سرنوشت منافقين پس از اخراج از عراق در گفتگو با جواد منصوري

آمريکايي ها اميدوارند از اين طريق با برداشتن برچسب تروريستي از نيروهاي اين سازمان و از کانالهاي مختلف، حتي ابراز ندامت و جداشدن صوري برخي از نيروهاي منافقين آنها را به داخل ايران تزريق کرده و بتدريج در فعاليتهاي سياسي و تحرکات و اعتراضهاي به ظاهر مدني به کار گيرند

Javade Mansoori

برنامه آمريکا نفوذ منافقين در ايران براي ايجاد اغتشاش است

تشکيلات منافقين در عراق، پس از اشغال اين کشور با آنکه تحت حمايت آمريکايي ها قرار گرفت و پادگان اشرف عملا در قامت يک پادگان آمريکايي در خدمت اهداف و برنامه هاي اشغالگران در آمد، اما باز هم شرايط براي اين گروهک در هشت سال گذشته همواره رو به افول بوده است.

با همه تلاشهاي آمريکايي ها براي حفظ و تمديد حضور منافقين در عراق، دولت اين کشور در نهايت انحلال پادگان اشرف واخراج منافقين را تا پايان سال جاري ميلادي تصويب و بر اجراي آن تاکيد کرد تا پرونده اين گروهک تروريستي در عراق پس از سه دهه جنايت، خيانت و مزدوري براي رژيم بعث صدام و آمريکايي ها همزمان با خروج اشغالگران از اين کشور، بسته شود.

اما از سوي آمريکايي ها تلاش شد، اين اخراج و ناکامي منافقين با مشوق ها و پاداشهاي ديگري از جمله حذف نام اين گروهک از فهرست گروه هاي تروريستي در آمريکا واتحاديه اروپا جبران شود، زيرا به نظر مي رسد تنها راه ممکن براي انتقال اين عده از نيروهاي سازمان بدنام و تداوم زندگي انگل وارشان در کشورهاي ديگر، برداشتن برچسب تروريستي آنها باشد، اما کدام کشورها ناگزير از پذيرش آنها هستند؟

فاصله گرفتن اين گروه تروريستي از مرزهاي ايران بدين معناست که ديگر نخواهند توانست به عنوان ابزار انجام عمليات تروريستي، تخريبي و اطلاعاتي همچون ديگر گروه هاي مشابه مثل گروهک «ريگي» يا «پژاک» در خدمت کشورهاي غربي و آمريکا باشند.

حال که غرب ناگزير از پذيرش اين گروه و هزينه هاي آنها است، چه برنامه هايي را براي استفاده از آنها عليه ايران دارد، نقش و تأثير ديپلماسي ايران در منطقه در رقم زدن سرنوشت کنوني اين گروه چه بوده و سرنوشت آنها پس از اين چه خواهد شد؟

اينها پرسشهايي است که درباره موقعيت و آينده اين گروه تروريستي مطرح است و ما آنها را با دکتر «جواد منصوري» محقق پژوهشگر تاريخ معاصرمطرح کرده و پاسخهاي وي را جويا شده ايم.

جواد منصوري، ازمبارزان دوران انقلاب در کارنامه فعاليتهاي کاري خود سوابقي چون، اولين فرمانده سپاه پاسداران، بازمانده حادثه هفتم تير و بمبگذاري منافقين در دفتر حزب جمهوري اسلامي، معاون اسبق وزارت امور خارجه و ديپلمات ارشد و سفير سابق ايران در چندين کشور را داراست و ديدگاه ها ونظرات بسيار شنيدني درباره برنامه ها و طرحهاي آمريکا براي آينده منافقين دارد.

گفتگوي مشروح ما با وي را بخوانيد.

 

* پس از اشغال عراق توسط آمريکا و با توجه به مراحل تکامل ساختار سياسي وشکل گيري دولت مرکزي در عراق و البته مراحل پيشرفت نفوذ ديپلماسي ايران در اين کشور، اگر بخواهيم وضعيت منافقين را توصيف کنيم چه مراحل و ادواري را مي توان براي آنها برشمرد؟

** پس از اشغال عراق توسط آمريکايي ها، آنها تصورشان اين بود که مي توانند از منافقين به عنوان يک نيرو هم براي تاثيرگذاري و پيشبرد اهداف و برنامه هايشان در داخل عراق و هم به عنوان ابزاري موثر عليه جمهوري اسلامي ايران استفاده کنند.

تصور آنها بر اين مبنا بود که عراق کاملا در اختيار آنهاست و آزادي عمل مطلق دارند، منافقين هم بعنوان يک ميليشياي نظامي، با تجربه و توانايي هاي تروريستي که از گذشته متحد آنها بوده اند و نيرويي بهتر از آنها براي چنين عملياتي عليه ايران در اختيار نداشتند، نيرويي که هم ايران را بخوبي مي شناسد، هم زبان فارسي صحبت مي کند و هم دشمني و کينه اي طولاني با جمهوري اسلامي ايران دارد، اين بهترين فرصت است تا بتوان از اين موقعيت براي ضربه زدن به امنيت، منافع و موقعيت ايران بهره جست.

از اين رو آمريکايي ها بي درنگ منافقين و پايگاه اشرف را تحت حمايت گرفتند و آنها را از نظر مالي، تجهيزات و تبليغات مورد حمايت قرار دادند و موج تبليغاتي و رسانه اي گسترده اي توسط رسانه هاي وابسته به دولت آمريکا و لابي صهيونيستي در همان مقطع پس از اشغال عراق براي معرفي اين سازمان به عنوان گروهي مردمي، آزاديخواه که افراد وشخصيتهاي برجسته اي را در خود دارد و خدمات برجسته اي را به جامعه ايران ارايه داده است، معرفي کنند.

اما به فاصله کوتاهي آمريکايي ها با اين واقعيت روبه رو شدند که بايد مطابق قوانين بين الملل قدرت و حاکميت را در يک فرآيند به عراقي ها واگذار کنند، تصور آمريکايي ها اين بود که مي توانند پس از مدت زمان معيني عراق را به پايگاهي براي حمله به ايران سازماندهي کنند، ولي هيچ يک از مؤلفه هاي سياسي مطابق پيش بيني ها و طراحي آنها پيش نرفت و آنها مجبور شدند بتدريج حاکميت را به عراقي ها واگذار کنند.

از اينجا بود که وضع منافقين دگرگون شد. از اين زمان به بعد منافقين بلاتکليف مي شوند و از نظر آمريکايي ها اين گروهک و پايگاه آنها در عراق به مجموعه اي تبديل مي شود که روي دستشان مانده و نمي دانند با آنها چه کنند. از يک سو نمي توانند آنها را از عراق خارج کنند، زيرا هيچ دولتي حاضر به پذيرش گروهي نمي شود که در جامعه بين المللي و حتي در فهرست سازمان اطلاعات آمريکا يک گروه تروريستي است و از سوي ديگر تعداد نيروهاي اين گروه در عراق زياد است و امکان ادغام و هضم آنها در عراق نيز ممکن نبود و نيست. مردم و دولت عراق هم حاضر به پذيرش و تحمل اين گروه که پرونده هاي جنايت متعددي را عليه مردم اين کشور در کارنامه دارند، نداشتند و البته نکته مهمتر اينکه سازمان منافقين هم حاضر نبود موقعيت راهبردي و مهم خود را در عراق و نزديک مرزهاي ايران که همان پايگاه اشرف بود از دست بدهد، ضمن اينکه سازمان منافقين نگران آن بود که با فروپاشي پادگان اشرف، نيروهايش دچار ريزش شوند و بسياري از آنها به ايران باز گردند.

خوب در اين شرايط خود آمريکايي ها هم مايل نبودند و سياستشان اين نبود که نيروهاي منافقين بريده و به ايران برگردند. تا اينکه سرانجام پس از پايان حکومت موقت وانتقالي و برگزاري انتخابات و تشکيل دولت قانوني، رفته رفته پرونده منافقين در دستور کار عراقي ها قرار گرفت و نخست مساله اين بود که تکليف پادگان اشرف که ناقض حق حاکميت عراق بود بايد روشن مي شد.

آمريکايي ها طي چند سال گذشته با فشار بر دولت عراق و از اين موضع که پادگان اشرف ربطي به عراقي ها ندارد و موضوعي مستقيما مرتبط با اراده آمريکاست و در واقع اشرف يک پادگان آمريکايي است، مانع از ورود دولت عراق به مساله تعيين تکليف اين پادگان و نيروهاي ناخوانده منافقين شدند.

عراقي ها نيز براي مدتي در برابر اين سياست و اراده اشغالگران ناگزير از سکوت و موکول کردن مساله به بعد بودند تا اينکه دولت سر و ساماني گرفت و مهمتر از همه به تاريخ خروج نيروهاي آمريکايي از عراق نزديک شديم.

از آن پس فشار براي تعيين تکليف پادگان اشرف و ساکنان آن و فعاليتهاي سازمان منافقين در عراق جدي شد، بويژه اينکه سازمان منافقين از يکسال پيش از آن اقدامهايي را در داخل عراق عليه دولت نوري مالکي آغاز کرده بود وتصور مي کرد دولت عراق هنوز ضعيف است و آنها با فشار تبليغاتي و با حمايت غرب مي توانند دولت را وادار کنند تا به حضور دايمي آنها و واگذاري پادگان اشرف تن دهند.

اما اين شيوه کارساز نشد، چون سوابق عملکرد، ماهيت آنها، دشمني آنها با ايران، بزرگترين همسايه و دوست و همپيمان نظام جديد در عراق مخل امنيت، منافع و مصالح کشور عراق بود در نهايت دولت عراق با قاطعيت، لايحه برچيدن پادگان اشرف و اخراج منافقين تا پايان سال 2011 ميلادي را در مجلس اين کشور تصويب کرد و سرانجام اين لکه سياه در تاريخ تحولات سياسي سه دهه اخير اين کشور را رقم زد.

* آمريکايي ها همان طور که اشاره کرديد پس از اشغال عراق منافقين را تحت حمايت خود قرار دادند، اين در حالي بود که منافقين در فهرست گروه هاي تروريستي سازمان اطلاعاتي آمريکا قرار داشت و حتي «ديک چني» پيش از حمله به عراق، حضور گروه هاي تروريستي از جمله سازمان منافقين در عراق را از دلايل حمله به اين کشور اعلام کرده بود. در يک دهه گذشته نيز بارها دادخواست منافقين را براي تجديد نظر رد کرده بودند، دليل اينکه آنها با حفظ اين سياست متناقض منافقين را به خدمت گرفتند چه بود؟

** به باور من و بر اساس شواهد موجود، الحاق سازمان منافقين به فهرست سياه گروه هاي تروريستي در آمريکا بيشتر يک تصميم داخلي و به دليل فشار گروه هاي مخالف همکاري آمريکا با اين سازمان بود، اين گروه از سياستمداران آمريکايي معتقدند که همکاري آمريکا با منافقين نه تنها مزيتي براي آمريکا ندارد که موانع جدي را بر سر راه تلاشها به منظور رابطه با ايران نيز فراهم مي کند و به وجهه آمريکا نيز لطمه مي زند.اما موضوع ديگر که مي توان به آن اشاره کرد اين است که از اين گونه رفتارهاي متناقض و منافقانه و به اصطلاح، استانداردهاي دوگانه، در رفتار آمريکايي ها فراوان سراغ داريم.مسأله اين است آنها بايد هم در داخل و هم در بعد بين المللي، وجهه خود را حفظ کنند و از انتقادها مصون بمانند و هم در عراق منافقين را به عنوان يک ابزار سياسي، اطلاعاتي، امنيتي و حتي نظامي براي اهداف داخل عراق و عليه ايران، حفظ کرده و به کار گيرند.

* برخي تحليلها بر اين موضوع تاکيد دارد که در زمان به قدرت رسيدن اصلاح طلبان در ايران و تمايل آنها به نوعي آشتي و مصالحه با غرب، قرار گرفتن نام سازمان منافقين در فهرست تروريستي اروپا و آمريکا واکنش و تلاشي در راستاي سياستي مشابه از سوي غرب در زمان رياست جمهوري خاتمي بود؟

** البته ممکن است دولتهايي در يک مقطع مواضعي را براي يک مانور خاص يا با برداشتي خاص و در راستاي منافعشان اتخاذ کنند، اما نکته مهم اين است که آمريکايي ها در برابر ايران به سادگي انعطاف به خرج نمي دهند.

افزون بر اين آنها به خوبي مي دانستند که دولت اصلاحات صرف نظر از اينکه ماندني هست يا نه، در بلند مدت در سياستهاي کلان نظام تاثير گذار نيست، بنابراين وارد تعامل شدن با اصلاح طلبان براي آنها دستاورد ارزشمندي نداشت و بخوبي به اين واقعيت و شرايط داخلي در ايران آگاه بودند.

يکي از مسايلي که در همان مقطع آقاي خاتمي با آن رو به رو بود بي توجهي کشورهاي غربي به مواضع وي بود، به طوري که در بسياري از ملاقاتها و ديدارها مقامهاي غربي از وي مي پرسيدند آنچه را وي مي گويد يا پيشنهاد مي دهد صرفا نظر او است يا موضع نظام؟ زيرا مي دانستند ساختار تصميم سازي در امور کلان و بويژه سياست خارجي درايران فراتر از دولت به تنهايي است.

* با اين حساب اين نقد به دستگاه ديپلماسي وارد است که بهتر و بيشتر مي توانسته از روابط خود با دولت عراق براي محدود کردن و اخراج منافقين استفاده کند، اما همواره نوعي مسامحه را اعمال کرده است؟

** واقعيت اين است که بسياري از مفسران، روزنامه نگاران وحتي احزاب وشخصيتهاي سياسي از شرايط دقيق سياسي و جزئيات رخدادها در کشورهاي ديگر مثل عراق اطلاع کافي و دقيقي ندارند، بر اين اساس تصور مي کنند ما به راحتي مي توانيم به دولت عراق فشار بياوريم تا آنها پادگان اشرف را تعطيل کنند، و درحالي که اصلا اين گونه نيست، مسايل بسيار پيچيده اي در برابر هر دولت براي تصميم گيري وجود دارد، بويژه در عراق که وضعيت عادي نبوده و اين کشور در اشغال بوده است.

چطور مي توان انتظار داشت عراق درباره موضوعي که مستقيم با منافع آمريکايي ها پيوند داشته و دارد چنين تصميمي بگيرد؟ دولت عراق حتي در برابر افراد و گروه هايي که در اين کشور با حمايتهاي خارجي جنايتهاي مختلفي را با اقدامهاي تروريستي، بمب گذاري و ايجاد ناامني رقم زده اند، نتوانسته کاري از پيش ببرد، چون قضايا در حيطه اختيار و تصميم سازي آنها نبوده است.اين مساله حتي به شرايط اشغال هم محدود نيست و به عنوان نمونه در پاکستان هنوز دولت اسلام آباد نتوانسته از حملات هواپيماهاي بدون سرنشين آمريکايي به روستاهاي مناطق قبايلي خود جلوگيري کند، بنابراين بايد واقعيتها را درنظر گرفت.از سوي ديگر بايد به دستگاه ديپلماسي کشور نيز نگاهي واقع بينانه داشته باشيم. مساله نخست اين است که در تمام دنيا دستگاه هاي ديپلماسي نمي توانند به دلايل مختلف سياسي و امنيتي همه فعاليتها، کارها و دستاورد هاي خود را علني کنند و اين يکي از سختي هاي کار ديپلوماتيک است، زيرا اين محدوديت همواره موجب اعتراضها و انتقاد ها در افکار عمومي است و دستگاه سياست خارجي مجبور به سکوت است.

لذا اينکه عده اي تصور کنند کاري در اين زمينه نشده يا کم کاري صورت گرفته مي توانم بگويم تفکري نادرست است، اما درباره اينکه چه کارهايي انجام شده نمي توانم اطلاعاتي بيشتر از اطلاعات رسمي بدهم.

* در سال 2011 دو اتفاق مهم رخ داده است، از يکسو دولت عراق ضرب الاجل قانوني براي اخراج منافقين را به تصويب رسانده و آنها بايد عراق را همزمان با آمريکايي ها ترک کنند و از سوي ديگر مجلس آمريکا با ارايه دادخواستي منافقين را از فهرست سياه گروه هاي تروريستي خارج کرد. چه چيز موجب تغيير سياست آمريکايي ها در برابر اين سازمان تروريستي بود؟

** اين مساله دلايل مختلفي دارد. در وهله نخست آمريکايي ها با خارج کردن منافقين از فهرست سياه، تلاش داشتند دولت عراق را تحت فشار قرار دهند تا بپذيرد که منافقين مدت زمان بيشتري را در عراق بمانند وزمان اخراج آنها به تاخير بيفتد.از سوي ديگر اکنون که پايگاه منافقين در عراق برچيده مي شود وآنها بايد اين کشور را ترک کنند و ديگر امکان استفاده از آنها در عملياتهاي تروريستي و اطلاعاتي از داخل خاک عراق نيست، آمريکايي ها اميدوارند با خارج کردن آنها از فهرست گروه هاي تروريستي خود و اتحاديه اروپا و وجهه سازي برايشان از طريق تبليغات ورسانه ها و با حمايت مجامع و سازمانهاي بين المللي زير نفوذ خود، امکان بکارگيري آنها در حوزه هاي سياسي و اطلاعاتي در عرصه بين المللي و البته مهمتر از آن در داخل ايران را فراهم کنند.

به عبارت واضح تر آمريکايي ها اميدوارند از اين طريق با برداشتن برچسب تروريستي از نيروهاي اين سازمان و از کانالهاي مختلف، حتي ابراز ندامت و جداشدن صوري برخي از نيروهاي منافقين آنها را به داخل ايران تزريق کرده و بتدريج در فعاليتهاي سياسي و تحرکات و اعتراضهاي به ظاهر مدني به کار گيرند.

اما آنها در اين زمينه هم دچار اشتباه هستند. واقعيت اين است که بسياري از نيروهاي اين سازمان اگر آزاد شوند و بتوانند به ايران بيايند، به دليل سرنوست دردناکي که در سازمان منافقين داشته بي ترديد از فعاليتهاي سياسي کناره مي گيرند وبه آدمهاي معمولي بدل مي شوند، تا شايد بتوانند قدري از عمر بر باد رفته شان را جبران کنند.

* تا زماني که تدارکات و نيروهاي منافقين پشت مرزهاي ايران باشند براي آمريکايي ها مفيد است، منافقين در اروپا يا آمريکا براي غرب صرفا گروهي دردسر ساز وهزينه بر و بدون خاصيت هستند. به نظر شما سرنوشت اين گروه چه خواهد شد؟

** تصور من اين است که هيچ يک از کشورهاي منطقه حاضر نيستند اين گروه را به شکل متمرکز در خاک خود بپذيرند، حتي با فشار آمريکايي ها، چون آنها بخوبي پيامدهاي چنين کاري را مي دانند و به هيچ وجه حاضر نيستند روابط خود را با کشوري مثل ايران براي چنين گروهي به مخاطره بيندازند. اگر پرونده حضور آنها در عراق وجود نداشت، شايد آذربايجان چنين خطايي را مرتکب مي شد، اما اکنون نه! حتي در افغانستان هم تا زماني که آمريکايي ها اين کشور را ترک نکرده اند ممکن است تعدادي از منافقين را به آنجا منتقل کنند، اما پس از ترک افغانستان از سوي آمريکا، منافقين هم بايد اين کشور را ترک کنند.

* شايعاتي هم درباره انتقال مخفيانه آنها به کردستان وجود دارد بويژه پس از توسعه حمايتهاي آمريکا از گروه تروريستي پژاک، اين مساله چقدر مي تواند عملي باشد؟

** جناياتي که منافقين در عراق و در همدستي با رژيم صدام عليه کردها در سال 1369 انجام دادند يکي از فجيع ترين جنايات در عراق بود و بعيد است جامعه اکراد عراق اين موضوع را فراموش کرده باشند.البته پيشنهاد ديگري هم هست که غربي ها با آن مخالف نيستند و آن را مي پسندند و آن اينکه نيروهاي منافقين را در منطقه اي در آمريکاي مرکزي سکونت دهند که در آنجا زندگي کنند و از فعاليتهاي سازماني کناره گيري کنند که سازمان با آن بشدت مخالفت کرده است.به نظر من نيروهاي سازمان سه دسته خواهند شد، يک گروه خواهند بريد و به زندگي شخصي وعادي بازمي گردند، البته اگر بتوانند. يک دسته در همان اروپا به صورت فعال عليه ما در مجموعه گروه هاي ضد انقلاب قرار مي گيرند و يک عده هم به ايران باز خواهند گشت.

به عبارت ديگر آنها ظرف يک دهه ديگر کاملاً توان حرکتي و قابليتهاي خود را از دست مي دهند. از سوي ديگر وقتي امکان عمليات وتحرکات تروريستي وايذايي از آنها گرفته شود آنها مجبورند به فعاليتهاي سياسي روي بياورند و شرايط شان مشابه ديگر گروه هاي ضد انقلاب خواهد شد، اما شکي نيست که آنها خواهند کوشيد شبکه هاي جاسوسي ونفوذ خود را در ايران گسترش دهند وبا حربه مزدوري حيات سياسي خود را حفظ کنند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31