رفتاري كه فرقاني ها با دين و قرآن دارند ، بر اين مبناي نظري استوار است كه دين و قرآن متن هستند و از هر متني مي توان قرائت هاي مختلفي داشت ، بنابراين با ملاحظه اي از پيش فرض ها و سؤالات و رويكردهاي متفاوت ، امكان تلقي و تصور متفاوت از دين و قرآن وجود دارد .
اين كه هر متني را مي توان با قرائت و گفتمان گوناگون تفسير و تأويل مختلف كرد ، جاي مناقشه نيست ؛ اما سؤال اينجاست كه آيا دين واقعاً يك متن است ؟ همان رفتاري كه با متن يك اثر ادبي مي شود ، مي توان درباره دين نظر اعمال كرد ؟ و آيا درباره همه اديان تعميم پذير است ؟
بسيار اتفاق افتاده كه يك متن ادبي در طول زمان با تفاسير مخلتفي روبرو بوده باشد ، حتي مؤلف واقعي اثر هم روحش از اين تفاسير بي اطلاع است و مراد و مقصود نويسنده اصلي نبوده است . در واقع در چنين شرايطي خواننده و قرائت كننده متن نقش كليدي و محوري دارد نه مؤلف . متن او محور قرار گرفته نه نويسنده متن ، اما آيا درباره دين اسلام و قرآن كريم مي توان چنين تصوري داشت ؟
اگر دين اسلام و قرآن به عنوان آخرين دين و كتاب الهي قابليت تفسيرهاي مختلف را داشته باشد و حتي نتوان از ميان تفاسير متعارض يكي را درست و ديگري را نادرست خواند ، نقض غرضي در خاتميت صورت گرفته است . مؤمنين به خاتميت پيامبر و دين و كتاب آسماني دچار سردرگمي شده و خواهند گفت : كاش خداوند دين كاملي مي فرستاد و انسان ها را از سردرگمي نجات مي داد .
اگر قرار باشد تفسير دين و قرآن مجاز باشد و بدون ضابطه هر قرائتي را پذيرد ، دين به يك ابزار سياسي _ اجتماعي تبديل مي شود كه گروه هاي سياسي از آن استفاده ابزاري خواهند كرد . همان كاري كه فرقان و گروه هاي التقاطي مشابه با آن انجام دادند و براي پيشبرد مقاصد سياسي _ اجتماعي خود ، قرائت دين خود را مبتني بر اصول " تفكر قرآني " (1) جا زدند .
همانگونه كه اشاره شد ، مراجعه مستقيم و عالمانه فرقاني ها به آيات و سوره هاي قرآن يكي از دلايل انحراف آنها به شمار مي رفت . به طور كلي در ايدئولوژي فرقان ، قرآن مجيد نقش اساسي داشت .
اما آنها بدون توجه به روايات ائمه معصومين (ع) و كتب روايي معتبر شيعه و تفسير مفسران بزرگ شيعي ، آيات قرآني را بر وفق مراد و منظور خويش تفسير مي كردند و اين رويه به شدت مورد اعتراض اسلام شناسان واقعي قرار مي گرفت .
دكتر حسن روحاني در زمينه مخالفت شديد استاد مطهري ، انديشمند بزرگ اسلامي ، با تفاسير فرقان مي گويد :
" من يك روز در سال 56 به منزل استاد مطهري رفتم ،ايشان داشت فرقان را مطالعه مي كرد . فرقان يكسري تفسيرهايي نوشته بود ، كهف ، روم و يكسري از سوره هاي قرآن را تفسير كرده بودند و به صورت پلي كپي منتشر كرده بودند . ايشان داشت مي خواند و جلوي ايشان بود .
من كه رفتم خيلي عصباني بود ، به من گفت :شما اين را خوانده اي ! من نگاه كردم ، پشت جلد را ديدم كه كدام قسمتش است . گفتم : بله ، من اين را خوانده ام . يك قسمتش را ايشان خواند و گفت : ببين چطور قرآن را منحرف كرده اند ، چه طور دارند انحراف ايجاد مي كنند و هنگامي كه داشت بيان مي كرد ، داشت مي لرزيد از شدت ناراحتي و عصبانيت ." (2)
انتساب به شريعتي :
دوستان بسيار افراطي دكتر شريعتي كه اجازه نقد عالمانه آثار و انديشه هاي او را نمي دهند و حاضر نيستند به جز افكار شريعتي فكر ديگري را تجربه كنند ، در حق او جفا مي كنند . به اين دسته بايد دشمنان شريعتي را نيز افزود كه بدون در نظر گرفتن خدمات او در بيداري افكار نسل جوان و انقلابي به بزرگ نمايي اشتباهات او بسنده مي كنند .
دسته سوم كساني هستند كه هر گونه انحراف فكري و سياسي خود را ناشي از تأثير پذيري از شريعتي مي دانند ، در حالي كه به طور قطع دكتر شريعتي با هر گونه برداشت ها و قرائت هاي منحرفانه آنان از اسلام مخالف بوده است . گروه هاي التقاطي چون سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و گروهك تروريستي فرقان از جمله گروه هايي هستند كه اعمال خشونت بار خود را به انديشه هاي شريعتي نسبت مي دهند .
در واقع جريان روشنفكري شريعتي كه در گروه روشنفكران ديني قرار مي گيرد ، داراي ويژگي هاي خاصي است . اين جريان در مسير تكاملي روشنفكري ديني قرار داشت كه جنبه هاي ديني آن به مراتب قوي تر از جريان هاي گذشته بود . در ميان ويژگي هاي اصلي نگرش دين شناسانه دوره روشنفكران ديني ، به ويژه دكتر شريعتي ، آنچه كه مستمسك گروه هاي منحرفي چون گروه فرقان است ، پذيرش ديدگاه ستيز در مقابل ديدگاه وفاق است .
بنابر ديدگاه ستيز ، جامعه مجموعه اي از تضادها و ستيزهاي دائمي است كه بين گروه ها و قشرها و طبقات اجتماعي حاكم مي شود . اين گروه ها و قشرها اهداف و منافع متضادي دارند ، اما نظم اجتماعي محصول تحميل منافع و آرمان هاي حاكمان بر محرومين و مظلومين جامعه است ؛ در نتيجه براي بر هم زدن اين نظم اجتماعي بيمار ، ستيز اجتناب ناپذير است .
در اين بين راديكاليسم رشد مي كند و ستيزه جويي به راديكاليسم كه خواستار دگرگوني بنيادين و فوري در نهادهاي اجتماعي است ، تبديل مي شود . تفكر مذهبي ميان روشنفكران و هواداراني كه از آنها تأثير مي گيرند ، غالباً با تند روي همراه است . اين انديشه ، جريان مذهبي رو در روي خود را محافظه كار ، ميانه رو و مرتجع مي داند . شيفتگي بسيار تند نسبت به اين انديشه ، فرد را در شناسايي مصاديق آن دچار اشتباه مي كند .
گروه فرقان در مخالفت با نظام انقلابي جمهوري اسلامي كه دستاوردهاي دهها سال مبارزه انقلابي مستقيم توده ها و رهبران مسلمان بود ، دچار اشتباه شد و مصداق واقعي ارتجاع و حافظه كاري را نيافت و دست به ترور افرادي زد كه بسياري از آنان از اركان اصلي اين انقلاب بزرگ بودند . افرادي كه ساليان سال از عمرشان را در زندان و تبعيد و مبارزه گذرانده و طعم بزرگ محروميت هاي اجتماعي را به رغم شايستگي هاي فردي ، چشيده بودند .
تأثير پذيري های نادرستي كه گروه فرقان از انديشه هاي شريعتي گرفته است ، در موضوع ترورهاي آنها نيز متجلي است . گودرزي در بازجويي هاي خود درباره ترورها مي گويد :
" مسئله ترور به موضع گيري هاي ما در برابر نظام بر مي گردد و افرادي كه هدف ترور قرار گرفته اند از نظر ما يا در قشر سرمايه دار و صاحبان زر بوده اند و يا در قشر روحاني و صاحبان تزوير و يا در قشر نظامي و صاحبان زور ." (3)
اين تفسير نادرست از آثار شريعتي به ترور خادم ترين افراد جامعه منجر شد ، كساني كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي مي توانستند به راحتي منشأ خدمات بزرگ فرهنگي ، سياسي ، اجتماعي و ديني باشند ، اما بر اثر تحليل هاي كوته بينانه فرقان از ميان برداشته شدند .
فرقان خود را از ادامه دهندگان راه شريعتي به شمار مي آورد . اكبر گودرزي در اين باره مي گويد :
" من به شريعتي و افكار او احترام مي گذارم و به عنوان يك مسلمان مبارز كه در راه عقيده اش تلاش كرده است ، حق دارم از او دفاع كنم . بنابراين دفاع از يك مسلمان مبارز جرم محسوب نمي شود تا مستوجب عقوبت باشد . فرقان كوشش داشت كه افكار و انديشه هاي شريعتي را هم ترويج كند ، اگر اين معنايش ادامه دادن راه شريعتي باشد ، آري ما ادامه دهندگان راه او هم بوده ايم ." (4)
وي در توجيه تطابق راه شريعتي با ترور و سرقت مسلحانه مي گويد :
" منظور از راه شريعتي اگر مبارزه با رژيم هاي ارتجاعي و خودكامه و مستبد و عوامل انحصار و تحريف كننده مذهب باشد ، اين دقيقاً همان چيزي است كه ما هم به آن معتقديم و ارتباطي با مسئله ترور و مصادره هم ندارد ، زيرا همان طور كه بارها به اين مسئله اشاره شده است ، ترور نوعي ابزار مخالفت با نظامات مزبور مي باشد ." (5)
اما اين كه چرا گروه فرقان چنين واكنشي در قبال رژيم پهلوي نشان نداد ، از ابهامات بزرگ است . اين كه رژيم جمهوري اسلامي يك رژيم اجتماعي ، خودكامه و مستبد باشد مورد چالش است ، زيرا بسياري از مبارزان در زمان رژيم گذشته خود از بنيانگذاران و مدافعان جمهوري اسلامي بودند .
اما خودكامگي و استبداد رژيم شاه مورد تأييد و تأكيد تمام مبارزان و مجاهدين است و اين كه چرا اكبر گودرزي و گروه خود ساخته اش در مقابل رژيم شاه مماشات و تسامح داشتند ، معماي مهمي است ، زيرا بر اساس فرضيه فوق ، مبارزه با رژيم پهلوي به طريق اولي قطعي تر و ضروري تر مي نمود ، از اين جهت كه همه مبارزان بر خودكامگي آن صحه مي گذاشتند ، ولي درباره جمهوري اسلامي قطعاً اين اتفاق نظر وجود نداشت .
ثانياً شريعتي خود به رغم مبارزه با شاه و گذراندن چند دوره زندان به ويژه يك دوره زندان هجده ماهه ، ابداً چنين موضع خصمانه اي در مقابل رژيم شاه نداشت . (6)
هنگامي كه محمد ترابي (نام مستعار) عضو فرقان براي جذب امرالله امراللهي اقدام كرد ،به او گفت كه " ما طرفدار شريعتي هستيم . بر اساس انديشه هاي دكتر چنين انقلابي مكتبي نيست و به ثمر نخواهد نشست ." (7)
حسن عزيزي از ديگر اعضاي فرقان مي گويد : " تا آنجا ما را نسبت به دكتر شريعتي و انديشه هايش متعهد كرده بودند كه فكر مي كرديم چون فلاني مخالف دكتر شريعتي است ، بايد كشته شود ." (8)
علي حاتمي كه در مسجد خمسه از عناصر جذب فرقان بود ، كتاب هاي دكتر شريعتي را در اختيار جوانان مي گذشت تا آن را مطالعه كنند . (9) وي با اين اقدام ذهن مذهبي بچه ها را با انديشه هاي شريعتي شكل مي داد . حتي بعد از شهادت استاد مطهري به دست گروه فرقان ، علي حاتمي در توجيه علت ترور به حميد احمديان مي گويد : " چون مطهري كمي با دكتر شريعتي اختلاف داشته است ." (10)
پی نوشت:
1. نام كتاب اكبر گودرزي با عنوان " توحيد و ابعاد گوناگون آن و يا اصول تفكر قرآني " كه با نام مستعار احسان كمالي چاپ شد .
2. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي ، پرونده حسن روحاني ، كد بازيابي ، 1217
3. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي ، پرونده اكبر گودرزي ، بازجويي 22/12/58
4. همان ، شماره 774 ، سؤال 312
5. همان ، سؤال 213 .
6. شريعتي يك مصلح و روشنفكر مسلمان بود كه با رويكردهاي فرهنگي به روشنگري مي پرداخت ، هم اكنون نيز اسناد به جاي مانده از بازجويي هاي شريعتي در ساواك حكايت از همين روحيه وي دارد . ر . ك به شريعتي به روايت اسناد ساواك ، تهران ،مركز اسناد انقلاب اسلامي ، 3 جلد ، 1378
7. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي ، پرونده امراللهي ، كد پرونده 18739 ، بازجويي مورخ 24/10/58
8. همان ، پرونده حسن عزيزي ،661
9. همان ، پرونده حميد احمديان ، كد پرونده 18740
10. همان