"آفتاب مطهر"(25)

شهید آیت الله مطهری در صف مقدم کسانی بود که این تفکرهای انحرافی و مخرب را معرفی و نقد کرد و حقایق را روشن ساخت و با تأکید بر این مطلب که باطل وجودی تبعی ، طفیلی و موقت دارد ، یادآور شد آنچه استمرار دارد حق است . جامعه ای که به سوی این باطل ها رود شاید به طور ظاهری و موقت پیروز شود ، اما ناگهان حق از کمینگاه بیرون می آید و آن را نابود می کند

Bookroom.ir File 3945

تفکیک حق از باطل

هر کس ، هر ادعای باطلی داشته باشد ، می تواند آن را با پیرایه هایی از حقیقت تدوین کند و این مسئله دارای پیشینه ای بسیار است . از هزاران سال پیش ، شیاطین این مسائل را القاء می کردند ، همان مطالبی را که امیر مؤمنان (ع) در نهج البلاغه فرموده اند :

« فَلَو أنَّ الباطِل خَلَصَ مِن مزاج الحَقّ لَم یَخف عَلی المرتادین وَلَو أنّ الحَقّ خَلص مِن لَبس الباطِل ، انقَطَعت عَنه السُنُ المَعاندِین وَ لَکن یُوخذ مِن هَذا ضَغث فَِمزجان فَهنا لَک یَستولی الشَّیطان عَلی اولِیائه وَ ینجو ... » ، " پس اگر باطل با حق مخلوط نمی شد بر طالبان حق پوشیده نمی ماند و اگر حق از باطل جدا و خالص می گشت ، زبان دشمن قطع می گردید . اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند ، آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره می گردد (و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند ، نجات می یابند) ." (1)

فطرت انسان در پی باطل نیست ، بلکه حق را دوست دارد و انسان ها هنگامی که بفهمند چیزی حق نیست به دنبالش نمی روند . البته حق هیچگاه با باطل کنار نمی آید ، بلکه شیاطین مردم را فریب می دهند .

آنان ظاهری از حقیقت می سازند ، ولی محتوا و باطنش باطل است . اگر باطل و حق با هم ترکیب نمی شدند ، دشمنان دستمایه ای برای مخالفت با حق نداشتند ، پس با شرارت می کوشند دستاویزی بیابند تا علیه مؤمنان و حق جویان سخن گویند .

البته وقتی لغزش ها وجود داشته باشد ، بهانه و دستاویز فراهم می شود ، اگر می شد حق را به طور کامل از عناصر باطل تفکیک کرد ، دیگر امکان مخالفت وجود نداشت . معاندان در صورتی می توانند با حق درگیر شوند که پیرایه هایی به آن بسته و خرافاتی به آن ضمیمه شود ، آنگاه جرأت می یابند تبلیغات خود را آغاز و انتقاد یا زبان درازی کنند ، چون شهامت مخالفت با خود حق را ندارند ، زیرا سرنوشت مردم ملکوتی و حق جوست .

اهل باطل حرکتی خلاف را در نظر می گیرند ، پوششی از حق برایش فراهم می کنند و آن را به صورتی زیبا جلوه می دهند و در واقع یک ماده سمی ، تلخ ، مرارت آور و هلاک کننده را با لایه ای از شیرینی می آرایند و می گویند بفرمایید !

وقتی مردم می چشند ، می گویند خوشمزه است ، اما نمی دانند وقتی این سطح شیرین مکیده شد ، آن زهر کشنده ، حیات انسانی را تهدید می کند . اهل باطل می گویند ما اصلاح طلب هستیم ، ولی می خواهند آنچه را مصلحان انجام داده اند ، ویران کنند . (2) ادعا دارند ما دموکرات هستیم ، ولی مردم را عذاب می دهند و امنیت را از آنان می گیرند .

خوشبختانه بسیاری از علما و فضلا در این زمینه ها قلم زدند و کتاب هایی نوشتند ، اهل فن بیکار نمی نشینند ، احساس مسئولیت کرده ، حقایق را روشن می سازند و کف های باطل را از این جویبار باصفا کنار می زنند .

اما گروهی که فرصت این بررسی ها را ندارند و توانایی تحقیق را هم در خود نمی بینند ، باید در سخنان دشمنان دقت کنند ، زیرا حرف های آنها متناقض است و یک جور حرف نمی زنند . آنان نخست می گویند دین و اسلام را قبول داریم ، سپس می گویند آخوندها بد فهمیده اند و آنچه ما درک کرده ایم درست است ؛ پس ازآن هم یکی دو اشتباه از کسی که معصوم و مصون از خطا نیست پیدا می کنند .

برای نمونه در حاشیه کتاب اسفار که چندین جلد است ، حاج ملا هادی سبزواری عبارتی دارد ، در میان این همه مطلب علمی و فلسفی می کاوند تا یک جمله از یک حکیم بیابند و بگویند پس حرف آخوندها باطل است و ما درست می گوییم .

می پرسیم ، بسیار خوب ، این مطلب شما مطابق با اسلام است ، بنابراین آیا باید اینگونه عمل کنیم ؟ می گویند : نه ! ما سند نمی دهیم . می پرسیم : پس چه می فرمایید ؟ پاسخ می دهند : فهم انسان متغیر است و هر روز امکان دارد مطلب جدیدی بیابد !

اگر از ایشان بپرسیم آیا قرآن را که اصلی ترین منبع شناخت اسلام است قبول دارید ؟ می گویند ما با قرآن مشکلی نداریم ، اما وقتی بر اساس قرآن مطلبی را که انکار ناپذیر هم نیست با کمال وضوح اثبات می کنیم ، چون با هوس های آنان سازگاری ندارد ، می گویند معلوم نیست این مطلب واقعاً گفته خداوند باشد !

اول می گفتند میان همه منابع دینی ، این کتاب شریف را قبول داریم ، اما اکنون وقتی در قرآن نکته ای پیدا می شود که بر خلاف نظرشان است ، در آن نیز تردید روا می دارند . آنان از اول نمی گویند کلام وحی درست نیست ، بلکه در عصمت پیامبر اکرم (ص) تشکیک می کنند که احتمال دارد او در فهم و دریافت سخنان خدا دچار خطا شده است . آنچه به ما رسیده ، فهم و تفسیر پیامبر از وحی است ، نه خود وحی ! در پایان به اینجا می رسند که دلیلی بر وجود خدا نداریم !

هرگز روشن نیست اینان از چه اسلامی دفاع می کنند و در پی احیای چه چیزی هستند ، در اسلام اعتقاد به خدا و پیامبر از ضروریات دین است ، آیا می توان دین دار بود و اصول مسلم آن را مورد انکار یا تردید قرار داد ؟

چنین افرادی معتقدند احکام اسلام نیز هیچ ارتباطی با قوانین اجتماعی ندارند و دین یک رابطه شخصی با خداست . آنان فرقی بین دین داشتن و کفر قائل نمی شوند ، ولی تظاهر می کنند که اسلام را قبول دارند . اینها نمونه ای از آمیختن حق و باطل است .

ایشان چیزی را با صراحت انکار نمی کنند ، اما به تدریج پیش می روند و می گویند خدا و پیامبر نقد پذیر هستند ، احکام شرعی نیز مربوط به گذشته است و اسلام با اجتماع و سیاست کاری ندارد . از همین چند گونه سخن گفتن می توان فهمید اینان دروغگو ، شیاد و منافق اند .

این پراکنده گویی ، زیر و رو کردن و انکار احکام ، ضروریات و معارف اسلام که نامش را حمایت از اسلام نهاده اند ، چه معنایی دارد ؟ حرف هر کس را نباید دربست پذیرفت ، وقت کافی بگذارید، مسائل را بررسی کنید، به مطالعه بپردازید، هر چیزی را از اهلش بپرسید، کتاب های مدعی را بخوانید ، خودتان درصدد تحقیق برآیید و حق را از باطل تفکیک کنید .

شهید آیت الله مطهری در صف مقدم کسانی بود که این تفکرهای انحرافی و مخرب را معرفی و نقد کرد و حقایق را روشن ساخت و با تأکید بر این مطلب که باطل وجودی تبعی ، طفیلی و موقت دارد ، یادآور شد آنچه استمرار دارد حق است . جامعه ای که به سوی این باطل ها رود شاید به طور ظاهری و موقت پیروز شود ، اما ناگهان حق از کمینگاه بیرون می آید و آن را نابود می کند .

شهید مطهری تأکید می کرد این نمودهای باطل و فراگیری ظلمت آن نباید شما را ناامید کند . البته باید به ایمان و تقوا مجهز و مراقب باشید که اینها شما را فریب ندهند ، زیرا باطل نیروی حق را به خدمت می گیرد و مانند انگلی که از خون بدن انسان تغذیه می کند به سوء استفاده از نیروی حق می پردازد .

نیروهای باطل از وجدان ، شرف ، اعتماد و اطمینانی که مردم به یکدیگر دارند سوء استفاده می کنند ، زیرا این عوامل هستند که اساس جامعه را تشکیل می دهند . آنان می خواهند در پناه این الفاظ دروغین زندگی کننند در پناه آزادی ، آزادی را از بین می برند .

اینها تأکیدهای شهید مطهری است . به تعبیر ایشان که البته از نهج البلاغه الهام گرفته است ، برخی انسان ها تحت تأثیر هواهای نفسانی خود قرار می گیرند و به دنبال خواسته های خویش می روند . آنان برای این که در این مسیر نادرست موفق شدند از نیروی حق استفاده و بدعتی را در لباس دین وارد می کنند ، (3) زیرا می دانند اگر بگویند این را خود گفته ایم ، کسی حرف شان را نمی پذیرد .

بنابراین چیزی را به نام دین بیان و سپس افرادی را برای دفاع از همان بدعت با یکدیگر متحد و متفق می کنند . از آنجا که حق را با باطل می آمیزند ، امر بر مردم مشتبه می شود ، اما هنگامی که حق از پوشش باطل جدا و آزاد شد ، زبان بدخواهان قطع می شود ، زیرا خرابی ها و آثار بد از آن باطل است و حق محض ، عوارض فاسد ندارد . (4)

شهید مطهری یادآور می شود اگر منحرفان ، بدعت گذاران و مدعیان دروغین دین و مذهب در کارهای خود موفق شده اند، بدان جهت است که لباس حق بر تن کرده اند و مردم حقیقت جو را فریب داده اند . آنان مانند کفی که روی آب است بر دوش حق سوار می شوند . البته باطل از دید سطحی و حسی و نه دید تحلیلی و تعقلی در حرکت و جولان است و غلبه ظاهری و گسترده ای مانند سیل دارد .

مطهری با استناد به قرآن می گوید : " دیدتان را گسترده سازید و در شناخت افراد به ظاهر حکم نکنید ، مراقب باشید ، آگاهی های خود را افزایش دهید ، کف ها را معیار قضاوت قرار ندهید و بدانید باطل می خواهد به نام حق و در سایه آن زندگی کنید ، تنها بصیرتی ژرف می تواند این دو را از هم تمیز دهد . " (5)

 

پی نوشت:

1. نهج البلاغه ، خطبه 50 ، فراز دوم

2. وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ، چون به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید، می گویند ما مصلحانیم . (بقره/11)

3. حضرت علی (ع) می فرمایند : انما بده وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع ، یخالف فیها کتاب الله و یتولی علیها رجال رجالاً علی غیر دین الله ، همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها هواپرستی و بدعت گذاری در احکام آسمانی است . نوآوری هایی که با قرآن مخالف است و گروهی (با دو انحراف یاد شده) بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند که بر خلاف دین خداست . نهج البلاغه خطبه 50

4. کتاب حق و باطل شهید مطهری ، مجموعه چند درس و سخنرانی است که ایشان در واپسین سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایراد و سپس در این مجموعه مفصل مطرح کرده است .

5. سخنرانی در دانشگاه تهران ، 10/2/1380 و نیز اقتباس از برخی مصاحبه ها و نوشته های دیگر استاد مصباح

 

"آفتاب مطهر"(۲۴)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31