جمهوری اسلامی ایران حتی پس از پیروزی،خونبهای سنگینی برای بر پا نگهداشتن ریشه های انقلاب داد.تیر ماه 1360 خاطرات تلخی برای مردان و زنان میانسال امروز است.روزهایی که دشمنان،بی هیچ منطقی مغزهای متفکر این نظام را به خاک و خون کشیدند تا به زعم خود ریشه های انقلاب را بخشکانند،غافل از اینکه این خونهای مقدس درخت نوپای انقلاب را بارورتر کرد.
نگاهی گذرا به زندگی این مردان
مرتضی مطهری
متولد 1299
فریمان
بیست و دو و بیست دقیقه، سهشنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در حالی که کمتر از سه ماه از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت، آیتالله مطهری که با سخنرانیهای روشنگرانه اش، نقشی اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی و پیریزی جمهوری اسلامی داشت، در حالی که از جلسهای در منزل دکتر سحابی خارج میشد، با اصابت گلولهی گروه فرقان به مغزش، به شهادت رسید. امام(ره) و امت در سوگ او نشستند. امام علاوه بر پیام در چندین سخنرانی دربارهی جایگاه و نقش استاد مطهری مطالب مهمی بیان کرده و آثار شهادت او را برای مردم و اندیشمندان جامعه روشن کردند. دیگر دوستان و آشنایان استاد نیز آنچه از او دیده بودند را به تصویر کشیدند تا نام و یاد او و آثارش علیرغم میل بدخواهان، ماندگار باشد.
از مصاحبهی آیتالله خامنهای دربارهی استاد شهید مرتضی مطهری:
«مرحوم شهید مطهری از اول حساسیت عجیبی روی تفکر التقاطی داشت و آن وقت که همه با تفکرات التقاطی برخوردهای سطحی داشتند، او با کمال سختگیری روی جا به جای این تفکر میایستاد و آن را مردود میشمرد که در این زمینه نمونههای بیشماری از ایشان به یاد دارم.
در همان جلسهای که گفتم قرار شده بود که شرکتکنندگان هر کدام که آمادگی دارند، متنی را به عنوان زمینهی جهانبینی اسلام تهیه کنند. چند نفر متنی تهیه کردند از جمله آن چند نفر یکی من بودم. در این متن ویژگیهای اندیشهی اسلامی را ذکر کرده بودم: اندیشهی اسلامی، ضداستعماری، ضداستبدادی و در آخر اضافه کرده بودم اندیشه اسلامی ضدالحادی است. یادم نمیرود که ایشان از این قسمت خیلی خوششان آمده بود و بارها به خود من گفتند که این نکتهی ضدالحادی نکتهی دقیق و بسیار ظریفی بود که شما مطرح کردید؛ زیرا هر اندیشهای هر فصلی از فصول جهانبینی که اندک گرایش به زمینههای تفکر الحادی داشته باشد، جزء جهانبینی اسلامی نیست.»
محمدصدوقی
متولد 1287
یزد
از چهرههای برجستهی دینی و اخلاقی یزد بود و در زمرهی نزدیکترین همراهان امام خمینی(ره) از ابتدای نهضت اسلامی قرار داشت. او رهبری مبارزات انقلابی مردم استان یزد را بر عهده داشت و پس از پیروزی انقلاب، از جانب امام به نمایندگی ایشان در استان یزد و امامت جمعه شهر یزد منصوب شد.
سازمان مجاهدین(منافقین) طرح ترور ایشان را به وسیلهی یکی از هواداران خود به نام «محمدرضا ابراهیمزاده» به اجرا درآورد و مسؤولیت این عملیات را در شمارههای 396 و 446 نشریهی مجاهد، برعهده گرفت.
ولیالله قرنی
متولد 1292
تهران
در سالهای جوانی به استخدام ارتش درآمد. او نسبت به مسائل سیاسی جامعه شناخت کاملی داشت؛ بنابراین در سال 1337 به همراه همکاران خود طرح کودتا علیه رژیم را ارائه داد اما به دلیل آشکار شدن این موضوع به سه سال زندان محکوم شد.
قرنی بعد از ماجرای 15 خرداد سال 1342 با آیتالله میلانی ملاقات کرد اما به واسطه این دیدار، به سه سال زندان محکوم گردید. با پیروزی انقلاب، سپهبد قرنی به عنوان اولین رییس ستاد مشترک ارتش به فعالیت پرداخت. او در این زمان تمام همت خود را صرف بازسازی ارتش نمود و با گروهکها و منافقین، سرسختانه مبارزه کرد. از جمله اقدامات وی در این زمینه، مقابله با توطئهی تصرف پادگان سنندج بود که سربازان ارتش به دستور او به صورت جدی با منافقین مقابله کردند.
سپهبد، ششم فروردین ماه سال 1358 از سوی دولت موقت انقلاب، از کار برکنار شد و کمتر از یک ماه بعد- سوم اردیبهشت و در 66 سالگی- توسط گروه فرقان به شهادت رسید.
علی قدوسی
متولد 1306
نهاوند
از شاگردان مشترک امام خمینی و آیتالله طباطبایی بود. از استادان تحولخواه و نوآور حوزهی علمیهی قم به شمار میرفت و با تأسیس مدرسهی شهید حقانی به یاری شهید بهشتی، آیتالله جنتی و... نقش مؤثری در تربیت طلاب انقلابی و آشنا به مسائل روز ایفا نمود.
ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حکم امام، به سمت دادستان کل انقلاب منصوب شد و در این منصب با همراهی شهید بهشتی رئیس دیوان عالی کشور به ساماندهی دستگاه قضائی جدید کشور پس از انقلاب پرداخت. برخورد با نیروهای برانداز و تروریست از برنامههای او بود؛ و در 14 شهریور 60 بر اثر انفجار بمب کار گذاشته شده در دفتر کارش- در دادستانی انقلاب مرکز- به شهادت رسید.
نشریهی مجاهد ارگان سازمان منافقین، در شماره 236 مسؤولیت این عملیات تروریستی را بر عهده گرفته است.
عطاالله اشرفی اصفهانی
متولد 1281
خمینیشهر
از جمله یاران دیرین امام به شمار میرفت که هدایت و هماهنگی نیروهای مبارز در منطقهی غرب کشور و کرمانشاه را بر عهده داشت. او پس از پیروزی انقلاب، با حکم امام به نمایندگی ایشان در استان باختران (کرمانشاه کنونی) و امامت جمعهی آن شهر منصوب شد.
طرح ترور آیتالله اشرفی اصفهانی در روز جمعه 23/7/1361، توسط یکی از اعضای سازمان منافقین به نام «محمدحسین خداکرمی» به اجرا درآمد. سازمان در نشریهی مجاهد- شمارهی 409- مسؤولیت این عملیات تروریستی را بر عهده گرفت.
مهدی عراقی
متولد 1309
تهران
سال 1324 مهدی عراقی 15 ساله که اهل پاچنار تهران بود، به عضویت شورای مرکزی فداییان اسلام در آمد و تا زمان شهادت سیدمجتبی نواب صفوی در این گروه ماند.
در سال 1342 هیئتهای مؤتلفه را بنیان گذاری کرد و در جریان 15 خرداد و مقابله با کاپیتولاسیون آمریکاییها، چهرهی مؤثر پخش اعلامیههای امام و اعدام انقلابی حسنعلی منصور بود.
عراقی بعد از هلاکت منصور، نخست وزیر شاه، به حبس ابد محکوم شده بود اما در سال 1355 از زندان آزاد شد و مبارزهی خود را از سر گرفت.
او در پاریس مسؤولیت حفاظت و تدارکات اقامتگاه امام در نوفل لوشاتو را به عهده داشت. پس از بازگشت امام به ایران و پیروزی انقلاب مدیریت انتظامات مدرسههای علوی و رفاه، سرپرستی زندان قصر، ریاست واحد اجرایی بنیاد مستضعفان، مدیریت مالی مؤسسه کیهان، و عضویت در هیأت تحریریهی کیهان، عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی از مسؤولیتهای او بود.
ساعت 7:15 روز یکشنبه چهارم شهریورماه سال 1358 او که همراه فرزندش حسام، عازم محل کار بود، به وسیلهی 3 موتورسوار از اعضای گروه فرقان در خیابان زمرد (پشت حسینیه ارشاد) مورد حمله قرار گرفت و در 48 سالگی به شهادت رسید.
پیکر این دو شهید به قم منتقل شد و با حضور امام(ره) که شخصاً از میدان سعیدی قم تا صحن حضرت معصومه(ع) پیکر آنها را تشییع کردند، به خاک سپرده شد.
سیدمحمود قاضی طباطبایی
متولد 1333 قمری
تبریز
پدرش حاج میرزا باقر و عمویش میرزا اسدالله از علمای بهنام تبریز بودند و او تحصیلات مقدماتی علوم دینی را در مدرسهی طالبیه نزد آنها فرا گرفت.
از جوانی، اهل سیاست بود و در 24 سالگی در بحبوحهی مبارزات تبریز به همراه پدرش به تهران تبعید شد؛ گرچه پس از چند ماه توقف در تهران و ری به تبریز مراجعه نمود.
برای تحصیل به حوزهی علمیه قم آمد و از استادان بنامی مانند آیتالله سیدمحمد خوانساری، آیتالله سید محمد حجت کوهکمرهای، آیتالله صدر و همچنین مرحوم آیت الله بروجردی و آیتالله گلپایگانی استفاده کرد. در این مدت از محضر امام خمینی نیز بهره برد و از شاگردان و علاقه مندان امام بهشمار میرفت.
او سپس به نجف عزیمت کرد و نزد علمای برجستهای چون آیتالله حکیم، عبدالحسین رشتی، میرزا باقر زنجانی و بجنوردی به کسب علوم دینی پرداخت.
پس از انقلاب اولین امام جمعهی تبریزیها شد و راهنماییهایش در مسائل سیاسی و انقلابی زبانزد خاص و عام بود.
شب دهم آبان 1358 که شام عید قربان بود، آیتالله قاضی طباطبایی بعد از ادای نماز مغرب و عشاء در حالی که از مسجد به منزل میرفت، مورد هجوم عوامل گروه فرقان قرار گرفت و به شهادت رسید. از وی بهعنوان اولین شهید محراب، یاد میشود.
سیدعبدالحسین دستغیب
متولد 1292
شیراز
از مشهورترین چهرههای مبارز با رژیم پهلوی و از یاران دیرینه امام خمینی در جنوب کشور و استان فارس محسوب میشد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از سوی امام به نمایندگی ایشان در استان فارس و امامت جمعه شیراز منصوب شد.
ایشان ظهر روز جمعه 20 آذر ماه 1360، به دست تروریستی از عوامل سازمان مجاهدین(منافقین) به نام «گوهر ادبآواز» به شهادت رسید. نشریهی مجاهد در شمارهی فوقالعادهی مورخه یکشنبه 7/9/78، 418 و 130 به معرفی گوهر ادبآواز و شرح عملیات تروریستی او پرداخته است.
سیداسدالله مدنی
متولد 1293
آذرشهر
از جمله شاگردان مبرز حضرت امام و از چهرههای درجهی اول مبارزه در نهضت اسلامی مردم ایران بود و هدایت مردم مسلمان تبریز، همدان و خرمآباد را در طول سالهای نهضت بر عهده داشت. بعد از ترور شهید قاضی طباطبایی به دست گروه «فرقان» او نمایندگی امام در آذربایجان شرقی را عهدهدار شد و از سوی امام به امامت جمعه تبریز برگزیده شد.
روز جمعه 20/6/1360 بعد از اقامهی نماز جمعه و قبل از نماز عصر، یکی از اعضای سازمان منافقین به نام «مجید نیکو» آیتالله مدنی را به شهادت رساند. نشریه مجاهد ارگان این سازمان تروریستی در چند شماره از جمله شماره 406 خود، ضمن درج نام و مشخصات قاتل شهید مدنی، مسؤولیت این عملیات تروریستی را بر عهده گرفت.
محمدعلی رجایی
متولد 1312
قزوین
تحصیلات ابتدایی خود را تا اخذ گواهینامهی ششم ابتدایی در همان شهرستان به انجام رساند و در 1327 در حالی که از نعمت داشتن پدر محروم شده بود، به تهران مهاجرت کرد و سال بعد، وارد نیروی هوایی شد.
در مدت خدمت در نیروی هوایی، شبانه تحصیل کرد تا بعد از 5 سال، دورهی متوسطه را به پایان رساند و با ورود به دانشسرای عالی در سال 1338 دورهی لیسانس را در رشتهی ریاضی به پایان برد. از این به بعد او دبیر ریاضی بود و در استخدام وزارت فرهنگ.
فعالیتهای رجایی باعث شد بارها از سوی ساواک دستگیر شده و تحت شکنجه قرار بگیرد. او که مجموعاً چهارسال در زندان بود، در سال 1357 با اوج گیری انقلاب اسلامی همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد و بلا فاصله وارد مبارزات سیاسی و فرهنگی و ساماندهی تظاهرات ضد رژیم شاه شد.
محمدجواد باهنر
متولد 1312
کرمان
خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مکتب آموخته بود و بعد به تحصیل علوم دینی در مدرسهی معصومیه کرمان پرداخته بود.
همزمان با دروس حوزوی، او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را هم ادامه داد و بعد از گرفتن دیپلم در سال 1332 به قم رفت. او سطوح عالی علوم اسلامی را درحوزهی علمیه قم طی کرد. فقه را در محضر آیتالله بروجردی، و اصول را در محضر امام خمینی(ره)، تفسیر و فلسفه را نزد علامه طباطبایی فرا گرفت.
باهنر به این مدارج بسنده نکرد و به تحصیلات دانشگاهی رو آورد. حدود سال 1337 موفق به اخذ لیسانس در رشتهی الهیات و بعد موفق به اخذ فوق لیسانس در رشتهی علوم تربیتی شد و دکترای الهیاتش را از دانشگاه تهران گرفت.
او از 1341 ، همکاری خود را با نهضت سیاسی روحانیت به رهبری امام خمینی آغاز کرد و در اسفند 1342 به خاطر ایراد سخنرانیهایی در مساجد "هدایت" ، "الجواد" و "حسینیهی ارشاد" به مناسبت سالگرد حادثهی "فیضیه"، دستگیر شد. بعد از آن متناوباً ششبار به زندانهای کوتاه مدت محکوم شد و از سال1350 تا پیروزی انقلاب اسلامی ممنوعالمنبر بود.
رجایی بعد از پیروزی انقلاب، در سال 1358 مسؤولیت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتی کردن کلیهی مدارس شد. بعد از ورود به مجلس به عنوان نمایندهی مردم تهران و به دنبال تمایل مجلس در تاریخ 18/5/1359 با رأی قاطع به عنوان اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران به نخستوزیری انتخاب شد. او در کابینهی خود دکتر باهنر را که به سرنوشت آیندگان انقلاب، بیاندازه توجه داشت و در مدت کمتر از سه سال، مسؤولیتهای کلیدی چون عضویت در شورای انقلاب با حکم امام، مدیریت نهضت سوادآموزی، نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان، نمایندگی شورای انقلاب در وزارت آموزش و پرورش، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشت، به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب کرد.
به دنبال عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، محمدعلی رجایی با رأی اکثریت مردم که شاهد تلاشهای صادقانه و موفق او بوده و او را مقلد امام خمینی میدانستند، به ریاست جمهوری انتخاب شد. پس از فاجعهی بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر بهشتی، دکتر باهنر به عنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد و رجایی که اکنون رئیسجمهور بود، یار دیرین خود را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد. باهنر با کسب رأی قاطع مجلس به تشکیل کابینه خود پرداخت.
سرانجام این دو همراه قدیمی در حادثهی 8 شهریور انفجار دفتر نخستوزیری با هم به شهادت رسیدند.
سیدمحمد حسینی بهشتی
متولد ۲ آبان ۱۳۰۷
اصفهان
سیدفضل الله «پدرش» مردی روحانی و از مدرسان حوزهی علمیهی اصفهان بود. سیدمحمد حسین دروس عالی حوزوی و تحصیلات تکمیلی دانشگاهیاش را در سال ۱۳۳۵ به اتمام رساند و دورهٔ دکتری خود را در رشتهی فلسفه آغاز کرد. فعالیتهای او در قم، مبارزات و سفر به آلمان نگذاشت او به موقع دوره را به پایان برساند. سال ۱۳۵۳ بود که او آمادهی دفاع از پایاننامهی دکتری خود با عنوان «مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن» شد.
بهشتی که در سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۱ در اعتصابات، اجتماعات و نشستهای سیاسی نهضت ملی شدن صنعت نفت در تهران و اصفهان شرکت میکرد، اقدامات سیاسی خود به رهبری امام خمینی را در سال ۱۳۴۱ و با تشکیل کانون دانشآموزان قم، همراه با شهید مفتح، آغاز کرد.
او پیش از پیروزی انقلاب مدتی در مرکز اسلامی هامبورگ به عنوان نمایندهی مرجعیت ایران مشغول به کار بود و تولیت آنجا را بر عهده داشت. همچنین ارتباطاتی را با گروههای مبارز در داخل و خارج کشور برقرار کرده بود و برای هماهنگی و همکاری میان آنها تلاش میکرد. همین امر باعث شد تا بارها از سوی ساواک دستگیر شده و در نهایت ممنوعالخروج گردد.
در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب او از سوی امام به عنوان یکی از اعضای اصلی شورای انقلاب منصوب شد و ریاست آن را بر عهده گرفت. پس از پیروزی انقلاب نیز در ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ حزب جمهوری اسلامی را به همراه آیتالله خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و محمدجواد باهنر تأسیس کرد و دبیر کلی حزب را بر عهده گرفت.
در جریان مجلس خبرگان قانون اساسی او نمایندهی مردم بود. در ۴ اسفند ۱۳۵۸ با حکمی از امام، ریاست دیوان عالی کشور را بر عهده گرفت. دکتر بهشتی همچنین در ۲ تیر ماه ۱۳۶۰، پس از برکناری بنیصدر به همراه محمدعلی رجایی و هاشمی رفسنجانی در شورای موقت ریاست جمهوری عضویت داشت.
آیتالله بهشتی که از سوی گروههای معاند و دوستان جاهل، با انواع تهمت و تخریب شخصیت رو به رو بود، در جریان بمبگذاری هفتم تیر ۱۳۶۰ در دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط سازمان مجاهدین خلق(منافقین) به همراه 72 تن از اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
سیدحسن آیت
متولد سوم تیرماه سال 1317
نجف آباد اصفهان
در مبارزات نهضت ملی شدن صنعت نفت حضور پرتلاشی داشت. بعد از کودتا هم مصممتر به مبارزهاش ادامه داد. سال 1340 با کمک دوستانش تشکیلات سیاسی- نظامی راه انداخت که با نفوذ در ارگانهای رژیم، به ویژه گارد جاویدان و ارتش مخصوصاً دریایی، شاخههای مخفی تشکیل میداد. این گروه در پیروزی انقلاب اسلامی هم خدمات ارزندهای ارایه کردند.
بعد از پیروزی انقلاب دکتر آیت علاوه بر کار تدریس، نمایندهی مردم نجف آباد در مجلس خبرگان قانون اساسی شد و با عضویت در هیأت رییسه، نقش مهمی در تصویب اصل ولایت فقیه ایفا کرد. همچنین آیت که از ابتدا عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران بود، از طرف مردم تهران به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.
فعالیتهای سیاسی دکتر آیت تنها به نمایندگی مردم در مجلس منحصر نماند؛ او در جریان انتخابات اولین دورهی ریاستجمهوری کاندیداتوری خود را اعلام کرد و هنگامی که جلالالدین فارسی انصراف داد، توسط گروهی از اعضای حزب جمهوری اسلامی حمایت شد.
صبح چهاردهم مرداد 1360، فقط چهل روز از فجعهی هفتم تیر و شهادت دوستان آیت در حزب جمهوری میگذشت که او در جلوی منزلش توسط منافقین ترور شد.
محمد مفتح
متولد 1307
همدان
دورهی ابتدایی را که گذراند، برای آشنایی با معارف اسلامی به مدرسهی «آخوند ملاعلی» وارد شد و بعد، برای استفاده از اساتید بزرگ حوزه، به حوزهی قم مهاجرت کرد و مدرسهی «دارالشفاء» شاهد جدیت فراوان او در کسب علوم و معارف از محضر بزرگانی چون آیات سیدمحمد حجت کوهکمرهای، بروجردی، سیدمحمد محقق داماد، علاّمهی طباطبایی صاحب المیزان و امام خمینی بود.
در دورانی که از دید متحجران، «تحصیل علوم جدید» و «رفتن به دانشگاه» را برای عالم دینی ننگ بود، مفتح با درجهی اجتهاد، به دانشگاه وارد شد و از رسالهی دکترای خود با عنوان «تحقیقی دربارهی نهجالبلاغه» دفاع کرد که مورد پذیرش دانشگاه قرار گرفت.
او که جدا نگه داشتن دانشگاهی و روحانی را توطئهی استعمار میدید، ایجاد وحدت و انسجام میان این دو گروه را در رأس فهرست برنامههای خود قرار داد تا برای همیشه به این نام و کوشش در این راه شناخته شود. او همواره در کلاسهای درس خود بر این پیوند تأکید میکرد و در این راه با همیاری شهید بهشتی به تأسیس انجمن اسلامی دانشآموزان همت کرد.
در مبارزات مردم ایران علیه رژیم شاه هم دکتر مفتح نقش ویژهای داشت. او که امام جماعت مسجد جاوید بود، در سال 1353 پس از سخنرانی آیتالله خامنهای در این مسجد، توسط ساواک دستگیر شد. ساواک مسجد جاوید را هم تعطیل کرد.
در روزهای بهمن 1357 او از تشکیل دهندگان کمیتهی استقبال از امام بود، تاجشن ورود رهبر انقلاب با شکوه و شایسته برگزار شود. او بلافاصله پس از تشکیل شورای انقلاب از طرف امام به عضویت این شورا درآمد. دکتر مفتح بعد از پیروزی انقلاب برای تشکیل کمیتههای انقلاب اسلامی فعالیتهای پیگیرانه و چشمگیری کرد و مدتی سرپرستی کمیتهی منطقهی 4 تهران را به عهده داشت. اما فعالیتهای علمی و دانشگاهی بیشتر با روحیات او سازگاری داشت و آخرین مسؤولیت او سرپرستی دانشکدهی الهیات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور بود. همچنین مسؤولیت امامت جماعت مسجد قبا را در خیابان شریعتی بر عهده داشت.
9 صبح 27 آذر 1358 آیتالله محمد مفتح، هنگام ورود به دانشکدهی الهیات، توسط عناصر گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر او با برپایی باشکوه مراسم تشییع در صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام در قم به خاک سپرده شد و روز شهادتش «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نامگذاری شد.