شغل: کارمند بانک
سن: ۳۴ سال
وضعیت تأهل: متأهل دارای سه فرزند
تاریخ شهادت: ۱۹مرداد۱۳۶۰
زندگینامه
شهید حاج مرتضی سعیدی در سال ۱۳۲۶ در روستای وادشت یکی از توابع شهرستان خوانسار در خانوادهای مؤمن و متعهد و متدین دیده به جهان گشود. پدربزرگ وی، ملاغلامعلی، یکی از روحانیون معظم و مورد اعتماد همه مردم بود. از کودکی از یک سو با تعالیم انسان ساز اسلام آشنا گشت و در دامان خانواده متدینش پرورش یافت و از سوی دیگر با توجه به شرایط سخت زندگی با فقر و محنت ناشی از سیطره رژیم ستمشاهی آشنا گردید و در زادگاه خود قدم به مدرسه گذاشت و از همان زمان در کنار درس و تحصیل، برای کمک به خانواده به کارهایی مثل کشاورزی نیز مشغول بود.
به سبب تنگدستی شدید خانواده نتوانست بیش از شش کلاس درس بخواند و مجبور شد ترک تحصیل نماید و به کارهای گوناگون از جمله کارگری، شاگردی مغازه و کشاورزی بپردازد. از آنجا که به تحصیل علاقمند بود پس از سروسامان بخشیدن به زندگی خود و خانوادهاش به صورت متفرقه به تحصیل ادامه داد و با پشتکاری زایدالوصف موفق به اخذ دیپلم متوسطه گردید.
در سال ۱۳۴۷ به تهران عزیمت کرد و حدود دو سال در بازار تهران به کار پرداخت و سپس به استخدام بانک ملی در آمد و پنج سال بعد با توجه به صداقت و پاکدامنیاش متصدی صندوقهای امانات بانک گردید. او که از کودکی با اسلام انس گرفته بود اعتقادی راسخ به اسلام و انقلاب اسلامی داشت و شعائر اسلامی را به دقت رعایت میکرد. با اوج گیری نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی، شیفته انقلاب و مشتاق تحقق آرمانهای والای آن شد و از جان و دل با شرکت در راهپیماییها، در راه پیروزی انقلاب کوشید.
پس از پیروزی انقلاب همراه با برخی دیگر از همرزمانش بنیانگذار انجمناسلامی کارکنان بانک ملی گردید و سپس در تأسیس صندوق قرضالحسنه بانک نیز پیشقدم گردید و با تمام قوا در جهت پایهریزی نظام بانکداری اسلامی کوشید. ایمانی ستبر و شکستناپذیر داشت و با رفتار و گفتار شایستهاش مسلمانی والا بود. شهید سعیدی در سال ۱۳۵۱ تشکیل خانواده داد که حاصل این ازدواج دو دختر و یک پسر میباشد که ادامه دهنده راه خونبار پدر هستند.
شهادتنامه
شهید سعیدی به سبب فعالیتهای گستردهاش علیه ضدانقلاب و تلاش شبانهروزیاش در انجمناسلامی بانک ملی، مورد شناسایی منافقین تروریست قرار گرفته بود و خود نیز میدانست که دشمنان اسلام در کمین او نشستهاند، اما حتی یکبار هم به خود اجازه عقب نشینی در برابر وابستگان به شرق و غرب را نمیداد.
شهید سعیدی صبح روز دوشنبه ۱۹مرداد۱۳۶۰ چون سایر روزها نمازی با حلاوت خواند و سپس حوالی ساعت ۶ به منظور عزیمت به محل کار از منزل خارج گردید و در ایستگاه اتوبوس به انتظار ایستاد. در این زمان دو تن از تروریستهای منافق با طرحی که از قبل تهیه شده بود، در حالی که سوار بر موتور سیکلت بودند به وی نزدیک میشوند و او را هدف گلولههای آمریکایی خود قرار میدهند.
صدای گلوله در منزل شهید نیز طنین میافکند و همسر او سراسیمه به محل حادثه میشتابد و با پیکر غرقه به خون وی مواجه میشود.
عاشقان خدا و شهادت در راه خدا به کسانی میمانند که گمگشتهای دارند و آرامش نخواهند یافت مگر زمانی که به وصال یار برسند. شهید سعیدی این چنین بود، شهادت برای او زیبا بود و عاقبت نیز به آرزوی دیرینهاش رسید و با مرگی سرخ و خونبار ره به ملکوت اعلی گشود.