با شناختی که لاجوردی از سازمان منافقین پیدا کرده بود ، سعی می کرد سایر زندانی ها رانسبت به انحراف گروه آگاه سازد و آنان را از گرایش به عقاید انحرافی سازمان دور نگه دارد. این در حالی بود که منافقین هم سعی می کردند جو زندان را به نفع خودشان نگه دارند |
(غلامعلی پاشازاده)
• محکومیت چهار ساله
وقتی ساواک از شناسایی شیخ حسن نصیری عاجز ماند و هیچ یک از اظهارات لاجوردی را نیز مقرون به حقیقت ندید ، در تحلیل بازجویی خود چنین آورد :
" اسدالله لاجوردی که اصولاً فرد ناراحت و آشوبگری بوده و سوابق قبلی او مؤید این امر است ، طی مدتی که در زندان به سر برده به اصطلاح آبدیده تر شده و نسبت به افکار قبلی خود راسخ تر گشته است و پس از آزادی از زندان جسورانه تر از قبل دست به فعالیت های خلاف قانون زده و با تحریک عده ای از جوانان و در اختیار گذاردن وسایل و امکانات ، درصدد ایجاد بلوا و آشوب در مملکت بوده و سماجت او در انکار حقایق ، معرف افکار انحرافی و عملیات ضد مملکتی او می باشد . اینک که پرونده ی اتهامی مشارالیه تکمیل گردید ، در صورت تصویب جهت هرگونه اقدام قانونی به اداره ی دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی احاله گردد ." (1)
در هجدهم خرداد 1349 این حکم اجرا شد و ساواک دستور انتقال لاجوردی را به زندان شهربانی صادر کرد . چند ماه بعد یعنی در دی ماه همان سال ، دادگاه ارتش برای رسیدگی به وضع چهارده نفر از متهمان به اقدام علیه امنیت کشور که در جریان تطاهرات علیه شرکت اسرائیل در مسابقات جام باشگاه های آسیا و تخریب در مؤسسه ی هواپیمای ال.عال و پخش اعلامیه علیه ورود سرمایه گذاران آمریکایی به ایران ، شرکت داشتند تشکیل جلسه داد .
لاجوردی نیز یکی از متهمان این محاکمه بود و فردی به نام بخش علیان وکالت او را بر عهده داشت ، اما بنا بر گزارش ساواک تنها موردی که در جلسه ی دادگاه مورد اعتراض این وکیل قرار گرفت ، نظریه ی مندرج در بازجویی ساواک بود که سماجت لاجوردی را در بازجویی ها دلیل شرکت در گروه مورد نظر ذکر می کرد . (2)
دادگاه ارتش ، لاجوردی را به چهار سال حبس مجرد محکوم کرد . در حالی که سید به دلیل شکنجه های ساواک ، وضعیت بد غذا و بهداشت در زندان و اوضاع اسفبار سلول ها به شدت بیمار بود . نقص چشم چپ ، درد شدید کمر ، ناراحتی های عصبی ، سرگیجه و ناراحتی معده توان او را تحلیل برده بود ، اما هیچگونه رسیدگی از طرف مسئولان زندان صورت نمی گرفت .
تقاضاهای مکرر لاجوردی برای معالجه به هزینه ی شخصی ، توسط یکی از پزشکان بیرون زندان نیز تا مدت ها بدون جواب ماند ،(3) تا این که بعد از گذشت یک سال از محکومیتش ، سرانجام در 8/10/1350 با تقاضای او موافقت و توسط دکتر محسن زاده مورد معاینه قرار گرفت . (4)
بررسی اسناد ساواک نشان می دهد در این زمان ، لاجوردی به رغم بیماری های گوناگون و فشارهای مختلف روحی و روانی ، از قرآن و نهج البلاغه برای آرامش فکری خود بهره می برد و در آن شرایط دشوار بارها در بازجویی هایش اذعان می دارد تنها نگرانی او آتیه ی فرزندانش است و این که آیا در محیط فاسد جامعه ی آن روز می توانند مسلمانی به تمام معنا شوند.(5)
او به خاطر علاقه ی مفرطی که به اسلام داشت ، در وصیتنامه اش که در همین تاریخ در زندان نوشته شده بود ، ثلث اموال خود را برای مصرف در راه اسلام و مسلمین در نظر گرفت و در مورد نحوه ی مصرف آن سفارش کرد :
" امیدوارم که مصالح روز مسلمین را در نظر داشته و در راهی که بیشتر مورد نیاز جامعه ی مسلمین است ، مصرف نمایند . مثلاً اگر زمانی بود که هنوز مبارزه ی چریک های غیور ، شرافتمند ، مبارز و مسلمان عرب با اعدای عدو دین و بشریت ، اسرائیل پلید و صهیونیسم پایان نیافته ، حتماً ثلث آن را به آن رادمردان بپردازید و در تقویت آنها بکوشید ." (6)
لاجوردی در زندان نیز دست از مبارزه بر نمی داشت . هنوز مدت زیادی از محکومیت او نگذشته بود که گزارش های پی در پی از اقدامات لاجوردی مبنی بر " ایجاد بی نظمی در زندان ، اغوا و اغفال کردن سایر زندانیان ، تحریک افکار آنان و ایجاد تشنج و ناراحتی در زندان " داده شد .
گویا در این فعالیت ها افرادی چون ناصر کاخساز ، محسن فرحزاد ، هوشنگ تیزابی ، محمد علی هاشم بیک لشکری ، شکرالله پاک نژاد ، رحیم سلیقه عراقی و فرج آقازاده نیز با او تشریک مساعی کردند ، لذا مقامات زندان برای چاره جویی تقاضای تبعید آنها را مطرح کردند و خواهان انتقال لاجوردی به زندان دیگری شدند . (7)
دو ماه پس از درخواست زندان مبنی بر تبعید لاجوردی ، ساواک موافقت خود را اعلام کرد و در تاریخ 24/8/1351 لاجوردی محکوم شد که باقیمانده ی حبس خود را در زندان مشهد بگذراند. رئیس اداره ی زندان ها ، پس از معرفی او به شهربانی مشهد درخواست کرد ترتیبی دهند تا با زندانیان عادی در تماس نباشد ، ملاقاتش با بستگان درجه یک زیر نظر مأمور انجام گیرد و نسبت به مکاتباتش با ساواک محل مشورت نمایند ، (8) با این توصیه ها دو روز بعد لاجوردی به زندان مشهد تحویل داده شد . (9)
• برخورد با خط نفاق
برجسته ترین رویداد این دوره از حبس لاجوردی ، مواجهه ی او با افراد وابسته به سازمان مجاهدین خلق بود . پیشینه ی سازمان مجاهدین به دهه ی 1340 باز می گشت ، در سال 1344 سه نفر از فارغ التحصیلان دانشگاه تهران ، یعنی محمد حنیف نژاد ، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان که از اعضای پیشین نهضت آزادی بودند ، هسته ی اولیه ی گروه را بدون آن که نام خاصی داشته باشد ، تشکیل دادند و از همین زمان با تشکیل کلاس های آموزشی ، سیاسی و نظامی شروع به فعالیت گروهی کردند . (10)
آنها در طول دهه ی چهل برای استفاده از تجارب دیگر انقلابیون جهان با سازمان الفتح فلسطین تماس برقرار کردند و تعدادی از افراد خود را برای آموزش به آنجا فرستادند ، با وجود این تا سال 1350 سازمان بیشتر مشغول امور ایدئولوژیکی بود و اقدامی علیه رژیم پهلوی انجام نداد .
نخستین اقدام مسلحانه هم زمان با جشن های 2500 ساله ی شاهنشاهی انجام گرفت ، اما ضعف اطلاعاتی و عملیاتی در همان زمان آنها را به دام ساواک انداخت و عده ی کثیری از ایشان اعدام یا به حبس های طولانی محکوم شدند . (11) به این ترتیب تشکیلاتی که می خواست توده های مردم را به قیام مسلحانه علیه رژیم برانگیزد ، قبل از هر اقدامی متلاشی شد .
حیات جدید سازمان از بیستم بهمن 1350 آغاز شد ، دستگیر شدگان سازمانی که تا کنون نامگذاری نشده بود ، این بار با نام " سازمان مجاهدین خلق ایران " اعلام موجودیت و نخستین اعلامیه ی خود را منتشر کردند .
در این دوره ضمن تأکید بر عملیات نظامی، بازسازی و سازماندهی مجرد در اولویت قرار گرفت. عملیات نظامی سازمان در این زمان اقداماتی چون حمله به یک پایگاه پلیس در تهران ، بمب گذاری در اداره ی اطلاعات مرکزی آمریکا و ساختمان انجمن روابط فرهنگی ایران و انگلیس را شامل می شد که در فاصله ی سال های 1351 – 1352 انجام گرفت . (12)
در 26 بهمن 1350 رژیم اولین دادگاه نظامی رسیدگی به اتهامات سران سازمان مجاهدین را تشکیل داد و پنج نفر از اعضای سازمان را به جوخه ی آتش سپرد . به تدریج و با گذشت زمان ، بنیانگذاران و اعضای مذهبی سازمان از صحنه کنار رفتند و جای خود را به کسانی دادند که فساد اخلاقی و نفاق ، برجسته ترین خصوصیت شان بود و از رویه ی هدف وسیله را توجیه می کند ، پیروی می کردند .
با افزایش دستگیر شدگان وابسته به سازمان ، تغییراتی در وضعیت زندان ها به وجود آمد . محکومان سیاسی که اغلب در زندان های قصر و قزل حصار مجتمع بودند ، تا سال 1350 به دو گروه عمده مسلمان و مارکسیست تقسیم می شدند . برخی از نیروهای ملی هم جزو مسلمانان به شمار می آمدند .
زندانیان مسلمان در یک جمع واحد زندگی می کردند و جز برای مشورت و رایزنی در خصوص ارتباط با مدیریت زندان و پلیس ، رابطه دیگری با مارکسیست ها نداشتند . زندانیان گروه اخیر نیز در جمع های مختلف مانند جمع توده ای ها ، جمع حزبی ها ، جمع پاک نژاد و ... متشکل بودند که نسبت تشکیلاتی آنها را مشخص می ساخت .
با ورود چریک های فدایی خلق (13) و مجاهدین به زندان ها ، هر دو گروه به توافق رسیدند که جمع واحدی داشته باشند . مجاهدین خلق در این زمان شعار وحدت استراتژیک با مارکسیست ها را مطرح کردند و جمع مشترک آنها بر مبنای اعتقاد و عدم اعتقاد به مبارزه ی مسلحانه ، صرف نظر از ایدئولوژی شکل گرفت . به عبارت دیگر همه ی کسانی که به مشی مسلحانه اعتقاد داشتند ، می توانستند وارد این " کمون " شوند .
مقارن با این تحولات ، لاجوردی در زندان به سر می برد و در همانجا و در سال 1351 با اعضای سازمان مجاهدین ارتباط برقرار کرد ، اما به زودی متوجه انحراف در افکار و اندیشه های آنها شد . دراین زمان اگر چه عده ای از مجاهدین به مارکسیسم گرویده بودند ، ولی به دستور و صلاحدید سازمان ، تغییر مواضع خود را اعلام نکرده و کماکان رفتار مذهبی از خود نشان می دادند . (14)
در ابتدا لاجوردی قصد داشت با بحث و گفتگو آنها را متوجه حقایق اسلام و کفر کمونیستی بنماید ، اما پس از مدتی دریافت که این افراد عناد دارند ، نه این که اطلاع و آگاهی نداشته باشند، (15) به این ترتیب او نخستین کسی بود که پس از امام راحل به وجود التقاط در افکار و عقاید منافقین پی برد ، (16) و دوستانش او را دارای بینشی خاص در تشخیص دوگانگی و نفاق می دانند . (17)
با شناختی که لاجوردی از سازمان منافقین پیدا کرده بود ، سعی می کرد سایر زندانی ها رانسبت به انحراف گروه آگاه سازد و آنان را از گرایش به عقاید انحرافی سازمان دور نگه دارد. این در حالی بود که منافقین هم سعی می کردند جو زندان را به نفع خودشان نگه دارند و به ویژه سعی در جذب نیروهای تازه وارد داشتند ، به طوری که هر نیروی انقلابی را که وارد زندان می شد ، می قاپیدند . (18)
منافقین در برخورد با افشاگری های لاجوردی نیز تلاش می کردند تا او را منزوی سازند و اجازه نمی دادند زندانیان با او صحبت کنند . لاجوردی خود در بازجویی های بعدی ساواک به این نکته اشاره داشته و گفته است که از طرف منافقین بایکوت شده است . (19)
در پی تبعید لاجوردی ، حبیب الله عسگراولادی و حاج ابوالفضل حیدری نیز به زندان مشهد منتقل شدند . در آنجا لاجوردی دوستان خود را از انحراف سازمان منافقین مطلع ساخت . آنان از سران سازمان مجاهدین که در زندان به سر می بردند خواستند تا جزوات سازمان را برای مطالعه در اختیارشان قرار دهند ، ولی منافقین وجود چنین جزواتی را در زندان انکار کردند ، اما حاج حیدری با زیرکی خاص خود از محل اختفای جزوات آگاه شد و آنها با مطالعه ی مطالب آن به حقانیت گفته های لاجوردی پی بردند . (20)
از آن پس لاجوردی و دوستانش از هرگونه تماس و ارتباط با منافقین تبری جسته ، حاضر به غذا خوردن با آنها نبودند و نانی را که آنها دست زده بودند ، تناول نمی کردند . (21) حتی با جانماز آنها و یا روی مهر خیس شان نماز نمی خواندند .
لاجوردی حتی دمپایی خود و یارانش را از آنها جدا کرده و با بستن نخ متمایز نموده بود تا هر گروه برای استحمام و غیره از دمپایی خودشان استفاده کنند و دمپایی ها توسط منافقین نجس نشود.(22) منافقین هم در مقابل در صدد آزار و اذیت بر می آمدند و شب ها نخ دمپایی ها را قیچی می کردند ، ولی لاجوردی بدون هیچگونه برخورد شدید یا فیزیکی که منجر به بهره برداری ساواک شود با صبوری دوباره دمپایی ها را نخ می بست . (23)
آنها که از نزدیک شاهد رفتار او با منافقین بودند ، می گویند :
" رفتار ایشان نسبت به منافقین طوری بود که از آن هیچگونه ملاطفتی برداشت نمی شد و کاملاً مشخص بود که خط قرمزی کشیده و بر سر مبانی اعتقادی خودش ایستاده است . " (24)
پی نوشت:
1. یاران امام به روایت اسناد ساواک ، شهید لاجوردی ، ص 109
2. همان ، ص 113
3. سند شماره ی 6 از مجموعه ی حاضر
4. یاران امام به روایت اسناد ساواک ، شهید لاجوردی ، ص 132
5. همان ، ص 135 – 136 و 138
6. از شهید لاجوردی دو وصیتنامه باقی مانده است . مطالب فوق از نخستین وصیتنامه ی ایشان در اواخر دهه ی چهل که در زندان نوشته شده بود اخذ گردیده است . برای اطلاع از متن کامل این وصیتنامه نگاه کنید به یاران امام به روایت اسناد ساواک ، شهید لاجوردی ، ص 121 – 122
7. همان ، ص 123
8. سند شماره ی 8 از مجموعه ی حاضر
9. سند شماره ی 9 از مجموعه ی حاضر
10. محمد صادق علوی ، بررسی مشی چریکی در ایران ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1379 ، ص 13
11. محمد رضا عدالتیان ، نفوذ به درون فرقه ی رجوی ، تهران ، مؤسسه نگرش ، 1374 ، ص 7
12. سید حمید روحانی (زیارتی) ، نهضت امام خمینی (ره) ، ج 3 ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1367 ، ص 638
13. سازمان چریک های فدایی خلق در فروردین 1350 با صدور بیانیه ای وجود خود را اعلام کرد . ایدئولوژی سازمان مارکسیسم لنینیسم و استراتژی و مشی آن سرنگونی رژیم از طریق همگانی کردن مبارزه ی مسلحانه توسط سازمان بود . سازمان چریک های فدایی از اتحاد دو گروه مارکسیستی معروف به گروه جزنی و گروه احمدزاده شکل گرفت . روح الله حسینیان ، پیشین ، ص 485
14. مظفر مهرآبادی ، بررسی تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1383 ، ص 159 – 160
15. اسدالله بادامچیان ، اسطوره ی مقاومت ، ص 46
16. در سال 1351 یکی از اعضای سازمان به نام حسین روحانی که اطلاعات دینی زیادی داشت مأموریت یافت تا با امام خمینی در نجف ملاقات کند و ضمن ارائه ی توضیحاتی درباره ی سازمان ، از ایشان تأییدیه بگیرد . وی به نجف اعزام شد و حدود یک ماه روزانه یک ساعت به دیدار امام می رفت . بعد از این جلسات امام فرمودند پشتیبانی من از این گروه نیاز به شناخت بیشتر از اعتقادات مذهبی و خط فکری و برنامه ی دراز مدت آنها دارد و در این باره باید از علما و روحانیان آگاه تحقیق کنم .
ایشان بعدها نیز درباره ی این ملاقات فرمودند : من از مجموعه ی اظهارات و نوشته هایش به این نتیجه رسیدم که این جمعیت به اسلام اعتقاد ندارد ، لیکن چون می دانند که در کشوری مانند ایران که بیش از هزار سال است اسلام در رگ و پی این ملت ریشه دوانیده است ، جز با نام اسلام نمی توان پیشرفت کرد ، اسلام را ملعبه کرده اند و بالای نوشته های خود نام خدا را می گذراند ، لیکن ذیل آن همان حرف ها و بافته های مارکسیست ها و مادیون است . روحانی ، ص 651
17. مصاحبه با احمد قدیریان ، آرشیو مجمع فرهنگی شهید بهشتی ، مصاحبه با اسدالله بادامچیان ، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، جلسه ی سی ام
18. مصاحبه با قدرت الله علیخانی ، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، جلسه ی تکمیلی
19. یاران امام به روایت اسناد ساواک ، شهید لاجوردی ، ص 242
20. اسدالله بادامچیان ، اسطوره ی مقاومت ، ص 48
21. آرشیو مجمع فرهنگی شهید بهشتی ، مصاحبه با آقای کریمی
22. آرشیو مجتمع فرهنگی شهید بهشتی ، با ابوالقاسم سرحدی زاده
23. همان ، مصاحبه با احمد قدیریان
24. آرشیو مجتمع فرهنگی شهید بهشتی ، مصاحبه با ابوالقاسم سرحدی زاده