اعدام‌هاي سال 67 بر اساس حکم اسلام بود

Khomeinii

سال ۱۳۶۷ منافقینی که در زندان بودند به صورت تاکتیکی اعلام توبه کردند اما پس از پذیرفتن آتش‌بس و حمله منافقین به ایران این عده نیز در زندان آشوب کرده و شروع به آتش زدن زندان کردند تا به زعم خود و با رسیدن منافقین به تهران، پروسه‌ اشغال تهران را کامل کرده و کار را یکسره کنند. به‌دنبال این اقدام منافقین بود که امام فرمود آنهایی که بر سر موضع هستند مهدورالدمند و باید محاکمه و مجازات شوند (۱)

به دنبال آن و با نظر خواهی از حضرت امام (ره) در این خصوص، ایشان حکمی به این شرح صادر کردند:« از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجه‌الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین طور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می‌باشد، رحم بر محاربین ساده‌اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام‌اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می‌باشد. والسلام».(۲)

 

با صدور حکم امام در مورد منافقین و مرتدین از دین اسلام و دشمنان دین و جان مردم،‌ تردیدی در وضعیت نهایی برخی از اعضای منافقین که روزهای پایانی زندان خود را می‌گذراندند و اینکه وضعیت این افراد آیا با منافقین جدید دستگیر شده در نامه امام (ره) صدق می‌کند یا خیر ایجاد شد. این تردید تا آنجا پیش رفت که مرحوم سیداحمدآقا طی نامه‌ای از امام، در خصوص افراد یاد شده نیز سوال کردند و پاسخ امام در این مورد به این شرح بود: « بسمه تعالی در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پرونده‌ها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است» (۳)

 

قطعیت امام در برخورد با منافقین و سپس رسیدگی و صدور حکم در این مورد توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی تا آنجا مهم و قابل ذکر بود که توانست تا حد بسیار زیادی، بازوی عمل منافقین در جمهوری اسلامی را از پا درآورد، با این حال نکته‌ قابل ذکر در این مورد این است که چنانچه تمام این حکم به اجرا می‌رسید، بسیاری از رفتارهای جنایتکارانه منافقین، بعد از تابستان سال ۶۷ به وقوع نمی‌پیوست و حداقل اینکه از شمار شهدای ترور کشور تا حد زیادی کاسته می‌شد، آمار خمپاره زنی‌های منافقین به مراکز مسکونی بسیار کاهش می‌یافت، جاسوسی‌های این فرقه برای اسرائیل کاسته می‌شد و شمار زیادی از ۲۵ هزار نفری که از مردم عراق توسط این فرقه به شهادت رسیدند، امروز در قید حیات بوده و زندگی می‌کردند. با این تفاسیر و با وجود حکم قاطع نظام اسلامی در مورد منافقین اعدام شده در سال ۶۷، باید به این نکته نیز اشاره کرد که در اجرای این حکم علاوه بر دستورات صریح اسلام برای مرتدین از دین خدا، تا حدودی نیز رافت اسلامی شامل بسیاری از منافقین شده بود و شاید تنها ایرادی که می‌توان تا حدودی به اجرای این حکم وارد دانست، رافتی بود که باعث شد عده‌ای از منافقین به چوبه دار سپرده نشوند تا بعدها دست این فرقه بیش از پیش به خون مردم بیگناه آلوده شود.

 

صلابت بی نظیر امام در برخورد با منافقین

برخورد امام با منافقین در آن شرایط بسیار حکیمانه و از روی قاطعیت اسلامی بود. اصل‌ در اسلام‌ و سیره‌ معصوم(ع)، رأفت‌ و نرمش‌ است. اما گاه‌ نیز صلابت‌ و قاطعیت‌ بدون‌ هیچ‌ تسامح‌ و گذشت، ضروری‌ است. اگر قاطعیت‌ و سخت‌گیری‌ و به‌ اصطلاح‌ خشونت‌ نسبت‌ به‌ دشمنان‌ و منافقان‌ و متخلفان‌ نباشد، طمع‌ دشمنان‌ نسبت‌ به‌ چنین‌ ملتی‌ تحریک‌ می‌گردد و بزهکاری‌ در جامعه‌ زیاد می‌شود، زیرا بزهکاران، احساس‌ امنیت‌ کامل‌ نموده‌ و در خلأ خشونت‌ قانونی، امنیت‌ ملی‌ جامعه‌ را بر هم‌ زده‌ و باعث‌ سلب‌ آسایش‌ مردم‌ می‌شوند، و مسلما در این شرایط عدالت‌ از میان می‌رود. بنابراین برای حفظ آرامش در جامعه اسلامی، گاهی خشونت‌ لازم‌ می‌شود. از این‌ رهگذر است‌ که‌ شریعت‌ اسلامی،برای حکام خود قاطعیت در برابر دشمنان را سفارش کرده است و این‌ قوانین‌ نیز همانند جر‌احی‌ عضو فاسدی است که‌ برای‌ صحت‌ بدن، ضروری‌ است. باید دقت‌ کرد که‌ این‌ قاطعیت‌ و سخت‌گیری‌ و خشونت‌ در قانون‌ اسلام‌ که‌ در سیره پیامبر(ص) و معصومین‌ علیهم‌السلام‌ متجلی‌ گردیده، نسبت‌ به مشرکین، منافقین و بزهکاران وجود دارد و روشی که امام از برای مقابله با منافقین انتخاب کرد مصداق بارز مبارزه با نفاق و صلابت اسلامی بود. از این حیث رفتار امام خمینی (ره)‌به عنوان جانشین ائمه معصومین، بسیار عالمانه و حکیمانه بود.

 

سکولارها و لیبرال‌ها هم کار امام را تایید کردند

چند سال ‌است که منافقین با فرصت طلبی برای مظلوم نمایی در این خصوص، این استدلال کذب را تبلیغ می‌کنند که برخی از نیروهای اپوزیسیون و برخی اصلاح طلبان نیز اعدام‌های سال ۶۷ را محکوم کرده‌اند. منافقین با استناد به برخی نیروهای اپوزیسیون،‌با بزرگ نمایی در خصوص اعدام‌ها و با استناد به آمار دروغ و ارسال آمار مذکور به سازمان‌‌‌های حقوق بشری، به دنبال اثبات این مسئله هستند که هر روز دامنه محکومیت اعدام‌های سال ۶۷ فراگیرتر می‌شود و همان گونه که گفته شد به تازگی نیز بر روی این مسئله مانور می‌دهند که بخش زیادی از اصلاح طلبان نیز به اردوگاه محکومیت اعدام‌های سال ۶۷ پیوسته‌‌اند. در همین رابطه یک عضو مستعفی حزب مشارکت با حمایت از حکم تاریخی امام خمینی(ره) در این مورد تصریح کرد: «در ماجرای اعدام های سال ۶۷، با حکومتی مواجهیم که قانون گذاران و شارعان آن براساس قوانین اساسی و موضوعه آن که البته مستظهر به رای اکثریت قاطع مردم آن روزگار بوده است در شرایطی خاص که ناشی از بحران خاتمه جنگ و مواجهه با خیانت یک گروه تروریست در تجاوز و حمله نظامی به خاک میهن و بیم پیوند خوردن ارتش بعثی عراق با این حمله بوده است تصمیمی مبتنی بر شرایط ناخواسته و تحمیل شده می گیرد و به مقتضای قانون، عناصر واعضای آن گروه تروریستی را اعدام می کند و سودای خیانت را از میان می برد و حکم امام و تصمیم سیاسی قضایی و نظامی ایشان قابل دفاع است.»(۴) البته پیش از این نیز عباس عبدی با دفاع و تاکید بر حکم تاریخی امام خمینی (ره) این حکم را مصداق بارزی از قانون و مشروعیت یک حکم تاریخی اعلام کرده بود. به عبارت بهتر،‌ برعکس آنچه منافقین تلاش می‌کنند از آن برای خود تابویی درست کنند، باید اعلام کرد که حتی افرادی که سابق بر این منافقین را به نوعی تایید می‌کردند،‌ در طول سال‌هایی که منافقین به جنایت بر علیه ملت مشغول بودند و در طی سال‌های پس از آن، به این باور رسیدند که بر اساس اصل امنیت برای یک ملت، حکم امام و اقدام نظام جمهوری اسلامی در اعدام عناصر این سازمان تروریستی کاملا آگاهانه و بر اساس قانون شرع اسلام بود.

 

شناخت عمیق امام از منافقین

بسیاری از افرادی که در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی از حضور منافقین در مناسب حکومتی دفاع می‌کردند، یا در تبلیغات کذایی و شور کاذب انقلابی منافقین گرفتار شده بودند و یا در ویترین انقلابی گری با اربده‌های ظاهری منافقین که ادعای پرچمدار انقلاب بودنشان گوش فلک را کر کرده بود، اسیر شده بودند. این عده در ابتدای پیروزی انقلاب، پیرو خواست منافقین، خواهان مشارکت آنها در قدرت بودند و گویی اینکه انقلاب اسلامی یک شرکت سهامی است و منافقین نیز یکی از بزرگ‌ترین سهامداران آن، پس باید سهم خود را از این انقلاب دریافت کنند. اما درایت و کاردانی امام باعث شد تا نظامی که بر پایه خون شهیدان زیادی پایه گذاشته شده بود از نفوذ و حضور منافقین مصون بماند اما نکته جالب‌تر در این میان، درایت و کاردانی امام در شناخت منافقین بود، به گونه‌ای که ایشان از زمان حضور در نجف و چندین سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به شناخت قابل توجهی از منافقین دست یافته بودند. در همین رابطه ذکر دو خاطره از حمیدرضا نقاشیان، محافظ امام جالب توجه است: « همه لحظاتی که با امام بودم شیرین بود اما آنچه به دل من خیلی چسبید، تحویل نگرفتن منافقین توسط حضرت امام بود. روز سوم اردیبهشت ۵۸ شهید قرنی، توسط گروهک فرقان به شهادت رسید. روز چهارم اردیبهشت نیز محمدرضا سعادتی دستگیر می‌شود. از چهار اردیبهشت تا هشتم اردیبهشت فشار گسترده‌ای از جانب خیلی‌ها روی احمدآقا بود که تیم منافقین با امام ملاقات داشته باشند. از بیت آقای طالقانی گرفته تا شخص آقای لاهوتی این فشار را وارد می‌کردند. در آن فضا حمایت از منافقین عیب و ایراد نبود مگر اینکه "خواص " که ما توقع نداشتیم آنها هم از این گروه حمایت کنند. در جاهایی از رجوی به عنوان همکار که بیاید و کاری را برعهده بگیرد دعوت شده بود. تنها چیزی که مانع این کار شده بود او را خیلی بازی نگیرند این بود که منافقین همیشه شرط‌شان این بود که آرم‌شان همه جا مطرح شود و خیلی از آقایان این را نمی‌پذیرفتند. غیرممکن بود که آرم منافقین کنار عکس حضرت امام یا آرم جمهوری اسلامی قرار بگیرد. این شرط گذاشتن‌ها سخت بود و به همین دلیل به آنها میدان نمی‌دادند ولی امام از روز اول اعتقادش بر این بود که اینها قابل بازی گرفتن نیستند در فرایند تکمیل این اعتقاد به نظر من آقای مطهری موثر بود. شهید مطهری دو نامه در زمان اقامت امام در نجف برای ایشان نوشته یکی قبل از دیدار آقای " حسین روحانی " با امام و دیگری بعد از دیدار او با امام است. حسین روحانی بیشتر برای گرفتن مشروعیت از امام به نجف رفته بود . زیرا آنها از بیرون کشور تأمین می‌شدند. آنها به دنبال مشروعیت بخشیدن اعمالشان توسط حضرت امام بودند اما امام خوب توجیه بودند زیرا هم مشروعیت ندادند و هم شیوه مبارزه آنها را نفی‌کردند. بالاخره این فشارها نتیجه داد و توانستند برای دیدار حضرت امام وقت بگیرند. روز ۹ اردیبهشت آنها آمدند قم به دفتر امام و منتظر دیدار شدند. ما هم در این میان داریم با احمدآقا و دیگران بحث می کنیم که امام نباید از اتاق بیرون بیایند. من یک جا نگرانی از سلامت امام و حوادثی که امکان داشت اتفاق بیفتد دارم و از طرف دیگر از ۴- ۵ سال پیش من به دلیل اعمال و ایدئولوژی از آنها جدا شده بودم و یک تنفر ذاتی در وجود من شکل گرفته بود که اینها انسان های پلیدند و نباید به بیت امام راهشان داد. یک همچین اتفاق در مدرسه علوی هم اتفاق افتاده بود. آقای لاهوتی چند نفر از اینها را آورده بود در آنجا، یک روز که حضرت آقا بعد از سخنرانی برای استراحت به اتاق بغل رفتند متوجه شدند که تعدادی از اینها دور هم نشسته اند. حضرت امام تا متوجه حضور آنها در اتاق شد به بهانه وضو گرفتن از اتاق خارج شدند، یعنی حتی حاضر نشدند ۲-۳ دقیقه آنها را تحمل کنند. برای اینکه آنها از هر برخورد امام بهره‌برداری سوء می‌کردند. به نظر من احمدآقا زیر فشار مجبور شده بودند این دیدار را بپذیرند. حاج احمدآقا به ما گفتند این دیدار حتما انجام ‌شود. امام هم یک جوری به ما گفتند که شما کوتاه بیایید! مراحل بازرسی و امنیتی لازم را انجام دادم و آنها را به اتاق مورد نظر هدایت کردم. خدمت امام رفتم و به ایشان حضور این افراد را اطلاع دادم. آنها تنها پنج نفر بودند؛ "مسعود رجوی، محمد حیاتی، موسی خیابانی،مهدی ابریشمچی . علی‌کرامتی، ".این دیدار ۱۵ دقیقه بیشتر طول نکشید، بیشترین بحث آنها هم در این مورد بود که یک عده‌ای در این فضا به دنبال بد نام کردن سازمان مجاهدین خلق]منافقین[ هستند. آنها ادعا می کردند: ما داریم کار ملی می‌کنیم، کار مردمی انجام می دهیم، ما از حضرت عالی پیروی می‌کنیم و... .حضرت آقا ابتدا خوب گوش دادند. وقتی هریک صحبت میکرد، امام با یک نگاه اورا ارزیابی کرده و بقیه وقت سرشون پایین بود. سپس چند دقیقه ای نصیحت‌شان کردند چون علت و سابقه دستگیری سعادتی به امام منتقل شده بود، ایشان هم نصیحت‌شان کردند که گول اجانب را نخورید، اینها از جوانی شما استفاده سوء کرده و شما را به بازی میگیرند. محتوای کلی حرف امام در این چند دقیقه همین بود و بعد هم این ملاقات تمام شد.این تحویل نگرفتن امام خیلی به من چسبید.»(۵) البته نقاشیان در جایی دیگر نیز خاطره دیگری از امام نقل می‌کند که نشان از درایت امام در شناخت منافقین، قبل از شناخت خیلی‌های دیگر بود:«روزهای اول که به شهر قم رفته بودیم اواخر اسفند ۵۷ بود. هر دو شب، سه شب یک بار یکی از مراجع بزرگوار حضرت امام را به منزلشان دعوت می‌کردند و یا خود امام اشتیاق نشان می‌دادند که بروند و بازدید علما را پس دهند. چون همه علما و مراجع در زمان ورود امام به قم ، در مسجد امام حسن عسگری(ع) که چند کیلومتری قم بود برای استقبال از ایشان آمده بودند و امام وظیفه خود می دانستند که استقبال آنها را پاسخ دهند. یک شب رفتیم منزل آیت‌الله "آسید کاظم شریعتمداری ". بنده به همراه شیخ حسن صانعی در کنار حضرت امام در جلسه حضور داشتیم. حسن شریعتمداری و یک آقای دیگر پذیرایی جلسه را برعهده داشتند. چند دقیقه‌ای که از آغاز دیدار گذشت، آقای شریعتمداری به امام گفت: چرا شما از بچه‌های سازمان مجاهدین خلق استفاده نمی‌کنید؟ حضرت امام تبسمی کردند و گفتند: من که نجف بودم یکی، دوتای از اینها آمدند به دیدن من در حرف‌هایشان هم از آیات قرآن و نهج‌البلاغه خیلی استفاده می کردند. اما اعتماد من را جلب نکردند و من را یاد ماجرایی انداختند که در زمان "سیدعبدالمجید همدانی " در همدان وقتی ایشان مرجع بودند، اتفاق افتاده بود. ماجرا از این قرار بود که آقاسید عبدالمجید در مسجدی نماز می‌خواند که همسایه‌ کاسب آن مسجد کلیمی بود. در اثر مرور زمان این فرد به دین اسلام گرایش پیدا کرده بود ونزد آقا مسلمان شده بود. ، از آن پس هر وقت آقا وارد مسجد می‌شدند، می‌دیدند، که آن تازه مسلمان در صف اول نماز نشسته است و مقدمات و تعقیبات را به صورت تمام و کمال انجام می‌دهد. یک روز یواش یواش آسید عبدالمجید به تنگ آمدو آن تازه مسلمان را به منزل خودش دعوت کرد. سید عبدالمجید به او گفت: فلانی پدر من را میشناسی؟ او گفت بله، آقا پرسید مادر من را میشناسی؟ او گفت بله ، آقا پرسیدند جد مرا چی ؟ اوگفت همه را میشناسم . آقا فرمودند من هم که پدر و مادرو جد تو را می‌شناسم، سابقه زندگی تو را هم می دانم، حالا بگو چی شده که تو از ما مسلمان‌تر شدی؟ امام در ادامه فرمودند این ماجرا موجب شد من جوری با اینها برخورد کنم که به آنها نشان بدهم چطور شده که شما از ما مسلمان‌تر شدید؟ این رفتار باعث شد که آنهاهم بفهمند اعتماد من را جلب نکردند. این پاسخ را که امام به آقای شریعتمداری دادند. من جون گرفتم درونم دریای وجد بود خیلی به آدم حس قوی می داد که امام همه چیز را می‌داند و نسبت به اینها توجیه است مرامشون را می‌شناسد، دقت و ظرافت را حس می‌کنند و توجه دارند... پیش می‌آمد در این ملاقات‌های مردمی که پیرزن یا پیرمردی می‌آمدند و می‌گفتند بگذارید ما دست امام را ببوسیم. امام نه تنها اجاره نمی‌داد دستش را ببوسند، حتی گاهی شانه یا صورت‌ آنها را می‌بوسیدند و آنها را می‌نشاندند کنار خود و احترام‌شان می‌کردند. ما تعجب می‌کردیم که اتفاقی یک کسانی وارد می‌شدند و مورد احترام امام واقع می‌شدند. کم‌کم برای ما جا افتاد که امام افراد را می‌شناسند یا الهام بود یا مکاشفه بود ،که ما نمی‌فهمیدیم.(۶)

 

ماجرای اعدام‌های سال ۶۷ کینه عجیبی از مردم در دل منافقین برجای گذاشته است، کینه‌ای که تا سال‌ها از آن به عناوین مختلف یاد می‌شود اما آنچه دراین میان حائز اهمیت است اینکه اعدام‌ منافقین در سال مذکور، کاملا عادلانه و بر اساس موازین شرع و اسلام بود.

 

پی نوشت:

 

۱ - سید حمید روحانی در گفتگو با نشریه دانشجویی سپیدار- ارگان بسیج دانشجویی دانشگاه تهران.

 

۲ و۳ – حکم امام در مورد اعدام عناصر مرتد و آشوب‌گر منافقین در سال ۶۷.

 

۴ – سایت رجا نیوز.

 

۵ و ۶ – سایت بازیاب

 

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31