین رویهای دارند.
حتی اختلافات سیاسی نیز که کمابیش در بین مردم هم رایج شده است در یک ریشهیابی کلی منجر به همین نتیجه خواهد شد و امروز چاره این قبیل مسائل نیز تنها در حاکمیت رواج بیش از پیش روحیات انسانی است اگر امروز در بازار فعالیتهای سیاسی، تهمت و ناسزا به راحتی مبادله میشود، اگر لابهلای صفحات روزنامهها مملو از چنین برخوردهایی است اگر تهمت بزرگتر، «تیراژ افزونتر» را برای روزنامهها به ارمغان میآورد، اگر گفتوشنود منطقی جای خود را به «جنگ زرگری» داده است، اگر روحیه فرصتطلبی مجدداً رواج یافته است همه و همه ناشی از فقدان روحیات اخلاقی و انسانی است و کمبود این عنصر اساسی است که امروز به شدت انقلاب را تهدید میکند.
* جامعه با مبارزه با امپریایسم رشد و تعالی پیدا میکند
البته برای جلوگیری از هرگونه شبههای که در این بحث ممکن است حاصل شود در همین جا ذکر چند نکته را ضروری میدانیم.
به هیچوجه این مسئله را به طور عام نپذیرفته و اثرات عمیقی را که انقلاب اسلامی بر روی اقشار وسیعی از مردم گذاشته است عظیمترین دستاورد انقلاب اسلامی میدانیم بلکه حرف بر سر آن است که اولاً میزان نیروهایی که در ابتدای انقلاب جذب مکتب انقلاب شده بودند تا حدی کاسته شده است ثانیاً این تحول درونی از بعد از انقلاب ارتقا پیدا نکرده است و ثالثاً زمینههای عملی لازم برای رکود این ویژگیهای انسانی فراهم آمده است.
شاید گفته شود که بخشی از این نیروها ماهیتاً نمیتوانستند تا پایان راه، همراه مکتب و انقلاب باقی بمانند و مثلاً از دست رفتن منافعشان باعث شده است که به عناوین مختلف خود را از راه مکتب و انقلاب کنار کشند اما ضمن پذیرش این مطلب این نکته را نیز یادآوری میکنیم مقصود ما تنها این اقشار نبوده و بیشتر کسانی را مدنظر داریم که هنوز هم خود را مکتبی و انقلابی میدانند اکثریتشان هم همین مردم کوچه و بازار هستند.
این بحث به این معنا نیست که مثلاً امپریالیسم، دشمن شماره یک ملت نیست و نباید بدان توجهی کرد، برعکس امپریالیسم، دشمن اصلی ملتها و امالفساد قرن است. زیرا غارت و چپاول آنان، زمینههای رشد و تکامل انسانیت را دچار نقصان و کاستی میسازد و بنابراین باید به نابودیش کمر همت بست اما در اینجا نیز حرف اصلی آن است که «انسانهای ساخته شده» هستند که میتوانند به جنگ امپریالیسم بروند و اساساً در مبارزه با شیاطینی چون آمریکاست که جامعهای میتواند رشد و تعالی پیدا کند. مبارزه با امپریالیسم تنها هدف انقلاب اسلامی نیست بلکه مبارزه با آمریکا به عنوان عاملی که سد راه انسانیت است، گامی در جهت رشد و تکامل انسانها و وسیلهای برای نیل به آرمانهای والای اسلامی است.
* محیطی عاری از ظلم، فرصتطلبی و خودپرستی نهاییترین آرمان انقلاب اسلامی
بحث بر سر مسائل اخلاقی در اینجا یک بحث ذهنی صرف نیست ما از اخلاقی صحبت میکنیم که در عمل میتواند راهگشای بسیاری از مسائل لاینحل باشد. مشکلاتی که اینک جامعه ما با آن سر وکار دارد با هدف قرار گرفتن مسائل انسانی و به کارگیری پارامترهایی نظیر برخوردهای صحیح و اسلامی با سرعت بیشتری حل خواهد شد.
ما نهاییترین آرمان انقلاب اسلامی را برقراری محیطی عاری از ظلم و ستم، دروغ و نیرنگ، جاهطلبی و فرصتطلبی و خودخواهی و خودپرستی میدانیم یعنی محیطی است که حل مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ارزش واقعی خود را پیدا میکند به عبارت دیگر یگانه راه برای رسیدن به جامعهای که در آن استبداد و استثمار و استعمار و دیگر مظاهر شرک وجود نداشته باشد حرکت به سوی محیطی است که در آن محیط، ارزشهای خدایی حاکم شوند و تنها در چنین جامعهای است که میتوان به برقراری عدالت نیز امید بست.
* افراد فاقد خصلتهای انسانگرایانه زمینه نفوذ ابرقدرتها
ابرقدرتها برای نفوذ و استقرار در یک جامعه نیاز به زمینههای مساعدی دارند، که این زمینههای مناسب عمدتاً توسط گروهها یا افرادی فراهم میشود که فاقد خصلتهای انسان گرایانه هستند. تنها وقتی ابرقدرتها جرأت ورود و دستاندازی به منابع یک کشور را پیدا میکنند که قبلاً در آن کشور تشنج، تفرق، دشمنی، مصرف پرستی، رفاه طلبی و صفاتی از این دست حاکم شده باشد. به عبارت دیگر انقلابی که بتواند در زمینه انسانسازی پیروز شود هرگز اسیر دست هیچ قدرت خارجی و یا داخلی نخواهد شد و جاودانگیاش تضمین شده است و به فرموده امام امت «استعمار از آدم میترسد» و به هرحال میبینید که راه نفس قدرتهای شیطانی مقرهایی است که ابتدا جامعه را تهی از اندیشههای انسانی و اخلاق اسلامی میکنند و محیط مناسب برای رشد پدیدههایی نظیر استبداد و استعمار را فراهم میآورد.
* هر انقلابی با انقلاب در خودش میتواند در برابر خطرها مقاومت کند
وقتی که میگوییم رشد گرایشات اخلاقی غیر اسلامی و غیر انسانی از بزرگترین خطراتی است که انقلابمان را تهدید میکند، منظور این نیست که فیالمثل با یک فئودال نیز باید با پند و اندرز برخورد کرد و این طرز تلقی را به عنوان اخلاق قلمداد نمیکنیم زیرا آن چنان که پیشتر نیز گفته شد اصلیترین هدف انقلاب اسلامی باید انسانسازی باشد و پر واضح است که عواملی نظیر فئودالیسم از آنجا که سبب مسخ و نابودی ارزشهای انسانی میشوند به عنوان سدی در برابر این هدف جلوهگری میکنند و اتفاقاً در اینجا بر مبنای همین اهداف انقلاب بایستی با این گونه پدیدهها با قاطعیت هرچه تمامتر برخورد کرد.
به هر حال ملت ما قادر خواهند بود با تمام وجود از انقلاب اسلامی حفاظت کرده و در برابر هر خطری اعم از داخلی و خارجی مقاومت کرده و انقلاب را به پیش برد به شرط آنکه قبل از هر چیز در خود انقلاب کند و جو حاکم در روزهای خوش انقلاب با تمام شکوه و عظمتش به میان مردم بازگردد.
* ملت خودساخته هیچ باکی از رویارویی با امپریالیسم ندارد
فراموش نکنیم در جامعهای که به لحاظ محیط اجتماعی بیمار باشد هیچ انسانی قادر به رشد و تعالی نبوده و غالباً در چنین جامعهای تشتت و ناامنی فکری حاکمیت پیدا کرده و خلاصه محیط شرکآمیز خواهد شد و مطمئناً در جامعهای که انقلاب تعمیق یافته و بر تکتک افراد تأثیرات لازم را بگذارد هیچ نیرویی قادر نخواهد بود که انحراف حاصل کرده و چنین انقلابی را به شکست بکشاند.
ملتی که خود را ساخته باشد هیچ باکی از رویارویی با امپریالیسم و اذنابش نخواهد داشت. افراد جامعهای که در جهت انسان شدن پیش روند همواره با گذشت و ایثار و فداکاری با عظیمترین مشکلات به راحتی مقابل میکنند و حتی از این عوامل نیز به عنوان نیرویی رشد دهنده استفاده خواهند کرد.
*راههایی برای کشاندن اجتماع به سمت باروری و تکامل انسانی
در پایان این مقاله، راههایی که برای خنثی کردن این خطر بزرگ و کشانیدن اجتماع به سمت باروری و تکامل انسانی به نظر میرسد، این است که اولاً هر فرد در جهت «خودسازی» و رشد فردی گام برداشته و دیگران را نیز به این سو بخواند.
ثانیاً گویندگان و نویسندگان با تعهد بیشتری عمل کرده و تا حد ممکن از دامن زدن به مسائلی که موجب استمرار این جو شرکآمیز شود، اجتناب کنند و مطبوعات و دیگر دستگاههای ارتباط جمعی را نیز به این کار بخوانند و به هرحال انقلاب اسلامی روزی به پیروزیهای بزرگتر دست خواهد یافت که در تمام نهادهای جامعه روحیه و رویه انقلابی نفوذ کرده و آنها را دگرگون سازد و این امر بایستی از کوچکترین نهادها که خانواده باشد تا مدرسه و دانشگاه و ادارات و ارتش و غیره نفوذ پیدا کند و تغییر اساسی و اصولی در این نهادها انجام نخواهد پذیرفت مگر با یک دگرگونی عمیق در عناصر تشکیل دهنده این نهادها یعنی انسانها.
ما پیروی «عملی» از گفتار و رفتار امام خمینی را در این رابطه مفیدترین و کوتاهترین راه برای رسیدن به این مقصود میدانیم و در آینده پیرامون این مسئله سخن خواهیم گفت.