الکساندر دوگین فیلسوف، تحلیلگر سیاسی و استراتژیست اهل روسیه و رهبر و بنیانگذار «جنبش اوراسیا» است . او که بعضاً به عنوان مشاور ولادیمیر پوتین، رئیس جمور روسیه، معرفی میشود [1] ، در جایگاه مشاور گنادی سلزنیوف [2]، رئیس مجلس دومای روسیه بین سال های 1996 تا 2003؛ و سرگی ناریشکین، رئیس مجلس دوما بین سال های 2011 تا 2016 و عضو کلیدی حزب حاکم متحد روسیه، خدمت کرده است [3]. دوگین اردیبهشت ماه سال جاری برای شرکت در کنفرانس بین المللی افق نو به مشهد آمد و به پرسشهای خبرنگار هابیلیان درباره موضوع تروریسم و افراطگرایی پاسخ داد. وی علت گرایش جوانان مسلمان به گروههای افراطی را «بیداری احساسات اصیل اسلامی» معرفی و عنوان میکند که این احساسات توسط آموزگاران وهابی سعودی و به دستورمراکز قدرت در غرب، با هدف تخریب چهره اسلام و توجیه حمله به کشوهای اسلامی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. این تحلیلگر مسائل سیاسی، انگیزه اصلی جوانان از پیوستن به گروههایی نظیر داعش را تلاش برای مقابله با اَشکالی از اسلام میداند که امروزه توسط رژیمهای عمدتاً فاسد در جهان اسلام پیاده میشود و او آنها را «اسلام دروغین» معرفی میکند. بنابراین از نظر وی، مقابله با تروریسم تکفیری نه از راه برخورد نظامی، بلکه با ارائه جایگزینی برای مدلهای عرضهشده فعلی از اسلام، و از طریق بازپروری اعضای آن گروهها میسر میشود. البته دوگین به این مسأله اشاره میکند که ریشهکنکردن تروریسم تکفیری، تنها با ازبینبردن منشأ اصلی آن، یعنی هژمونی آمریکا و نظام سرمایهداری جهانی امکانپذیر است. به اعتقاد مشاور رؤسای پیشین مجلس دومای روسیه، آمریکا تلاش میکند تروریسم را به ابزاری تبدیل کند تا از آن در جهت منافع خود استفاده نماید. رهبر جنبش اوراسیا در بخش پایانی مصاحبه، استراتژی آمریکا و روسیه در «جنگ با تروریسم» را مقایسه و به تغییر رویکرد روسیه در نبرد با تروریسم تکفیری از ابتدای دهه 90 میلادی و مقابله با اسلام گرایان چچنی تا کنون در سوریه اشاره میکند. آنچه در ادامه میآید، متن کامل مصاحبه هابیلیان با این نظریهپرداز مطرح روس است که در اختیار مخاطبین هابیلیان قرار میگیرد.
هابیلیان: پرسش اول من درباره گروههای تروریستی اسلامگرا در منطقه، به ویژه داعش است. میدانیم که جوانان زیادی از سراسر جهان، از شرق و مرکز آسیا گرفته تا کشورهای اروپای شرقی و حتی اروپای غربی به گروه داعش پیوستهاند که در بین آنها افرادی از طبقات گوناگون اجتماعی یافت میشود. به نظر شما ریشه این ملحقشدن چیست؟
دوگین: قبل از هر چیزی، فکر میکنم داعش پدیدهای چند بعدی است. اول آنکه، عقیدهای راستین در مسلمانان وجود دارد که نباید ظلم، بی عدالتی، هژمونی غرب و زیرپاگذاشتن ارزشها را تحمل کرد. این قیامی مشروع علیه مدرنیته و فرهنگ کفرآمیز غربی است و از این نظر انگیزهای درخور ستایش است. دوم اینکه، یک کلاهبرداری سیاسی و ایدئولوژیک وجود دارد؛ چون این احساس کاملاً مشروع میتواند به طرق مختلف بروز کند: میتواند به شکل اسلام سنتی بروز پیدا کند، میتواند به انقلابی شیعی تبدیل شود، همچنین میتواند به شکل تصوف ظاهر شود؛ چون تصوفْ سنتی ضد غرب بود، عمیقاً ضد غرب، بسیار معنوی، بسیار ضد مدرنیته؛ چون بر مبنای معنویت رمزی و تجربه بنا شده است. اما این احساس توسط بعضی از فرقههای خاص در اسلام مانند تکفیریها، سلفیها و وهابیها رادیکالیزه شده، مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. آنها تلاش میکنند تا در مخالفت با جوانانی که برای عدالت میجنگند و سعی میکنند که دین واقعی و دین کامل را بیابند و به آن عمل کنند، آنها را در برابر برادرانشان در اسلام، در مسیحیت و در برابر تمام مذاهبی که در اسلام محترم هستند، قرار دهند. بنابراین، آنها از اشتیاق حقیقی به اسلام ناب، که در قلب جوانان مسلمانان بیدار شده است، استفاده میکنند تا آنها را در برابر برادرانشان در اسلام و مسیحیت واقعی قرار دهند. بنابراین، در اینجا نوعی دستکاری می بینیم. فراتر از این سطح، سطح سومی نیز وجود دارد که دستکاری ژئوپلیتیک است. به نظر من بسیاری از افرادی که برای مثال با تبعیت از دستورات آموزگاران سعودی و وهابی و روحانیون تکفیری به داعش میپیوندند یا سلفی میشوند، تشخیص نمیدهند که در پس فتوای مفتی سعودی، فرمانی ژئوپلتیک از سوی آمریکا و گلوبالیستهای غربی نهفته است که تلاش میکنند چهره اسلام را تخریب کنند و اسلام را به شکل نسخه تروریستی رادیکال آن معرفی کنند. بنابراین، این بعد سوم با سوءاستفاده از بیداری احساسات اصیل اسلامی، مبارزه مشروع آنها را فاقد مشروعیت میکند؛ چون با سنت و اسلام در تضاد است. خود معلمین سلفی توسط گلوبالیستها، توسط مراکز قدرت، مانند سیآیای، در راستای اهداف ژئوپلتیک در منطقه و تخریب چهره اسلام و توجیه حمله به کشوها به خدمت گرفته میشوند. برای مثال وقتی که ایالات متحده فرد یا افرادی را متهم به تروریست اسلامگرایانه میکند، بهکارگیری خشونت را علیه او توجیه میکند. نکته مهم درباره این گروهها این است که آنها هرگز به دشمنان واقعی اسلام مانند اسرائیل حمله نمیکنند. در عوض، آنها به برادرانشان حمله میکنند، مسیحیان را قتل عام میکنند، که صمیمیترین دوستان آنها در دین هستند، به ایزدیها، افراد بیگناهی که نماینده متفاوتی از تشیع سنتی هستند، حمله میکنند. بنابراین آنها خشونتشان را به سمت هدفی اشتباهی به کار میگیرند و هرگز از آن علیه هدف واقعی استفاده نمیکنند. پس، این توضیحی واضح از این دستکاریهای وحشتناک است. امروزه بسیاری از اَشکال اسلام از حقیقت تهی هستند: نوعی اسلام دروغین. این جوانانی که جذب داعش میشوند، سعی در سرنگونی این اسلام دروغین دارند. آنها به دنبال تفکری سالمتر، صادقتر و اخلاقیتر هستند. اگر بخواهیم حقیقت را بگوییم، باتوجه به رژیمهای گاهاً فاسد در جهان اسلام، ایده آل نیست بگوییم «اوه، بیایید به ما ملحق شوید». بنابراین، ما باید چیزی را به عنوان جایگزین پیشنهاد دهیم.
هابیلیان: پس نحوه صحیح برخورد با این افراد چیست؟
دوگین: نباید آنها را تخریب کرد، باید نجاتشان داد. باید به آنها دشمن واقعی را نشان داد؛ چون آمادهاند تا جانشان را در نبرد علیه دشمن واقعی فدا کنند. ولی آنها به این جوانان دشمنی غیرواقعی نشان میدهند و از آنها سوءاستفاده میکنند. بنابراین، ما نباید به آنها بگوییم که آرام باشند و در جامعه هضم شوند. آنها به انقلاب نیاز دارند، به بیداری نیاز دارند، نیاز دارند که به ریشه مقدس سنت اسلامی برگردند و آن یک کل است، چیزی یکپارچه: تنها یک جزء نیست. پس تفکیکی دقیق لازم است. من فکر میکنم معیارهایی عینی نیاز داریم تا تشخیص دهیم کدام سنتْ مشروع، معتبر و مقدس است و درنتیجه، نبرد برای آن نیز معتبر است. بنابراین، این جنبش باید نسبت به دیگران با دید باز برخورد کند، نباید دید فرقهای داشته باشد، باید مخالف تمایل برای قتل عام برادران مسیحی باشد و تلاشش معطوف به مقابله با دشمن واقعی، یعنی نظام سرمایهداری ضد معنوی غرب، یا همان دجال، باشد. مشخصه آن میتواند همبستگی با همه متحدین باشد: نه تنها مسلمانان همفرقه، بلکه همچنین متحدین مسیحی و متحدینی از دیگر سنتها. در آن صورت شیعه و سنی و دیگر فرق اسلامی در جبههای واحد خواهند بود و افراطیون فرقهگرا و تمامیتخواه طرفدار آمریکا به حاشیه رانده خواهند شد. بنابراین نباید آنها را اهریمنی جلوه دهیم، باید نجاتشان دهیم؛ چون فکر میکنند دارند برای اسلام میجنگند. کاری که باید بکنیم این است که به آنها نشان دهیم چطور باید برای اسلام بجنگند؛ نه اینکه به شیوه فعلی علیه اسلام بجنگند، نه اینکه مثل احمقها ابزاری در دست دیگران باشند. بنابراین آنها باید جنگجویانی حقیقی برای هدفی راستین باشند، آنچنان که تصور میکنند هستند. بنابراین ما نیاز داریم که با احتیاط با آنها رفتار کنیم و دوباره به آنها تعلیم دهیم، نه اینکه آنها را ازبین ببریم. من فکر میکنم چالش اصلی در ریشهکنکردن تروریسم این است.
هابیلیان: چگونه میتوان این نوع از تروریسم را ریشهکن کرد؟
دوگین: باید تروریست شماره یک را از بین برد، یعنی هژمونی آمریکا و امپریالیسم و استعمارگری نوین غرب. باید نظام سرمایهداری جهانی را نابود کرد. آن تروریست درجه یک و منشأ حقیقی تروریسم است. آنوقت نوّاب وهابی و سلفی آن به سرعت از بین خواهند رفت؛ چون پشتوانه آنها، همانند صهیونیسم، اسرائیل و سعودی نیست، بلکه آمریکاست: آمریکا منشأ اصلی تروریسم است و ما، روسها، مسیحیان ارتودکس و مسلمانان، همگی باید با هم علیه این شیطان بجنگیم تا جامعه و فرهنگ غرب را نجات دهیم. غرب را نیز نباید اهریمنی جلوه داد. مردمی که به ترامپ رأی دادند، به تغییرات علیه سیستم رأی دادند. ترامپ توهم، فریب و ناامیدی است، اما مردمی که به او رأی دادند، نشان دادهاند که در آمریکا اکثریتی وجود دارد که مخالف مداخله، مخالف استعمارگری، مخالف جهانیسازی و مخالف سلطه نخبگان دیوانه تکقطبیگرا هستند. این مردم آمریکا باید به عنوان متحدین ما تلقی شوند. ممکن است سخت باشد، اما برای بریدن ریشه تروریسم، لازم است بر این سیستم چیره شویم، نه یک گروه تروریستی یا یک شبکه؛ چون این یک شبکه است و به شکل دیگری دوباره ظهور میکند. مانند قارچ: ما با کندن یک یا دو یا صد قارچ، نمیتوانیم منشأ آن را از بین ببریم. به همین ترتیب، سرمنشأ تروریسم، هژمونی آمریکا، جهانی سازی و نخبگان جهانیاند. این همان دجال است که در مرکز تروریسم قرار دارد و بدون ریشهکنکردن دجال، نمیتوان بر تروریسم پیروز شد.
هابیلیان: بنابراین شما معتقدید ادعای آمریکا در مبارزه با تروریسم صحت ندارد؟
دوگین: ایالات متحده تلاش میکند تروریسم را به ابزاری تبدیل کند تا از آن در جهت منافع خود استفاده کند. تروریسم باید کنترل شود و همچنین باید در نبرد با خودش مورد استفاده قرار بگیرد. برای مثال، وقتی در کشوری یک گروه تروریستی که جهتگیری آن توسط آمریکا دستخوش تغییر شده، سر بر میآورد، توجیه لازم را برای حمله به آن کشور در اختیار آمریکا قرار میدهد. مثل افغانستان. آنها قبلاً از بعضی گروههای تروریستی مانند القاعده حمایت میکردند و بعد به افغانستان حمله کردند تا با آنها بجنگند. آمریکاییها همزمان سیاست دیگری را اجرا میکنند: اگر دستهای از مسلمانان گروههای دیگر را به خاطر خروج از اسلام میکشند، مسلمانان دیگر نیز باید همین کار را در قبال آنها انجام دهند. بنابراین، آنها با تروریسم نمیجنگند، بلکه از آن استفاده میکنند. آنها گروههای تروریستی را ایجاد میکنند و وقتی ما نزدیک میشویم تا آنها را شکست دهیم، سر میرسند تا آنها را نجات دهند؛ با این حربه که آنها را «مبارزان آزادی» یا «اپوزسیون صلحطلب» معرفی میکنند. برای مثال، آمریکاییها داعشیها و سلفیهای حاضر در لیبی را بعد از سقوط قذافی به سوریه منتقل کردند. مدارک زیادی برای آن موجود است؛ بنابراین، آنها با دست خودشان داعش را ایجاد کردند. آنها همچنین به ظهور داعش در عراق کمک کردند؛ چون همه گروههای سنی را از همکاری در ساخت کشور کنار گذاشتند و در واقع آنها قربانی همان مبلغین فرقه گرایی شدند که عربستان سعودی آنها را فرستاده بود.
هابیلیان: شما اهل روسیهاید و همانطور که میدانیم، روسیه به همراه ایران در حال نبرد با تروریسم در سوریه است. از سوی دیگر ایالات متحده نیز ادعا میکند رهبری یک به اصطلاح ائتلاف بین المللی برای مبارزه با داعش را عهدهدار است. ممکن است استراتژی روسیه در نبرد با تروریسم را با استراتژی آمریکا مقایسه کنید؟ چه تفاوتهایی در این زمینه وجود دارد؟
دوگین: آنها با تروریسم مبارزه نمیکنند، آن را به وجود میآورند. ولی روسیه به شکل جدی با تروریسم میجنگد. نکته بسیار مهم در اینجا این است که ما روسها در ابتدای تقابلمان با تروریسم به اصطلاح اسلامی یا تروریسم بنیادگرا در دهه 90، علیه تمام چچنیهای مسلمان که می خواستند از روسیه جدا شوند، جنگیدیم. اما در جریان جنگ اخیر، دولت روسیه و پوتین پی بردند که مسلمانان چچن دو دستهاند. یک دسته مسلمانان سنتیای هستند که دارای انگیزههای ملی و قومی و تاریخیاند و یک دسته سلفیها هستند که توسط سیآیای و سعودیها کنترل میشوند. ما این دو دسته را از هم تفکیک کردیم. ما احمد قدیروف، به دشمن سابقمان، که یکی از جنگجویان افراطی علیه ما بود پیشنهاد دادیم. او زمانی در بطن گروههای چریکی چچنی بود، علیه روسیه جنگیده بود و سربازان روس را کشته بود. با این همه، با او دست دادیم و بعد از مرگش با پسرش، رمضان قادرف. چرا؟ چون فهمیدیم آنجا ممکن است مسلمانانی باشند که فهمشان را از دست دادهاند یا مرتکب خطا شدهاند و تحریک شدهاند. آنها کاملاً با اسلام سنتی بیگانه و از آن دورند. چون این سلفیها شروع به تخریب مکآنهای مقدس سنتی چچن کردند. همه چچنی ها صوفی اند. یک چچنی غیر صوفی وجود ندارد. و این سلفیها و تکفیریها شروع کردند به تخریب قبور متبرکه صوفیان و این آغاز تحقیر چچنیهایی بود که علیه روسیه می جنگیدند. این مهم است که به خطر سلفیها اشاره کنم و ما در آن لحظه تمایزی بین تروریستها و مردمی که گمراه شده بودند، قائل شدیم: راجع به آنها قضاوت نکردیم، آنها را متهم نکردیم و بعد، آنها طرف ما آمدند و با کمک آنها علیه تروریسم پیروز شدیم و با این روش در سوریه و جاهای دیگر پیش می رویم. جنگ با تروریسم هرجا که باشد، ما اول از همه دنبال دوستانی در جهان اسلام هستیم، کسانی که متحد ما در این نبرد هستند: اسلام سنتی، سنی یا شیعه، اسلامی که فرقهگرا و افراطی و خشونتگرا نیست و نیروها را گرد هم میآوریم. بنابراین شرارت را نه در اسلام میجوییم، نه در هیچ کدام از اشکال مقاومت اسلامی؛ بلکه در گروههای تکفیری به دنبال آن هستیم و با کمک متحدین جدید و قدیمی خودْ آنها را نابود میکنیم. تفاوت اینجاست. وقتی تلاش میکنیم به این هسته ی تروریستی نزدیک و نزدیکتر شویم، مرکز این گروهها را کشف میکنیم: همهجا جاسوسهای سیآیای، مبلغین سعودی و گاهی هر دوی آنها را در قالب یک فرد پیدا میکنیم. پس ما از این طریق پی بردهایم که علت واقعی تروریسم چیست و ریشه آن را میخشکانیم. چون اگر کمکهای استراتژیک، سیاسی و مالی ایالات متحده قطع شود، تأثیر آن در نابودی تروریستها از سلاح بیشتر خواهد بود و نابودی بقیهشان یک مسئله تخصصی و تکنیکی می شود. باید ریشههای تروریسم را قطع کرد و برای قطع ریشهها لازم است ماهیت واقعی تروریستها شناسایی و سپس افشا شوند.
هابیلیان: سپاسگزارم.
دوگین: من هم ممنونم.
- Dina Newman (10 July 2014). "Russian nationalist thinker Dugin sees war with Ukraine". BBC News. In Russian: Дина Ньюман (10 July 2014). Кто придумал аннексировать украинский Крым? (in Russian). BBC Ukrainian.
- Eurasian Mission: An Introduction to Neo-Eurasianism, Arktos (2014) p.26.
- Shaun Walker (23 March 2014). "Ukraine and Crimea: what is Putin thinking?". The Guardian.