سخنرانى امام خمینی به مناسبت شهادت استاد مطهری[1]
14 ارديبهشت 1358(در مدرسهی فیضیهی قم)
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
يكى از فرقهاى مكتب اسلام، مكتب توحيد، با مكتبهاى انحرافى، مكتبهاى الحادى، اين است كه رجال اين مكتب، شهادت را براى خودشان فوز عظيم مىدانند. يَا لَيتَنِى كُنتُ مَعَهُم فَأَفُوزَ فَوزاً عظيماً.[2] از شهادت استقبال مىكنند، چون قائل هستند به اين كه بعد از اين عالَم طبيعت، عالمهاى بالاتر و نورانیتر از اين عالم است. مؤمن در اين عالم در زندان است و بعد از شهادت از زندان بيرون مىرود. اين يكى از فرقهايى است كه بين مكتب ما، مكتب توحيد، با ساير مكتبهاست. جوانهاى ما شهادت را طالبند. علماى متعهد ما براى شهادت پيشقدم مىشوند. آنهايى كه به خدا اعتقاد ندارند و به روز جزا، آنها بايد بترسند از موت. آنها از شهادت بايد بترسند. ما و شاگردان مكتب توحيد از شهادت نمى هراسيم، نمىترسيم. بيايند امتحان كنند، چنانكه امتحان كردند. و يكى از نكتههايى كه موافق حديث تحقق پيدا كرد، اين است كه در حديث است كه لَايَزَالُ يُؤيَّدُ هَذَا الدِّينُ بِالرَجُلِ الفاجِرِ.[3]
با مردهاى فاجر -به ارادهی خدا- اين دين ما تأييد مىشود. محمدرضا مرد فاجر، خواهى نخواهى اين دين به واسطهي او تأييد شد. براى اين كه هر چه ظلم بيشتر باشد و هر چه ستمكارى بيشتر باشد، دين عدل بيشتر تأييد مىشود. ظالم با اعمال ظالمانهی خودش دين عدل را تأييد مىكند، و لايزال اينطور بوده است. فرعون با فرعونيت و طغيانش دين موسى را تأييد مىكند و ابوسفيان با طغيان، دين رسول اكرم را تأييد مىكند. و محمدرضا با طغيان و عصيان و جور و ستم، دين اسلام را تأييد مىكند. همان طورى كه از قشر متفكرين روحانى تأييد مىشود [...] خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه از قشرهاى فاسد هم، از رجل فاجر هم، دين اسلام و دين خدا تأييد مىشود؛ و آن به همين معناست كه گفتم. نه تأييد مىكند، [بلكه] تأييد مىشود: لايزال يُؤَيَّدُ هذَاالدينُ بِالرَّجُلِ الْفاجِر.
اين رجل فاجرى كه خون عزيز ما را به زمين ريخت، تأييد كرد دين خدا را. يعنى خدا دين خودش را به او تأييد كرد. با ريختن خون عزيز ما، تأييد شد انقلاب ما. اين انقلاب بايد زنده بماند، اين نهضت بايد زنده بماند و زنده ماندنش به اين خونريزیهاست. بريزيد خونها را، زندگى ما دوام پيدا مىكند. بكُشيد ما را، ملت ما بيدارتر مىشود. ما از مرگ نمىترسيم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه نداريد. دليل عجز شماست كه در سياهى شب، متفكران ما را مىكشيد. براى اين كه منطق نداريد. اگر منطق داشتيد كه صحبت مىكرديد، مباحثه مىكرديد. لكن منطق نداريد. منطق شما ترور است. منطق اسلام ترور را باطل مىداند. اسلام منطق دارد. لكن با ترور شخصيتهاى بزرگ ما، شخصهاى بزرگ ما، اسلام ما تأييد مىشود.
نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ايران، باز زندگى از سر گرفت. اگر يك سستى، ضعفى پيدا كرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت اين مرد بزرگ و اگر مرده بود اين مرد بزرگ در بستر خودش، اين تأييد نمىشد. اين موج برنمىخاست. الآن موجى در همهی دنيا، همهی دنيا، همهی دنيايى كه به اسلام علاقه دارند، اين موج بلند شد. ساير كشورها هم. برادران من نترسيد از موج.
آن كه مردن پيش چشمش «تَهْلُكه» است نهى «لا تُلقوا» بگيرد او به دست
مردن تهلكه نيست. مردن حيات است. آن عالَم، حيات است. اين عالم مرده است. از مردن نترسيد و نمىترسيم. آنها بايد بترسند كه مردن را ازبينرفتن مىدانند، هلاك و فنا مىدانند. چرا مسلمين از موت بترسند؟ چرا علما از موت بترسند؟ اين مكتب باقى است. مكتب اسلام باقى است. اين نهضت باقى است تا اين ريشههاى گنديده هم زير خاك بروند، تا اين ريشههاى گنديده هم قطع بشوند، تا اين توطئههاى ضعيف هم خنثى بشوند.
خداوند شما را تأييد كند. خداوند برادرهاى ما را، خواهرهاى ما را تأييد كند، كه همه براى اسلام مفيد هستيد و همه نهضت را به پيش برديد. الآن هم همه با هم به پيش. و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.
پی نوشت:
[1]. صحيفهی امام؛ ج 7؛ صص 5- 183
.[2] بخشى از آيهی 73 سورهی نساء: «اى كاش من نيز با آنها به جهاد رفته بودم و به كاميابى بزرگ دست مىيافتم.»
[3]. همواره دين خدا به واسطهی مردان فاجر تأييد مىگردد. كنز العمال؛ ج 1؛ ص 170