•نگاهي به چهره هاي منافقين در قرآن و حديث
آثار ويرانگر شگردهاي مسموم و مخرب (منافقين) در طول تاريخ اسلام آنقدر دردناك بوده است كه آن روز پيامبر و امامان معصوم را به آزار و نگراني مي كشانيد و سد عظيمي براي پيشرفت اسلام به وجود مي آوردند و امروز هم قلب رئوف امام امت را بارها به درد آورده و موانعي براي حركت و تداوم انقلاب اسلامي ايجاد كرده اند !
قرآن وقتي در دومين سوره خود سخن از اوصاف و احوال گروه هاي اجتماعي به ميان مي آورد ، در پنج آيه سخن از اهل ايمان ، ضمن دو آيه ماجراي كافران و با بيان سيزده آيه به طور وضوح بحث از منافقين و حالات و موضع خصمانه آنان عليه اسلام و پيامبر را به ميان آورده است . كه اين خود دليل روشني بر خطر بزرگ و وضع پيچيده و موذيانه اين قشر خائن است !
خطر اين قشر براي اسلام و براي يك ملت آنقدر در خور دقت و مراقبت است كه پيامبر قهرمان و مقاومي كه در برابر قدرت هاي بزرگ و دشمنان سرسخت اسلام بي هيچ بيم و هراسي مي ايستاد و سرسختانه مي خروشيد و مي جنگيد ، در مورد نقشه هاي خائنانه منافقين بر پيكر امت اسلام مي فرمود :
« اني لا اخاف علي امتي مؤمنا و لا مشركا ، اما المؤمن فيمنعه الله بايمانه ، والمشرك فيخزيه الله بشركه و لكن اخاف عليكم كل منافق عالم اللسان ، يقول ما تعرفون و يفعل ما تنكرون » ؛ " من براي امتم از سوي مؤمن و مشرك بيمناك نيستم ، زيرا مؤمن را خدا به موجب ايمانش از گمراهي باز مي دارد و مشرك را خدا به خاطر شرك او ذليل و خوار مي گرداند ، اما ترس من براي شما از منافق خائن است كه گفتارش باب پسند شماست اما اعمالش سبب انكار و انزجار شما خواهد بود ! " (1)
علت آن هم اين است كه منافق خط مستقيم و استقرار معيني ندارد ، به خلاف آنچه مي انديشد مي گويد و بر خلاف آنچه مي گويد عمل مي كند و چون قيد و تعهدي در جهت مثبت و منفي ندارد و يك وجود معلق و متزلزلي است و مي تواند (هر لحظه به شكل بت عيار درآيد) آلت دست اين و آن قرار گيرد و مقدس ترين سرمايه يك ملت يعني ايمان و اطمينان و اعتماد جامعه را جريحه دار ساخته و جاي آن را به سوءظن ، تنفر ، تفرقه و تضعيف بدهد ، طبعاً چنين معايبي براي پيكر جامعه سرطان مهلكي خواهد بود .
• گروه هاي منافق
اگر چه در شرايط اجتماعي سياسي امروز ما ، نفاق بيشتر بر قشر خاصي از افراد مصداق دارد و آنان با اين آرم معرفي شده اند ، اما گروه ها و دسته جات وابسته به شرق و غرب و احياناً ورشكسته گان سياسي و گاهي سرمايه داران و فرصت طلبان و بعضاً عناصر مخالف و مفسد و خائن را نمي توان از اين قاعده بيرون دانست و بالاخره فراوانند افرادي كه با ماسك هاي فريبنده ، جانكاه ترين ضربه و خيانت را بر وجود نازنين حضرت امام ، رهبر عظيم الشأن و بر پيكر مقدس انقلاب اسلامي ما روا مي دارند !
حال چگونه اين دشمنان درون مرزي خطرناك را بايد شناخت ؟ علائم مشخص آنان چيست ؟ طرز تفكر و حالت رواني ، برخورد و مشي و گفتار و سرانجام سبك عملي آنان بر اساس چه سيستمي است ؟
بهترين راه اين است كه از اين سه خط سير وارد شويم و نخست به آستان قرآن و احاديث ديني روي آوريم و آنگاه تجارب خويش را در رابطه با روابط آنان به قرآن و حديث عرضه نماييم تا با چهره هاي شوم اين دشمنان دشمن پرست بيش از پيش آشنا شويم و خطرات حتمي آنان را جدي تر لمس كنيم و آنگاه در مقام چاره برآييم .
باري ويژگي هاي منافقين را در قرآن و حديث در سه مرحله بيان و بررسي مي كنيم ، بدين طريق كه در آغاز طرز تفكر و اوضاع رواني و دروني آنان را باز مي شناسيم و سرانجام اعمال خائنانه و رفتار مخرب آنان را مورد بررسي قرار مي دهيم .
الف) وضع رواني و تفكر منافقين :
1. منافقين پيوسته اسير تزلزل عقيده اند ، استقرار و ثبات فكري ندارند و به اعتقاد راسخ و استواري پايبند نيستند . و همواره وقت خود را با حالت ترديد و شك در انتخاب حق و باطل و اسلام و كفر سپري مي كنند !
گاهي به شرق متمايل مي شوند و گاهي به غرب گرايش پيدا مي كنند و در واقع نمي دانند بايد به كدام سوي روي آورند . و بالاخره بره وار سرگردانند و طعمه گرگان چپ و راست !
قرآن مي گويد : " مذبذبين بين ذلك لا الي هولاء ولا الي هولاء ؛ (2) آنان هماره مرددند ، در اين كه اسلام را بپذيرند و به سوي مسلمانان روي آورند يا به كفار گرايش داشته باشند " ، و طبيعي است كه چنين حالتي بزرگترين حربه براي ثبات و استقرار يك انسان متعهد خواهد بود .
2. قلب آنان گرفتار مرض و بيمار است ، چنانچه قرآن مي فرمايد : " في قلوبهم مرضاً ؛ (3) مرض عداوت و دشمني در دل هاي آنان نسبت به اهل ايمان خانه كرده است " ، و به هر حال رواني آلوده و بيمار دارند . و روشن است كسي كه خود مريض و بيمار بود ، طبعاً نمي تواند ديگران را به سوي صلاح و سلامت راهبري كند .
3. چنانچه حضرت علي (ع) مي فرمايد : " حسده الرخاء " (4) ويژگي ديگر منافقين اين است كه به رفاه و موفقيت ديگران حسد مي ورزند . و بديهي است كه اگر در دلي ايمان هم وجود داشته باشد ، شعله حسد آن را مي خورد و مي سوزاند ، همان طور كه پيامبر (ص) فرمودند: " الحسد ياكل الايمان ، كما تأكل النار الحطب " . (5)
حسد ايمان را مي خورد و نابود مي سازد ، همان طور كه آتش هيزم را مي سوزاند و تباه مي گرداند و كسي كه خود در كام آتش گرفتار است ، ديگران را نيز نجات دهنده نخواهد بود !
4. منافقين چون در دل ايمان ثابتي ندارند و پيوسته متزلزل و حيرت زده به سر مي برند و خلاصه از اعتقاد به خداوند متعال بي بهره اند و معيارهاي فكري خويش را چندان ثابت و استوار نمي دانند ، از مردم بيش از خدا وحشت و بيم به دل دارند : " لانتم اشد رهبة في صدورهم من الله " . (6)
اما در عين حال چنانچه قرآن مي فرمايد : گرفتار چنين وحشتي مي شوند كه مبادا خداوند سوره اي درباره آنان نازل كند و اسرار دروني و نيت باطني آنان را براي ديگران افشا و بر ملا سازد ، " يحذر المنافقون ان تنزل عليهم سوره تنبئهم بما في قلوبهم ... " . (7)
بدين جهت است كه اخيراً ضمن نوشتاري كه پخش گرديده ، گروهي از منافقين به ياران خود توصيه كرده اند كه از وحي و نبوت و معاد و معراج سخني به ميان نياورند ، تا در برابر خلق رسوا نگردند ، اما از اين كه در پيشگاه خداوند رسوا باشند باكي ندارند !
5. ويژگي ديگر منافقين اين است كه چون اصولاً مادي فكر مي كنند و فكر و انديشه آنان اسير امراض و تباهي هاست ، از فهم اصيل و دانايي ريشه دار محرومند و قرآن هم با صراحت مي فرمايد : " بانهم قوم لايفقهون "، (8) و در آيه ديگري نيز مي فرمايد : " ولكن المنافقين لايعلون " . (9)
منافقين فهم اصيل و علم صالح و شناخت صحيحي ندارند ، آنان در مسائل و موضوعاتي معارفي آموخته اند ، اما آموزش و دانايي آنها گاهي يك بعدي و بسيار محدود است و طبل ميان تهي هستند !
پيامبر اسلام (ص) مي فرمايند : " خلتان لاتجتمعان في قلب منافق ، فقه في الاسلام ؛ دو صفت و خصلت است كه در قلب شخص منافق راه نمي يابد ، شناخت اسلام و حيثيت و آبروي مسلماني ." (10)
6. قساوت و سخت دلي و بي بهرگي از عواطف انساني زنگار ديگري است كه بر قبل مناففين خيمه مي زند . بر اساس چنين قساوت و سنگدلي است كه منافقين بسياري از حقايق را انكار مي كنند ، اعتماد و اعتقاد به بسياري از اصالت هاي واقعي جامعه ندارند و واقعيت ها را با كمال بي رحمي و نمك ناشناسي منكر مي شوند .
و به هر حال از رقت و عطوفت كه عالي ترين خصائل انساني است بهره اي ندارند و به همين دليل است كه مي بينيم گاهي اعمال و رفتار آنها طوري است كه منجر به هدر دادن خون شهيدان پاكباخته انقلاب مي گردد !
امام صادق (ع) مي فرمايد : " ارجع علامات النفاق ، قساوة القلب و جمود العين ... ، چهار نشانه اهل نفاق اين است كه گرفتار قساوت قلب هستند ، چشم آنان خشك و اشك عطوفت ندارد و بر گناه و معصيت نيز اصرار و پافشاري مي كنند و براي اهداف مادي و دنيايي تلاش و فعاليت سخت مي كنند ! " (11)
7. ولع و حرص بر مسائل مادي و به اصطلاح بر زير بناي اقتصادي از اخلاق ديگر منافقين است و به موجب اين كه آنان براي ارزش هاي معنوي و انساني به ارج و اصالتي اعتقاد ندارند ، اسير اين بيماري رواني و به تبع آن گرفتار مادي گري خشك مي باشند كه طبعاً اين خصلت آنان را به غرب و شرق گرايي مادي نزديك و تلفيق مي گرداند .
و به همين موازات از راه انبياء الهي جدا مي سازد ، اگر چه گاهي خود هم متوجه اين زيان نمي گردند . امام سجاد و امام صادق (ع) ضمن بياني مي فرمايند : " و همه الطعام .... و الحرص علي الدنيا ؛ هدف منافق خوراك و شكم اوست و براي اهداف مادي با حرص تلاش مي كند و براي عمران ظاهر سر و صدا راه مي اندازد ! " (12)
8. خصلت دروني ديگر منافقين اين است كه آرزوي زياد و علاقه فراوان دارند كه مسلمانان نيز همانند خود آنها كه در باطن اسير كفر و الحاد هستند راه كفر را پيش گيرند و با خود آنان در كفر مساوي و برابر گردند . قرآن خواسته دروني آنان را اين طور افشا مي كند : " ودوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء ... " (13)
پی نوشت:
1. نهج البلاغه ، نامه 27
2. نساء / 143
3. بقره / 10
4. نهج البلاغه ، خ 185
5. وسائل ، ج 2 ، ص 170
6. حشر/ 13
7. توبه / 64
8. نساء / 127
9. منافقون / 7
10. سفينه ، ج 2 ، ص 605
11. سفينه ، ج 2 ، ص 605
12. سفينه ، ج 2 ، ص 605
13. نساء / 89