مدتی است تشکیلات معلوم الحال منافقین با استفاده از شعارهای تکراری و کودکانه مدعی حمایت از حقوق قشر معلم و فرهنگیان کشور شده است. نیازی به گفتن نیست که رسالت علمی یک پژوهشگر ایجاب میکند که در میان اسناد و مدارک تاریخی به دنبال حقیقتی عریان و به دور از پیشداوری و شعارزدگی باشد.
به این منظور و با هدف روشن شدن حقیقت جنایتی که منافقین در طول تاریخ ننگین خود علیه نهاد علم و فرهنگ و نمایندگان واقعی آن یعنی معلم و دانش آموز مرتکب شدند، نگاهی به تاریخ روابط این گروهک مخوف با نهاد معلم-دانشآموز در ایران معاصر میاندازیم و سپس به دلایل بهره برداری از محیط درس و مدرسه توسط منافقین نظری بیافکنیم تا حقیقت برای نسلی که سالهای دهه 1360 را ندیده است روشن گردد.
قشر فرهنگی و معلم در ایران اسلامی از دیرباز به دلیل برخوردار بودن از امتیازاتی مانند:
- ارتباط با بدنه جامعه و قدرت اثرگذاری و جریان سازی اجتماعی از طریق قشر پر جمعیت دانش آموز.
- برخورداری از احترام و موقعیت بالای اجتماعی به خصوص در شهرستانها( نظیر آنچه در استانهایی مانند کردستان و کرمانشاه شاهد بوده و هستیم)
- قدرت تولید آثار فکری و جریان سازی از طریق متأثرکردن قشر روشنفکر جامعه.
در سالهای ابتدایی انقلاب مورد بهره برداری سیاسی و اجتماعی گروهکها و جریانهای سیاسی ضد انقلاب از جمله گروهک تروریستی منافقین قرار گرفت. این سوء استفاده سیاسی معمولاً از دو طریق انجام میشد:
- به صورت مستقیم از طریق جذب دانشآموزان و اثرگذاری آنها بر روی یکدیگر و نیز بر روی معلمان و جامعه( به صورت دو مرحلهای) به گونهای که سمپاتها و هواداران منافقین اثرگذاری خود را ابتدا در درون نهاد درس و مدرسه نشان دهند و در مرحله بعد با استفاده از موج دانش آموزان جذب شده و مظلومنمایی روشنفکرمآبانه به دنبال ایجاد شبکهای از فعالان اجتماعی برای خود باشد.
- فرم دیگری از این جذب و سیاسی کاری، سعی در جلب حمایت و عضویت معلمان برای گروهک بود تا از این طریق قشر زحمت کش و دلسوز فرهنگی جامعه تربیت کنندگان پیاده نظام رجوی باشند.
منافقین در برهه زمانی پیش از انقلاب و سالهای ابتدایی انقلاب توانست با فریب و نفوذ در بین دانش آموزان و معلمان آنها، تعداد اندکی را تحت تأثیر قرار دهد که نتیجه آن غلطیدن شمار اندکی از دانش آموزان به منجلاب این گروهک و سوءاستفاده از آن ها برای ترور مردم کوچه و بازار بود.
پس از فرار فضاحتبار منافقین به خارج از کشور و افتادن در آغوش دیکتاتور بعث عراق قشر آگاه و روشنفکر معلم به تربیت نسلی از دانش آموزان مسلمان که بدنه اصلی رزمندگان بسیجی دوران دفاع مقدس را تشکیل میدادند مبادرت نمود. با این حساب به وضوح میتوان گفت منافقین و تشکیلات آن در طول تاریخ چیزی جز دردسر برای قشر فرهنگی یعنی معلمان و دانشآموزان نداشته است. اما سؤال اصلی اینجا است که چرا با وجود شکست منافقین در عرصه عضوگیری از فرهنگیان و شاگردان آنها پس از سپری شدن سالهای بسیار امروز شاهد صدور بیانیه و سردادن شعارهای متوهمانه در حمایت از حقوق معلمان توسط این گروهک هستیم. اگر عقلانی به این قضیه بنگریم خواهیم فهمید منافقین به دلایل گوناگون خواهان مطرح کردن خود در حوزه مطالبات صنفی معلمان هستند من جمله این که:
- این گروهک به دلیل دور شدن بیش از اندازه از بدنه جامعه و رفتن به قهقرای سیاسی با توهم همان دهه 1360 به دنبال جذب بخشی از معلمین و دانش آموزان در برهه کنونی است تا با هم صدا کردن حداقل بخشی از این قشر مهم با خود آنها را دوباره به مسلخ ایدئولوژی منافقانه خود ببرد.
- با دشوار شدن شرایط تحصیل به دلیل شرایط کرونایی مریم رجوی و هم دستانش به دنبال سوء استفاده از این وضعیت هستند.
با این وجود مطمئنا این نقشه شوم نقشه بر آب خواهد شد و خواهیم دید این طرح ریزی منافقین مانند سایر توطئههای آنها با نابودی مواجه خواهد شد.