اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(27)

Amolآیت الله گیلانی: خوب حالا، چه موضعی دارید؟

احمدی: توبه کرده ام. راجع به این هم اگر اجازه بفرمایید، توضیح بدهم که چرا توبه کرده ام. من به عنوان دفاع حرفی ندارم. جنایات من چیزی نیست که بشود از آن دفاع کرد و این کیفرخواستی هم که برای من نوشته اند، خیلی سبک بود.

ما کارمان مثل خنجر زدن از پشت به امت حزب الله بوده و از این نمی توانم دفاع کنم، ولی صحبت هایی داشتم، درباره این که چرا توبه کرده ام و همین طور در رابطه با گفته های افراد مرکزیت، مثل حسین ریاحی که گفت، از سی خرداد به بعد ما منحرف شده ایم و ...

موقعی که من از جنگل به تهران می آمدم، به من گفته بودند که دوستانتان در آمل شکنجه شده و بدنشان را با انبردست کنده اند و ... و یکی از زخمی ها را زنده زنده، آنقدر در شهر گردانده اند که مرده؛ البته همه اینها برایم ثابت شده که دروغ است، ولی آن موقع با این تصور ذهنی به تهران آمدم.

در آنجا به ما گفته بودند تهران در حال قیام است و وضع خیلی آماده است. در موقع ورودم به تهران، آنچنان تحت تأثیر این حرف ها قرار داشتم که می خواستم به راننده تاکسی بگویم که من کی هستم و این رژیم چنین و چنان است ...

آمدم خانه به مادرم گفتم که وضعتان خیلی خراب است؟ مادرم گفت: نه! اتفاقاً، اجناسی که آدم لازم دارد به قیمت ارزان به دست می آید، این اولین برخوردم در تهران بود. بعد در شهر که می گشتم، دیدم اصلاً آن حرف هایی که در جنگل می زدند، درست نیست؛ به خصوص آمدنم به تهران مصادف با پیروزی های عملیات فتح المبین بود.

به مسئولم میرزا یوسف گفتم، نظر شما راجع به جنگ چیست؟ او گفت دارند به سازش کشیده می شوند. من جواب دادم که نخیر؛ این درست نیست و عموم حرف هایی که در جنگل می زدیم، اشتباه بوده اند. میرزا یوسف گفت: تو حتماً فامیل هایتان حزب اللهی هستند و ...

با این تصورات به زندان آمدم که اوین جایگاه انواع شکنجه هاست و غیره ... با بازجویم برخورد کردم، ضعف خودم را دیدم؛ یعنی مهم ترین عامل برگشتن، ضعف خودم بود. دیدم تصاویری که از خودم و بچه هایی که به این راهها می آیند دارم، هیچ کدام واقعیت ندارد.

موقعی که اطلاعاتم را دادم، واقعیتش این است که برای هیچ چیز ارزش قائل نبودم. این ضعف را در خودم دیدم که این کار به هیچ وجه با واقعیتی که راجع به خودم ساخته بودم که انقلابی هستم، قهرمانم، جور در نمی آید.

ولی در زندان دیدم، مرکزیت سازمان های مختلف، منافقین پیکار و اقلیت و ... همین ضعف مرا دارند، حتی کیفیتش خیلی بیشتر است؛ این عوامل باعث شد که برگردم. بعد برخورد آقای هادی غفاری بود که این برگشت مرا تسریع نمود.

وقتی اولین بار ایشان را در اطاق بازجویی دیدم، سعی کردم که بیرون بروم؛ بازجویم علت را پرسید، من جواب دادم (البته با ذهنیتی که از بیرون داشتم، فکر می کردم الان ایشان مرا شکنجه می کنند) آیت الله غفاری را دیدم. بعد وقتی که با هم نشستیم و ناهار خوردیم، آنقدر با من به مهربانی رفتار کرد که من اصلاً انتظارش را نداشتم.

همین طور رفتار بازجوها و دیگران آنقدر با زندانیان صمیمانه بود که من و دیگر زندانیان تحت تأثیر قرار می گرفتیم و وقتی که می دیدم حتی با افرادی که چندین ترور داشته اند، به نرمی برخورد می شود و آنها نیز خیلی سریع تر از آن که انتظارش را می داشت، اطلاعات خود را می دهند؛ به فکر فرو می رفتم و علت یابی می کردم و مجموعه این عوامل باعث شد که من از راه رفته خود برگردم و توبه کنم. اوائل ناامید بودم که توبه ام به درگاه خدا قبول              نمی شود؛ توضیح دادند که نه قبول می شود و در این مورد با معلم ایدئولوژی زیاد صحبت می کردیم.

و اما در مورد این که مرکزیت سازمان ادعا دارد ما بعد از سی خرداد، منحرف شده ایم؛ من می گویم این درست نیست. اصلاً از اوائل انقلاب، از آن موقعی که این سازمان تشکیل شد، به خاطر این که اصلاً ایدئولوژی آن خراب بود، منحرف بودیم. نشریات ما را بخوانید، کاملاً حرف من مشخص است؛ ما از همان اول ضد مردم بودیم و واقعیت ها را وارونه جلوه می دادیم.

متأسفانه، مرکزیت سازمان در اینجا هم صادقانه با مردم برخورد نکرده، در صورتی که یکی از وظایف ما در اینجا برخورد صادقانه با مردم اس . آن موقع ها ما می گفتیم، جمهوری اسلامی را قبول داریم، ولی همان کاری را در کردستان می کردیم که حزب دموکرات می کرد و یا می گفتیم، رهبر انقلاب را قبول داریم، ولی او را خرده بورژوازی قلمداد می کردیم و...

در رابطه با جنگ هم حرف های مرکزیت در اینجا صادقانه نیست. من خودم 7-6 ماه در جبهه بودم؛ جبهه ها تا قبل از اسفند بلبشو بود، نظم و دیسیپلین نداشت. بیشتر اسلحه هایی که ما جمع کردیم، در خرمشهر و آبادان در سال 59 بوده است. یعنی ما از همان قبل از سی خرداد در تدارک سلاح بودیم. سلاح برای چی؟ مگر ما نمی گفتیم رژیم خلقی است؟

در جنگل که بچه ها تعریف می کردند از کارهایشان در جنگ، مشخص می شد که علاوه بر سلاح، چیزهای دیگری نیز می دزدیدند. ضبط و تلویزیون گران قیمت ... مطلب دیگری که در رابطه با گفته های مرکزیت در اینجا دارم، این است که اکثر بچه ها بعد از 22 آبان در جنگل می بریدند و می رفتند و مرکزیت برای این که بچه ها را نگه بدارد، دروغ می گفتند.

همین خود ریاحی می گفت، اعلامیه های سربداران در آمل 300 تومن به فروش می رسد و شب ها پاسدارها نگهبانی نمی دهند و منتظرند که ما بیاییم و ... و با این مطالب دروغ سعی می کردند به بچه ها روحیه بدهند. به نظر من مرکزیت در اینجا می توانسته صادقانه صحبت بکند و من خوب بلد نیستم که صحبت کنم، حضور ذهن زیادی ندارم که وقایع را بازگویی کنم.

این که گفتند که ما از گذشته خودمان دفاع می کنیم. می گویم: اگر یک مارکسیست به قدرت هم برسد، چه می تواند به مردم عطا کند؟ جز چیزهای مادی، چیز دیگری ندارد و اینها هم برای امت حزب الله ناچیز است. اگر کسی توبه می کند، نباید از گذشته خود دفاع کند. اصلاً مگر هدف مارکسیسم چیست؟ همه اینها گمراهی است و آخرت را در بر ندارد.

آیت الله گیلانی: بیانات آقای احمدی را شنیدید، شاید خیلی از مسائل را حضور ذهن ندارند و هر وقت یادشان آمد، با شما در میان می گذارند.

احمدی: اکثر کسانی که به این راهها کشیده می شوند، از جمله خود من، نمی دانم چرا دروغگو می شوند. من قبلاً که مسلمان بودم، خیلی کم دروغ می گفتم، اما بعد از این که به اصطلاح مارکسیست شدم، زیاد دروغ گفتم.

این نیست که فقط مرکزیت دروغ گفته باشد. یک سؤال دیگر می خواستم کلاً از بچه های تشکیلات بکنم، اینکه موضع قبل از سی خرداد و یا بعد از سی خرداد چقدر ناشی از قدرت طلبی ها و یا هواهای نفسانی بوده؟

آیت الله گیلانی: کسی که مرامش این باشد که دین، افیون ملت هاست و بگوید: «دین و نظام الهی، افیون مردم است.» این دیگر قبل از سی خرداد و بعد از سی خرداد ندارد. این طور نیست که دادگاه یا دادسرا مسائل را درک نکند که ما تا سی خرداد چنان بودیم و از سی خرداد چنین شدیم. ما این را از آقای ریاحی که آدم درس خوانده و فاضل و فهمیده ای است و به قول رفیقش، آقای طلوعی، مرحله تکاملی را در جنگل طی کرده است! قبول نمی کنیم. اینها را همه ما می فهمیم.

این دادگاه هم که ملاحظه می کنید، فقط عنایت خداوند متعال است و الا خدای بزرگ به مردم آن اندازه توان و قدرت داده که خون شهیدان شان را به قوی ترین وجه بگیرند. ملت، مسلمان است، اینها جندلله هستند، حزب الله هستند. دادگاه بیدار است و مسائل را درک می کند. این دادگاه اوین و اسدالله لاجوردی، غصه ها به دل ریگان و رفقای او گذاشت.

احمدی: مطلبی یادم آمد بگویم  اول کار در جنگل یکی از افراد مرکزیت سازمان به نام شهاب برای ما صحبتی کرد که می خواستم برای مردم بگویم. او گفت: ما با این حرکت مان آمل را می گیریم، خسرو قشقائی شیراز را و منافقین و بنی صدر هم احتمالاً تهران را می گیرند.

آیت الله گیلانی: اینها با خسرو قشقائی هم مرتبط بوده اند؟

احمدی: نه، ولی اینها می گفتند که آنها آنجا را می گیرند و ما اینجا را می گیریم.

آیت الله گیلانی: یعنی وصیت شاه را عملی می کنیم و ایران را ایرانستان می کنیم.

احمدی: گفته می شد که در ایران، سال های سال جنگ خواهد بود. می خواستم این را روشن کنم که ما حتی عواقبش را هم می دیدیم و چنین حرکت جنایتکارانه ای انجام دادیم.

آیت الله گیلانی: در طول اقامت تان در جنگل، موسی خیابانی را چند بار آنجا دیدید؟

احمدی: فکر نمی کنم آمده باشد. البته اگر هم می آمد، نمی شناختمش.

آیت الله گیلانی: اصلاً او را نمی شناختی؟ شما او را توی آمل روز حمله ندیدید؟

احمدی: او را اصلاً نمی شناختم. معذرت می خواهم مطلبی یادم آمد. ما با تشکیلات منافقین تماس داشتیم. آنها می گفتند، بیایید به نام به اصطلاح «شورای مقاومت» این حرکت را انجام بدهید و ما می گفتیم نه، باید به اسم سربداران انجام بدهیم. به توافق نرسیدیم و آنها عملی انجام ندادند.

آقای لاجوردی (دادستان): سؤالی آمده، که هنگامی که در درگیری سنگلو دره که سه تا از برادران ما مجروح شده بودند، اینها را بردند و شکنجه کردند، شما از این جریان اطلاعی دارید یا نه؟

احمدی: نه، من اطلاعی ندارم.

آیت الله گیلانی: خوب، آقای احمدی از صداقت اجمالی شما متشکریم. اگر مسائلی هم یادتان آمد، ما را در جریان بگذارید، ما هم به شما کمک می کنیم.

احمدی: فقط در آخر می خواستم در درجه اول از خدا طلب آمرزش بکنیم. بعد از امام امت، بعد از امت حزب الله، به ویژه خانواده شهدای آمل؛ نه برای این دنیا بلکه برای آخرت. بعد می خواستم معنی یک آیه را بخوانم. «مثل کسانی که غیر خدا را به دوستی می گیرند. مثل خانه ای است که عنکبوت می سازد و اگر بدانید سست ترین خانه ها، خانه عنکبوت است.»

دادستان: یکی از خواهرها اجازه می خواهند، صحبت کنند. اجازه می فرمایید؟

آیت الله گیلانی: بفرمایید.

همسر یکی از پاسداران شهید: بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام به رهبر کبیر انقلاب، حامی مستضعفان جهان و با درود به تمامی شهدا از صدر اسلام تا کنون. «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ، ای پیامبر! با کافران و منافقین، جهاد و مبارزه کن و با آنها سخت گیر؛ زیرا مسکن آنها جهنم است و بسیار منزلگاهی سخت خواهد بود.» (توبه/73)

در رابطه با آقای جهانگیر مسائلی که مطرح کردند و این که پاسدار مجروحی را در خیابان طالقانی به شهادت رسانده اند، می خواستیم مشخصاتش را بگویید، آیا اگر عکس آن افراد را ببینند، می شناسند و این که در چه ساعتی این واقعه رخ داد؟ می خواستم این سؤال از ایشان بشود، تا مشخص شود آن شهید از کجا بوده؟

مطلب دیگر این که از طرف دادگاه انقلاب اسلامی آمل، ساعت یکی از برادران شهید پیدا شده که در دست آقای جهانگیر بوده و تحویل داده اند. می خواستیم ببینیم آیا این ساعت در رابطه با همان شهید است یا نه؟

آیت الله گیلانی: آقای دکتر یادداشت کنید تا از ایشان، این موارد سؤال بشود.

اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(۲۶)


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان