طبعا اين سئوال مطرح است كه اگر توجه به حقوق بشر در ساير كشورها يك راهكار جديد است، آمريكا و متحدانش در اين زمينه استثنا نيستند و اگر حقوق بشر يك موضوع داخلي است، چگونه وزارت خارجه آمريكا هر ساله وارد اين مقوله ميشود؟ |
زنجيره رويدادهائي كه اين روزها در "شوراي حقوق بشر" سازمان ملل رخ داده و ميدهد، ميتواند براي تمامي دولتها و ملتها عبرتآموز باشد. براي ساليان متمادي، آمريكا و برخي كشورهاي غربي، خود را به عنوان "يگانه شاخص حقوق بشر" معرفي ميكردند و عليرغم رفتارهاي ضدانساني در مقاطع مختلف سعي داشتند با بهانهجوئي و تمركز بر ساير كشورها، خود را در "حاشيه امن" قرار دهند.
با وجود آنكه عملكرد آمريكا در قلمرو حقوق بشر همواره در زير سئوال قرار داشته و از ديدگاه حقوق مدني و حقوق بينالملل موارد فراواني براي طرح شكايت و لزوم پاسخگوئي واشنگتن وجود داشته و دارد، اما مقامات آمريكا مستمرا با درپيشگرفتن يك رفتار تهاجمي به طرح موضوع و موضعگيري عليه ساير كشورها پرداختهاند.
با وجود اين حتي در همين مقوله نيز واشنگتن نسبت به رفتار فاجعهآميز متحدانش تعمدا سكوت كرده و حتي به توجيه آن نيز پرداخته است. اما در عين حال در مورد آن دسته از كشورهائي كه با مواضع سياسي واشنگتن فاصله دارند و عموما كشورهاي مستقلي هستند كه در مخالفت با مواضع استكباري آمريكا عمل ميكنند، دقيقاً لبه تيز حملات حقوق بشري آمريكا عليه آنها تنظيم شده است.
اين بار در "شوراي حقوق بشر" سازمان ملل شاهد وقوع حوادثي متفاوت با گذشته هستيم و دنياي معاصر شاهد آنست كه واشنگتن با فهرستي از اتهامات مستند مواجه شده كه پاسخ روشن و دليل محكمه پسندي براي توجيه رفتارهاي ضدانساني خود ندارد و درعين حال، ديگران را از پرداختن به موضوع حقوق بشر در مواردي كه آمريكا مجرم اصلي است و دنيا آنرا برروي صندلي متهمين نشانده، پرهيز ميكند و ديگران را نيز از پرداختن به اين مسائل برحذر ميدارد.
وزارت خارجه آمريكا به موجب يك روال چند ساله، مرتباً گزارشاتي پيرامون موارد نقض حقوق بشر توسط ساير كشورها ميپردازد اما جاي تعجب است كه چرا در اين گزارشات سالانه، 2 محور اصلي همواره حذف شده و تعمداً ناديده گرفته ميشود؟
الف) گزارشات مربوط به جنايات آمريكا در حق شهروندان آمريكائي و در ساير كشورها ازجمله عراق، افغانستان، پاكستان و آمريكاي لاتين و...
ب) گزارشات مربوط به اقدامات ضدانساني متحدان آمريكا ازجمله رژيم صهيونيستي و حكومتهاي خودكامهاي كه خون و عزت و حرمت ملتها را با جناياتشان پايمال كرده و ميكنند.
خوبست در اين زمينه مروري بر فهرست جنايات آمريكا و اصليترين سرفصلهاي قابل طرح در "شوراي حقوق بشر" سازمان ملل داشته باشيم تا بهتر دريابيم چرا آمريكا حرفي براي گفتن در اين زمينه ندارد؟
1 - طيف عظيم جنايات آمريكا در عراق، افغانستان و حتي پاكستان، از مقولاتي است كه خطوط قرمز را مدتهاست پشت سرگذاشته و از "نقض حقوق بشر" فراتر رفته و بايد تحت عنوان "جنايات جنگي" طبقهبندي شود. بمبارانهاي بيهدف، قتلعام مردم بيدفاع، استفاده از سلاحهاي ممنوعه، استفاده از سلاحهاي بيولوژيك و راديواكتيو عليه مردم، سركوب مردم به بهانه مقابله با تروريسم، آزمايش سلاحهاي جديد ازجمله "اورانيوم رقيقشده" برروي مردم عراق و افغانستان ازجمله مواردي است كه حتي به استناد اطلاعات منتشره نيز براي اثبات مجرميت آمريكا، كافي و قطعي بنظر ميرسد.
2 - ايجاد يك شبكه جهاني پروازهاي سري و زندانهاي سري در هرگوشه از جهان كه براي آمريكا ميسر بوده، جزو بزرگترين اتهاماتي است كه بايستي آمريكا را بخاطر آن تحت محاكمه قرار داد و عاملين و آمرين اين فجايع را مجازات نمود. اوباما در جريان تبليغات انتخاباتي متعهد شده بود اگر رئيسجمهور شود، به اين جنايات و فجايع ضدانساني پايان ميدهد و حتي زندانهاي مخفي را به تعطيلي ميكشاند. اما با ورود به اين مقوله سرانجام به حمايت كاخ سفيد از شكنجهگران و جلوگيري از محاكمه و بازجوئي و مجازات آنها متعهد شد!
3 - آمريكا اگرچه مدعيست با هرگونه شكنجهاي مخالف است اما با تغيير نام شكنجه، سعي دارد آنرا تحت عنوان "راهكارهاي نوين براي كسب اطلاعات حساس از تروريستها" توجيه كند و با شدت و دامنهاي بيشتر، به شكنجه عليه مظنونين بپردازد. در واقع هر فردي كه تحت شكنجه قرار ميگيرد، پيشاپيش يك تروريست معرفي ميشود تا انجام هر جنايتي عليه وي قابل توجيه باشد و حال آنكه طيف وسيعي از قربانيان شكنجه در واقع، مخالفين جنايات آمريكا در داخل و خارج اين كشورند.
اگر تحقيق جامع و بيطرفانهاي از درون زندانهاي آمريكا تهيه و منعكس شود، بهتر ميتوان دريافت كه حتي درون مرزهاي جغرافيائي آمريكا نيز قربانيان فراواني وجود دارند كه از نابرابريها، تبعيضنژادي و سياستهاي ضدانساني هيئت حاكمه رنج ميبرند و هيچ راهي براي نجات آنها به ذهن نميرسد.
4 - آمريكا با سياستهاي نژادپرستانه و ضدانساني در حمايت از رژيمهاي ديكتاتوري و اشغالگر، در واقع بنيان سياست خارجي خود را بر نقض حقوق بشر و زيرپاگذاشتن حقوق بينالمللي و نفي كنوانسيونهاي بينالمللي قرار داده است.
عدم پيوستن آمريكا به بسياري از كنوانسيونهاي بينالمللي ازجمله حقوق مهاجرين، زن، كودك و... به همراه عدم اجراي تعهدات واشنگتن تحت ساير محورهاي حقوق بينالملل، شرايطي را به وجود آورده كه نقض حقوق انسانها و بويژه اقليتها، مطابق يك فرايند پيچيده و غيرقابل پيگيري صورت ميگيرد و به علت فراواني موارد و عمق فاجعه، به عنوان پديدهاي روزمره، به ناچار پذيرفته شده است.
5 - بيتفاوتي آمريكا نسبت به جنايات متحدانش، به گستاخي روزافزون رژيمهاي خودكامه اشغالگر در راه زيرپاگذاشتن حقوق ملتها منجر شده و نهتنها اعتراض چنداني عليه آن صورت نميگيرد كه حتي اعتراض به آن، تعجبآور تلقي شده و خلاف روال معمول ارزيابي ميشود!
تصادفي نيست كه آمريكا براي فهرستكردن اتهامات ديگران در صف مقدم قرار گرفته ولي به طور همزمان از طرح اتهامات آشكار خود و متحدانش برآشفته ميشود و تصريح ميكند حقوق بشر در آمريكا يك "مقوله داخلي" است كه ربطي به ديگران ندارد. طبعا اين سئوال مطرح است كه اگر توجه به حقوق بشر در ساير كشورها يك راهكار جديد است، آمريكا و متحدانش در اين زمينه استثنا نيستند و اگر حقوق بشر يك موضوع داخلي است، چگونه وزارت خارجه آمريكا هر ساله وارد اين مقوله ميشود؟
6 - برخورد گزينشي با مقوله حقوق بشر، از عمدهترين اتهامات واشنگتن است. همه به خاطر دارند كه آمريكا درخصوص چين، همواره از چماق حقوق بشر بهره برده است لیكن در اوج بحران اقتصادي آمريكا، خانم كلينتون براي دريافت وام يك تريليون دلاري از چين به پكن سفر كرد و براي رفع موانع دريافت وام، حقوق بشر را يك مقوله داخلي چين معرفي نمود. اين بدان معني است كه واشنگتن در چارچوب منافع خود از حقوق بشر، يك چماق ساخته كه هرجا لازم باشد اين چماق را كنار ميگذارد تا منافعش را بهتر تامين كند.
آنچه اين روزها در "شوراي حقوق بشر" سازمان ملل ميگذرد، از اين ديدگاه تازگي دارد و چه بسا كه به تجديد نظر در روند بررسي حقوق بشر در سراسر جهان منجر شود و از "برخورد گزينشي" و "استاندارد دوگانه" در اين مقوله جلوگيري كند. در اينصورت بايد از اين روال استقبال كرد و تحقق آنرا به فال نيك گرفت.